جورا مورمونت: تفاوت میان نسخهها
استاد آمون (بحث | مشارکتها) |
استاد آمون (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
در ولانتیس جورا تیریون را نزد [[بیوه اسکله]] (Widow of the Waterfront) میبرد تا ترتیب عبورشان از ولانتیس را بدهد. در آنجا تیریون با یک زن کوتوله بازیگر به نام [[پنی]] (Penny) ملاقات میکند کسی که پس از اینکه متوجه شد تیریون به طور غیر مستقیم مسئول مرگ برادرش [[اوپو]] (Oppo) بوده، سعی می کند او را بکشد. تیریون جورا را راضی می کند که پنی نیز به آن ها بپیونددبه همین دلیل جورا برای تیریون روشن می کند که مسئولیت پنی با او خواهد بود.در طول سفرشان برای رسیدن به [[دنریس تارگرین|دنریس]]، [[پنی]] به عنوان زوج به او می پیوندد و از طریق دریا به وسیله [[سالاسوری کوران]] (The Selaesori Qhoran) ، که در آن خدمه به تیریون بی بینی (No-Nose) می گفتند ، به [[میرین]] (Meereen) می روند. در نهایت در طول سفر [[پنی]] و تیریون با یکدیگر دوست می شوند. در مدت سفرشان تیریون در میابد که جورا به طور نا امید کننده ای عاشق دنریس است و با نا امیدی تمام می خواهد راهی پیدا کند تا بتواند دوباره پیش او بازگردد. جورا بیشتر ساعات بیداری خود را مست می کند و بر روی عرشه راه می رود و به دریا زل می زند. | در ولانتیس جورا تیریون را نزد [[بیوه اسکله]] (Widow of the Waterfront) میبرد تا ترتیب عبورشان از ولانتیس را بدهد. در آنجا تیریون با یک زن کوتوله بازیگر به نام [[پنی]] (Penny) ملاقات میکند کسی که پس از اینکه متوجه شد تیریون به طور غیر مستقیم مسئول مرگ برادرش [[اوپو]] (Oppo) بوده، سعی می کند او را بکشد. تیریون جورا را راضی می کند که پنی نیز به آن ها بپیونددبه همین دلیل جورا برای تیریون روشن می کند که مسئولیت پنی با او خواهد بود.در طول سفرشان برای رسیدن به [[دنریس تارگرین|دنریس]]، [[پنی]] به عنوان زوج به او می پیوندد و از طریق دریا به وسیله [[سالاسوری کوران]] (The Selaesori Qhoran) ، که در آن خدمه به تیریون بی بینی (No-Nose) می گفتند ، به [[میرین]] (Meereen) می روند. در نهایت در طول سفر [[پنی]] و تیریون با یکدیگر دوست می شوند. در مدت سفرشان تیریون در میابد که جورا به طور نا امید کننده ای عاشق دنریس است و با نا امیدی تمام می خواهد راهی پیدا کند تا بتواند دوباره پیش او بازگردد. جورا بیشتر ساعات بیداری خود را مست می کند و بر روی عرشه راه می رود و به دریا زل می زند. | ||
زمانی که سالاسوری کوران به دست برده داران یونکایی اسیر می شود، سر جورا شمشیر خود را در مقابل برده داران بیرون می کشد و قبل از اینکه آنان او را مغلوب کنند، سه تن از آن ها را می کشد. به همین دلیل برده داران او را به زنجیر کشیده، مورد ضرب و شتم قرار داده و به او گرسنگی می دهند. آنان همچنین داغی به شکل شیطان بر روی گونه ی راست او می گذارند که این بدان معنی است که او یک برده ی خطرناک و نافرمان است. تیریون با خودش فکر می کند که جورا مورمونت هرگز مرد خوش منظری نبوده است و اکنون با وجود این داغ بر روی گونه اش به شکل بدی ترسناک شده است.