جان اسنو
اثر Amoka | |
| |
القاب | لرد اسنو کلاغ تغییر جهت داده |
---|---|
عنوان | |
خاندان | خاندان استارک نگهبانان شب |
فرهنگ | مردم شمال |
تولد | در 283AL در نامعلوم |
کتاب(ها) | بازی تاج و تخت(شخصیت اصلی) نزاع شاهان(شخصیت اصلی) |
| |
بازیگر | کیت هارینگتون |
سریال | فصل اول | فصل دوم | فصل سوم| فصل چهارم |
جان اسنو (Jon Snow) پسر حرامزاده ادارد استارک و مادری با هویت نامعلوم است.[۱] او تحت سرپرستی پدرش در کنار خواهر و برادرهای ناتنی خود بزرگ شد. جان وقتی که به سن بلوغ نزدیک شد، به نگهبانان شب پیوست. دایرولف مو سفید و چشم سرخ او، گوست (Ghost) همیشه همراه اوست. در آغاز داستان او 14 ساله است، و یکی از کاراکترهاییست که داستان از دید او بیان می شود.
شخصیت و ظاهر
حتی وقتی 14 سال داشت، به جان گفته می شد، بیشتر از هر کدام از خواهر برادرهایش، ویژگی های استارک را دارد. او تنی لاغر و صورتی کشیده، موهای قهوه ای تیره، و چشمانی خاکستری با حاشیه سیاه دارد. او قوی و فرز است[۲] پس از پیوستن به نگهبانان شب، لباس رسمی آنها، یعنی لباس سیاه را بر تن کرد. جان همانند یک استارک و شمالی بزرگ شده و در خیلی چیزها، ارزشهای اخلاقی آنها را فرا گرفته است، او حتی در مواجهه با مسائل پیچیده و تصمیم گیری در مواردی که از لحاظ اخلاقی مبهم می باشند، سعی میکند مطابق با همین اصول اخلاقی عمل کند. توصیفی از اسلحه ی شخصی او در کتاب نیامده است، اما جورج مارتین به کمپانی والرین استیل گفته است، که در ساخت شمشر جان از رنگهای خاندان استارک، بر روی پلاک شمشیر، استفاده شود.[۳]
گذشته
نسب جان اسنو، مرموز باقی مانده است. به او گفته شده است که اواخر قیام رابرت، حدود یک ماه قبل از غارت کینگزلندینگ (بارانداز پادشاه) به دنیا آمده است. لرد ادارد استارک (Lord Eddard Stark) زمان بازگشت از جنگ، بچه ای تازه متولد شده را با خود به وینترفل آورد، و مصرّانه خواستار بزرگ شدن او با سایر فرزندانش شد. جان یک برادر ناتنی بزرگتر به نام راب (Robb) دو برادر ناتنی کوچکتر به نامهای برن (Bran) و ریکان (Rickon) و 2 خواهر کوچکتر به نامهای آریا (Arya) و سانسا (Sansa) دارد. حضور او در وینترفل اختلافاتی بین ادارد و همسرش کتلین (Catelyn)، که جان را به چشم، یادآوری دائمی، از خیانت همسرش می دید، به وجود آورد. او رفتاری سرد با جان در پیش گرفت تا به جان این حس را بفهماند که حضورش برایش ناخوش آیند است. او از لحاظ ظاهر بیش از تمام فرزندان واقعی ادارد استارک، به او شبیه است و این موضوع بیش از پیش رابطه ی او و کتلین را تیره تر کرد. با همه ی اینها ادارد همیشه، رفتاری مشابه با سایر فرزندانش، با جان داشت و جان نیز رابطه ی خوبی با خواهر برادرهای ناتنی خود داشت، به خصوص آریا و راب. با این حال، جان همیشه با حرامزاده بودن خود مسئله داشت، و احساس بیگانگی میکرد، همین به تصمیم نهایی او، که پیوستن به سازمان نگهبانی شب بود، کمک کرد، جایی که چگونگی به دنیا آمدن او، اهمیت چندانی نداشت.
