خانه > مقالات > تاریخچه‌ی خاندان‌های وستروسی: باراتیون‌ها

تاریخچه‌ی خاندان‌های وستروسی: باراتیون‌ها


«تأسیس و قدرت گرفتن»

بازی تاج و تخت، داستان خاندان‌های بزرگی را که هفت پادشاهی وستروس را تشکیل می‌دهند، دنبال می‌کند. تاریخ وستروس پر از روایت‌های مربوط به تارگرین‌ها و تأثیر پررنگ آن‌هاست، اما این که تارگرین‌ها را تنها خاندانی بدانیم که تأثیر عمیقی بر سرنوشت وستروس داشته‌اند، بسیار دور از روایت است. خاندان باراتیون که در نهایت تارگرین‌ها را سرنگون کرد، نقش محوری‌ای در تاریخ هفت پادشاهی (وستروس) ایفا می‌کند.

از نخستین جنگی که اگان فاتح به منظور حکومت بر وستروس آغاز کرد تا سقوط تارگرین‌ها (حدودا سیصد سال بعد)، باراتیون‌ها همواره در تاریخ این سرزمین تاثیرگذار بوده‌اند. با پرچمی با نشان گوزن و شعار خاندانشان: «خشم از آن ماست»، باراتیون‌ها یکی از مهم‌ترین خاندان‌ها در بازی تاج و تخت، و سایر روایت‌های دنیای آتش و یخ هستند.

تأسیس خاندان باراتیون در دوران فتح وستروس توسط اگان فاتح (سال دوم قبل ازفتح – سال اول بعد از فتح)

کمتر کسی می‌داند که باراتیون‌ها احتمالاً با تارگرین‌ها نسبت دارند. نقل‌قول‌هایی وجود دارد که پدر اگان فاتح، ایریون تارگرین، از دوشیزه‌ای ناشناس در دراگون‌استون پسری نامشروع داشت. پسر جوان، اریس باراتیون، هرگز به عنوان فرزند ایریون تأیید و شناخته نشد، اما همانند یک پسر واقعی برای لرد ایریون بود، به ویژه پس از اینکه با تنها پسر مشروع او، اگان، دوست شد. اگان و اریس شانه به شانه‌ی هم بزرگ شدند و رفاقتی را پرورش دادند که تا پایان عمرشان ادامه داشت. اریس در فتح هفت پادشاهی به اگان پیوست و خود را به عنوان جنگجویی قدرتمند و فرماندهی وفادار برای اولین پادشاه تارگرین اثبات کرد. در طول فتح، اُریس، آرگیلاک، پادشاه وقت استورم‌‌‌‌‌لند و از مخالفان سرسخت اگان فاتح، را کشت و با دخترش، آرگلا، ازدواج کرد. بدین ترتیب، اریس خود را به عنوان ارباب جدید استورم‌لندز معرفی کرد و خاندان باراتیون را در استورمزاند تأسیس کرد. استورمزاند در طول ۳۰۰ سال بعدی، مرکز حکمرانی آنها بود.

پس از فتح وستروس توسط اگان، اُریس باراتیون اولین دست پادشاه شد، مقامی که به یکی از ارکان حیاتی حکومت وستروس تبدیل شد. اُریس خود را به عنوان خدمتکاری دانا و توانمند برای پادشاه ثابت کرد و در فتح ادامه‌دار دورن و نبرد علیه شاه شورشی، کرکس‌شاه، به اگان پیوست. در همین نبرد و در درگیری نخست، اریس توسط دشمنانش اسیر شد و آنها دستش را قطع کردند. پس از نجات از این نبرد، اریس از مقام دست پادشاه استعفا داد و ادعا کرد که دست پادشاه باید دست داشته باشد. با این وجود، او تا پایان عمرش که خیلی هم طولانی نبود، در مقامی غیر رسمی (و به عنوان لرد استورمزاند) حامی سرسخت پادشاه باقی ماند. اریس در اثر جراحاتی که در یکی از نبردهای شکار کرکس‌شاه متحمل شده بود درگذشت، اما پیش از مرگش توانست خاندان جدید خود را بنا کند.

