سندور کلگان: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه نغمه ای از یخ و آتش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۳: خط ۲۳:


== گذشته ==
== گذشته ==
Sandor's childhood appears to have been overshadowed by his older brother Gregor's brutality and martial prowess. Aged seven, his father explained away the burns inflicted by Gregor by claiming his bedding caught fire.[1] There are rumours of a sister who died young in mysterious circumstances, and their father was killed in a hunting accident shortly after King Robert came to the throne, which is also implied to have been suspicious, leaving the family estates to Gregor.[2] {{سخ}}
بر کودکی سندور، سایه ی وحشیگری و دلاوری های جنگی برادر بزرگترش، گرگور، افتاده است. در سن هفت سالگی، پدرش سوختگی که کار گرگور بود را، به اشتباه در اثر آتش گرفتن تخت خوابش عنوان کرد.{{رف|بتت|29}} شایعاتی هستند مبنی بر اینکه او خواهری داشته است که به علت مبهمی در جوانی فوت شده است و پدرشان در حوادث شکار های بعد از به تخت نشستن [[رابرت براتیون|پادشاه رابرت]] کشته شد، که ضمنا مشکوک هم هست، بعد از او دارایی خاندان به گرگور رسید.{{رف|بتت|30}}{{سخ}}همان روزی که گرگور به قصد تصرف دارایی ـش(ارث) آمد؛ سندور ترک دیار گفت تا به خدمت لنیسترها در بیاد.{{رف|بتت|30}} او ادعا میکند که در سن 12 سالگی، یه مرد را کشته اشت،{{رف|بتت|7}} که شاید در طی شورشهای [[رابرت براتیون|رابرت]] بوده است.
Sandor left to join the Lannister household the same day Gregor came into his inheritance.[2] He claims to have killed a man when he was twelve years old,[3] possibly during Robert's Rebellion.  
 
== اتفاقات اخیر ==
=== بازی تاج و تخت ===
کلیگان در مدتی به عنوان محافظ شخصی و خدمتکار شاهزاده [[جافری براتیون]] بوده است، که ایشان، معمولن او را "سگ" صدا میزد. [[سرسی لنیستر|سرسی]] به جافری پیشنهاد کرد که به تازی، به عنوان پدر دوم نگاه کند. در راه برگشت از [[وینترفل]] به [[بارانداز پادشاه|کینگز لندینگ]]، سندور به دلیل عمل کردن به دستور لنیسترها، که دوست آریا؛ [[میکا]] (پسر قصاب، که گفته شد به جافری آسیب رسانده است) را کُشت، باعث تبدیل به یکی از دشمنان [[آریا استارک]] شد.[[پرونده: The Hound vs The Mountain.png|350px|چپ|بندانگشتی| سگ و کوه، اثر Cristi Balanescu © ]]{{سخ}}در اولین شب [[مسابقات دست شاه|مسابقاتی که به مناسبت دست پادشاه]] ترتیب داده شده بود، بعد از مراسم، جافری او را مجبور کرد که سانسا را در راه برگشت به قلعه اسکورت کند. مست، بدون توجه به مسابقاتی که فردا پیش روست، سندور شیفته ی [[سانسا استارک]] میشود. عصبانی از اینکه سانسا به دلیل بدشکل بودنش نمیتواند به صورت و چشم او نگاه کند، او را به دلیل رفتار بسیار مودبانه اش، به مزاح "پرنده کوچک" خطاب میکند که با دستورات جیک جیک میکند!. او بعد از نجات سر [[لوراس تایرل]] از خشم گرگور، مسابقه را پیروز شد؛ او با خشم با برادرش جنگید، هرچند که وقتی پادشاه رابرت به آنها دستور داد که تمامش کنند، تازی زانو زد.
 
 
 
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع|2}}
{{منابع|2}}
[[en:Sandor_Clegane]]
[[en:Sandor_Clegane]]

نسخهٔ ‏۲۲ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۱۸

UnderConstructionOrange.png
در حال ترجمه
این موضوع توسط کاربر:Nymeriaa در حال ترجمه است.
این الگو برای این قرار داده شده است که سایر اعضا به صورت موازی این مقاله را ترجمه نکنند.


