پتاير بيليش: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه نغمه ای از یخ و آتش
(صفحه‌ای جدید حاوی «{{اطلاعات اشخاص | نام_شخصيت =50px|راست پتاير بيليش [[پرونده:50...» ایجاد کرد)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۲۵ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۰۹

پتاير بيليش
القاب انگشت کوچيکه
عنوان لرد عالی مقام ترایدنت

لرد هرنهال
لرد محافظ ویل

مسئول خزانه داری
خاندان خاندان بیلیش
فرهنگ وستروس
تولد در فینگرز
همسر لایسا ارن
کتاب(ها) بازی تاج و تخت(حضور دارد)

نزاع پادشاهان(حضور دارد)
یورش شمشير ها(حضور دارد)
ضيافتی برای کلاغ ها(حضور دارد)

رقصی با اژدهایان(اشاره شد)

لرد پتاير بيلیش (Petyr Baelish)که در بعضی مواقع با نام "انگشت کوچيکه"(Littlefinger) شناخته مي شود، مسئول خزانه داری(Master of Coin) در شورای کوچک(Small Council) پادشاهي است. پتاير به جای نشان خانوادگيش، از مرغ مقلد به عنوان نمادش استفاده مي کند.در سريال، اين شخصيت توسط آيدن گيلن( Aiden Gillen) بازی مي شود.

شخصيت و ظاهر

يک مرد کوتاه و لاغر، با سيمايی جذاب. پتاير چشمان سبز-خاکستری، يک ريش نوک تيز بر روی چانه و موهای مشکی که به سمت سفيدی پيش مي روند دارد.[۱] پتاير در يک خاندان کوچک و ناشناخته به دنيا آمد. او کل زندگيش را صرف تلاش برای فرار از مقام کوچکش و تبديل شدن به چيزی فراتر کرده است. او مهارت های قابل توجهی در تجارت و اقتصاد دارد. او همچنين استاد دسيسه های درباري است. نبوغ او تنها با ميزان جاه طلبی و ترقيات سياسيش قابل مقايسه است. او گاهی اوقات به خاطر غیر اشرافی بودنش توسط لرد های بالا مقام، دست کم گرفته مي شود.

گذشته

پدر پدر بزرگ پتاير بيليش، يک شمشير زن براووسی(Braavosi) در خدمت خاندان کوربرای(House Corbray) بود. زمانی که پسرش به يک شواليه(knight) تبديل شد، او سر سنگی تايتان براووس(Titan of Braavos) را به عنوان نشان خود انتخواب کرد. پدر لرد بيليش، کوچکترين لرد در ميان لرد های کوچک بود که مقرش تنها چند صخره در فينگرز(Fingers) به حساب مي آيد. پدر او در طول جنگ پادشاهان ناينپنی(War of the Ninepenny Kings)، با هاستر تالی(Hoster Tully) دوست شد، که اين دوستی به پتاير اجازه داد تا به ريوران(Riverrun) برود و به همراه فرزندان لرد هاستر تالی پرورش يابد.

در ريوران پتاير با آداب و رسوم اشرافی و در ميان مردمانی که در مقامی بالاتر از او قرار داشتند رشد کرد. از جمله آن ها فرزندان تالی، کتلين(Catelyn)، لايسا(Lysa) و ادميور(Edmure)( که همان کس بود که برای اولين بار لقب "انگشت کوچيکه" را به خاطر زادگاهش به او داد) بودند[۱]. همين که آنان بزرگتر شدند، پتاير عاشق کتلين شد، کسی که در عوض پتاير را مانند برادرش دوست داشت، نه بيشتر. زمانی که نامزدی کتلين و براندون استارک(Brandon Stark) اعلام شد، پتاير، براندون را که بسيار از او بزرگ تر بود به دوئل دعوت کرد تا بتواند کتلين را مال خود کند. براندون به راحتی پيروز شد و يک زخم هولناک هم به بيليش هديه داد، اما به خاطر تقاضای کتلين، زندگی او را بخشيد. بعد از اين اتفاق کتلين ديگر با او صحبتی نکرد و تنها نامه پتاير را که بعد از مرگ براندون ارسال شده بود، سوزاند[۱].



پتاير روابطش با لايسا را حتی پس از ازدواج او با جان ارن(Jon Arryn) ادامه داد. لايسا شوهرش را مجاب کرد تا اختيار گمرک در گالتاون(Gulltown) را به پتاير بدهد. استعداد او در اقتصاد يک سری فرصت ها را برای او ايجاد کرد تا به مقام مسئول خزانه داری شاه رابرت باراتيون(Robert Baratheon) در کينگز لندينگ(King's Landing) برسد[۳]. جايی که نفوذ و اعتبارش، متحدان و همراهان بسياری، از جمله نگاهبانان شهر(City Watch) را برایش به ارمغان آورد. او همچنين تعداد بيشماری فاحشه خانه در شهر خريد.

