جورا مورمونت: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه نغمه ای از یخ و آتش
خط ۹۴: خط ۹۴:


== نقل قول هایی درباره ی جورا مورمونت ==
== نقل قول هایی درباره ی جورا مورمونت ==
{{نقل قول|جرم او [[شمال]] رو بی آبرو کرد.|افکار [[ادارد استارک]]}}
{{نقل قول|پس برده دار یک جاسوس شده. ولی من ترجیح میدم یک جسد بشه.|[[ادارد استارک]] به [[رابرت براتیون]]}}
{{نقل قول|شوالیه گارد ملکه ی من. و یک دوست واقعی و یک مشاور خوب.|[[دنریس تارگرین]]}}
{{نقل قول|سر جورا خودش یک برده دار بوده علیاحضرت.|[[باریستان سلمی|آرستان ریش سپید]] به [[دنریس تارگرین]]}}
{{اسپویلر|{{نقل قول|اون به من دروغ گفت، جاسوسی من رو کرد، اما دوستم داشت و مشاور خوبی برای من بود.|افکار [[دنریس تارگرین]]}}
{{نقل قول|دوبار تبعید شده، جای کمی برای تعجب هست. اگه منم میتونستم اونو تبعید می کردم. مردی سرد مزاج، خسته کننده، کج خلق و بی تفاوت نسبت به شوخی. و اینا تازه ویژگی های خوبش هستن.|افکار [[تیریون لنیستر]]}}}}
== خانواده ==
{{خاندان مورمونت}}

نسخهٔ ‏۲ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۰۶

UnderConstructionOrange.png
در حال ترجمه
این موضوع توسط کاربر:استاد آمون در حال ترجمه است.
این الگو برای این قرار داده شده است که سایر اعضا به صورت موازی این مقاله را ترجمه نکنند.
جورا مورمونت
House Targaryen crest.PNG
Jorah Mormont.jpg
اثر amoka

القاب Jorah the Andal
عنوان سر
لرد جزیره خرس (سابقا)
خاندان خاندان مورمونت
فرهنگ جزیره خرس
تولد در حدود سال 255 پس از ورود اگان
همسر همسر اول:بانویی از خاندان گلاور
همسر دوم:لاینس های تاور
کتاب(ها) بازی تاج و تخت(حضور دارد)

نزاع شاهان(حضور دارد)
یورش شمشیر ها(حضور دارد)
ضیافتی برای کلاغ ها(اشاره شده)

رقصی با اژدهایان(حضور دارد)

بازیگر یان گلن
سریال فصل اول | فصل دوم | فصل سوم| فصل چهارم

سر جورا مورمونت شوالیه ای تبعیدی، رئیس سابق خاندان مورمونت (House Mormont) و لرد جزیره خرس (Bear Island) است. او بدلیل فرار از مجازات اعدام بخاطر تجارت غیر قانونی برده از وستروس گریخت و به شهر های آزاد پناه برد. او پس از مدتی به خدمنت آخرین بازماندگان خاندان تارگرین (House Targaryen) درآمد و چندی بعد به یکی از قابل اعتماد ترین مشاوران دنریس تارگرین (Daenerys Targaryen) تبدیل شد. در سریال باز تاج و تخت (Game of thrones) یان گلن نقش او را ایفا می کند.

ظاهر

سر جورا مردی میانسال، درشت هیکل، سبزه رو، بسیار پرمو و تاس است، با این وجود هنوز هم بسیار قوی است. از نظر دنریس تارگرین، او خیلی زیبا نیست.

تاریخ

زمانی که جورا مورمونت به بلوغ رسید، پدرش جور مورمونت به نگهبانان شب پیوست تا رهبری خاندان مورمونت به پسرش برسد.

او در شورش گریجوی مبارزه کرد و شجاعتی مثال زدنی از خود به نمایش گذاشت و جزو اولین نفراتی بود که از دروازه ی پایک رد شد به همین دلیل او توسط پادشاه رابرت براتیون شوالیه گردید. ایلیریو موپاتیس (Illyrio Mopatis) مدعی شده است که خود شخص سپتون اعظم او را در روغن مقدس هفت غسل و تدهین کرده است اگرچه مشخص نیست که او پیرو آیین هفت بوده یا نبوده است.

