تیان گریجوی
تیان گریجوی، تنها پسر زنده و وارث مسلم لرد بیلون گریجوی است که با پایان شورش گریجوی به عنوان گروگان به قیمومیت لرد ادارد استارک درآمد. تیان در کتاب نزاع شاهان شخصیتی دارای فصل می شود. الفی الن بعنوان تیان در سریال به ایفای نقش می پردازد.[۲]
تیان گریجوی اثر Amoka | |
| |
القاب | تیان خائن ریک |
---|---|
عنوان | پرنس وینترفل کاپیتان فاحشه دریا لرد جزایر آهن (طبق قوانین سرزمین های سبز) |
خاندان | خاندان گریجوی |
فرهنگ | آهن زاده |
تولد | در سال 279 پس از ورود اگان [۱] در پایک |
کتاب(ها) | بازی تاج و تخت (ظاهر شده) نزاع شاهان (راوی) یورش شمشیرها (یاد شده) ضیافت کلاغ ها (یاد شده) رقصی با اژدهایان (راوی) بادهای زمستان (راوی) |
| |
بازیگر | الفی الن |
سریال | فصل 1 | فصل 2 | فصل 3| فصل چهارم |
شخصیت و ظاهر
- این مجموعه از تصاویر را نیز ببینید.
تیان به تکبر و لبخند مغرورانه اش شهره است. او جوانی 19 ساله، لاغر، تیره و خوش سیماست.[۳]
تاریخچه
تیان پسری 10 ساله بود که شورش پدرش درهم شکست و برادرانش، [رودریک گریجوی[|رودریک]] و مارون کشته شدند؛ واقعه ای که او را وارث خاندان گریجوی و جزایر آهن کرد. از آن زمان وی به مدت 9 سال به عنوان گروگان تحت قیمومیت ادارد استارک در وینترفل بزرگ شده است.[۴] او به همراه کودکان استارک بزرگ شد و تمامی حوزه های تادیب را در کنار آنها فرا گرفت. رابطه او با استارک ها توام با احترام است. در حالی که وی راب استارک را دوستی نزدیک و همچون برادر می پندارد. اگر چه نسبت به جان اسنو، دیگر بیگانه ی خانواده، عداوت می ورزد. تیان خواستار ستایش و تایید استارک هاست ولی معمولاً احساس نارضایتی می کند. وی کمانداری ماهر است.[۵]
حوادث اخیر
بازی تاج و تخت
تیان هنگامی که پسران استارک اعدام گرد را مشاهده می کنند حاضر است و پس از اعدام به سر او لگدی می زند.[۳] وی پس از اینکه لرد ادارد "ند" استارک برای تصدی مقام دست راهی بارانداز پادشاه می شود در وینترفل باقی می ماند. در طی این مدت، تیان برن را از دست گروهی از وحشی ها و فراریان نگهبانان شب نجات می دهد، ولی راب استارک این عمل او را به خاطر به خطر انداختن جان برن نقد می کند.[۶] این واقعه تیان را آزرده خاطر می کند، اگر چه پس از وقوع جنگ پنج پادشاه تیان همرزم معتمد راب می گردد. او در نبرد کمپ ها در کنار راب می جنگد و در ویسپرینگ وود به خاطر نزدیک شدن به جیمی لنیستر حین مبارزه به خود می بالد.[۷]
نزاع شاهان
راب که اکنون پادشاه شمال و ترایدنت است، تیان را به خانه اش، جزایر آهن می فرستد تا به پدرش، لرد بیلون گریجوی، پادشاهی جزایر آهن را در ازای حمله به کمک کشتی های بلندشان به سواحل لنیستر ها پشنهاد دهد. بیلون و ارون گریجوی روش های شمالی تیان را نکوهش کرده و پیشنهاد راب را رد می کنند.[۹] بعدها، تیان خواهرش آشا را ملاقات می کند؛ او که تحت هویتی جعلی با او لاس می زند (برای او طنازی می کند)، با این کار وی را تحقیر می نماید. تیان از نقشه های بیلون برای حمله به شمال مطلع می گردد ولی جایگاهی کم اعتبار دریافت می کند.[۱۰]
