وقتی حرف از ساخت یک سریال که پیش از این هویت تصویری داشته (فقط الهام از کتاب نبوده) میشود، مقایسهها سختگیرانهتر از زمانی است که یک سریال تنها با الهام از یک کتاب ساخته میشود. این بزرگترین مشکلی است که سریال ویچر با آن روبهرو است و از آنجا که بازی ویچر هیچ کم و کاستی ندارد و برعکس بسیار هم بازی با کیفیت و خاصی است، بخصوص نسخه سوم، کار برای شبکه نتفلیکس سخت خواهد بود. هرچند نکات مثبتی هم وجود دارد. مثلا محبوبیت بازی باعث میشود که طرفداران بازی به سراغ این سریال بیایند و از همان فصل اول بینندههای زیادی داشته باشد اما سطح توقعات بالاست و همواره با بازی مقایسه خواهد شد.
راههایی وجود دارد که این مقایسهها به نفع سریال ویچر و شبکه نتفلیکس باشد. اولین قدم انتخاب بازیگر بود که خب منهای گرالت طرفداران را خیلی خشنود نکردند اما دومین قدم انتخاب یک سری خط داستانی اصلی در بازی است که طرفداران بازی به آنها علاقهمند هستند و اگر به فهمیدن نکات گنگ بازی و پشت پردهها بپردازد، قطعاً راه درست را میروند و حداقل از لحاظ داستانی بینندگان را ارضا میکنند. بیایید این خطوط داستانی را بررسی کنیم.
۱. داستان زندگی ینیفر
زندگی ینیفر در بازی یکی از مجهولات است که در کتاب به آن پرداخته شده و طرفداران بازی که کتاب را مطالعه نکردند، بسیار مشتاق فهمیدن آن هستند. ینیفر مادرخوانده سیری و عشقِ زندگی گرالت است. بعضی از طرفداران بازی، ینیفر را زنی با قلب یخی میدانند و عدهای دیگر او را زنی مقتدر که میتواند تصمیماتی را بگیرد که کمتر کسی قدرت این چنین تصمیمگیری را دارد. برای اسپویل نشدن داستان ینیفر تنها اشاره کوچکی به گذشته او میکنیم. او گذشته سخت و دردناکی داشت. هنگام تولد اصلاً زیبا نبوده و حتی والدینش نیز از او متنفر بودند. وقتی که او جادو را آموخت، تلاش کرد چهره خود را با آن جادو زیبا کند و به همین خاطر همیشه برایش سوال بود که کسی حقیقتاً میتواند چهره اصلی وی را ببینید و عاشق او باشد.
نکته: چهره ینیفر در سریال نتفلیکس متعلق به زمانی است که او زیبا بوده و از جادو برای فریب دیگران استفاده کرده است اما به گذشته او هم اشاره میشود.
از چه شبکه ای پخش میشه؟
از Netflix
سریال فوق العاده ایه
هر قسمتشو که می بینم برای قسمت بعدی لحظه شماری می کنم
اگه خوبه منم برم ببینم