دروگو: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه نغمه ای از یخ و آتش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در حال ترجمه|QelThuzad}}
{{اطلاعات اشخاص| نام_شخصیت =کال دروگو| تصویر          =[[پرونده:Amoka_drogo.jpg|250px]]| توضیح_عکس  =دروگو اثر [http://en.amokanet.ru/gallery/martin/martin_1090.html Amoka]| القاب          =سوار اعظم| عنوان          =کال| خاندان    =[[دروگو]]| نژاد          =[[دوتراکی]]| فرهنگ        =[[دوتراکی]]| همسر        =[[دنریس تارگرین]]| محل_تولد =| تاریخ_تولد  =| محل_مرگ =[[دریای دوتراکی]]| تاریخ_مرگ  =298 AL| کتابها          =[[بازی تاج و تخت]](حضور داشت)  
{{اطلاعات اشخاص| نام_شخصیت =کال دروگو| تصویر          =[[پرونده:Amoka_drogo.jpg|250px]]| توضیح_عکس  =دروگو اثر [http://en.amokanet.ru/gallery/martin/martin_1090.html Amoka]| القاب          =سوار اعظم| عنوان          =کال| خاندان    =[[دروگو]]| نژاد          =[[دوتراکی]]| فرهنگ        =[[دروگو]]| همسر        =[[دنریس تارگرین]]| محل_تولد =| تاریخ_تولد  =| محل_مرگ =[[دریای دوتراکی]]| تاریخ_مرگ  =298 AL| کتابها          =[[بازی تاج و تخت]](حضور داشت)  
[[نبرد شاهان]](اشاره شده)<br />
[[نبرد شاهان]](اشاره شده)<br />
[[یورش شمشیرها]](اشاره شده)<br />
[[یورش شمشیرها]](اشاره شده)<br />
[[ضیافتی برای کلاغ ها]](اشاره شده)<br />
[[ضیافتی برای کلاغ ها]](اشاره شده)<br />
[[رقصی با اژداهایان]](اشاره شده) | نشان  =| بازیگر      =[[جیسون ماموآ]]| سریال      =[[سریال بازی تاج و تخت - فصل 1|فصل اول]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 2|فصل دوم]]}}
[[رقصی با اژداهایان]](اشاره شده) | نشان  =| بازیگر      =[[جیسون ماموآ]]| سریال      =[[سریال بازی تاج و تخت - فصل 1|فصل اول]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 2|فصل دوم]]}}
[[پرونده:Khal_Drogo_funeral_Pyre_by_Kim_Pope.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|خاکسپاری کال دروگو از Kim Pope]]
[[پرونده:Khal_Drogo_funeral_Pyre_by_Kim_Pope.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|خاکسپاری کال دروگو از Kim Pope بر اساس [[بازی تاج و تخت (سریال)|سریال تلویزیونی]]]]
[[پرونده:Mark_Evans_Drogo.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|کال دروگو اثر Mark Evans]]
[[پرونده:Mark_Evans_Drogo.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|کال دروگو اثر Mark Evans]]
[[پرونده:Khal_Drogo_by_AniaEm.jpg|بندانگشتی|چپ|250px|کال دروگو اثر AniaEm]]
[[پرونده:Khal_Drogo_by_AniaEm.jpg|بندانگشتی|چپ|250px|کال دروگو اثر Ania Dalisa]]
کال دروگو یک جنگ سالار از مردم خانه به دوش [[دوتراکی]] است. در ابتدای داستان به اون وعده ی ازدواج با [[دنریس تارگرین]] داده می شود. در [[بازی تاج و تخت (سریال)|سریال تلویزیونی]]، [[جیسون ماموآ]] نقش دروگو را بازی می کند.  
کال دروگو یک جنگ سالار از مردم خانه به دوش [[دوتراکی]] است. در ابتدای داستان به اون وعده ی ازدواج با [[دنریس تارگرین]] داده می شود. در [[بازی تاج و تخت (سریال)|سریال تلویزیونی]]، [[جیسون ماموآ]] نقش دروگو را بازی می کند.  


