رابرت براتیون

رابرت باراتیون (Robert Baratheon) رئیس خاندان باراتیون (House Baratheon) شاه تاجدار هفت پادشاهی (Seven Kingdoms) بود. او تاج پادشاهی پس از پیروزی در قیام سال 282-283 از شاه دیوانه (Mad King) برد. رابرت جنگید تا لیانا استارک (Lyanna Stark) را به دست آورد و در این راه برادر لیانا، ادارد (Eddard)،نزدیک ترین دوست رابرت او را همراهی می کرد. بعد از مرگ لیانا، رابرت برای تحکیم پایه های قدرتش با سرسی لنیستر (Cersei Lannister) ازدواج کرد. رابرت در آغاز مجموعه شاه وستروس است.

خاندان Baratheon.PNG
رابرت باراتیون
خاندان Baratheon.PNG
Drunken Robert Baratheon by henning.jpg
رابرت اثر هنینگ
اطلاعات شخصی
دوران حکومت 283AL - 298AL
تاجگذاری 283AL
نام کامل رابرت باراتیون اولین با این نام
القاب غاصب

اهریمن ترایدنت
شاه فاحشه باز

لرد طوفان
سایر عناوین شاه اندال، روینار و نخستین انسانها

لرد هفت پادشاهی

محافظ مملکت
تولد 263AL
مرگ 298AL در بارانداز پادشاه.
دفن 298AL در استورمز اند.
خانواده
شاه قبلی ایریس دوم تارگرین
وارث جافری اول
شاه بعدی جافری باراتیون
ملکه سرسی لنیستر
پدر استفن باراتیون
مادر کاسانا استرمونت
ارجاعات
کتابها بازی تاج وتخت (حضور دارد)

نزاع شاهان (اشاره شده)
یورش شمشیر ها (اشاره شده)
ضیافتی برای کلاغ ها (اشاره شده)

رقصی با اژدهایان (اشاره شده)
بازیگر مارک ادی
سریال فصل اول

ظاهر و شخصیت

رابرت مردی است درشت و نه چندان باهوش که روزگاری جنگجوی بی نظیری بوده است. در جوانی اش رابرت بلند، چهار شانه و عضلانی چون رویای یک دوشیزه و با ریشی همواره تراشیده و تمیز بوده است. با این وجود بعد از رسیدن به تخت بر اثر جشن ها و مستی های مداوم دچار اضافه وزن شد. وزن رابرت حدود هشت سنگ اضافه یافت او برای پوشاندن چین های چهره اش ریش بلند می گذاشت. رابرت علاقه زیادی به ترانه های مستانه ی یک بشکه شراب و پنجاه و چهار چلیک داشت. رابرت به داشتن شخصیتی برون گرا، معاشرتی و جذاب شناخته می شود و توانایی خارق العاده ای در تبدیل دشمنان به دوستان داشته است.

هوس رانی رابرت موضوع بسیاری از ترانه های مستانه در هفت پادشاه شده است. طبق نظر ادارد استارک رابرت می تواند در شب دنیا را به یک زن قول دهد و فردا همه چیز را (حتی خود آن زن) از یاد ببرد.

تاریخ

اوایل زندگی

رابرت اولین پسر لیدی کاسانا (Cassana) و لرد استفن (Steffen)، رئیس خاندان باراتیون و لرد پارمونت سرزمین های طوفان (Stormlands) است. رابرت در استورمز اند (Storm's End) به دنیا آمد و بزرگ شد. رابرت حدود دو سال از استنیس (Stannis) بزرگ تر است. رنلی (Renly) برادر کوچک تر خانواده، پانزده سال بعد از رابرت به دنیا می آید.

زمانی که رابرت و استنیس بسیار جوانند، آن ها شاهد غرق شدن کشتی والدینشان در نزدیکی ساحل استورمز اند و مرگ آن ها هستند. بعد از این فاجعه رابرت لرد منطقه می شود. رابرت به ایری (Eyrie) می رود و در نزد جان ارن (Jon Arryn) بزرگ می شود. آن جا او با ادارد استارک آشنا و دوست می شود. جان ارن نیز که خود فرزندی ندارد با این دو چون اعضای خانواده اش رفتار می کند.

رابرت عاشق خواهر ادارد لیانا می شود و لرد ریکارد (Rickard) پدر لیانا قول دخترش را به رابرت می دهد. در همین زمان رابرت صاحب دختری حرامزاده می شود، که باعث می شود لیانا به این نتیجه برسد که رابرت هرگز خود را به یک بستر محدود نخواهد کرد. کمی بعد لیانا به دست شاهزاده ریگار تارگرین (Rhaegar Targaryen) دزدیده می شود. این اتفاق موج سلسله رخداد هایی می شود که موجبات قیام رابرت (Robert's Rebellion)را فراهم می کند.