}} | زمانی که سالاسوری کوران به دست برده داران یونکایی اسیر می شود، سر جورا شمشیر خود را در مقابل برده داران بیرون می کشد و قبل از اینکه آنان او را مغلوب کنند، سه تن از آن ها را می کشد. به همین دلیل برده داران او را به زنجیر کشیده، مورد ضرب و شتم قرار داده و به او گرسنگی می دهند. آنان همچنین داغی به شکل شیطان بر روی گونه ی راست او می گذارند که این بدان معنی است که او یک برده ی خطرناک و نافرمان است. تیریون با خودش فکر می کند که جورا مورمونت هرگز مرد خوش منظری نبوده است و اکنون با وجود این داغ بر روی گونه اش به شکل بدی ترسناک شده است. | ||
هر سه نفر آن ها در [[میرین]] برای فروش به حراج گذاشته می شوند. در این زمان [[بن پلام]] (Ben Plumm) تیریون و جورا را می بیند و قصد می کند که آن ها را بخرد زیرا می خواست جورا را کشته و سر او را در جشن عروسی دنریس بعنوان یک هدیه به او بدهد و تیریون را نیز به خواهرش [[سرسی لنیستر|سرسی]] تحویل داده و جایزه ی تعیین شده را بگیرد. اما او موفق نمی شود زیرا فردی به نام [[یزان زو کاگاز]](Yezzan zo Qaggaz)خریداری می شوند. تیریون موفق شد که با گفتن دروغ به پرستار یزان، او را متقاعد به خریداری جورا کند. او به آنان گفت که جورا نیز بخشی از گروه نمایشی سه نفره آن ها یعنی نمایش [[خرس و دوشیزه]] (the bear and the maiden fair) است. به این صورت که جورا خرس، پنی دوشیزه و تیریون شوالیه شجاعی که دوشیزه را نجات می دهد هستند. در راه رفتن به پیش ارباب جدیدشان، تیریون در میابد که تمام روحیه ی مبارزه طلبی جورا با شنیدن خبر ازدواج دنریس از بین رفت. | |||
پس از آنکه ارباب جدیدشان از اسهال خونی (bloody flux) مرد هر سه آنها فرار کردند . تیریون با وعده ثروت [[کسترلی راک]] (Casterly Rock) ترتیبی داد تا هرسه آنها به یک گروه مزدور به نام [[پسران دوم]] (Second Sons) تحت فرماندهی [[بن پلام]] قهوه ای (Brown Ben Plumm) بپیوندند. با وجود این که پسران قراردادی جهت مقابله با دنریس بسته اند ، تیریون امیدوار است بتواند کاری کند که آنها به دنریس بپیوندند.}} | |||
=== بادهای زمستانی === |
نسخهٔ ۲ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۶:۳۷
| در حال ترجمه این موضوع توسط کاربر:استاد آمون در حال ترجمه است. این الگو برای این قرار داده شده است که سایر اعضا به صورت موازی این مقاله را ترجمه نکنند. |
اثر amoka | |
| |
القاب | Jorah the Andal |
---|---|
عنوان | سر لرد جزیره خرس (سابقا) |
خاندان | خاندان مورمونت |
فرهنگ | جزیره خرس |
تولد | در حدود سال 255 پس از ورود اگان |
همسر | همسر اول:بانویی از خاندان گلاور همسر دوم:لاینس های تاور |
کتاب(ها) | بازی تاج و تخت(حضور دارد) نزاع شاهان(حضور دارد) |
| |
بازیگر | یان گلن |
سریال | فصل اول | فصل دوم | فصل سوم| فصل چهارم |
سر جورا مورمونت شوالیه ای تبعیدی، رئیس سابق خاندان مورمونت (House Mormont) و لرد جزیره خرس (Bear Island) است. او بدلیل فرار از مجازات اعدام بخاطر تجارت غیر قانونی برده از وستروس گریخت و به شهر های آزاد پناه برد. او پس از مدتی به خدمنت آخرین بازماندگان خاندان تارگرین (House Targaryen) درآمد و چندی بعد به یکی از قابل اعتماد ترین مشاوران دنریس تارگرین (Daenerys Targaryen) تبدیل شد. در سریال باز تاج و تخت (Game of thrones) یان گلن نقش او را ایفا می کند.