== ظاهر ==
== ظاهر ==
مانند اغلب اعضای قبیلهٔ [[دوتراکی]] درگو دارای پوستی‌ برنز، مو و چشمانی مشکی است. قد بلند و هیکلی‌ عضلانی دارد و با وقار راه میرود.او دارای سبیلی بلند و افتاده است و همینطور دارای موی بافته شده بلندی است که با توپ کوچکی تا کمر او آویزان شده است. که این نشان دهنده جایگاهش به عنوان یک جنگ سالار است که هیچ وقت شکست نخورده است.اسب مورد علاقهٔ دروگو یک اسب نر قرمز رنگ است به نام "قرمز" و نوع نامگذاری آن به این خاطر است که دوتراکی‌ها اسم انسان را روی حیوانات نمی گذارند.
:[[:رده:تصاویر کال دروگو|این مجموعه از تصاویر]] را نیز ببینید.
 
مانند اغلب اعضای قبیلهٔ [[دوتراکی]] درگو دارای پوستی‌ برنز، مو و چشمانی مشکی است. قد بلند و هیکلی‌ عضلانی دارد و با وقار راه میرود.او دارای سبیلی بلند و افتاده است و همینطور دارای موی بافته شده بلندی است که با توپ کوچکی تا کمر او آویزان شده است. که این نشان دهنده جایگاهش به عنوان یک جنگ سالار است که هیچ وقت شکست نخورده است.اسب مورد علاقهٔ دروگو یک اسب نر قرمز رنگ است به نام «[[قرمز]]» و نوع نامگذاری آن به این خاطر است که دوتراکی‌ها اسم انسان را روی حیوانات نمی گذارند.


== تاریخچه ==
== تاریخچه ==
پدر درگو [[کال بربو]] (Khal Bharbo) بود. [[کولو]] (Cohollo) به شخصی‌ به نام کالاکا (khalakka) یا شاهزاده خدمت می کرد و وقتی‌ که کودکی بیش نبود جان دروگو را نجات داد. از همان کودکی دروگو دارای نیرویی ذاتی در مبارزه بود حتی در میان دلاوران قدرتمند دوتراکی؛ قبل از ۱۳ سالگی او یک [[کالاسار]] (Khalasar) ۴۰۰۰۰ نفری را رهبری می کرد که بزرگترین در دریای دوتراکی بود. او هیچ وقت مغلوب نشده است. [[کولو]] (Cohollo)،[[کتو]] (Qotho) و [[هگو]] (Haggo) به عنوان دوستان قسم خورده به او خدمت کردند.
پدر درگو [[کال بربو]] (Khal Bharbo) بود. [[کولو]] (Cohollo) به شخصی‌ به نام کالاکا (khalakka) یا شاهزاده خدمت می کرد و وقتی‌ که کودکی بیش نبود جان دروگو را نجات داد.{{رف|بتت|36}}
 
از همان کودکی دروگو دارای نیرویی ذاتی در مبارزه بود حتی در میان دلاوران قدرتمند دوتراکی؛ قبل از ۱۳ سالگی او یک [[کالسار]] (Khalasar) ۴۰۰۰۰ نفری را رهبری می کرد که بزرگترین در دریای دوتراکی بود. او هیچ وقت مغلوب نشده است. [[کولو]] (Cohollo)،[[کاتو]] (Qotho) و [[هاگو]] (Haggo) به عنوان [[خون سوار]]ان قسم خورده به او خدمت کردند.


دروگو صاحب قصری در شهر مقدس دوترکی به نام [[وائس دوتراک]] (Vaes Dothrak) بود. همچنین او صاحب خانه ای بزرگ با ۹ برج در [[پنتوس]] (Pentos) بود که توسط ولی شهر به عنوان هدیه به او داده شده بود تا او شهر را غارت نکند.
دروگو صاحب قصری در شهر مقدس دوتراکی به نام [[ویس دوتراک]] (Vaes Dothrak) بود. همچنین او صاحب خانه ای بزرگ با ۹ برج در [[پنتوس]] (Pentos) بود که توسط ولی شهر به عنوان هدیه به او داده شده بود تا او شهر را غارت نکند.
