آیا برندون فلج پادشاه خوبی می‌شود؟! 

قسمت آخر سریال بازی تاج و تخت صحنه‌های تکان‌دهنده‌ی بسیاری داشت که البته هیچکدام به اندازه‌ی به دست گرفتن پادشاهی شش اقلیم توسط برندون استارک شوکه‌کننده نبود. (شمال با درخواست سانسا استارک جدا شد و او ملکه شمال گردید.)

برای شخصیتی که دقیقاً دو قسمت قبل هیچ میلی به فرمانروایی بر وینترفل نیز نداشت، این اتفاق بسیار عجیب بود.

شما چه حسی در این مورد دارید؟

البته در نظر اول برن انتخاب بسیار خوبی به نظر آمد و عالم‌ترین فرد در بین انسان‌ها بود.

برن در واقع از تمام انسان‌های دیگر عاقل‌تر و داناتر است و این موهبت‌ها به برن توانایی گرفتن تصمیم‌هایی درست را می‌دهد که کمترین مشکل را ایجاد می‌کنند.

از لحاظ احساسی هم او بالاتر از هر فرد دیگری است، می‌توان گفت او هیچ وابستگی احساسی‌ای ندارد و همین می‌تواند باعث شود تصمیماتی که می‌گیرد بدون اشکال باشند.

از لحاظ دیگر او می‌تواند مانند شخصیت فیلم دکتر قهرمان بشود.

این دکتر یک شخصیت قهرمان در کمیک بوک است که قدرت بسیار زیادی دارد و حد و مرز قدرت او مشخص نیست او می‌تواند هم گذشته و هم آینده را ببیند. برای او زمان بسیار طولانی‌تر است و همین باعث می‌شد او مشکلات نزدیک‌تر را متوجه نشود و تماماً به فکر مشکلات آینده و دورتر با‌شد، و برن هم به به‌نظر می‌رسد ممکن است همین مشکل را داشته باشد.

برای مثال او ممکن است یک جنایتکار را به این دلیل که در ۱۵ سال آینده تعداد زیادی از مردم را نجات خواهد داد ببخشد و او را اعدام نکند این می‌تواند تصمیم بسیار منطقی و خوبی باشد که با گرفتن آن برن می‌تواند مسئله‌ای را حل کند که فقط خودش متوجه آن است، ولی از دیدگاه خانواده‌های قدرتمند و قدیمی که قدرت پیش‌بینی برن را ندارند این تصمیم چندان منطقی و درست به نظر نخواهد آمد.

فرمانروایی که پیوند زیادی با زمان حال ندارد و بیشتر در آینده و گذشته سیر می‌کند ممکن است در نظر خیلی از لردها و خانواده‌های قدرتمند درست و مطمئن به نظر نرسد.

در نظری دیگر بی‌احساس بودن برن می‌تواند بسیار مفید باشد. همان‌طور که استاد ایمون گفت: «عشق مرگ وظیفه است.» اگر برن هنوز قادر به دوست داشتن کسی باشد او اجازه نخواهد داد آن فرد و احساسش به او، تأثیری در تصمیم‌هایش داشته باشند. 

بسیار سخت است تصور کردن برن در کنار دختر یکی از خاندان‌های قدیمی و قدرتمند که باید در حال ریختن نقشه جنگ باشد یا شروع به سوزاندن مردم کند آن هم صرفاً به این دلیل که از آن لذت می‌برد. یا از بین بردن یک شهر چون مردن یکی از دوستانش را دیده بود. برن با هر موقعیت و هر چیزی کاملاً منطقی برخورد خواهد کرد.

می‌رسیم به ناتوان بودن برن برای داشتن فرزند و همچنین وارث که در واقع می‌تواند نتیجه مثبتی داشته باشد.

مثال‌های بی‌شماری در دنیای واقعی و دنیای نغمه وجود دارد که ثابت می‌کنند «خون» بدترین معیار برای انتخاب پادشاه است.

می‌توان جافری براتیون و اریس تارگرین «شاه دیوانه» را مثال زد که با به ارث بردن پادشاهی از پدرشان منجر به یک فاجعه شدند.

در عین حال مراسم انتخاب پادشاه برای تخت آهنین مانع از انتخاب فرزند پادشاه نمی‌شود.

در نتیجه می‌توان گفت برن می‌تواند انتخاب خوبی باشد، که البته در طولانی مدت توانایی پیش‌بینی او و نداشتن وابستگی‌های احساسی می‌تواند باعث شود تصمیماتی بگیرد که مشاورانش متوجه دلیل‌ها نشوند.