هنوز ماهها با انتشار فصل دوم خاندان اژدها فاصله داریم و ما دقیقاً نمیدانیم که HBO در ۲۰۲۴ قرار است چه چیزهایی را به نمایش بگذارد.
خاندان اژدها بر پایهی کتاب آتش و خون اثر جورج آر.آر. مارتین ساخته میشود و فصل اول خاندان اژدها مسیر این کتاب را دنبال کرد و نسبتاً به آن وفادار بود. برای فصل دوم هم انتظار میرود وقایع سریال طبق کتاب پیش برود.
در اینجا با توجه به وقایع اتفاق افتاده در کتاب و صحنههای مختلف لورفته از پشت صحنه، به حدس وقایع فصل دوم خواهیم پرداخت.
هشدار اسپویل بسیار زیاد
شروع طوفان
اتفاقات زیادی در فصل دوم خاندان اژدها پیش روی ما خواهد بود. داریم از خیانتها، قتلها، نبرد بر روی زمین و آسمان، دل شکستگی، دوستیها و ناامیدیهای بسیار عمیق صحبت میکنیم. فصل دوم بهطور جنونآمیزی هیجانانگیز خواهد بود.
ولی نه به این زودی! خاندان اژدها یک نمایش پیچیده است و ما برای سازگاری مجدد، به یاد آوردن شخصیتها و اتفاقات گذشته، به زمان نیاز خواهیم داشت. قسمت اول از فصل دوم یک نمایش نسبتاً کند خواهد بود.
در پایان فصل اول دیدیم که رینیرا تارگرین به دلیل قتل پسرش توسط برادر ناتنیاش، ایموند تارگرین، عصبانی بود.
باید ببینیم ایموند به مادرش، الیسنت هایتاور، پدربزرگش، اتو هایتاور و سایر اعضای شورای سبز وقایع اتفاق افتاده را چگونه توضیح خواهد داد و آیا این جلسه ناخوشایند نخواهد بود؟
و باید دید واکنش دیمون و رینیرا به این اتفاق چه خواهد بود؟
در کتاب آتش و خون، دیمون نزد معشوقهی سابقش، میساریا، میرود و نقشهی انتقامش را طراحی میکند. پس از آن او سوار اژدهایش (caraxes) میشود و به سمت قلعهی هارنهال پرواز میکند. دیمون قلعهی هارنهال را بدون خونریزی و به نام ملکه رینیرا در اختیار میگیرد. هارنهال یک مکان استراتژیک و حیاتی در ریورلند بوده و دیمون مدت زمان زیادی را در آنجا خواهد گذراند.
در همین حین، فرزند رنیرا، جاکیریس، سوار بر اژدها به سمت شمال میرود و اعتماد حکمران ویل، بانو جین آرین، را جلب میکند.
و در کینگزلندینگ مدت زمانی را با کینگ اگان، برادر ناتنی و رقیب رنیرا در تصاحب آیرون ترون و خانوادهاش شامل خواهر (و همسر) هلینا تارگرین، به همراه فرزندان دو قلویش جیهیریس و جیهیرا سپری خواهیم کرد. (کتاب میلور را نیز به عنوان فرزند اگان دوم معرفی میکند اما ممکن است اثری از او در خاندان اژدها نبینیم.)
در لحظات پایانی قسمت اول ما شاهد بازی کردن هلینا تارگرین با فرزندانش هستیم، غافل از خطری که در کمینش قرار دارد. ولی ما میدانیم یک نفر او را تماشا میکند…