تیان تحت نظارت ارون و داگمر کلفت جو 8 کشتی با ماموریت غارت ساحل سنگی را فرماندهی می کند. او با کاپیتانی فاحشه دریا چندین روستا را غارت می کند و در کنترل افرادش با مشکلاتی مواجه می شود. وقتی خرگوش های وحشی بنفرد تالهارت برای جلوگیری از او، پیشروی می کنند، تیان به کمین شان می نشیند و آنها را شکست می دهد. به اصرار ارون، او بازماندگان را به عنوان پیشکش برای خدای مغروق، غرق می کند. تیان که از وظایفش ناراضی است و به آشا برای تصرف دیپ وود موت حسادت می کند، نقشه ای طرح می کند تا بر خلاف دستورات وینترفل را تسخیر کند. او داگمر کلفت جو را متقاعد می سازد تا با لشکر کشی به سمت تورهن اسکور، پادگان (لشکریان) وینترفل را بیرون بکشد.[۱۱] تیان با گروهی کوچک به وینترفل حمله کرده و بر نگهبانان باقی مانده آن فائق می آید.[۱۲]
تیان با تحت کنترل داشتن وینترفل، برن و ریکان استارک را گروگان می گیرد. تیان در کنترل ساکنان وینترفل که بسیاری شان برای وی آشنا هستند با مشکلاتی روبرو می شود. او «ریک» را از سیاهچال قلعه آزاد کرده و به خدمت می گیرد. استاد لوین نیز به تیان خدمت می کند و از او خواهش می کند که رعفت و بردباری به خرج دهد. برن و ریکان موفق می شوند تا با کمک اشااُشا، هودور، میرا و جوجن رید فرار کنند. تیان از پی گیری رد پسرها باز می ماند. او به توصیه ریک دو پسر دیگر از آسیاب اکورن واتر را که حدوداً همسن برن و ریکان بودند، می کشد و اجسادشان را به جای استارک ها جا می زند.[۱۳]
هنگامی که مرگ هایی مرموز برای آن دسته از افراد تیان که جزو گروه جستجو بودند(گلمار، آگار و گینیر) شروع به رقم خوردن می کنند، فارلن بی هیچ مدرکی از سوی تیان مقصر دانسته می شود. فارلن در آستانه اعدام با یادآوری اینکه لرد ادارد شخصاً اعدام هایش را انجام می داد تیان را مجبور به انجام این عمل می کند. اگر چه تیان از این حقیقت آگاه است که فارلن قتلی مرتکب نشده است، بلکه در حقیقت ریک با اطلاع تیان سه آهن زاده را برای محفوظ کردن راز «اجساد استارک ها» کشته است.[۱۴]
در همین زمان، سر رودریک کسل، داگمر کلفت جا را از تورهن اسکور پس زده است. وقتی بازگشت پادگان (لشکریان) وینترفل در آینده نزدیک عیان می گردد، تیان برای کمک به آشا متوسل می شود. او با افرادش سر می رسد ولی به تیان می گوید که آهن زاده ها هرگز در حفظ قلعه های محصور در خشکی موفق نخواهند بود. او وینترفل را با باقی گذاشتن گروهی از افرادش ترک می گوید و تیان را نیز به انجام چنین کاری توصیه می کند. تیان از اینکه حتی بزگترین موفقیتش نیز در میان شمالی ها و آهن زاده ها برایش احترامی به همراه نیاورده به سطوح می آید و در ناامیدی غرق می شود.