ظاهر
سر جورا مردی میانسال، درشت هیکل، سبزه رو، بسیار پرمو و تاس است، با این وجود هنوز هم بسیار قوی است. از نظر دنریس تارگرین، او خیلی زیبا نیست.
تاریخ
زمانی که جورا مورمونت به بلوغ رسید، پدرش جور مورمونت به نگهبانان شب پیوست تا رهبری خاندان مورمونت به پسرش برسد.
او در شورش گریجوی مبارزه کرد و شجاعتی مثال زدنی از خود به نمایش گذاشت و جزو اولین نفراتی بود که از دروازه ی پایک رد شد به همین دلیل او توسط پادشاه رابرت براتیون شوالیه گردید. ایلیریو موپاتیس (Illyrio Mopatis) مدعی شده است که خود شخص سپتون اعظم او را در روغن مقدس هفت غسل و تدهین کرده است اگرچه مشخص نیست که او پیرو آیین هفت بوده یا نبوده است.
برعکس زندگی نظامی موفق و حرفه ای، جورا در زندگی شخصی و عشق خود بدشانس بود. همسر اول او که یکی از اعضای خاندان گلاور بود نابارور بود و در مدت ده سال زندگی مشترک او و جورا سه بار سقط جنین کرد و پس از سومین سقطش نیز درگذشت.
در طی تورنمنتی در لنیسپورت (Tourney at Lannisport) که به مناسبت پیروزی و غلبه بر گریجوی ها برگزار شده بود، او زنی را ملاقات کرد که دومین همسر او شد: لاینس های تاور (Lynesse Hightower). جوراه بلافاصله تحت تاثیر زیبایی او قرار گرفت و از او درخواست کرد تا به نفعش در مسابقات شرکت کند و به نام او مبارزه کند. جوراه به خوبی مبارزه کرد و پس از شکست دادن تمامی رقبایش، لاینس را ملکه عشق و زیبایی (queen of love and beauty) کرد. همان شب سر جوراه لاینس را از پدرش خواستگاری کرد و در کمال شگفتی لرد لیتون های تاور (Lord Leyton Hightower) پذیرفت.
اگرچه هردوی آن ها بخاطر عشق ازدواج کردند اما زندگی شاد آن ها دیری نپایید. لاینس که به زندگی در مکان های شلوغ و پر زرق و برق و مرفه ریچ عادت کرده بود نمی توانست به زندگی در منطقه ای خشک و کم جمعیت و بی روحی مانند جزیره خرس عادت کند. جوراه نیز برای خوشحال کردن همسرش اقدام به گرفتن هدایای گران قیمت برای همسرش و برگزار کردن مهمانی ها و رفتن به تورنمنت ها کرد، اما تنها نتایجی که این اقدامات برای او داشت، کشیده شدنش به سمت یک تباهی بزرگ بود.
هنگامی که او در پرداخت قرض هایش نا توان ماند، به شکستن یکی از قدیمی ترین تابوهای هفت پادشاهی متوسل شد: مشارکت در تجارت برده. زمانی که لرد بالا دست خاندان مورمونت، ادارد استارک (Eddard Stark)، باخبر شد که جوراه چند شکارچی غیر قانونی را بعنوان برده به تایروش (Tyrosh) فروخته است، طبق مجزات تجارت برده، فرمان مرگ او را صادر کرد. هرچند زمانی که لرد ادارد به جزیره خرس رسید تا او را گردن بزند، جوراه فرار کرده بود.
