قسمت سوم با چند سال فاصله از زمان قسمت دوم آغاز میشود، اکنون «آلیسنت» و «ویسریس» یک پسر ۲ ساله دارند و فرزندی دیگر در راه، در همین حین جنگی تمام عیار در «استپ استون» جریان دارد که «دیمون» و «کورلیس» در حال شکست خوردن در آن میباشند. «رینیرا» نیز تحت فشار انتخاب همسری برای ازدواج، در حالی که دیگران مشغول شکار سلطنتی هستند، بیشتر وقت خود را با «کریستین کول» میگذراند.
در حالی که نیمهی اول سریال بر روی شکار سلطنتی، رینیرا و خواستگار لنیستریاش و اصرار پدرش بر او برای انتخاب همسر تمرکز دارد، نیمهی دوم سریال ما را به «استپ استون» می.برد تا ببینیم جنگ بزرگ چگونه تمام میشود. و یک مرگ قابل توجه در این قسمت.
تا به اینجا در HOTD، به اندازهی GOT شاهد مرگ های قابل توجه نبودیم. در قسمت ۳ دیمون پس از کمی انگیزه (!) موفق به کشتن «کربفیدر» میشود.
پس از آنکه دیمون نامهای از ویسریس دریافت میکند که در آن میگوید ناوگانی را برای کمک به دیمون ارسال کرده، و اینکه اخیراً آن دو با یکدیگر غریب شدهاند و او نمیخواهد شکست برادرش را ببیند و مایل به کمک است، دیمون بسیار عصبی میشود، زیرا او قصدش از این جنگ اثبات خودش به برادرش بود.
به دلیل این عصبانیت و بیآبرویی، دیمون تصمیم به ختم فوری غائله، با عمل کردن به عنوان یک طعمه برای «کربفیدر» میگیرد.
دیمون به ساحلی میرود که کربفیدر در غارهای اطرافش مخفی شده است و شروع به برافراشتن پرچمی سفید میکند. او دشمن را به بیرون میکشد و هنگامی که به اندازهی کافی نزدیکش شدند شروع به کشتنشان میکند. طبق نقشهی قبلی نیروهای ولاریون خود را به میدان نبرد میرسانند، جنگی در میگیرد و شاهد یک حمام خون میشویم که در این میان دیمون به درون یک غار میدود و دقایقی بعد با در دست داشتن جسد نصف شدهی کربفیدر از آن خارج میشود.