اولنا ردواین
| در حال ترجمه این موضوع توسط کاربر:Samiano در حال ترجمه است. این الگو برای این قرار داده شده است که سایر اعضا به صورت موازی این مقاله را ترجمه نکنند. |
اولنا ردواین (Olenna Redwyne) بیوه لرد لوتور تایرل (Luthor Tyrell) و مادر لرد میس تایرل (Mace Tyrell) می باشد. او به خاطر زبان تیز و گزنده اش به عنوان «ملکه خار ها» (Queen of Thorns) شناخته می شود.
اولنا اثر Amoka© | |
| |
القاب | ملکه خار ها |
---|---|
خاندان | خاندان ردواین خاندان تایرل |
تولد | در سال 248 پس از ورود اگان |
همسر | لرد لوتور تایرل |
کتاب(ها) | یورش شمشیر ها (حضور دارد) ضیافتی برای کلاغ ها (حضور دارد) |
| |
بازیگر | Diana Rigg |
سریال | فصل سوم |
شخصیت و ظاهر
بانو اولنا سالخورده و دارای مو های سفید و کوتاه می باشد. او دستانی لطیف و خال خالی به همراه انگشتانی نازک و نحیف دارد. اولنا نفس ترش پیر زنان را دارد، او حتی از هاستر تالی (Hoster Tully) هم سالخورده تر می باشد.[۱] او دندان هایش را از دست داده است.[۲] اولنا با کمک عصا راه می رود[۳] و ادعا می کند که گوش هایش سنگین است،[۱] اما هر دو اینها می تواند تنها جزئی از نقشه او برای ضعیف وانمود کردن باشد.[۴]
اولنا از بیان کردن نظراتش ابایی ندارد. او به عنوانی زنی چروکیده، حیله گر همراه با حس شوخ طبعی شریرانه که زبانی تند و تیز دارد توصیف می شود. بر اساس گفته های نوه اش مارجری،[۱] او زن شکیبایی نیست. اگر چه او به طور مرتب اعضای خانواده اش را مسخره می کند،[۱][۲] اما با این حال او حامی ای سرسخت برای منافع خاندان تایرل (House Tyrell) می باشد.[۴][۵]
تاریخچه
در جوانی اش، نزدیک بوده است که او را به ازدواج یکی از خاندان تارگرین (House Targaryen) در بیآورند، اما اولنا همه کار می کند تا این وصلت شکل نگیرد. او همسرش لوتور (Luthor) را به اندازه کافی دوست می داشت، چرا که او مهربان بود و در بستر هم بی مهارت نبود، اما با این حال اولنا او را یک ساده لوح می داند. او متاسف است از این که نمی توانسته پسرش میس (Mace) را در کودکی کتک بزند، چرا که معتقد است این کار موجب می شده پسرش در بزرگسالی بیشتر به توصیه های او گوش دهد.[۱]
وقایع اخیر
نزاع شاهان
پس از مرگ رنلی براتیون (Renly Baratheon)، پتایر بیلیش (Petyr Baelish) به هایگاردن (Highgarden) فرستاده می شود تا مقدمات اتحاد خاندان تایرل (House Tyrell) با خاندان لنیستر (House Lannister) را فراهم نماید، همچنین پیشنهاد ازدواج پادشاه جافری براتیون با بیوه رنلی، مارجری تایرل (Margaery Tyrell)، را ارائه دهد. در طی مذاکرات، بانو اولنا از لیتل فینگر در مورد خلق و خوی پادشاه می پرسد.
یورش شمشیر ها
بانو اولنا برای حضور در عروسی نوه اش، مارجری تایرل (Margaery Tyrell) با پادشاه جافری (King Joffrey)، به بارانداز پادشاه (King's Landing) می آید. در طول یک ضیافت شان همراه با مارجری و تعدادی از بانو های عالی رتبه از خاندان های سوگند خورده به تایرل ها (Tyrells)، اولنا از سانسا استارک (Sansa Stark) سوالاتی در مورد خلق خوی جافری می پرسد. او از گوش دادن به بهانه های سانسا حقایق نصف و نیمه ای که او در مورد جافری بیان می کرد سر باز می زند و سانسا را وادار می شود تا حقایق ظلم و ستم جافری را برای آنان آشکار سازد و درباره آسیب هایی که از سوی او به سانسا وارد شده سخن بگوید. برای جلوگیری از حضور هرگونه جاسوس بالقوه که بتواند حرف های سانسا را بشنود، بانو اولنا به دلقک اش باتر بامپز (Butterbumps) دستور میدهد تا با صدای بلند آواز بخواند.[۱]
بانو اولنا همچنین نظرات کوبنده ای در مورد راه و روش پسرش، میس تایرل، در بازی تاج و تخت دارد، نظراتی که موجب شگفتی سانسا می شود:
” اگر بخوایم صادق باشیم حتی ادعای ما بر های گاردن هم متزلزله، به همین خاطره که اون فلورنت های ترسناک همیشه غر میزنند و می نالند. «این چه اهمیتی داره؟»، تو بپرس، البته که هیچی، به جز برای ساده لوح هایی مثل پسر من. تصور اینکه شاید روزی نوه اش باسنش رو روی اون تخت آهنین بزاره باعث میشه میس باد بکنه مثل... حالا، تو چی صداش می کنی مارجری؟ تو باهوشی، دختر خوبی باش و به مادر بزرگ بیچاره ی نیمه کرت، اسم اون ماهی خل و چل جزایر تابستان رو بگو همونی که وقتی سیخونکش میزنی ده برابر سایزش باد می کنه.
آنها بهش ماهی بادکنکی میگن، مادر بزرگ.
البته که اینجوری صداش میکنن، اهالی جزایر تابستان هیچ قوه تخیلی ندارن. پسرم باید ماهی بادکنکی رو به عنوان نشانش انتخاب کنه. اگه بخوایم صادق باشیم، اون میتونه بر روی سر ماهی یه تاج بزاره، عین کاری که براتیون ها با گوزنشون انجام دادن، ممکنه اینکار خوشحالش کنه. اگه از من بپرسی ما باید خودمون رو از این حماقت خونین دور نگه می داشتیم، اما یک بار که شیر رو از گاو بدوشی دیگه نمیتونی شیر رو به پستان هاش برگردونی. بعد از اینکه لرد ماهی بادکنکی اون تاج رو روی سر رنلی گذاشت، ما تا زانو در این پودینگ (منظور همون باتلاق) فرو رفتیم، پس حالا ما اینجاییم تا ببینیم چی پیش میاد.[۱]
“
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ یورش شمشیرها، فصل 6، سانسا.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 7، سرسی.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 60، تیریون.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ یورش شمشیرها، فصل 64، جان.
- ↑ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 12، سرسی.