[[en:drogo]]
[[it:drogo]]


== حوادث اخیر ==
== حوادث اخیر ==
=== بازی تاج و تخت ===
=== بازی تاج و تخت ===
بازی تختهای پادشاهی:
[[ایلیریو موپتیس]] (Illyrio Mopatis) که به عنوان خادم به [[ویسریس تارگرین|ویسریس]] و [[دنریس تارگرین]] تبعید شده خدمت می‌کند، ازدواج پرنسس دنریس و کال دروگو را در یکی از بازدیدهای کال از [[پنتوس]] (Pentos) ترتیب می دهد. در ازای این ازدواج کال موظف به فراهم آوردن ۱۰۰۰۰ جنگجوی دوتراکی برای برادر دنریس برای باز پس گیری [[تخت آهنین]] می شود.{{رف|بتت|3}}
[[ایلیریو ماپتیس]] (Illyrio Mopatis) که به عنوان خادم به [[ویسریس تارگرین|ویسریس]] و [[دنریس تارگرین]] تبعید شده خدمت می‌کند، ازدواج پرنسس دنریس و کال دروگو را در یکی از بازدیدهای کال از [[پنتوس]] (Pentos) ترتیب میدهد. در ازای این ازدواج کال موظف به فراهم آوردن ۱۰۰۰۰ جنگجوی دوتراکی برای بردار دنریس برای باز پس گیری تاج و تخت می شود.
 
عروسی‌ با رسوم سنتی دوتراکی به همراه تمام افراد قبیله کالاسار (khalasar) در بیرون پنتس به مدت ۱ روز برگزار می شود که در حین این مراسم مبارزه جنگجویان و آمیزه جنسی آن ها با بردگان نیز انجام میشود. طبق رسوم برادران قسم خورده کال سلاح های مرغوبی را به [[کالیسی]] (khaleesi) جدید هدیه می دهند‌. یک شلاق، یک [[ارک]] (arakh) و یک تیرکمان از جنس استخوان [[اژدها]] او بدان آن ها را به کال می دهند. هدیه خود کال به همسرش یک مادیان بسیار زیبای نقره ای است.<br />
عروسی‌ با رسوم سنتی دوتراکی به همراه تمام افراد قبیله ''کالاسار'' (khalasar) در بیرون پنتوس به مدت ۱ روز برگزار می شود که در حین این مراسم مبارزه جنگجویان و آمیزه جنسی آن ها با بردگان نیز انجام میشود. طبق رسوم برادران قسم خورده کال سلاح های مرغوبی را به [[کالیسی]] (khaleesi) جدید هدیه می دهند‌. یک شلاق، یک [[ارخ]] (arakh) و یک تیرکمان از جنس [[استخوان اژدها]] او بدان آن ها را به کال می دهند. هدیه خود کال به همسرش یک مادیان بسیار زیبای [[نقره ای]] است.
در نهایت کال همسرش را به محل زفاف راهنمایی می‌کند. یک دختر ۱۳ ساله که تمام عمر خود مورد سواستفاده بردار خود قرار گرفته است و هیچگونه حق انتخابی در ازدواج خود نداشته است و همین باعث ترس بسیار او از شوهر خود میشود و انتظار دارد که مورد تجاوز قرار گیرد. علی‌ رغم شهرت کال در بی رحمی، کال به نظر معشوقه با ملاحظه ای به نظر می‌رسد. با اینکه او و [[دنریس تارگرین|دنی]] زبان همدیگر را متوجه نمی شوند، کال نشان می دهد که فقط معنی کلمه "نه" را می‌ داند و سپس شروع به لمس کردن عروس خود به آرامی میکند. کال بعد از اینکه دنی‌ تمایل خود را برای عشق بازی نشان میدهد عمل عشق بازی را شروع می‌کند.این شب زفاف با محبت، آغازی برای زندگی‌ مشترک آنهاست که سرانجام به یک رابطه بسیار با محبت تبدیل میشود.