وقایع اخیر
بازی تاج و تخت
جان 14 سال دارد، که پدر و برادران خود (راب و برن) و همچنین تیان گریجوی را برای اعدام یک فراری از نگهبانان شب، همراهی میکند. در راه برگشت آنها به چند توله ی دایرولف، برخورد میکنند؛ 5 توله نصیب فرزندان استارک، و یک توله ی موسفید و چشم قرمز و رانده شده از سایرین به جان می رسد.[۲] موقعیت جان، چه در خانواده و چه در خارج از آن، در طول سالها، به طور آشکار تلخ بود، وقتی او به سن نوجوانی رسید، بعد از اینکه عمویش بنجن (Benjen) به او گفت، دیوار به مردی مثل او نیاز دارد، به نگهبانان شب پیوست. در طی سفر او به دیوار و همراهی تیریون لنیستر (Tyrion Lannister) با او در این سفر، رابطه ی دوستانه ای بین جان و تیریون، با توجه به وجه اشتراکشان، که غیرخودی بودن در بین نجیبزاده ها بود، شکل گرفت.[۴] در ابتدا پیوستن به نگهبانان شب جان منزوی و گوشه گیر بود، که این انزوا او را بدون دوست باقی گذاشت. هماتایانش به خاطر اینکه او از خاندان بزرگی بود، از او منزجر بودند و جان را به سخره میگرفتند، که این موضوع سبب بازگشت همان احساس قدیمی جان میشد. او به خصوص وقتی تنهاتر شد که عمویش بنجن، به خاطر رهبری یک گروه گشتی، دیوار را ترک کرد. بعد از درگیری با چند تا از همتایانش، گفتگویی با دونال نویه (Donal Noye) به او کمک کرد، تا نگرش خود را اصلاح کند، این تغییر نگرش، او را خیلی زود، یک دوست ، مربی و رهبری برای همتایان خود و به دشمنی برای استاد رزم، یعنی سر الیستر تورن (Ser Alliser Thorne) تبدیل کرد. [۵] جان همچنین به محافظت از سمول تارلی (Samwell Tarly) در برابر قلدری چند تن از همتایانشان در آمد. [۶] [۷] بعد از پیوستن به نگهبانان شب، جان از انتصابش به عنوان مباشر عصبانی شد، در حالیکه او انتظار داشت به عنوان یک گشتی برگزیده شود. گرچه همان موقع و با کمک سمول، او به این موضوع پی برد که انتخاب او به عنوان مباشر شخصی مورمونت، به منزله ی آماده کردن جان، به عنوان فرمانده ی آینده می باشد. [۸] در طی حمله یک وایت در قلعه ی کسل بلک، جان اسنو زندگی مورمونت را نجات داد، در پی این حادثه، دست جان اسنو به طور جدی سوخت. مورمونت به او شمشیر حرامزاده ی والرین خود، یعنی لانگ کلو را (Longclaw) ، که سلاح خاندان مورمونت محسوب میشد، اهدا کرد، و سر یک دایرولف را که نشان خاندان استارک است، بر سر آن حکاکی کرد.[۹]
گرچه جان یاد گرفت که چگونه خود را با زندگی در دیوار وفق دهد، اما جدایی از زندگی گذشته اش همچنان برای او مشکل بود، در آغاز جنگ پنج پادشاهی، جان خود را مابین عهدش به نگهبانی و خانواده ش می دید. از طرفی جان به طور قابل توجه ای خود را اسیر سر آلیستر می دید، که جان را بعد از فهمیدن دستگیری پدرش، با تمسخر کردن بر می انگیخت. بعد از اعدام پدرش، جان با تلاش به ترک نگهبانی، تصمیم به پیوستن به ارتش برادرش راب گرفت، هرچند مجازات این عمل مرگ بود. البته دوستان جدیدش او را بازگرداندند، و از این سرنوشت نجات دادند.