جوراه به جای اینکه به پدرش بپیوندد و سیاه پوش شود، با لاینس به لایس (Lys) رفت تا در آنجا به زندگی خود به صورت یک مزدور ادامه دهد. در حالی که جوراه هنوز نمی توانست از پس هزینه های شیوه ی زندگی مورد نظر همسرش برآید، در مدتی که در روین (Rhyone) می جنگید، لاینس یک معشوق برای خود گرفت. زمانی که او به لایس بازگشت، معشوق همسرش به او گفت که اگر او لاینس را رها و شهر را ترک نکند، بخاطر ناتوانی در پرداخت بدهی هایش او را به بردگی می گیرند. قلب او شکست و از لایس خارج شد و به ولانتیس (Volantis) رفت. جوراه همچنان در شهر های آزاد باقی ماند و به عنوان یک مزدور معروف که شمشیرش را به بالاترین قیمت می فروشد به زندگی اش ادامه داد.
ارجاعات در کتاب
بازی تاج و تخت
در عروسی دنریس تارگرین با کال دروگو (Drogo) در پنتوس (Pentos) ویسریس تارگرین (Viserys Targaryen) جوراه را به خدمت گرفت. جوراه به امید بخشش سلطنتی، پنهانی حرکات تارگرین ها را به واریس (Varys) گزارش می داد. پس از عروسی، او با کالاسار به سمت شرق و از طریق دریای دوتراکی (Dothraki sea) به واز دوتراک (Vaes Dothrak) سفر کرد. او ویسریس را تحقیر کرد و گفت که ریگار آرین اژدهای حقیقی بود و ویسریس کمتر از سایه ی یک مار است. با این حال او به طور فزاینده ای به تحسین شجاعت و صداقت دنریس می پرداخت. در واز دوتراک او ایستاد و مرگ ویسریس به دست کال دروگو را تماشا کرد. در طی انتظار او برای دریافت نامه ای از طرف وکیل ایلیریو، جوراه در حالی که از دنریس محافظت می کرد همراه با او به بازار های غربی رفت. در این زمان او نمی دانست که رابرت براتیون به هرکسی که دنریس را بکشد مقام لردی اعطا می کند. درحالی که در بازار یک تاجر شراب تلاش می کند که به دنریس شراب مسموم بدهد، سر رجوراه که به تازگی نامه نامه ای از ایلیریو دریافت کرده بود که در آن ایلیریو از قصد رابرت برای کشتن دنریس گفته شده بود، جلوی کار شراب فروش را می گیرد.
جوراه تا زمان مرگ کال دروگو نیز به دنی وفادار می ماند و در مقابل شورشیان کالاسار نیز از او دفاع می کند. سر جوراه یکی از افرادی بود که حتی تا قبل از به دنیا آمدن اژدهایان دنریس به او وفادار بود. دنریس او را اولین عزو گارد ملکه (Queensguard) کرد و به او قول داد که زمانی که به وستروس باز میگردند به او شمشیری از جنس فولاد والریایی بدهد. جوراه اولین کسی بود که بعد از خاموش شدن شعله های آتشی که برای سوزاندن جسد کال دروگو برپا شده بود، به دنبال دنی رفت و پس از دیدن اژدهایان تازه متولد شده اش در برابر او زانو زد و او را ملکه ی خود معرفی کرد.
نزاع شاهان
در ویس تولورو (Vaes Tolorro) جورا برای اولین بار به دنریس درباره ی ازدواج نافرجامش با لاینس های تاور می گوید. جورا به دنریس می گوید که او شبیه همسرش است و دنریس برای اولین بار متوجه می شود که جورا او را عاشقانه دوست می دارد. اگرچه دنریس درباره ی این کشفش هیچ حرفی نزد اما به سرعت شروع به نگران شدن درباره ی اینکه آیا جورا او را هنوز به چشم یک دختر بچه می بیند که به کمک نیاز دارد یا به چشم یک شریک عشقی و یا به چشم یک ملکه کرد.
عشق جورا به دنریس که هر روز بیشتر از پیش می شد سرانجام باعث شد که او آخرین گزارشش را در کارث به واریس فرستاده و پس از آن دیگر هیچ گزارشی به او نفرستد. در کارث او سعی کرد که دنریس را از اعتماد بیش از حد به کارثیان، به ویژه خوان زارو داکسوس (Xaro Xhoan Daxos) و اعضای خانه ی نامیرایان (the House of the Undying)، باز دارد. زمانی که دنی بر خلاف توصیه های او اعلام کرد که قصد دارد وارد خانه ی نامیرایان شود، جورا به دنریس التماس کرد که اجازه دهد به عنوان خون سوار او، همراهش به داخل خانه ی نامیرایان بیاید اما دنریس خواسته ی او را رد کرد و به تنهایی وارد آنجا شد.