درست قبل از اتفاقات کتاب اول، جان ارن متوجه شد که پدر همه فرزندان رابرت باراتيون،در واقع جیمی لنيستر(Jaime Lannister) مي باشد و تصميم گرفت تا شاه را مطلع کند.


وقایع اخیر

بازی تاج و تخت

زمانی که کتلين به کينگز لندينگ رسيد تا به شوهرش در مورد هدف حمله به پسرشان، برن(Bran)، بگويد، پتایر که از رسيدن او با خبر شده بود، او را منصرف کرد و در يکی از فاحشه خانه هايش جا داد. کتلين به خاطر ايامی که آن دو در ريوران گزرانده بودند، به بيليش اعتماد کرد و به او خنجری که با آن به پسرش حمله شده بود را نشان داد. پتاير گفت که آن خنجر را مي شناسد و ادعا کرد که زمانی مال او بوده است اما آن را در يک شرط بندی به تيريون لنيستر(Tyrion Lannister) باخته[۱]. اين دروغ - پتاير در واقع آن خنجر را به شاه رابرت باخته بود

- به طرز غير مستقيم شعله های جنگ پنج پادشاه(War of the Five King) را برافروخت. چرا که کتلين بر همين اساس تيريون را دستگير کرد.

پرونده:310px-Petyr baelish varys HBO.jpg
انگشت کوچیکه و واریس(سریال)

پتاير از ادارد(Eddard)خواست تا همسرش را ملاقات کند تا بتواند کتلين را قانع کند که حرکتی بر عليه لنيستر ها انجام ندهد، تا زمانی که آن ها مدرکی پيدا کنند. او قسم خورد که به ند در پيدا کردن قاتل جان ارن کمک خواهد کرد[۴]، و در مدتی که ند عنوان دست پادشاه(Hand of the King)را در اختيار داشت، به علت علاقه اش به کتلين، دوستی ساختگی ای با او برقرارکرد. او همچنين در بعضی مواقع به لرد استارک سياست های درباری را نشان مي داد و به او هشدار مي داد که به هيچکس اعتماد نکند، حتی خود پتاير.

زمانی که شاه رابرت فهميد که دنريس تارگريان(Daenerys Targaryen)باردار است، بيليش در مورد اقدام به قتل او با رابرت موافقت کرد. ند در حرکتی برای اعتراض نسبت به اين فرمان رابرت، از مقامش استعفا داد. اما پيش از آن که مهيا سفر بازگشت به وينترفل شود، پتاير با قول پيدا کردن قاتل جان ارن، او را در شهر نگاه داشت. او ند را به يکی از فاحشه خانه ها برد، جايی که يک فاحشه جوان، مشغول بزرگ کردن يکی از فرزندان حرامزاده رابرت بود. بيليش در زمانی که ند توسط يکی از مردان جيمی لنيستر زخمی شد، در مهلکه حضور داشت[۵].

پس از زخم کشنده رابرت و نام نهادن ادارد به عنوان نماينده پادشاه و لرد محافظ، بيليش به ند توصيه کرد که علی رقم اين که مي داند فرزندان سرسی قانونی نيستند و استنيس باراتيون(Stannis Baratheon) جانشين بر حق است، اما حرکتی را انجام دهد که منجر به موفقيت جافری(Joffrey) در رسيدن به تخت پادشاهی شود. تا کشور از يک جنگ در امان بماند و قدرت های آن ها سقوط نکند. ند پيشنهاد او را رد کرد و در عوض از او خواست تا وفاداری نگاهبانان شهر را مال خود کند تا سرسی آن ها را بر عليه او استفاده نکند[۶]. بيليش قبول کرد، اما در نهايت به ند خيانت نمود. او نگاهبانان شهر را خريد تا ملکه را حمايت کنند. اين حرکت نهايتا موجب دستگيری ند استارک و اعدام او به جرم خيانت شد[۷].