صبح روز بعد، مورمونت به خاطر فرار، جان را مورد ملامت قرار داد، و جان تصمیم گرفت که با افتخار و به طور کامل، در خدمت سازمان نگهبانی باشد. او جای خود را به عنوان مباشر مورمونت پذیرفت و آماده سفر با گروه بزرگ گشتی به رهبری مورمونت به سمت شمال شد. [۱۰]
نزاع شاهان
جان دو جفت دستکش می پوشید، به خاطر اینکه دست راستش سوخته بود، و اگر در دست چپش، فقط یک دستکش می پوشید، احساس حماقت به او دست می داد. [۱۱] جان به عنوان یکی از اعضاء گروهی بود که برای بررسی جنگلهای خالی از سکنه شده ی شمال در پشت دیوار، می رفتند، انتخاب شد، تا همچنین ببیند چه اتفاقی برای گشتی های ناپدید شده، از جمله عمویش بنجن استارک افتاده است. وقتی به منطقه ی " مشت نخستین انسانها " (Fist of the First Men) رسیدند، جان به همراه یکی از سه گروه گشتی، که برای تحقیق به سمت کوهستان حرکت کردند، به رهبری کورین هفهند (نصفه دست -Qhorin Halfhand) انتخاب شد. [۱۲] در گردنه ی اسکایرلینگ (Skirling) آنها به یک گروه وحشی برخورد می کنند، جان یکی از کسانی است که برای گرفتن آنها انتخاب شد، پس از کشتن یکی از وحشی ها، پی می برد که یکی دیگر از وحشی ها یک زن است، با نام ییگریت (Ygritte) ، که توسط جان اسیر می شود، اما وقتی کورین به او دستور می دهد که ترتیب او را بدهد، جان مخفیانه او را آزاد میکند.[۱۳] گروه کمی دیرتر توسط وحشی ها به رهبری اسکلت (Rattleshirt) ردیابی و تعقیب می شود.[۱۴] قبل از اسیر شدن توسط آنها، کورین به جان دستور میده ، به وحشی ها ملحق شود و نقشه های آنها را کشف کند، و تظاهر به خائن بودن جان می کند. ییگریت، یکی از افراد گروه Rattleshirt بود، و بر این باور بود که جان بعد از کشتن هفهند به دستور اسکلت (Rattleshirt) راه خود را عوض کرده است.[۱۵]
یورش شمشیرها
جان با منس ریدر (Mance Rayder) ملاقات کرد و او را متقاعد ساخت که ترک او از نگهبانی شب، صادقانه است. در حین مکالمه با منس ریدر، جان در مییابد که برنامهٔ او، حمله به هفت پادشاهی (Seven Kingdoms) است. بعد از مدتی، جان قسم پاکدامنی خود را میشکند، و عاشق ییگریت میشود. جان بین خیانت به او و ترک دیوار به تردید میافتد. جان به ماموریت گروه (استایر Styr) برای بالا رفتن از دیوار میپیوندد تا از دیوار بالا بروند و به معدود افراد باقی مانده در کسل بلک حمله کنند (Castle Black).
رقصی با اژدهایان
نقل قول های جان
” آریا: من امیدوار بودم که تو هم با ما بیایی.
جان: بعضی وقت ها مسیر های متفاوتی به یک قلعه ختم می شن.[۲۰]
“ —جان به آریا استارک
” به راب بگو که من می خوام فرمانده نگهبانان شب بشم و چنان امنیت رو براش تأمین کنم که از بی کاری با دخترها سوزن دوزی کنه و از میکن (Mikken) بخواد همه ی شمشیر ها رو ذوب کنه و ازشون نعل اسب بسازه.[۲۱] “ —جان به تیریون
” ...راهی بدون مقصدي مشخص، اما تصورش جان اسنو را به وجد انداخت. وینترفل در آن مسیر قرار داشت، و بعد از آن ریورران (Riverrun) و ایري (Eyrie) و بارانداز پادشاه و خیلی جاهاي دیگر؛ کسترلی راک (Casterly Rock)، جزیره ي چهره ها (Isle of the Faces)، کوهستان سرخ (Red Mountain) دورن (Dorne)، صدها جزیر ه براووس (Braavos) در میان دریا، خرابه هاي سوخته ي والریاي کهن. و سایر مکان هایی که جان هرگز نخواهد دید. دنیا در آن مسیر قرار داشت... و او اینجا مانده بود.[۷] “
” تیریون لنیستر ادعا می کرد که بیشتر انسا ن ها ترجیح می دهند واقعیت هاي تلخ را انکار کنند تا با آن روبرو شوند، اما کار جان از انکار گذشته بود. او کسی بود که بود؛ جان اسنو، حرامزاده و سوگند شکن، بی مادر، بی دوست، ملعون. براي مابقی عمرش -هر چقدر که طول بکشد- محکوم بود که یک غریبه باشد، مردی خاموش ایستاده در سایه که جرات نداشت نام حقیقی اش را به زبان بیاورد. “ —جان به خودش
