دوتراکی ها مردمی جنگجو و چادرنشین در ایسوس (Essos) هستند با تاریخچه ای که به بیش از چهار هزار سال قبل بازمی گردد، تقریبا کمی پیش از آنکه اگان تارگرین اول (Aegon І Targaryen) در وستروس (Westeros) فرود آید . آنها از شرق از بین میروند، مردم عادی از آلونک هایشان و اشراف از دارایی هاشان پاک می شوند تا آنکه از جنگل های کوهور (Qohor) تا سرچشمه ی سلهور (Selhoru) چیزی جز علف و ویرانی باقی نماند . آنها در پهنه ی وسیع علفزارهای دریای دوتراکی (Dothraki Sea) در دسته هایی به نام کالاسار (Khalasar) گسترش یافته اند. دوتراکی ها مردمان بزرگ با پوستی مسی رنگ اند و چشمان تیره ی بادامی شکل و موهای سیاه دارند .

دوتراکی اثر Rene Aigner

جامعه ، فرهنگ و زبان

دوتراکی ها به شدت به اسب هایشان متکی اند به طوری که این جانوران بخش جدانشدنی جامعه ی چادرنشین آنهاست. دوتراکی ها از آنها برای غذا، حمل و نقل، تهیه ی لباس و به عنوان وسیله ای برای نمایش مهارت و هنرمندی استفاده می کنند و خدایشان نریان بزرگ (Great Stallion) بازتابی از اهمیت اسب ها در فرهنگ دوتراکی است.

دوتراکی ها به طور اخص در اسب سواری و جنگ سواره ماهرند. آنها در دریای دوتراکی در قبایلی به نام کالاسارها سفر کرده و توسط کال (khal) رهبری می شوند. هر کالاسار به کاسهایی (Khas) تقسیم می شود که هر کدام توسط یکی از کاپیتان های کال به نام کو (Ko) هدایت می شود. وقتی کالی می میرد، کالی جدید کنترل کالاسار را به دست می گیرد یا کاس از هم می پاشد و کالاسارهای جدیدی را تشکیل می دهند که از سوی کوهای قدیم شان رهبری می شوند.


هر کالی همخون هایی (Bloodriders) دارد. نیمه محافظ، نیمه برادر و همکار، همخون ها کال را در کارهای روزمره اش محافظت و همراهی می کنند. سنت های باستانی می گویند وقتی کالی می مرد، همخون هایش نیز با او می مردند. اگر کالی در میدان نبرد می مرد، همخون هایش تنها آنقدر زنده می ماندند که انتقام او را بگیرند و سپس مدت اندکی پس از آن می مردند. گفته شده که بعضی کال ها نه تنها کارهای روزمره شان بلکه همسرانشان را نیز با همخون هایشان شریک می شوند. هرچند اسب ها هرگز بین کال و همخون هایش تقسیم نمی شود. کال و همخون هایش معمولا یکدیگر را به صورت « خون خون من» (blood of my blood) خطاب می کنند.

 
اردوگاه دوتراکی (سریال تلویزیونی)

کالاسارها زیست گاه ثابتی ندارد و برای امرار معاش به شدت به یورش به ملل همسایه و یکدیگر وابسته اند. با این وجود تبادل پول رایج را کسر شان دانسته و بنابراین هدایایی معمولا شامل برده به یکدیگر می دهند. گاهی ممکن است یک کالاسار قدرتمند یکی از شهرهای آزاد (Free Cities) را به غارت یا تقاضای خراج تهدید کند، اما اهداف مورد علاقه شان برای برده، چوپانان مطیع لازارین (Lhazareen) است. دوتراکی ها می توانند برای موقعیت های بخصوص چترهای بزرگی از علف برپا کنند، اما معمولا در چادرهای قابل حمل و همواره در حرکت زندگی می کنند. دوتراکی ها تنها یک شهر دائمی به نام ویس دوتراک (Vaes Dothrak) دارند، که نقش پایتختشان را دارد. با این که کالاسارها در دشت ها معمولا رقیب اند اما در ویس دوتراک باید مثل برادر رفتار کنند. هیچکس نمی تواند در شهر برای کشتن تیغ کشیده یا خون بریزد. همسران کال ها که کالیسی نامیده می شوند، وقتی بیوه شوند در ویس دوتراک زندگی می کنند. در آنجا به عنوان دوش کالین (dosh khaleen) بر همه ی کال ها فرمان می رانند. دوتراکی ها به زبانی هم نام (Eponymous Language) خودشان سخن می گویند . همه اسب سالاران وقتی که مجبورند مانند مردمان عادی از اسب پیاده شده و گام بردارند، هنگام راه رفتن تحت تاثیر پاهای خمیده قرار دارند.