 
زمانی‌ که زندگی‌ جدید دنریس به عنوان [[کالیسی]] او را از سو استفاده برادرش نجات می دهد، او زندگی‌ متفاوت نسبت به دختر ترسو و منفعل سابق را شروع می‌کند و تبدیل به یک زن قوی با اعتماد به نفس و یک رهبر مادر زاد می شود. زمانی‌ که دنی‌ شروع به یاد گرفتن زبان [[دوتراکی]] می‌ کند، همزمان درگو هم شروع به یاد گرفتن زبان مشترک وستروسی می‌کند، هرچند صحبت کردن او با لهجه بربر هست.او دنی‌ را با محبت با تشبیه "ماه زندگی‌ من" صدا می‌کند و دنی‌ هم او را خورشید و ستاره ی من خطاب می‌کند. دروگو با احترام با دنی‌ رفتار می‌کند و به نظرات او اهمیت می دهد، هرچند او مخالفت دنی‌ را با بعضی‌ از رفتار های دوترکی ها ماننده تجاوز و برده داری اقوام مغلوب در جنگ را درک نمی کند. دروگو از دنی‌ وقتی‌ که اون دستور آتش بس می دهد حمایت می‌کند و از طرفی‌ خوشحال است که دنی‌ شجاعت خود را کم کم پیدا می‌ کند.این دو کم کم و عمیقا عاشق هم می شوند. اما رابطه ی دروگو با [[ویسریس تارگرین|ویسریس]] چندان دوستانه نیست. در حالی که رفتار دنی‌ نسبت به رسم و رسوم دوتراکی با احترام است و به یادگیری، بردار او فقط به چشمه تحقیر به "وحشی ها"ی دوتراکی نگاه می‌ کند و کم کم صبر خود را به خاطر وعده ای که دروگو به او قول داده بود از دست می دهد. این مسئله در نهایت وقتی‌ ویسریس با بی‌احترامی شمشیر خود را علیه دوتراکی ها در [[وائس دوتراکی]] بیرون می‌کشد و جان دنریس و بچه متولد نشده اش را تهدید می‌کند، به اوج خود می‌ رسد. دروگو برای جلوگیری از خونریزی در شهر مقدس به ویسریس قول تاج طلایی را می دهد و سپس ظرف بزرگی‌ از طلای مذاب را روی سر او خالی‌ می‌کند و او را می کشد.
در نهایت کال همسرش را به محل زفاف راهنمایی می‌کند. یک دختر ۱۳ ساله که تمام عمر خود مورد سوءاستفاده برادر خود قرار گرفته است و هیچگونه حق انتخابی در ازدواج خود نداشته است و همین باعث ترس بسیار او از شوهر خود میشود و انتظار دارد که مورد تجاوز قرار گیرد. علی‌ رغم شهرت کال در بی رحمی، کال به نظر معشوقه با ملاحظه ای به نظر می‌رسد. با اینکه او و [[دنریس تارگرین|دنی]] زبان همدیگر را متوجه نمی شوند، کال نشان می دهد که فقط معنی کلمه "نه" را می‌ داند و سپس شروع به لمس کردن عروس خود به آرامی می کند. کال بعد از اینکه دنی‌ تمایل خود را برای عشق بازی نشان می دهد عمل عشق بازی را شروع می‌کند.{{رف|بتت|11}} این شب زفاف با محبت، آغازی برای زندگی‌ مشترک آنهاست که سرانجام به یک رابطه بسیار با محبت تبدیل می شود.