برعکس زندگی نظامی موفق و حرفه ای، جورا در زندگی شخصی و عشق خود بدشانس بود. همسر اول او که یکی از اعضای خاندان گلاور بود نابارور بود و در مدت ده سال زندگی مشترک او و جورا سه بار سقط جنین کرد و پس از سومین سقطش نیز درگذشت.

در طی تورنمنتی در لنیسپورت (Tourney at Lannisport) که به مناسبت پیروزی و غلبه بر گریجوی ها برگزار شده بود، او زنی را ملاقات کرد که دومین همسر او شد: لاینس های تاور (Lynesse Hightower). جوراه بلافاصله تحت تاثیر زیبایی او قرار گرفت و از او درخواست کرد تا به نفعش در مسابقات شرکت کند و به نام او مبارزه کند. جوراه به خوبی مبارزه کرد و پس از شکست دادن تمامی رقبایش، لاینس را ملکه عشق و زیبایی (queen of love and beauty) کرد. همان شب سر جوراه لاینس را از پدرش خواستگاری کرد و در کمال شگفتی لرد لیتون های تاور (Lord Leyton Hightower) پذیرفت.

اگرچه هردوی آن ها بخاطر عشق ازدواج کردند اما زندگی شاد آن ها دیری نپایید. لاینس که به زندگی در مکان های شلوغ و پر زرق و برق و مرفه ریچ عادت کرده بود نمی توانست به زندگی در منطقه ای خشک و کم جمعیت و بی روحی مانند جزیره خرس عادت کند. جوراه نیز برای خوشحال کردن همسرش اقدام به گرفتن هدایای گران قیمت برای همسرش و برگزار کردن مهمانی ها و رفتن به تورنمنت ها کرد، اما تنها نتایجی که این اقدامات برای او داشت، کشیده شدنش به سمت یک تباهی بزرگ بود.

هنگامی که او در پرداخت قرض هایش نا توان ماند، به شکستن یکی از قدیمی ترین تابوهای هفت پادشاهی متوسل شد: مشارکت در تجارت برده. زمانی که لرد بالا دست خاندان مورمونت، ادارد استارک (Eddard Stark)، باخبر شد که جوراه چند شکارچی غیر قانونی را بعنوان برده به تایروش (Tyrosh) فروخته است، طبق مجزات تجارت برده، فرمان مرگ او را صادر کرد. هرچند زمانی که لرد ادارد به جزیره خرس رسید تا او را گردن بزند، جوراه فرار کرده بود.

جوراه به جای اینکه به پدرش بپیوندد و سیاه پوش شود، با لاینس به لایس (Lys) رفت تا در آنجا به زندگی خود به صورت یک مزدور ادامه دهد. در حالی که جوراه هنوز نمی توانست از پس هزینه های شیوه ی زندگی مورد نظر همسرش برآید، در مدتی که در روین (Rhyone) می جنگید، لاینس یک معشوق برای خود گرفت. زمانی که او به لایس بازگشت، معشوق همسرش به او گفت که اگر او لاینس را رها و شهر را ترک نکند، بخاطر ناتوانی در پرداخت بدهی هایش او را به بردگی می گیرند. قلب او شکست و از لایس خارج شد و به ولانتیس (Volantis) رفت. جوراه همچنان در شهر های آزاد باقی ماند و به عنوان یک مزدور معروف که شمشیرش را به بالاترین قیمت می فروشد به زندگی اش ادامه داد.