نزاع پادشاهان

تيريون لنيستر پس از رسيدن دوباره اش به دربار، تصميم گرفت قبل از انجام هر حرکت عليه پتاير بيليش( به خاطر همان دروغی که پتاير در مورد خنجر گفته بود) در مورد او تحقيق کند. و همچنین سعی کرد تا هيچ حرکتی، پيش از آن که بتواند مهره های بيليش را با مردان خودش عوض کند، انجام ندهد.پس از قتل شاه رنلی باراتيون(Renly Baratheon)،پتاير و تيريون لنيستر نقشه ايجاد اتحاد با خاندان تايرل را کشيدند تا بتوانند در مقابل لرد های استرملندز که همگی بلافاصله به استنيس پيوسته بودند، ايستادگی کنند. پتاير خود داوطلب شد که با تايرل ها مذاکره کند[۸]، و نهايتاً هم موفق شد تا با استفاده از اعلام نامزدی بين شاه جافری و مارجری تايرل(Margaery Tyrell)، به اين اتحاد جامه عمل بپوشاند[۹][۱۰]. او به همراه نيروهای تايرل و تايوين لنيستر(Tywin Lannister) به کينگز لندينگ بازگشت. نيروهای ملحق شده لنيستر و تايرل در آخرين لحظات، نبرد بلک واتر(Battle of the Blackwater) را به نفع خود تغيير دادند و استنيس شکست خورد[۱۱]. پس از جنگ، پتاير به عنوان پاداش، به مقام لرد هرنهال(Harrenhal) نائل شد[۱۲]. گرچه قلعه در آن زمان در اختيار راب استارک(Robb Stark) بود و توسط نيرو های روس بولتون(Roos Boltone) نگهداری مي شد. همچنين پتاير از طريق سر دانتوس قرمز(Ser Dontos the Red)، نقشه اي محرمانه برای فرار سانسا استارک(Sansa Stark) کشید. پتاير يک حلقه ی مهم با استفاده از اسنی(Osney)، اسفريد(Osfryd) و اسماند کتل بلک(Osmund Kettleblack) به دور تخت پادشاهی ايجاد کرد. آن ها استخدام شده بودند تا پس از اين که تيريون محافظان ملکه را مرخص کرد، بتوانند از سرسی(Cersei) مراقبت کنند. تيريون باور دارد که آن ها جاسوسان بيليش هستند، که درواقع وفاداری آن ها کاملاً به پتاير تعلق دارد[۳].

یورش شمشير ها

در طول جلسات شورای کوچک، بيليش

پرونده:310px-Petyr baelish sansa stark HBO.jpg
پتایر بیلیش و سانسا استارک در تورنومنت دست(سریال)

به تايوين لنيستر اطلاع داد که تايرل ها قصد دارند تا سانسا را به ازدوج ويلاس تايرل(Willas Tyrell) در بياورند و او را به هايگاردن(Highgarden) بفرستند. اين خبر زمان کافی به تايوین داد تا ترتيب ازدواج سانسا را با پسرش، تيريون بدهد.



موقعيت جديد پتاير به عنوان يک لرد بلند مرتبه، باعث شد که تايوين لنيستر به فکر ازدواج او با لايسا ارن بيفتد تا بتواند ويل ارن(Vale of Arryn) را که تا آن لحظه بي طرف مانده بود به سمت جافری بياورد. پتاير اين پيشنهاد را قبول کرد و آمده سفر به ايری(The Eyrie) شد. به جای او تيريون لنيستر به عنوان مسئول خزانه داری انتخاب شد[۱۳].



ضيافتی برای کلاغ ها


رقصی با اژدهایان


نقل قول های پتاير

"شايد شما کل کينگز لندينگ را بالا و پايين بريد، ولی نتونيد يک مرد که به سينه اش نشان مرغ مقلد چسبيده باشه پيدا کنيد، ولی اين به اين معنی نيست که من دوستی ندارم."[۳]


نقل قول هايی در مورد پتاير

" او چشمان سبز-خاکستری داشت که زمانی که لبانش لبخند مي زد، آن ها نمي زدند."[۱۷]

—اولين توصيف سانسا استارک از انگشت کوچيکه.


"انگشت کوچيکه... فقط خدايان مي دانند که انگشت کوچيکه چه نقشه هايی دارد."[۱۸]

واريس(Varys)،زمانی که داشت اتفاقات درون قصر را به ليريو مپاتيس گزارش مي داد.


"انگشت کوچيکه دومين مرد منحرف در کل هفت قلمرو است."[۱۹]

—واريس به ادارد استارک زندانی شده.


"طلا های انگشت کوچيکه از هوا درست شده، با يک بشکن زدن."[۱۳]

—تيريون لنيستر


" ترجيح مي دهم تا با بز سياه کوهور(Black Goat of Qohor) ازدواج کنم."[۱۹]

—واريس در جواب ادارد که از او پرسيده بود که آيا با انگشت کوچيکه متحد است يا نه.

منابع