در [[وائس دوتراک]] دوش کلین (dosh khaleen) پیشگویی می کنند که بچه ی متولد نشده ی دروگو و دنی‌ قهرمانی خواهد شد که دنیا را فتح خواهد کرد که این کودک وعده داده شده به قوم دوتراکی است. دروگو هیچ گونه میلی به حمله کردن به [[وستروس]] را ندارد. سرزمینی که از نظر دوتراکی‌ ها هیچگونه ارزشی برای آن ها ندارد و همچنین آن‌ سوی دریایی قرار دارد که آنه ا همیشه از آن می ترسیدند.اما او بعد از سوء قصد به جان دانی‌ و فرزندش نظر خود را تغییر می دهد. او پس از این سوء قصد با خشم فراوان اعلام می‌کند ک هفت پادشاهی و تخت آهنین را به خاطر دنی‌ و فرزندش فتح خواهد کرد. او در مسیر خود به وستروس چندین روستا را غارت می‌کند و مردم آن را به بردگی می‌ کشد تا بتواند هزینه ی لازم برای خرید کشتی جنگی برای عبور از دریا را فراهم کند. در [[لزر]] (Lhazar) دروگو رقیب خود [[اگو]] (Ogo) را شکست می دهد و شخصاً او را می کشد. اما در مبارزه زخمی بر روی سینه‌اش برمی‌ دارد.
 
هر چند دروگو توجهی‌ به زخم جزئی خود نمی کند اما دنی‌ او را متقاعد می‌ کند  که او اجازه دهد تا [[میری ماز دور]] (Mirri Maz Duur)،جادوگری که دنی‌ جانش را در لزر نجات داده بود، مرحمی برای زخم او درست کند. مرهم باعث خارش زخم دروگو می شود و او آن را دور می‌ اندازد و همین باعث میشود که زخم عفونت کند. شرایط سلامتی درگو تضعیف می شود و او از روی اسب خود به زمین می‌ افتاد و این یک اتفاق سمبولیک در رسوم دوتراکی است که نشان می دهد او دیگر صلاحیت رهبری قبیله را ندارد. همچنان که او با مرگ دست پنجه نرم میکند، دنریس میری ماز دور را متقاعد می‌ کند تا برای درمان دروگو از جادوی خون استفاده کند. جادوگر برای انتقام گرفتن از دوتراکی ها به خاطر نابود کردن روستایش به او خیانت می‌ کند و مراسمی را اجرا می‌ کند که دروگو را تنها به حالت کتاتونیک (catatonic) فلجی و ناهوشیاری برمی‌ گرداند. همچنین باعث می شود ک بچه ی دنریس در شکم او بمیرد. وقتی‌ دنی‌ متوجه می شود که درگو هیچوقت به زندگی‌ و شرایط قبلش برنمی گردد، او را با یک بالش خفه می‌ کند و مراسم خاکسپاری با افروختن آتش بزرگی‌ به رسم دوتراکی ها برگزار می‌کند. او بدن دروگو را به همراه جادوگر می سوزاند و خود نیز به همراه تخم های اژدها وارد آتش می شود. آتش به صورت جادویی جان را در مقابل جان معامله می‌ کند و جان جادوگر را می‌گیرد و دنریس و ۳ اژدهای تازه به دنیا آمده از دل خاکستر بیرون می‌آیند.
زمانی‌ که زندگی‌ جدید دنریس به عنوان [[کالیسی]] او را از سوءاستفاده برادرش نجات می دهد، او زندگی‌ متفاوت نسبت به دختر ترسو و منفعل سابق را شروع می‌کند و تبدیل به یک زن قوی با اعتماد به نفس و یک رهبر مادر زاد می شود. زمانی‌ که دنی‌ شروع به یاد گرفتن زبان [[دوتراکی]] می‌ کند، همزمان درگو هم شروع به یاد گرفتن زبان مشترک وستروسی می‌کند، هرچند صحبت کردن او با لهجه بربر هست.او دنی‌ را با محبت با تشبیه "ماه زندگی‌ من" صدا می‌کند و دنی‌ هم او را خورشید و ستاره‌ی من خطاب می‌کند. دروگو با احترام با دنی‌ رفتار می‌کند و به نظرات او اهمیت می‌دهد، هرچند او مخالفت دنی‌ را با بعضی‌ از رفتارهای دوتراکی‌ها ماننده تجاوز و برده‌داری اقوام مغلوب در جنگ را درک نمی کند. دروگو از دنی‌ وقتی‌ که اون دستور آتش بس می دهد حمایت می‌کند و از طرفی‌ خوشحال است که دنی‌ شجاعت خود را کم کم پیدا می‌‌کند.این دو کم کم و عمیقا عاشق هم می شوند. اما رابطه‌ی دروگو با [[ویسریس تارگرین|ویسریس]] چندان دوستانه نیست. در حالی که رفتار دنی‌ نسبت به رسم و رسوم دوتراکی با احترام است و به یادگیری، برادر او فقط به چشم تحقیر به دوتراکی‌ها نگاه می‌‌کند. آن ها را "وحشی ها" صدا می زند و کم کم صبر خود را به خاطر وعده‌ای که دروگو به او قول داده بود از دست می دهد. این مسئله در نهایت وقتی‌ ویسریس با بی‌احترامی شمشیر خود را علیه دوتراکی ها در [[ویس دوتراکی]] بیرون می‌کشد و جان دنریس و بچه متولد نشده‌اش را تهدید می‌کند، به اوج خود می‌ رسد. دروگو برای جلوگیری از خونریزی در شهر مقدس به ویسریس قول تاج طلایی را می دهد و سپس ظرف بزرگی‌ از طلای مذاب را روی سر او خالی‌ می‌کند و او را می کشد.
