شعله های
ریگال کوینتین را می بلعد اثر Marc Fishman
کوینتین به همراه کلتوس وایرونوود (Cletus Yronwood)، سر گریس درینکواتر (Gerris Drinkwater)، سر ویلام ولس (Willam Wells)، سر آرچیبال وایرونوود (Archibahd Yronwood) و استاد کدری (Maester Kedry) به آن سوی دریای باریک فرستاده شدند تا دنریس تارگرین (Daenerys Targaryen) را به دورن (Dorne) بیاورند. هنگامی که کشتی آن ها میدولارک (Meadowlark) توسط کشتی دزدان دریایی مورد حمله قرار گرفت و آنان به اجبار برای نجات جان خود جنگیدند، کلتوس، ویلام و استاد کدری کشته شدند. هنگامی که کوینتین و همراهانش به ولانتیس (Volantis) رسیدند، گریس وانمود کرد که یک تاجر شراب است و بدنبال یک کشتی می گردد که او و دو خدمتکارش را به میرین (Meereen) ببرد. هر ناخدایی که آن ها سعی در متقاعد کردنش داشتند، از بردن آن ها به میرین امتناع کرد، سرانجام آن ها مجبور شدند با کشتی ادونچر (Adventure) به طرف میرین بروند. هیچ کشتی تجاری در این زمان به سمت میرین نمی رفت زیرا چاله های مبارزه بسته شده بود و تجارت برده نیز در آن جا متوقف شده بود. کوینتین و همراهانش به گروهی از سربازان مزدور به نام بادزده (Windblow) که توسط یونکای (Yunkai) اجیر شده بودند پیوستند، و به این ترتیب می توانستند به ملکه برسند.
کوینتین و همراهانش در طی محاصره آستاپور (Astapor) در کنار گروه بادزده جنگیدند و در آن جنگ پیروز شدند. دیگر اعضای بادزده به کوینتین لقب " قورباغه " را دادند. زمانی که کوینتین و همراهانش برنامه داشتند تا از طریق بیابان از مزدوران جدا شوند، فرمانده بادزده شاهزاده ژنده پوش، آن ها را احضار کرد. اول آن ها فکر کردند که شناخته شده اند اما سپس دریافتند که فرمانده کار دیگری با آنان دارد. آن ها به گروهی دیگر از وستروسی ها پیوستند و نقشه آنان این بود که به پیش دنریس بروند و ادعا کنند که از شاهزاده ژنده پوش روی برگردانده و می خواهند به دنریس ملحق شوند. شاهزاده ژنده پوش قصد داشت که با این کار مطمئن شود که جریان جنگ بیشتر به نفع کدام طرف است و به این ترتیب در جناح پیروز جنگ قرار بگیرد.
زمانی که به میرین رسیدند در حضور دنریس خودشان را سربازان تازه ی کلاغ های سنگی معرفی کردند، سپس کوینتین و همراهانش هویتشان را آشکار کردند. آن ها به دنریس درباره پیمان مخفی ای که پانزده سال پیش بین سر ویلم دری و ابراین مارتل و با حضور لرد دریاهای براووس بسته شده بود گفتند. طبق این پیمان ویسریس تارگرین در عوض پشتیبانی دورن برای بازپس گیری تخت آهنین، باید با آریانه مارتل ازدواج می کرد. اکنون با مرگ ویسریس، کوینتین خود پیشنهاد ازدواجش با دنریس را برای پشتیبانی دورن از او مطرح کرد. داریو نهاریس کوینتین را مسخره کرد و به او گفت که دنریس به یک مرد احتیاج دارد نه یک پسر بچه، این حرف او خشم همراهان کوینتین را برانگیخت. کوینتین سعی کرد تا دنریس را متقاعد کند که هنوز هم برای رد کردن پیشنهاد ازدواجش با هیزارد زو لوراک و برگشتنش به وستروس دیر نشده است.
هرچند دنریس پیشنهاد کوینتین را نپذیرفت و مودبانه از آنان خواست که به دورن بازگردند. بعدا سر باریستان سلمی یاداشت کرد که اگر گریس شاهزاده دورن بود ممکن بود حوادث جور دیگری تمام شوند زیرا او خیلی از کوینتین جذاب تر بود.
پس از آن که دنریس بر پشت دروگون ناپدید شد، سر باریستان به سه دورنی توصیه کرد که پیمان را فراموش کرده و به وستروس بازگردند، اما کوینتین نصیحت دوستانه ی سر باریستان را نپذیرفت زیرا نمی خواست دست خالی به دورن باز گردد.
کوینتین امیدوار بود بخاطر این که در رگ هایش خون اژدها وجود دارد بتواند حداقل یکی ار اژدهایان دنریس را رام کند. او به پیش شاهزاده ژنده پوش رفت و از او خواست تا گروه بادزده برای گرفتن یکی از اژدهایان دنریس به او کمک کنند. شاهزاده ژنده پوش درعوض
پنتوس این کار را قبول کرد. هرچند زمانی که او سعی می کرد تا
ویسریون را رام کند، پشتش را بر روی ریگال گذاشت. او خیلی دیر متوجه اشتباهش شد و سرانجام ریگال او را با آتش اژدها سوزاند. مزدوران بادزده گریختند و اژدهایان آزاد شدند. تمام بدن کوینتین از سوختگی پر شد و او چهار روز بعد مرد. در هنگام بررسی زخم های شاهزاده، سر باریستان با خود فکر کرد بهتر بود ریگال او را زنده زنده می خورد تا این که او را زنده زنده می سوزاند.