❌خطر اسپویل ❌
شباهتهای «دنریس تارگرین» و «رینیرا تارگرین»
دنریس تارگرین در کنار جان اسنو، خانوادهی استارک و تیریون لنیستر یکی از شخصیتهای اصلی سریال بازی تاج و تخت بود. از همان اولین قسمت دنریس قصد تصاحب تخت آهنین را نداشت، اما در نهایت با مرگ برادرش و آوردن ۳ اژدها پس از سالها به این سرزمین، او تبدیل به شخصی شد که توانست هفت پادشاهی را به معنای واقعیاش برساند. او به سرعت به زنی قدرتمند تبدیل و به سرعت با تصمیماتی سخت رودررو شد.
رینیرا تارگرین تک دختر شاه ویسریس تارگرین است، که شاه پس از مرگ همسر و پسرش، او را بهعنوان وارثش انتخاب کرد. رینیرا متوجه شد که هفت پادشاهی هرگز او را بهعنوان ملکه و فرمانروا قبول نخواهد کرد، اما رینیرا ارادهای راسخ را در شخصیتش پرورش داد که او را برای حکم راندن مناسب میکرد. او هرگز نگذاشت زن بودنش، مانع شایستگیاش برای حکومت این قاره شود.
دنی به شرق فرار کرد اما سال ها بعد با عزمی راسخ و ارادهای استوار با اژدهایان به غرب بازگشت، قدرتمند در برابر دشمنان قدیمی پدرش ایستاد و توانست به تخت آهنین برسد. اراده مستحکم و تسلیم نشدن در برابر موانع از خصوصیات مشترک دنریس و رینیرا است.
«رابرت براثیون» و «ویسریس تارگرین»
رابرت توانست با موفقیت در برابر «شاه دیوانه» شورش کند، و پس از آن به پادشاهی برسد. اما او پادشاهی شایسته نبود، زیرا امور را به شورای کوچک میسپرد و به عیش و نوش میپرداخت و به این فکر میکرد که چه میشد اگر لیانا استارک، عشق زندگیاش، ملکهاش میبود. پس از مرگ رابرت هفت پادشاهی در جنگ فرو رفت.
پس از مرگ پسران «شاه پیر» او با برپایی شورای سال ۱۰۱ به دنبال تعیین جانشین خویش بود، که در نهایت ویسریس، نوهاش، بهعنوان جانشینش انتخاب شد. ویسریس نیازمندیهای یک شاه خوب را داشت، زیرا میدانست چه اقداماتی ملزوم به اجرا میباشد، اما نمیتوان گفت که او بهترین شاه بود. مرگش باعث آغاز جنگ داخلی تارگرینها شد، جنگی که وستروس را در بر گرفت، جنگی با عنوان «رقص اژدهایان».
رابرت گستاخ و ظالم بود، او بیشتر یک جنگاور بود تا یک رهبر. ویسریس جنگجوی عالیای بود اما بیشتر خلق و خوی شاه بودن را داشت. اما رابرت و ویسریس هر دو اکثر طول عمرشان را صرف عزاداری برای عزیزانشان کردند و مرگ جفتشان، وستروس را به جنگ کشاند.
«تایوین لنیستر» و «کورلیس ولاریون»
تایوین لنیستر هم در زمان حکومت «شاه اریس» و هم در زمان حکومت «شاه رابرت» ثروتمندترین مرد هفتپادشاهی بود. با آنکه شاه نبود، قدرتمندترین مرد تمام وستروس بود، زیرا هم دست پادشاه بود، هم ارتشی وسیع را در اختیار داشت. تایوین همیشه رهبری محاسبهگر بود و میدانست که چه اقداماتی لازمالاجرا میباشد و در رابطه با تصمیماتش اطمینان داشت. هنگامی که جافری و یا تامن براثیون شاه شدند، این تایوین بود که اختیار امور هفت پادشاهی را در دست داشت.
کورلیس ولاریون در دوران حکومت «شاه ویسریس» ثروتمندترین فرد وستروس بود. از آنجایی که ارباب کشتیها نیز بود، او با بهترین ناوگان آن دوران بر دریاها حکومت میکرد. از آنجایی که کورلیس با شهدخت «رینیس تارگرین» که یک اژدها نیز در اختیار داشت، ازدواج کرده بود، نفوذش تنها محدود به دریاها نبود.
تایوین و کورلیس، هر دو از ثروتمندترین مردان دوران خود بودند، و از طرف شاهانشان مورد تحسین بودند. تصمیمات آنها بر این ایده بود که باعث بقای خاندانهای اصیلشان میشوند و بر روی نسلهای آینده نیز تاثیر خواهند گذاشت.
«سرسی لنیستر» و «آلیسنت هایتاور»
سرسی لنیستر به دستور پدرش با «رابرت براثیون» ازدواج کرد، که در دوران حکومت رابرت باعث ایجاد پیوندی محکم میان خاندان لنیستر و تاج و تخت شود. او در حقیقت مانند یک مهرهی شطرنج برای پدرش بود که از او برای افزایش نفوذش روی هفت پادشاهی استفاده کرد. او با وجود مرگ هر دو پسرش و شوهرش، توانست خود را ملکهی وستروس بخواند و قدرتمند باقی بماند.
آلیسنت هایتاور، با اینکه تقریباً همسن شهدخت «رینیرا تارگرین» دختر «شاه ویسریس» بود، به دستور پدرش شروع به همراهی «شاه ویسریس» کرد. شاه ویسریس که از این همراهی لذت میبرد و علاقهاش به آلیسنت افزایش مییافت، تصمیم به ازدواج با او گرفت. در نتیجه آلیسنت نیز تبدیل به مهرهی شطرنجی بر روی صفحهی بازی قدرت میان مردان شد. او در نهایت از پدرش، همسرش و حتی فرزندانش نیز پیشی گرفت.