تیان پیش از سر رسیدن لشکر تحت فرماندهی رودریک ، ریک را به دنبال کمک از دردفورت آزاد می سازد. در آغاز مذاکره با رودریک، مطلع می شود که لقب «تیان خائن» را کسب کرده است. تیان به عنوان آخرین حربه رودریک را تهدید می کند که در صورت حمله به وینترفل، دخترش بث را به دار می آویزد. لوین تیان را در حالی که در انتظار تصمیم رودریک است برای پیوستن به نگهبانان شب قانع می کند، جایی که گناهانش بخشیده می شوند و می تواند احترام کسب کند. گرچه قبل از این که تیان بتواند تسلیم شود نیروهای بولتون سر می رسند و قوای رودریک را طی حمله ای غافلگیرانه در هم می شکنند. هنگامی که تیان قصد تشکر از «ریک» را دارد، خدمتکار هویت واقعی اش یعنی رمسی اسنو را آشکار می سازد، تیان را زندانی کرده و وینترفل را به آتش می کشد.[۱۵]
یورش شیشیرها
لرد روس بولتون اندکی قبل از عروسی خونین تکه ای از پوست تیان را به پادشاه راب استارک و مادرش، کتلین تالی، تحویل می دهد. طبق گزارشات، تیان در دردفورت در حال پوست کنده شدن توسط رمسی اسنو، حرامزاده بولتون است.[۱۶]
ضیافت کلاغ ها
اکثر آهن زاده ها من جمله خواهر تیان، آشا، او را مرده می پندارند.[۱۷]
رقصی با اژدهایان
بادهای زمستان
نقل قول های تیان
” استارک خاکستریه و گریجوی سیاه، ولی ظاهرا هردومون اهل باد هستیم.[۹] “
” وقتی دنیا پر کساییه که مشتاقن در برابرت تواضع نشون بدن، متواضع بودن حماقته.[۱۰] “
” گراز می تونه دندوناش رو نگه داره، و خرس هم پنجه هاش رو. هیچی کشنده تر از یه پر خاکستری غاز نیست.[۲۵] “
نقل قول های تیان در نقش ریک
” من اون نیستم، من «خائن» نیستم. اون تو وینترفل مرد. اسم من ریک ه، ریک هم قافیه با فریک(عجیب الخلقه)[۲۶] “ —تیان گریجوی به باربری ریسول
” تیان خودش را در حالی یافت که نمی دانست باید دعا کند یا نه. اگر دعا کنم آیا خدایان کهن دعای مرامی شنوند؟ آنها خدایان او نبودند، هیچوقت نبوده اند. او آهن زاده بود، پسر پایک، خدای او خدای مغروق جزایر بود ... ولی وینترفل فرسنگ ها از دریا به دور بود. از زمانی که یک خدا دعایش را شنیده بود یک عمر می گذشت. او نمی دانست که بود یا چه بود، چرا هنوز زنده بود، اصلاً چرا به دنیا آمده بود. «تیان» صدایی زمزمه کرد. سرش بالا آمد. «کی بود؟» همه چیزی که می دید درختان و مهی بود که آنها را می پوشاند. صدا به آرامی خش خش برگها و به سردی نفرت بود. صدای یک خدا یا یک روح. چند نفر روزی که او وینترفل را گرفت مردند؟ چند نفر دیگه روزی که اون رو از دست داد؟ روزی که تیان گریجوی مرد تا دوباره به عنوان ریک متولد شود. ریک، ریک، هم قافیه با شریک (ضجه)(جیغ/shriek).[۲۲]
“ —افکار تیان در مقابل درخت قلب
” راب، کسی که بیشتر از پسران بیلون گریجوی برای او برادر بود، به قتل رسیده در عروسی سرخ، سلاخی شده به دست فری ها. من باید پیشش می بودم. من کجا بودم؟ من باید با راب می مردم.[۲۲] “ —تیان گریجوی در حال به خاطر آوردن عروسی سرخ
نقل قول ها درباره تیان
” آشا: به نفعته چیزی که راجع به انتخاب خدمه بهت گفتم رو به کار بگیری. اگه به خودت زحمت می دادی که کمی راجع به سیگرین بدونی، من نمی تونستم دستت بندازم. 10 سال یه گرگ بودی و اومدی اینجا تو جزیره ها تا شاهزاده بازی در بیاری ولی هیچ چیز و هیچ کس رو نمیشناسی. چرا کسی باید بخاطرت بجنگه یا بمیره؟
تیان: چون من شاهزاده بحقشونم.
