بانوی سنگدل و حذف او از سریال بازی تاج و تخت یکی از نخستین تفاوتهای مهم سریال از کتاب نغمه آتش و یخ بود. حالا، پس از گذشت شش سال، کریتورهای سریال، دیوید بنیوف و دی. بی. وایس فرآیند فکری پشت تصمیمگیری بحثبرانگیزشان را در کتاب آتی جیمز هیبرد «آتش اژدها را نمیکشد: گیم آف ترونز و داستان ناگفته حماسه سریال» توضیح میدهند.
طی مقاله چاپ شده در اینترتیمنت ویکلی، هیبرد بخشی از مصاحبه خود با دیوید بنیوف، دی. بی. وایس و جرج آر. آر. مارتین که در کتابش آمده را چاپ کرد که روشن میکند چرا نشد تا شخصیت بانوی سنگدل در کتاب به تصویر کشیده شود.
به گفته بنیوف، تصمیم تقریبن راحتی بود.
درواقع هیچ وقت بحث زیادی دراین خصوص [که لیدی استونهارت حضور داشته باشد] نشد. فقط آن تکه فوقالعاده ماند.
در این جا ملاک از «تکه فوقالعاده» آفتابیشدن بانو استونهارت در پایان کتاب نغمه آتش و یخ است (در مقابل این نیز، محاکمه برین از تارث، به نظرم میتواند همان قدر «فوقالعاده» باشد، بستگی دارد هرکس چطور از آن را ببیند)
شنل و گلوبندش زخمی را که تیغ خنجر ساخته بود پنهان میکرد، اما چهرهاش از آنچه به یاد داشت بدتر بود. گوشت صورتش به دسری نرمشده در آب میمانست و به رنگ شیر دلمه بسته شبیه شده بود.
نیمی از موهایش را از دست داده بود و باقی به سفیدی و تردی عجوزهای شده بود. در زیر پوست سرِ آسیب دیده اش پوست ریزریز شدهاش بود و خونی سیاه که از چنگ زدن به خود با ناخن پدیدار شده بود. اما چشمهایش مخوفترین بود.
– طوفان شمشیرها
وایس معتقد بود که
«این صحنه تنها جایی بود که بحث شد. صحنهای که او برای اولین بار سروکلهاش پیدا میشود یکی از هیجان انگیزترین لحظات کتاب است. به نظرم به خاطر آن صحنه است که مردم به نبود او واکنش نشان دادند. اما بعد…»
نقل قول او همین جا تمام میشود و مشخص نیست که از این اظهار نظر در کتاب بیشتر باشد یا که وایس عمدن جمله خود را این گونه به پایان برده است.
با این حال، وایس و بنیوف کاملن مشخص میکنند دلایل عینی متعددی وجود دارد که چرا تصمیم گرفتند کتلین را پس از عروسی سرخ دیگر نیاورند، که یکی از این دلایل به خود عروسی سرخ برمیگردد. نمیخواستند با آوردن دوباره او به سریال از تأثیر عظیمی که سکانس پایانی کتلین داشت کاسته شود، سکانسی که طی آن برای زندگی پسرش بیهوده دست به مبادله میزند.
بنیوف دراین باره میگوید
«آخرین لحظه کتلین آنقدر شگفتانگیز و میشل چنان بازیگر قابلی است که بازگشت او در هیبت یک زامبی که نمیتواند حرف بزند بازگشتی کوچک به نظر میآمد.»
نمایش بازگشت کتلین بازگشت اعجابانگیز یک کاراکتر دیگر را نیز کمارزش میکرد.
بنیوف میگوید:
میدانستیم که رستاخیز جان اسنو در برنامه است. اگر چند تا رستاخیز بگذاریم از تأثیر مرگ کاراکترها کاسته میشود. میخواستیم برای چنین کاری مهیا باشیم. (وات؟! )
توضیح سومی که بنیوف و وایس ارائه دادند ربطی به آینده نامعلوم شخصیتها توسط مارتین در نغمه آتش و یخ داشت.
بنیوف میگوید:
بخشی از دلیل اینکه نمیخواستیم آن را در سریال قرار دهیم به اتفاقاتی که قرار بود در کتابهای مارتین رخ دهد داشت و اینکه نمیخواستیم اسپویل شود.
نقل بخشی از نغمه آتش و یخ در این بحث خاص، رویکرد جالبی است، از آنجا که، به نظر من مارتین تقریبن در مصاحبههای دیگرش از مخالفتش با این تصمیم بر حذف بانوی سنگدل بی پرده سخن گفته است.
مارتین در پاسخ به هیبرد میگوید:
لیدی استونهارت در سری کتابها نقش دارد. چه بسنده باشد چه به اندازه کافی جذاب که به نظر من هست چون در غیر این صورت او را در کتاب قرار نمیدادم.
یکی از چیزهایی که میخواستم با او نشان دهم این بود که مرگی که او رنجش را کشیده، شخصیت او را تغییر داده است.(کت بعد از بازگشت به کل شخصیت دیگری شد)
علارغم دلایلی که برای این تصمیم آورده شد ، حذف لیدی استونهارت بدل به موضوع اصلی بحث ها در این شش سال شده است. من نیز همچون دیگران نظر خود را گفتم. حال باید منتظر بادهای زمستان و رؤیای بهار باشیم تا بالاخره شاهد بازگشت بانوی سنگدل باشیم.