House Clegane.png
سندور کلیگان
Kingsguard.PNG
Sandor Clegane.jpg
پرتره سندور کلگان اثر Roman Papsuev

القاب تازی
سگ
خاندان گارد پادشاه
خاندان کلگان
تولد در سال 271 پس از ورود اگان
مرگ در 
کتاب(ها) بازی تاج و تخت(حضور دارد)

نزاع شاهان(حضور دارد)
یورش شمشیرها(حضور دارد)
ضیافتی برای کلاغ ها(حضور دارد)

رقصی با اژدهایان(اشاره شده)

بازیگر روری مک کان (IMDb)
سریال فصل اول | فصل دوم | فصل سوم| فصل چهارم

سندور کلگان عضوی از خاندان کلگان است. او برادر جوان تر رئیس خاندان، سر گرگور کلگان می‌باشد. نام مستعار سگ تازی به دلیل وحشیگری و فرمانبرداری بی چون و چرای او نسبت به اربابش و همچنین وجود چهره 3 سگ در پرچم خاندانش می‌باشد.
او به عنوان یکی از خطرناک ترین مبارزان در وستروس و نیز، زیاده روی در مصرف شراب تا سر حد گیجی معروف است. در بچگی، سندور دچار سوختگی وحشتناک در ناحیه صورتشده است که به دلیل نزدیک کردن صورت او به منقل آتش توسط برادرش گرگور، ایجاد شده است. [۱] او از آتش، برادرش، و به طور کلی از دورویی مقام شوالیگری، متنفر است.

مشخصات ظاهری

سندور، مردی درشت و قوی هیکل و عضلانی است. سمت راست صورت او لاغر، با استخوان گونه تیز و ابروهای سنگین است. بینی او بزرگ و کشیده است، موهای بلند او سیاه و نازک و منعطف است و میتواند سمت چپ صورت او که هیچ مویی رشد نمیکند را، بپوشاند. سمت چپ صورتش از بین رفته و از کل گوش، تنها سوراخی پیداست و مابقی سوخته است. توده ای بافت سوخته به صورت پیچ خورده، در دور چشم چپ او وجود دارد. گوشت سیاه یکدست با جوش های بزرگ و عمقی که از آنها چرک قرمز و مرطوب خارج میشود. چشمان او خاکستری رنگ است. در فک ـش، استخوان دیده میشود(بافت روی آن سوخته است).[۱] او معمولا زره غیرجنگی و کلاه خودی منحصر به فردی که به شکل سگ خشمگینی طراحی شده، سر میگذارد.

گذشته

بر کودکی سندور، سایه ی وحشیگری و دلاوری های جنگی برادر بزرگترش، گرگور، افتاده است. در سن هفت سالگی، پدرش سوختگی که کار گرگور بود را، به اشتباه در اثر آتش گرفتن تخت خوابش عنوان کرد.[۱] شایعاتی هستند مبنی بر اینکه او خواهری داشته است که به علت مبهمی در جوانی فوت شده است و پدرشان در حوادث شکار های بعد از به تخت نشستن پادشاه رابرت کشته شد، که ضمنا مشکوک هم هست، بعد از او دارایی خاندان به گرگور رسید.[۲]
همان روزی که گرگور به قصد تصرف دارایی ـش(ارث) آمد؛ سندور ترک دیار گفت تا به خدمت لنیسترها در بیاد.[۲] او ادعا میکند که در سن 12 سالگی، یه مرد را کشته اشت،[۳] که شاید در طی شورشهای رابرت بوده است.

اتفاقات اخیر

بازی تاج و تخت

کلیگان در مدتی به عنوان محافظ شخصی و خدمتکار شاهزاده جافری براتیون بوده است، که ایشان، معمولن او را "سگ" صدا میزد. سرسی به جافری پیشنهاد کرد که به تازی، به عنوان پدر دوم نگاه کند. در راه برگشت از وینترفل به کینگز لندینگ، سندور به دلیل عمل کردن به دستور لنیسترها، که دوست آریا؛ میکا (پسر قصاب، که گفته شد به جافری آسیب رسانده است) را کُشت، باعث تبدیل به یکی از دشمنان آریا استارک شد.

سگ و کوه، اثر Cristi Balanescu ©


در اولین شب مسابقاتی که به مناسبت دست پادشاه ترتیب داده شده بود، بعد از مراسم، جافری او را مجبور کرد که سانسا را در راه برگشت به قلعه اسکورت کند. مست، بدون توجه به مسابقاتی که فردا پیش روست، سندور شیفته ی سانسا استارک میشود. عصبانی از اینکه سانسا به دلیل بدشکل بودنش نمیتواند به صورت و چشم او نگاه کند، او را به دلیل رفتار بسیار مودبانه اش، به مزاح "پرنده کوچک" خطاب میکند که با دستورات جیک جیک میکند!. او بعد از نجات سر لوراس تایرل از خشم گرگور، مسابقه را پیروز شد؛ او با خشم با برادرش جنگید، هرچند که وقتی پادشاه رابرت به آنها دستور داد که تمامش کنند، تازی زانو زد.


منابع