لنا هدی توضیح میدهد که چرا هنگام فیلمبرداری صحنه پیاده روی شرم، ترجیح داد برهنه نشود.
بازیگران و عوامل سریال یکی از نمادیترین سکانسهای بازی تاج و تخت را بهخاطر میآورند. اگر کسی از شما بخواهد که نمادیترین سکانس بازی تاج و تخت را نام ببرید احتمالاً چند صحنه به ذهن شما خطور میکند. عروسی سرخ یک نمونه بارز است، اعدام ند استارک نمونه دیگری است و همین طور پیادهروی شرم سرسی لنیستر، سکانسی بسیار قدرتمند حتی تا به امروز. اگر به هر دلیلی هر جایی صدای ناقوسی طنین انداز شود ناخودآگاه به یاد «شرم» میافتم.
در این صحنه میبینیم که سرسی مجبور میشود به دستور گنجشک اعظم برهنه شود و در حالیکه از سوی عوام مورد ریشخند قرار میگیرد باید از خیابانهای کینگز لندینگ عبور کند. دلیل گنجشک اعظم برای ایجاد این پیادهروی این است که او میخواهد سرسی از همخوابگی با پسرعمویش لنسل ابراز پشیمانی کند. اما واقعیت این است که قدرت او را در برمیگیرد و او به عنوان یک رقیب سیاسی در شهر شناخته میشود.
جورج آر آر مارتین نویسنده نغمه آتش و یخ در کتاب جدید، «آتش نمی تواند اژدها را بکشد» میگوید:
این مجازاتی بود که برای زنان در نظر گرفته میشد تا غرور خود را بشکنند، همه سرسی را با غرور او میشناسند!
دیوید بنیوف میگوید:
آنها در تلاشند تا او را خجالتزده کنند و تا جایی که ممکن است او را تحقیر کنند، قرار است مثل صحنهای از یک کابوس باشد و کابوس این است که شما برهنه در مقابل مردم شهر قدم بزنید. من فکر نمیکنم این که شما جلوی مردم با لباس خواب باشید عادی باشد و خیلی وحشتناکتر است اینکه انسانیت شما را زیر سوال برده و شما را برهنه کنند و دیگر هیچ چیزی برای پوشاندن تان ندارید.
تیم سازنده برای این سکانسها چالشهای زیادی داشتند. برای نمونه یک کلیسا در دوبروونیک کرواسی در برابر پیادهروی شرم به شدت اعتراض کرد و با فیلمبرداری این سکانس مخالفت کرد. هر چند تیم GOT بالاخره موفق به دریافت مجوز شد اما این فقط یک مسئله کوچک بود. مورد دیگر این بود که لنا هدی بازیگر سرسی نمیخواست برهنه باشد زیرا فکر میکرد پتانسیل مورد نیاز برای این کار را ندارد و نمیتواند اجرای مورد نظر را به خوبی انجام دهد. او می گوید:
من به دلایل زیادی ترجیح دادم که برهنه نشوم. بعد از پخش این قسمت بعضیها فکر میکردند من یک بازیگر ناشی هستم چون لباسهایم را در نیاوردم، این واقعاً تکان دهنده بود! من از برهنه شدن متنفر نیستم من فقط خیلی احساسیام و این همیشه به ضرر من تمام میشود. برای اینکه کارهایم را انجام دهم به خودم اجازه میدهم بسیار آسیبپذیر باشم. من راه دیگری برای انجام کارهای خود نمیدانم و این چیزها واقعاً روی من تاثیر میگذارند.
راه حلی که همه ارائه کردند استخدام بازیگر ربکا ون کلیو بود. او بدن سرسی را بازی کرد و بعدا چهره هدی با جلوههای دیجیتالی اضافه شد. این دو بازیگر با هم کار کردند تا مطمئن شوند که هرچه بیشتر همگام هستند و پیش از این نیز به صورت یک تیم در محل حضور داشتند.
هدی خاطرنشان می کند: برای او به همان اندازه مفید بود که برای من!
او بسیار خونسرد و شجاع بود، طی سه روز برهنه با جمعیتی که به سوی او گسیل میشدند، بسیار راه میرود و خسته میشود. من با او در تماس تلفنی نبودم بلکه در آن سه روز با ربکا در آنجا بودم.
در مورد تصویربرداری واقعی، تیم سازنده تمام تلاش خود را برای اطمینان از محافظت از بازیگران انجام داد و تا جایی که ممکن بود خطوط دید را محو کرد. برنادت کالفیلد، تهیهکننده اجرایی گفت:
ما میخواستیم همه طبق اصول اخلاقی رفتار کنند و به شرایط احترام بگذارند، ما نمیخواهیم کسی را آزار دهیم. به اصطلاح با کارهایی که انجام دادیم خیلی کم در معرض شرایط ناهنجار قرار گرفتیم.
هنوز هم در پایان روز صحنه بود که بازیگر مجبور بود از میان جمعیتی که او را مسخره میکند عبور کند، این یک تجربه شدید برای ون کلیو بود. وی گفت:
اولین بار که لباس را در آوردم تمام این انتظارات پیشبینی شده بود. اما این یک تجربه احساسی برای سرسی بود. شما تقریباً برهنه بودن خودتان را تصور میکنید، شما خیلی با صحنه و آنچه که می خواهید در تماس هستید.
هدی اضافه کرد:
وقتی مردم به سمت شما فریاد میکشند و شما به نظر میرسد شخصی بی ارزش و در حال تحقیر احساسی هستید، سخت نیست. من کاری را انجام دادم که فکر میکردم او از نظر احساسی انجام خواهد داد. ربکا فوقالعاده توانست خود را نگه دارد و برهنه شود. بدیهی است که او این کار را بسیار سخت انجام داده است این یک کار طبیعی نیست. به همان اندازه که ساختن آن بیرحمانه بود، این سکانس در نهایت فوق العاده قدرتمند ظاهر شد. به یاد میآورم که چه مدت طول کشید آنها واقعاً میخواستند شما حس کنید جای پای سرسی چگونه است. تا جایی که من برای شخصیتی که از بسیاری جهات پست بود بسیار احساس همدردی کردم.
ون کلیو گفت:
این یکی از ترسناکترین و شگفتانگیزترین تجربیاتی بود که من میتوانستم تصور کنم، من هرگز در طول حتی یک میلیون سال هم فکر نمیکردم که در شهر دوبروونیک قرار بگیرم و در محاصره صدها نفر از خدمه و سایر افراد در معرض پرتاب غذا قرار بگیرم. اما این یک تجربه شگفتانگیز و لذتبخش بود. باعث شد اکنون احساسی قویتر از همیشه داشته باشم.
و در پایان پیادهروی نقطه عطفی برای سرسی بود که لازم بود. و داستانش هنوز تمام نشده بود.
هدی گفت:
چیزی که در مورد سرسی وجود دارد این است که او هرگز به طور کامل شکسته نخواهد شد. چیزی در او وجود دارد که انتقامجویانه باعث زنده ماندنش می شود. شما میتوانید هر استخوانی را در بدن او بشکنید اما اگر حتی یک استخوان هم در بدن او سالم باقی بماند، او بقیه را درست میکند.