ارجاعات در کتاب

بازی تاج و تخت

جوراه در برابر دنریس سوگند یاد می کند. اثر Amoka

در عروسی دنریس تارگرین با کال دروگو (Drogo) در پنتوس (Pentos) ویسریس تارگرین (Viserys Targaryen) جوراه را به خدمت گرفت. جوراه به امید بخشش سلطنتی، پنهانی حرکات تارگرین ها را به واریس (Varys) گزارش می داد. پس از عروسی، او با کالاسار به سمت شرق و از طریق دریای دوتراکی (Dothraki sea) به واز دوتراک (Vaes Dothrak) سفر کرد. او ویسریس را تحقیر کرد و گفت که ریگار آرین اژدهای حقیقی بود و ویسریس کمتر از سایه ی یک مار است. با این حال او به طور فزاینده ای به تحسین شجاعت و صداقت دنریس می پرداخت. در واز دوتراک او ایستاد و مرگ ویسریس به دست کال دروگو را تماشا کرد. در طی انتظار او برای دریافت نامه ای از طرف وکیل ایلیریو، جوراه در حالی که از دنریس محافظت می کرد همراه با او به بازار های غربی رفت. در این زمان او نمی دانست که رابرت براتیون به هرکسی که دنریس را بکشد مقام لردی اعطا می کند. درحالی که در بازار یک تاجر شراب تلاش می کند که به دنریس شراب مسموم بدهد، سر رجوراه که به تازگی نامه نامه ای از ایلیریو دریافت کرده بود که در آن ایلیریو از قصد رابرت برای کشتن دنریس گفته شده بود، جلوی کار شراب فروش را می گیرد.

جوراه تا زمان مرگ کال دروگو نیز به دنی وفادار می ماند و در مقابل شورشیان کالاسار نیز از او دفاع می کند. سر جوراه یکی از افرادی بود که حتی تا قبل از به دنیا آمدن اژدهایان دنریس به او وفادار بود. دنریس او را اولین عزو گارد ملکه (Queensguard) کرد و به او قول داد که زمانی که به وستروس باز میگردند به او شمشیری از جنس فولاد والریایی بدهد. جوراه اولین کسی بود که بعد از خاموش شدن شعله های آتشی که برای سوزاندن جسد کال دروگو برپا شده بود، به دنبال دنی رفت و پس از دیدن اژدهایان تازه متولد شده اش در برابر او زانو زد و او را ملکه ی خود معرفی کرد.

نزاع شاهان

جورا در ویس تولورو به دنریس هدیه می دهد. اثر Dorota Majewska ©

در ویس تولورو (Vaes Tolorro) جورا برای اولین بار به دنریس درباره ی ازدواج نافرجامش با لاینس های تاور می گوید. جورا به دنریس می گوید که او شبیه همسرش است و دنریس برای اولین بار متوجه می شود که جورا او را عاشقانه دوست می دارد. اگرچه دنریس درباره ی این کشفش هیچ حرفی نزد اما به سرعت شروع به نگران شدن درباره ی اینکه آیا جورا او را هنوز به چشم یک دختر بچه می بیند که به کمک نیاز دارد یا به چشم یک شریک عشقی و یا به چشم یک ملکه کرد.

عشق جورا به دنریس که هر روز بیشتر از پیش می شد سرانجام باعث شد که او آخرین گزارشش را در کارث به واریس فرستاده و پس از آن دیگر هیچ گزارشی به او نفرستد. در کارث او سعی کرد که دنریس را از اعتماد بیش از حد به کارثیان، به ویژه خوان زارو داکسوس (Xaro Xhoan Daxos) و اعضای خانه ی نامیرایان (the House of the Undying)، باز دارد. زمانی که دنی بر خلاف توصیه های او اعلام کرد که قصد دارد وارد خانه ی نامیرایان شود، جورا به دنریس التماس کرد که اجازه دهد به عنوان خون سوار او، همراهش به داخل خانه ی نامیرایان بیاید اما دنریس خواسته ی او را رد کرد و به تنهایی وارد آنجا شد.

پس از آن، دنی هرچیزی را که در خانه ی نامیرایان دیده بود با جورا در میان گذاشت. جورا همراه با او به اسکله ی شهر رفت تا بتوانند کشتی ای پیدا کنند که آن ها را به وستروس بازگرداند. در اسکله یکی از افسوس خور ها تلاش می کند دنی را بکشد اما تلاشش توسط دو نفر خنثی می شود. این دو نفر خود را آرستان ریش سفید (Arstan Whitebeard) و بلواس نیرومند (Strong Belwas) معرفی کردند و ادعا می کنند که وکیل ایلیریو آن ها را با سه کشتی به کارث فرستاده است تا دنی و همراهانش را به پنتوس ببرند. آرستان متذکر می شود که مبارزه ی جورا را در پایک (Pyke) و لنیسپورت دیده است و جورا به طور مبهمی او را آشنا میابد اما نمی تواند تشخیص دهد که او را کجا دیده است. جورا به دنی می گوید که نباید به آن دو نفر به ویژه ریش سفید اعتماد کنند اما دنریس آن دو را به خدمت خود می پذیرد.