” جان از مرگ نمی ترسید، ولی نمی خواست آن طور بمیرد، دست گیر و محکوم شود و سرش را مانند یک یاغی معمولی بزنند. اگر قرار بود او بمیرد، بگذار شمشیر در دست داشته باشد، و با قاتلین پدرش بجنگد. او یک استارک واقعی نبود، هرگز یک استارک نبود... ولی می توانست مانند یک استارک بمیرد. بگذار بگویند که ادارد استارک چهار پسر داشته است نه سه تا. “ —افکار جان بعد از قتل پدرش
” مرا ببخشید، پدر،راب، آریا، برن... مرا ببخشید، من نمی توانم کمکتان کنم. جئور مورمونت “ —او حق دارد، جای من اینجاست. "من تحت اختیار شما هستم، سرورم. سرباز شما. سوگند می خورم. دیگر فرار نخواهم کرد.
” پدرم بهم گفت، هیچ شرمساری ای در ترس وجود ندارد، آنچه اهمیت دارد طریقه ی مواجهه با آن است. “
” برخی از مردان در آستانه ی نبرد در طلب فاحشه ها بر می آیند، برخی به دنبال خدایان.[۱۱] “
” ما به یک ستاره نگاه می کنیم و چیزهای متفاوتی می بینیم.[۲۲] “
نقل قول هایی در مورد جان
” جان اسنو نعمت گرانبهایی داشت (وارگ بودنش)، ولی جوان احمقی بود، وقتی که باید برای این نعمت ارزش قائل میشد، به مقابله با طبیعت خود پرداخت.[۲۳] “ — وارامیر - Varamyr Sixskins
” هیچوقت درباره ی جان از من نپرس، او از خون من است و این تنها چیزیه که لازمه بدونی[۱] “ — ادارد استارک - Eddard Stark
نسب جان اسنو (تئوری)
نسب جان اسنو، هنوز به مانند یک راز باقی مانده است، و ادارد استارک به ندرت در مورد این موضوع صحبت کرده است. وقتی کتلین در مورد این شایعه که آشارا دین (Ashara Dayne)، مادر جان اسنو است، ند هیچ پاسخی نداد. سال بعد زمانیکه رابرت درباره ی زنی بدکاره، به نام وایلا Wylla)) از ند سوال کرد، رابرت مدعی شد، که این زن مادر جان اسنو است. هر دو تئوری در منابع خارجی مطرح می شوند. سرسی لنیستر (Cersei Lannister) نیز بر این باور است که لیدی دین مادر جان اسنو است. ادریک دین (Edric Dayne) نیز به آریا گفت، که با جان از طریق شیر دادن توسط دایه اش، یعنی وایلا، برادر شیری است. [۲۴]
اما تعداد زیادی از طرفداران مجموعه، بر این باورند که جان فرزند لیانا استارک (Lyanna Stark) و ریگار تارگرین (Rhaegar Targaryen) می باشد.
خانواده
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 6، کتلین.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 1، برن.
- ↑ سایت کمپانی والرین استیل
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 13، تیریون.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 19، جان.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 26، جان.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 41، جان.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 48، جان.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 60، جان.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 70، جان.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ نزاع شاهان، فصل 6، جان.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 43، جان.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 51، جان.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 53، جان.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 68، جان.
- ↑ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 5، سمول.
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ ۱۷٫۲ رقصی با اژدهایان، فصل 7، جان.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 31، ملیساندر.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 69، جان.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 10، جان.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 21، تیریون.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 26، جان.
- ↑ رقصی با اژدهایان، مقدمه.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 43، آریا.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 9، داوس.
|