رکسانا حدادی نویسندهی مجلهی نیویورک و منتقد سینما به تازگی مصاحبهای با اما دآرسی و اولیویا کوک انجام داده و از آنها راجع به سریال سوالاتی پرسیده است.
حالا که فصل اول تموم شده احساس خودتون رو در یک کلمه توصیف کنید.
اما دآرسی: «کلمهی من «ناتمام» خواهد بود چون که من و لیو هنوز قسمت نهم و دهم رو تماشا نکردیم.»
اولین و آخرین صحنهای که در کنار هم بودید کجا بود؟
اما دآرسی: «اولین صحنهای که در کنار هم بودیم…»
اولیویا کوک: «مراسم سوگواری.»
اما دآرسی: «بله در قسمت هفتم. و صحنهی آخر هم شام قسمت هشتم بود.»
آیا در فضای میان آن دو صحنه چیزی در رابطهی شما بهعنوان دوست و یا بازیگر تغییر کرد؟
اما دآرسی: «بله؛ مراسم سوگواری درست در ابتدای فرآیند بود و تا زمان فیلمبرداری شام حدود ده ماه با هم در قلعه زندگی کردیم.»
اولیویا کوک: «احساس میکردم بالاخره متوجه شدم که شخصیت من چه کسی بوده و در خصوص رینیرا میتوانستم خیلی بیشتر از گذشته به وی نفوذ کنم.»
سلامتیهای آلیسنت و رینیرا برای من بیشتر شبیه به نامههای عاشقانه بود. چطور به اون لحضهی آشتی نزدیک شدید؟
اولیویا کوک: «من کمتر به یک نامهی عاشقانه فکر میکنم. بیشتر یک کارت متشکرم بود و یک گام در مسیر درست.»
اما دآرسی: «سلامتیها بیشتر برای اعلام وجود شکاف و اشاره به آن بود. اونها درون بازیای تلخ و سنگی حبس شدهاند و سعی در خنثی کردن قدرتهای یکدیگر دارند.»
به نظر شما شخصیتها در در طول شش سال فاصله بین قسمتهای هفت و هشت چه کار میکردند؟
اولیویا کوک: «ما با رایان و میگل راجع به این غیبت شش ساله صحبت کردیم. آلیسنت به مذهب روی آورد تا بتواند به کمک آن خشم خود را کنترل کند. او خیلی سنجیدهتر، باملاحظهتر و از نظر احساسات کاملاً بستهتر است و بعد از گذراندن شش سال در قلعه با متحدان کم میخواهد بیشتر شبیه به یک کتاب بسته باشد. آلیسنت با افراد زیادی ارتباط برقرار نمیکند و سعی میکند روی فرزندانش کنترل داشته باشد. اما هر سهی آنها شخصیتهای منحصربهفردی دارند و نزدیکترین رابطه را با ایموند دارد.»
اما دآرسی: «چیزی که به من در این پرش زمانی کمک کرد این بود که رینیرا و خانوادهاش در دراگوناستون بودند و انتظار این را دارند که به بارانداز پادشاه برگردند.»
چالش بازپسگیری جایگاه در میان آن شکاف برای رینیرا وجود دارد و سوال اصلی این است که آیا هنگام بازگشت به خانهی پدر میتواند جایگاه خودش را پس بگیرد؟ اگر نسخهای وجود داشت که آلیسنت و رینیرا میتوانستند با هم وستروس را اداره کنند به نظر شما این همکاری چگونه پیش میرفت؟
اما دآرسی: «در این سناریو رینیرا به رهبری کاملاً مردانه تبدیل میشد، درست همان چیزی که مردم انتظار دارند که باشد، اما آلیسنت در واقع مهارتهای لازم برای مدیریت و برنامهریزی را دارد.»
اولیویا کوک: «صبور و کمی منطقیتر. درست مثل یین و یانگ. خیلی خوب میشد.»