سرسی و آلیسنت، هر دو مجبور به ازدواج با شاهان دوران خود شدند، اما در نهایت هر دوی آنها تبدیل به افراد قدرتمندتری شدند.
«استنیس براثیون» و «دیمون تارگرین»
استنیس براثیون برادر جوانتر «رابرت براثیون» بود که بعد از موفقیت شورش رابرت، به مقام شاهزادهی دراگون استون رسید. او مردی سختگیر و گوشتتلخ بود که به احترام و عدالت اهمیت فراوانی میداد. از آنجایی که هیچکدام از فرزندان سرسی از خون براثیون نبودند، پس از مرگ رابرت این استنیس بود که باید شاه میشد. او درگیر جنگ بر سر تاج و تختی شد که هرگز به آن نرسید.
شاهزاده «دیمون تارگرین» برادر جوانتر شاه «ویسریس تارگرین» است. او جنگجویی بسیار تواناست که در میادین نبرد به دنبال افتخار میگردد. با آنکه مناسب به دست گرفتن تاج و تخت نیست، بر اساس رسوم، او باید وارث تاج و تخت برادرش باشد، زیرا «ویسریس» هیچ فرزند مذکری از همسر اولش ندارد. با آنکه دیمون هرگز قصد جنگ و درگیری با برادرش را نداشت و ندارد، در حال حاضر تبدیل به دردسری برای برادرش شده است، و شاه نیز برای اینکه از شر این دردسر خلاص شود، دیمون را مشغول درگیریهای «استپاستون» میکند.
«دیمون» و «استنیس» هر دو جنگجویانی توانا و رهبران جنگی قابلی بهشمار میروند. هر دو شاهد بیکفایتی شاه خویش بودند و هر دو نتوانستند به تخت آهنین برسند.
«پیتر بیلیش» و «اُتو هایتاور»
پیتر بیلیش با آنکه از خاندان بزرگ و خاصی نبود، توانست به وسیلهی تجارت خاصش، یعنی همان «دانستن چیزها»، خودش را بالا بکشد. از آنجایی که صاحب بزرگترین فاحشهخانهی «کینگزلندینگ» بود و میتوانست به سادگی پول پارو کند، به مقام «ارباب سکه» در شورای کوچک دست یافت. او همیشه دستی در قضایا داشت اما خودش را زیاد درگیر نمیکرد و دائم به وسیلهی حیله، مکر و نقشهکشی، سعی در کسب قدرت بیشتر داشت، که در نهایت همین او را به کشتن داد.
سر اُتو هایتاور در دوران حکومت «جیهریس» و «ویسریس» مقام «دست شاه» را داشت. پس او همانند سایهای از یک شاه بود و میتوانست تمام هفتپادشاهی را اداره کند. اُتو نیز حیلهگری قهار است و کارهایش را مخفیانه و زیرپوستی پیش میبرد. نمونهاش مجبور کردن دخترش به همراهی «شاه ویسریس»، که در نهایت باعث شد شاه به دختر علاقه پیدا کند، و او را ملکهی جدیدش بنامد.
بیلیش و اُتو، هر دو با حیلهگری و مخفیانه عمل کردن کارهایشان را پیش میبرند. آنها میدانند چگونه افراد دیگر را بازیچهی اهداف خودشان کنند. البته شاید بتوان گفت که اُتو هایتاور به اندازهی پیتر بیلیش باهوش نباشد.
«جافری براثیون» و «اگان تارگرین دوم»
«جافری براثیون» نخستین فرزند «سرسی لنیستر» و «رابرت براثیون» محسوب میشد، البته پدر حقیقیاش «جیمی لنیستر» بود. جافری پسری لوس و گنداخلاق بود که باور داشت چون شاه است میتواند هرکاری دلش میخواهد انجام بدهد. او دست کمی از «شاه دیوانه» نداشت و از آنجایی که فرزند حقیقی رابرت نبود، هرگز نباید شاه میشد.
شاهزاده «اگان تارگرین دوم» پسر «شاه ویسریس» و «آلیسنت هایتاور» میباشد. هنگامی که او را شاه خواندند، «رقص اژدهایان» آغاز شد. از آنجایی که بهعنوان یک رهبر، آدمی تندخو بود، خیلی زود باعث رنجش دیگران میشد. به دلیل اخلاق بدش و عدم اطمینان از اینکه او وارث حقیقی میباشد یا خیر، او گزینهی مناسبی برای حکمرانی نبود.
جالب است که هر دوی این افراد محبوبیت چندانی نداشتند و حکومتشان نیز بسیار کوتاه بود.
«رنلی براثیون» و «لینور ولاریون»
«رنلی» جوانترین برادر «رابرت براثیون» بود. بر خلاف دیگر برادرانش که نشان داده بودند مردانی قدرتمند و افرادی قابل در میدان نبرد هستند، او شرکت در جشنها و مراسمهای رقص را ترجیح میداد. با آنکه به اندازهی برادرانش زمخت نبود، اما به دلیل آنکه مردم او را دوست داشتند و تندخویی براثیونها را نیز در خود نداشت، رهبر ایدئالی محسوب میشد. البته باید گفت که رنلی مردها را به زنها ترجیح میداد.
«لینور ولاریون» پسر جوانتر شهدخت «رینیس تارگرین» و «کورلیس ولاریون» میباشد. او علاوه بر آنکه جنگجویی تواناست، اژدهاسواری ماهر و قابل نیز میباشد. در کتاب، با آنکه او مردان را ترجیح میدهد، با شهدخت «رینیرا تارگرین» ازدواج میکند، به همین علت شایعه شد که او پدر هیچکدام از فرزندانش با رینیرا نبود.