در نسل‌های پس از مرگ اُریس، خاندان باراتیون به یکی از قدرتمندترین خاندان‌ها در هفت پادشاهی تبدیل شد. در طول دوران حکومت تارگرین‌ها بر وستروس، باراتیون‌ها اغلب نقش‌های کلیدی در این خاندان و اداره‌ی کشور داشتند. برخی از آنها مانند اُریس به عنوان دست پادشاه خدمت کردند، در حالی که برخی دیگر تنها در استورمزاند ماندند و به آرامی خاندان خود را ساختند. این خاندان حتی با خاندان تارگرین/ولاریون نیز آمیخته شدند و مهمترین آنها، روگار باراتیون بود که با الیسا ولاریون، بیوه‌ی شاه فقید اینیس و مادر شاه جهیریس تارگرین، ازدواج کرد (به عبارت دیگر، روگار باراتیون ناپدری قدرتمندترین پادشاه تارگرین بود). یک قرن پس از فتح اگان، باراتیون‌ها با وجود اینکه یکی از جوان‌ترین خانواده‌های نجیب‌زاده در هفت پادشاهی بودند، به یک خاندان بزرگ و قدرتمند تبدیل شده بودند.

خاندان باراتیون در رقص اژدهایان (۱۲۹ تا ۱۳۱ ب.ف)

در سال ۱۲۹ پس از فتح، «رقص اژدهایان» آغاز شد و وستروس را به جنگی سه‌ساله کشاند. جنگی داخلی که نه تنها نزدیک بود وستروس را نابود کند، بلکه خاندان تارگرین را نیز در معرض انقراض قرار داد. این نزاع به‌ دنبال سؤالی درباره‌ی جانشینی ویسریس اول رخ داد، در حالی که وی دختر بزرگش، رینیرا، را به عنوان وارث خود معرفی کرده بود. اما زمانی که برادر ناتنی رینیرا، اگان دوم، تاج و تخت را تصاحب کرد، جنگ داخلی در گرفت و بسیاری از خاندان‌های بزرگ مجبور شدند که طرف یکی از دو جناح را بگیرند. در این زمان، لرد استورمزاند، بُروس باراتیون، نجیب‌زاده‌ای تندخو بود که پدرش، بورموند، همیشه از ادعای رینیرا برای تاج و تخت حمایت کرده بود. با این حال، بُروس با اعلام حمایت خود از اگان دوم، همه را شوکه کرد. البته که رفتار بُروس در جایگاه خود قابل تحلیل است.

«از اُریس تا رابرت»

همان‌طور که گفته شد، خاندان باراتیون در حالی که از جوان‌ترین خاندان‌های هفت اقلیم بود، در طول صد و چند سال پس از فتح، به خاندانی قدرتمند تبدیل شد.

از اُریس باراتیون تا بُروس باراتیون، از فتح وستروس تا رقص اژدهایان

علت این پیشرفت سریع، در وصلت‌ها، مراودات و تصمیمات استراتژیک بزرگان این خاندان بود. این نکته در مورد لرد بُروس که در روزهای پیش از شروع رقص ۴ دختر مجرد داشت، نیز صدق می‌کند. بلاشک لرد بُروس، بیش از اینکه به فکر پادشاه وستروس باشد، به فکر ادامه‌ی نسل باراتیون‌هاست. در همین زمان، هر دو جناح با ارسال پیک، درصدد جلب نظر لرد بُروس و داشتن حمایت این خاندان قدرتمند در نزاع پیش رو برآمدند. از سبزها، ایموند برادر کوچک‌تر اگان، با پیشنهاد وصلت با یکی از دختران لرد (ایده‌ای که از طرف الیسنت، ملکه‌ی بیوه، داده شد) وارد استورمزاند می‌شود.از سیاه‌ها، لوسریس ولاریون، فرزند دوم رینیرا، به این مأموریت فرستاده می‌شود. این در حالی است که لوسریس و رینا تارگرین (دختر دیمون تارگرین) قسم خورده‌ی یکدیگر هستند و لوسریس پیشنهادی برای وصلت استراتژیک با لرد بُروس ندارد. این شرایط باعث شد که لرد بُروس در دوراهی حمایت از رینیرا یا ادامه‌ی نسل باراتیون‌ها، به وصلت استراتژیک تن داده و بقای خاندان خودش را بر قول پدرش ترجیح دهد و از سبزها حمایت کند.