قیام رابرت

خبر دزدیده شدن لیانا برندون (Brandon) را به بارانداز پادشاه (King's Landing) کشاند. برندون به همراه جمعی از دوستانش وارد قلعه سرخ (Red Keep) شد و خواستار مرگ پرنس ریگار شد. شاه دیوانه همه ی آن ها را دستگیر کرد و پدرانشان را به پایتخت احضار کرد. لرد ریکارد به قلعه سرخ رفت. شاه ایریس (Aerys) پدر و پسر را اعدام کرد و سپس به جان ارن دستور داد تا سر رابرت و ادارد را برایش بفرستد، اما لرد جان علیه او طغیان کرد. پس از آن رابرت و ادارد به سمت استورمز اند و وینترفل (Winterfell) رفتند تا پرچمدارانشان را فرا بخوانند. در گال تاون (Gulltown) نبردی بین قوای وفادار به جان ارن و قوای وفادار به پادشاه در گرفت. در این نبرد رابرت لرد رندیل گرافتون (Randyll Grafton) را می کشد. رابرت که برای ادعای تخت آهنین (Iron Throne) نسب خانوادگی مناسب تری از دو نفر دیگر دارد، رهبر جنبش می شود و از این رو جنبش نام قیام رابرت را به خود می گیرد.

 
رابرت جوان در نبرد سامر هال

رابرت شروع به جمع کردن پرچمدارانش در سرزمین های طوفان نمود، اما او از متحدانش در شمال جدا افتاده بود. علاوه بر این بسیاری از پرچمداران او تصمیم می گیرند به سلطنت وفادار بمانند و قوایشان را در سامرهال (Summerhall) جمع کنند. رابرت از تصمیم آن ها مطلع می شود و به سامرهال لشکر کشیده و در نبرد سامرهال (Battle of Summerhall) قوای آن ها را در هم می شکند، رابرت در یک روز سه لشکر را مغلوب می کند. رابرت سپس در آشفورد (Ashforf) با پیش قراول قوای ریچ (Reach) درگیر می شود. او در آن جا شکست خورده و مجبور به عقب نشینی می شود. او به سرزمین های رودخانه (Riverlands) می رود تا به متحدین خاندان استارک|استارک (Stark)، تالی (Tully) و ارن (Arryn) خود بپیوندد. در طی این سفر رابرت مجروح شده و در فاحشه خانه ای در استونی سپت (Stony Sept) مخفی می شود، و تقریبا با تمام روسپی های آن جا هم بستر می شود.

لشکر سلطنتی به فرماندهی جان کانینگتون (Jon Connington) شهر را محاصره می کند، آن ها تمام خانه های شهر را در در جستجوی رابرت می گردند ولی مردم شهر به رابرت کمک کرده و او را مخفی نگه می دارند. در نهایت قوای متحدین رابرت به شهر می رسند و نبرد ناقوس ها (Battle of Bells) در می گیرد که به پیروزی رابرت می انجامد.

 
نبرد رابرت و ریگار اثر مایک اس میلر

بعد از این نبرد ریگار شخصا قوای سلطنتی را رهبری کرده و به مبارزه با رابرت می آید. سر لوین مارتل (Lewyn Martell) با قوای دورن (Dorn) به او می پیوندد. قوای رابرت و ریگار در ترایدنت (Trident) با هم رو در می شوند. در هنگامه ی این جنگ رابرت و ریگار با هم به نبرد تن به تن با هم می پردازند. رابرت ریگار را می کشد و سرنوشت نبرد را رقم می زند.

با وجود آن که رابرت ریگار را می کشد و انتقامش را می گیرد نفرت او از تارگرین پایان نمی پذیرد. تایوین لنیستر (Tywin Lannister) بار انداز پادشاه را غارت می کند. او اجساد همسر و فرزندان ریگار را به رابرت تقدیم می کند. ادارد استارک خشمگین شده و این اقدام را زیر سوال می برد. او این اقدام را قتل می نامد و معتقد است پرنس و پرنسس کودکانی بی گناه بوده اند. رابرت در جواب ادارد می گوید:

من کودکی نمی بینم، تنها تخم اژدها می بینم.[۱]

این اقدام رابرت خشم ادارد را به همراه دارد و حتی جان ارن نیز نمی تواند آتش خشم و اختلاف بین او را فرو بنشاند. ادارد قلعه سرخ را ترک می کند و به استورمز اند می رود، جایی که استنیس تحت محاصره ی قوای ریچ قرار دارد. کمی بعد مرگ لیانا و غم مشترک رابرت و ادارد موجب آشتی این دو می شود. بعد از این اتفاق خاطره ی لیانا و تمایل رابرت برای گرفتن چند باره ی انتقام او از ریگار کابوس شبانه ی رابرت می شود.


منابع