یورش شمشیرها

سرانجام جورا دنریس را در زمانی که تنها بودند بوسید. او باز هم درخواست ازدواجشان را مطرح کرد اما دنریس مانند همیشه آن را رد کرد. اگرچه دنی هنوز راهنمایی های جورا را ارزشمند می دانست اما این حرکات جورا کم کم موجب ناراحتی او شد. جورا پیشنهاد داد که برای خریداری آویژه ها (Unsullied) به خلیج برده داران (Slaver's Bay) بروند. به همین سبب دنریس به ارتشش دستور داد که علیه یونکای (Yunkai) وارد جنگ شوند.

دنریس سپس به سمت میرین (Meereen) پیش می رود، آخرین شهر بزرگ بردگان. نزدیک میرین، دنریس نزدیک بود به دست حرامزاده ی تایتان (Tintan’s Bastard)، کاپیتان سابق پسران دوم کشته شود. آرستان ریش سفید حرامزاده را می کشد و سرانجام هویت واقعی خود را افشا می کند: باریستان سلمی (Barristan Selmy)، شوالیه ی مشهوری از گارد پادشاه (Kingsgaurd) پدرش که پس از پایان قیام به رابرت براتیون غاصب خدمت کرده بود. او ادعا می کند خطاهایی در روش های رابرت دیده است و به دنبال دنریس به عنوان وارث واقعی هفت پادشاهی می گشته است. سلمی همچنین افشا می کند که جورا مورمونت، که هنوز دست راست معتمد دنریس است، گزارش هایی از اقدامات او به ارباب جاسوسی بارانداز پادشاه، لرد واریس (Lord Varys) می فرستاده، به این امید که مورد عفو پادشاه رابرت قرار گیرد. دنریس احساس می کند از جانب هردوی آن ها به او خیانت شده است، هرچند هردو با اشتیاق فراوان امیدوار بودند تا کارهای خود را جبران کنند.[۲۳] در جریان محاصره ی میرین (Siege of Meereen)، دنریس آنها را به یک ماموریت سری انتحاری از طریق مجاری فاضلاب می فرستد، درحالی که نسبتا امیدوار است که آن ها در این تلاش خواهند مرد. ماموریت موفقیت آمیز است و شهر را با کمترین خونریزی فتح می کند. باریستان خاضعانه تسلیم قضاوت ملکه اش می شود و بخشوده می شود. جورا لجوجانه اصرار می کند که هیچ کار اشتباهی نکرده است، و دنریس مجبور می شود علا رغم تمایلش به عفو جورا، او را از خدمت خود تبعید کند.

ضیافتی برای کلاغ ها

رقصی با اژدهایان

بادهای زمستانی

نقل قول های جورا مورمونت

مردم عادی برای باران، بچه های سالم و یک تابستونی که هرگز تموم نشه دعا می کنند. تا زمانی که آن ها در آرامش باشن به اینکه لرد های بلند مرتبه بازی تاج و تختشون رو انجام میدن هیچ توجهی نمی کنند. اما آن ها هرگز رنگ آرامش رو نمی بینن.

—جورا به دنریس تارگرین

من در آرزوی لبخند اون زندگی می کردم.

—جورا به دنریس تارگرین در مورد لاینس های تاور

اشباح همه جا هستند. ما اون ها رو به هرجایی که می رویم می بریم.

—جورا به دنریس تارگرین

ریگار دلاورانه جنگید، ریگار باشکوه جنگید، ریگار شرافتمندانه جنگید، و ریگار مرد.

—جورا به دنریس تارگرین

نقل قول هایی درباره ی جورا مورمونت

جرم او شمال رو بی آبرو کرد.

—افکار ادارد استارک

پس برده دار یک جاسوس شده. ولی من ترجیح میدم یک جسد بشه.

ادارد استارک به رابرت براتیون

شوالیه گارد ملکه ی من. و یک دوست واقعی و یک مشاور خوب.

دنریس تارگرین

سر جورا خودش یک برده دار بوده علیاحضرت.

آرستان ریش سپید به دنریس تارگرین


خانواده

الگو:خاندان مورمونت