لرد بُروس باراتیون معتقد بود که جنگی تمام‌عیار بین تارگرین‌ها رخ نخواهد داد، اما به شدت در اشتباه بود. زمانی که رقص اژدهایان به‌ طور رسمی آغاز شد، بُروس مجبور شد ارتشی گردآوری کند و برای جناح سبزها بجنگد. نیروهای او نقش مهمی در بازپس‌گیری کینگزلندینگ پس از تصرف آن توسط جناح سیاه‌ها داشتند. با این حال، سیاه‌ها تسلیم نشدند و نیروهایی را برای مقابله با ارتش باراتیون فرستادند. یکی از بزرگ‌ترین ضعف‌های لرد باراتیون دست‌کم گرفتن زنان بود که به نقطه‌ضعف کشنده‌اش تبدیل شد. او به ارتش در حال نزدیک شدن که رهبرانش زن بودند، توجهی نکرد و زمانی که در نهایت در نبرد کینگزرود (Kings Road) به آن‌ها حمله کردند، به‌ خوبی آماده نبود. بروس در این نبرد کشته شد و ارتش او شکست خورد و به بازماندگان سیاه‌ها اجازه‌ی پیروزی در جنگ را داد.

سرنگونی تارگرین‌ها در شورش رابرت باراتیون (۲۸۲ تا ۲۸۳ ب.ف)

در سال ۲۸۲ پس از فتح، شاه دیوانه، ایریس تارگرین دوم، بیش از حد زیاده‌روی کرد. سال‌ها بود که ایریس با حکومت سرکوبگرانه‌اش کاسه‌ی صبر هفت پادشاهی را لبریز کرده بود. در این بین، مخالفت با آخرین پادشاه تارگرین به‌ تدریج افزایش یافت. تنها یک جرقه کافی بود تا سلسله‌ی تارگرین را به زانو درآورد. این جرقه زمانی زده شد که پسر بزرگ و وارث ایریس، ریگار، لیانا استارک را ربود. هرچند روایت‌ها درباره‌ی انگیزه‌ی ریگار متفاوت است، اما این اتفاق باعث شد تا قلمرو به‌ طور کامل علیه تارگرین‌ها یکدست شود. وقتی که پدر لیانا، لرد ریکان استارک، و برادرش برندون به‌ دلیل مخالفت با اقدامات ریگار توسط اریس اعدام شدند، شورش گسترده‌ای آغاز شد. رابرت باراتیون، پسر بزرگ لرد استفون باراتیون و نامزد لیانا، خودش را به عنوان رهبر مخالفان و نیرویی پیشرو در شورش علیه شاه دیوانه ثابت کرد.

نزاعی که به دنبال آن رخ داد، بعدها به‌ عنوان «شورش رابرت» و یا «جنگ غاصب» شناخته شد. بسیاری از خاندان‌های وستروس در این مسیر با رابرت همراه شدند، از جمله دیگر باراتیون‌ها، استارک‌های وینترفل، لرد جان ارن از ویل و بسیاری دیگر. اوج این جنگ در نبرد ترایدنت بود، جایی که رابرت، شاهزاده ریگار را کشت؛ هرچند در این درگیری زخم‌های زیادی را متحمل شد. با این حال، رابرت برای نجات لیانا دیر رسیده بود و لیانا در جریان شورش کشته شد. در این نقطه، جنگ تقریباً به پایان رسیده بود و متحدان رابرت آماده بودند تا پس از شکست شاه دیوانه، او را بر تخت آهنین بنشانند. نیروهای رابرت به کینگزلندینگ حرکت کردند و در آنجا بود که شاه دیوانه را کشته شده پیش پای جیمی لنیستر، فرمانده گارد شاهی، یافتند. رابرت سپس به‌ عنوان پادشاه جدید وستروس منصوب شد و با سرسی لنیستر ازدواج کرد. این برای اولین بار در تاریخ وستروس بود که شخصی غیر از یک تارگرین بر تخت آهنین می‌نشست.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*