آشا: طبق قانون سرزمین های سبز ممکنه، ولی ما اینجا قانون های خودمون را داریم. نکنه یادت رفته؟[۱۰]“ —آشا گریجوی به تیان
” لرد پدرت هر اون چه که می تونست برای تربیت تیان انجام داد، ولی من می ترسم که که تلاش هاش دیر و ناکافی بوده باشند.[۱۲] “ —استاد لوین به برن استارک
” خب، من مثل تو جنگجوی بزرگی نیستم برادر، سر ها رو بالای دروازه هات دیدم. راتسشو بگو، کدومشون بهتر جنگید؟ چلاقه یا بچهه؟[۱۴] “ —آشا گریجوی به تیان
” رودریک: 10 سال تحت قیمومیت استارک ها بودی.
تیان: من بهش می گم گروگان و زندانی
رودریک: پس شاید بهتر بود لرد ادارد به دیوار های سیاهچال زنجیرت می کرد. عوضش اون کنار پسرهاش بزرگت کرد، پسرای شیرینی که قصابیشون کردی. و شرم همیشگی من که هنر جنگیدن رو بهت یاد دادم. باید به جای اینکه شمشیر به دستت بدم اونو تو شکمت فرو می کردم.[۱۵]“ —سر رودریک کسل به تیان
” وقتی بهم گفتن وینترفل سقوط کرده، می خواستم بی درنگ به شمال برم، می خواستم برن و ریکان رو آزاد کنم، ولی فکر کردم ... هیچ وقت فکر نمی کردم تیان واقعاً بهشون آسیب برسونه. اگه من ...[۲۷] “ —راب استارک به کتلین تالی
” اگه تیان بجای پسرای لرد کاراستارک می مرد چند تا مشکل پیش نمیومد؟[۷] “ —افکار کتلین تالی
خانواده
ناشناسی از خاندان استون تری | کوئلون | ناشناسی از خاندان ساندرلی | ناشناسی از خاندان پایپر | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بیلون | آلانیس هارلا | یورون «چشم زاغی» | ویکتاریون | یوریگان | ارون | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هارلون | کوئنتون | دانل | رودریک | مارون | آشا | تیان | رابین | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع و یادداشت ها
- ↑ او در ده سالگی از پایک برده شد و ده را نحت قیمومیت گذراند.
- ↑ بازی تاج و تخت/ بازیگران و عوامل
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 1، برن.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 4، ادارد.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 55، کتلین.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 37، برن.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ یورش شمشیرها، فصل 45، کتلین.
- ↑ سریال بازی تاج و تخت، فصل 2، قسمت 2، سرزمین شب.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ نزاع شاهان، فصل 11، تیان.
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ نزاع شاهان، فصل 24، تیان.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 37، تیان.
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ نزاع شاهان، فصل 46، برن.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 50، تیان.
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ نزاع شاهان، فصل 56، تیان.
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ نزاع شاهان، فصل 66، تیان.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 49، کتلین.
- ↑ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 12، سرسی.
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ رقصی با اژدهایان، فصل 37، شاهزاده وینترفل (ریک IV).
- ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 12، ریک.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 20، ریک.
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 51، تئون I.
- ↑ ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ ۲۲٫۲ رقصی با اژدهایان، فصل 46، روحی در وینترفل (ریک VI).
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 62، قربانی (آشا III).
- ↑ بادهای زمستان، فصل تیان.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 55، جان.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 32، ریک.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 14، کتلین.