عادات فرهنگی، اعتقادی و اجتماعی

اسب قلب زندگی دوتراکی ها که گاهی «اسب سالاران» (Horslord) نیز نامیده می شوند،است. اسب برای آنها خدا، ترقی، منبع قدرت بخاطر گوشتشان و شیر مادیان ها، و الهام بخشی برای هر نوع مهارتی ست. سبک زندگی چادرنشینی مثل همه ی تابوهای فرهنگی مستقیما با اسب مرتبط است. آنها از دریا می ترسند و آن را آب مسموم (poison water) می خوانند زیرا آنها به هر مایعی که اسب هایشان نتواند بنوشد، بی اعتمادند.آنها نسبت به سفر دریایی نیز بسیار محتاطند زیرا تصور عبور از مسافتی طولانی بدون اسب سواری برایشان دشوار است.


اسب سواری برای دوتراکی ها نشانی بنیادی از وضعیت اجتماعی است. کالی که نتواند سواری کند کال نیست. رسومات ایجاب می کند مرکب کالیسی چیزی درخور جایگاهش در کنار کال باشد. از زن باردار انتظار میرود که تقریبا تا لحظه زایمان برپشت اسب سواری کند.


ارابه ها منزلت کمی دارد و برای حمل و نقل خواجه ها ( برده هایی که به عنوان درمانگر با چاقو، سوزن و آتش به دوش کالین خدمت می کنند)، معلولین (آنهایی که برای سگ های وحشی رها نشده اند)، زنان نزدیک به زایمان، خیلی کوچک ها و خیلی مسن ها استفاده می شود. به همبن دلیل ویسیریس تارگرین به کال راگات (Khal Rhaggat)، پادشاه ارابه سوار مشهور شد.


مردی که سواری نکند اصلا مرد نیست، پست ترین پست ها، بدون شرف و افتخاری، و معمولا برده. ویسیریس به علت یک روز پیاده روی به کال رائه مار (Khal Rhae Mhar) (پادشاه پا زخمی) معروف شد.


وقتی یک دوتراکی می میرد، اسبش بر روی تل هیزم خاکسپاری صاحبش قربانی می شود. دوتراکی ها رژیم غذایی دارند که منحصرا از گوشت اسب است و معتقدند خاصیت زیادی دارد به طوری که آن را به گوشت گاو و خوک ترجیح می دهند. علاوه بر این آنها سوسیس های سیاه (شبیه به کاسزانکا Kaszanka)، کلوچه های قرمز و آش سبزی نیز دارند. آنها نوعی نوشیدنی الکلی ملایم که از شیر تخمیر شده ی مادیان (شبیه به نوشیدنی آسیای مرکزی به نام کومیس Kumis) بدست می آید، می نوشند.


یک زن حامله ی دوتراکی در مراسم قلب نریان (stallion heart) شرکت می کند که در آن تحت نظارت دوش کالین، سعی می کند قلب یک نریان را بخورد. به سبب ممنوعیت حمل سلاح در ویس دوتراک، مادر باید قلب نریان را با دندان و ناخن خالی پاره کند.اگر او تمام قلب را بخورد، پسری نیرومند، چابک و بی باک به دنیا خواهد آورد، اما اگر خون مانع خوردن می شد یا گوشت را بالا می آورد، شگون کمتر دلپذیر بود، امکان مرده زایی بود یا بچه ای ضعیف، یا معلول و یا شاید دختر.


دوتراکی ها شهرها را محقر دانسته و معتقدند هر امر مهمی در زندگی یک مرد باید زیر آسمان آزاد صورت گیرد. دوتراکی ها معتقدند که ستارگان اسب هایی از آتش اند و رمه ای عظیم در طول شب در سراسر آسمان چهار نعل می تازد. اگر چه عده ای می گویند دوتراکی ها باور دارند که ستارگان ارواح مردکان خبیث اند.

ازدواج و آمیزش

عروسی از سپیده دم شروع شده و هنگام غروب پایان می یابد؛ یک روز عیش و نوش و دعوای بی وقفه. زنان با روبنده ی زرشکی و زرد و نارنجی به هنگام ضیافت عروسی با صدای تبل ها می رقصند و جنگجویان ممکن است جلوی چشم کالاسار آنها را آزادانه تصاحب کنند. اگر دو مرد یک زن را تصاحب کنند، تا سرحد مرگ می جنگند. ازدواج دوتراکی بدون حداقل سه مرگ، کسل کننده محسوب می شود. عروس سه هدیه ی سنتی دریافت می کند: شلاق، کمان و ارخ (Arakh). او آنها را به شیوه ای سنتی رد می کند و به شوهرش می دهد. پس از آنکه هدیه ی عروس داده شد و آفتاب غروب کرد، عروسی تمام می شود.


دوتراک ها مثل حیوانات گله هاشان جفت گیری می کنند. زندگی خصوصی در کالاسار معنا ندارد و درکشان از گناه و شرم با مردم شهرهای آزاد و هفت پادشاهی (Seven Kingdom) متفاوت است.