پس از آن، دنی هرچیزی را که در خانه ی نامیرایان دیده بود با جورا در میان گذاشت. جورا همراه با او به اسکله ی شهر رفت تا بتوانند کشتی ای پیدا کنند که آن ها را به وستروس بازگرداند. در اسکله یکی از افسوس خور ها تلاش می کند دنی را بکشد اما تلاشش توسط دو نفر خنثی می شود. این دو نفر خود را آرستان ریش سفید (Arstan Whitebeard) و بلواس نیرومند (Strong Belwas) معرفی کردند و ادعا می کنند که وکیل ایلیریو آن ها را با سه کشتی به کارث فرستاده است تا دنی و همراهانش را به پنتوس ببرند. آرستان متذکر می شود که مبارزه ی جورا را در پایک (Pyke) و لنیسپورت دیده است و جورا به طور مبهمی او را آشنا میابد اما نمی تواند تشخیص دهد که او را کجا دیده است. جورا به دنی می گوید که نباید به آن دو نفر به ویژه ریش سفید اعتماد کنند اما دنریس آن دو را به خدمت خود می پذیرد.
یورش شمشیرها
سرانجام جورا دنریس را در زمانی که تنها بودند بوسید. او باز هم درخواست ازدواجشان را مطرح کرد اما دنریس مانند همیشه آن را رد کرد. اگرچه دنی هنوز راهنمایی های جورا را ارزشمند می دانست اما این حرکات جورا کم کم موجب ناراحتی او شد. جورا پیشنهاد داد که برای خریداری آویژه ها (Unsullied) به خلیج برده داران (Slaver's Bay) بروند. به همین سبب دنریس به ارتشش دستور داد که علیه یونکای (Yunkai) وارد جنگ شوند.
دنریس سپس به سمت میرین (Meereen) پیش می رود، آخرین شهر بزرگ بردگان. نزدیک میرین، دنریس نزدیک بود به دست حرامزاده ی تایتان (Tintan’s Bastard)، کاپیتان سابق پسران دوم کشته شود. آرستان ریش سفید حرامزاده را می کشد و سرانجام هویت واقعی خود را افشا می کند: باریستان سلمی (Barristan Selmy)، شوالیه ی مشهوری از گارد پادشاه (Kingsgaurd) پدرش که پس از پایان قیام به رابرت براتیون غاصب خدمت کرده بود. او ادعا می کند خطاهایی در روش های رابرت دیده است و به دنبال دنریس به عنوان وارث واقعی هفت پادشاهی می گشته است. سلمی همچنین افشا می کند که جورا مورمونت، که هنوز دست راست معتمد دنریس است، گزارش هایی از اقدامات او به ارباب جاسوسی بارانداز پادشاه، لرد واریس (Lord Varys) می فرستاده، به این امید که مورد عفو پادشاه رابرت قرار گیرد. دنریس احساس می کند از جانب هردوی آن ها به او خیانت شده است، هرچند هردو با اشتیاق فراوان امیدوار بودند تا کارهای خود را جبران کنند.[۲۳] در جریان محاصره ی میرین (Siege of Meereen)، دنریس آنها را به یک ماموریت سری انتحاری از طریق مجاری فاضلاب می فرستد، درحالی که نسبتا امیدوار است که آن ها در این تلاش خواهند مرد. ماموریت موفقیت آمیز است و شهر را با کمترین خونریزی فتح می کند. باریستان خاضعانه تسلیم قضاوت ملکه اش می شود و بخشوده می شود. جورا لجوجانه اصرار می کند که هیچ کار اشتباهی نکرده است، و دنریس مجبور می شود علا رغم تمایلش به عفو جورا، او را از خدمت خود تبعید کند.