در [[وائس دوتراک]] دوش کلین (dosh khaleen) پیشگویی می کنند که بچه ی متولد نشده ی دروگو و دنی‌ قهرمانی خواهد شد که دنیا را فتح خواهد کرد که این کودک وعده داده شده به قوم دوتراکی است. دروگو هیچ گونه میلی به حمله کردن به [[وستروس]] را ندارد. سرزمینی که از نظر دوتراکی‌ ها هیچگونه ارزشی برای آن ها ندارد و همچنین آن‌ سوی دریایی قرار دارد که آنه ا همیشه از آن می ترسیدند.اما او بعد از سوء قصد [[رابرت براتیون]] به جان دانی‌ و فرزندش، نظر خود را تغییر می دهد. او پس از این سوء قصد با خشم فراوان اعلام می‌کند که [[هفت پادشاهی]] و تخت آهنین را به خاطر دنی‌ و فرزندش فتح خواهد کرد. او در مسیر خود به وستروس چندین روستا را غارت می‌کند و مردم آن را به بردگی می‌ کشد تا بتواند هزینه‌ی لازم برای خرید کشتی جنگی برای عبور از دریا را فراهم کند. در [[لزر]] (Lhazar) دروگو رقیب خود [[اگو]] (Ogo) را شکست می دهد و شخصاً او را می کشد. اما در مبارزه زخمی بر روی سینه‌اش برمی‌ دارد.
هر چند دروگو توجهی‌ به زخم جزئی خود نمی کند اما دنی‌ او را متقاعد می‌ کند  که او اجازه دهد تا [[میری ماز دور]] (Mirri Maz Duur)،جادوگری که دنی‌ جانش را در لزر نجات داده بود، مرهمی برای زخم او درست کند. مرهم باعث خارش زخم دروگو می شود و او آن را دور می‌ اندازد و همین باعث میشود که زخم عفونت کند. شرایط سلامتی درگو تضعیف می شود و او از روی اسب خود به زمین می‌ افتاد و این یک اتفاق سمبولیک در رسوم دوتراکی است که نشان می دهد او دیگر صلاحیت رهبری قبیله را ندارد. همچنان که او با مرگ دست پنجه نرم میکند، دنریس میری ماز دور را متقاعد می‌ کند تا برای درمان دروگو از [[جادوی خون]] استفاده کند. جادوگر برای انتقام گرفتن از دوتراکی ها به خاطر نابود کردن روستایش به او خیانت می‌ کند و مراسمی را اجرا می‌ کند که دروگو را تنها به حالت کتاتونیک (catatonic) فلجی و ناهوشیاری برمی‌ گرداند. همچنین باعث می شود ک بچه ی دنریس در شکم او بمیرد. وقتی‌ دنی‌ متوجه می شود که درگو هیچوقت به زندگی‌ و شرایط قبلش برنمی گردد، او را با یک بالش خفه می‌ کند و مراسم خاکسپاری با افروختن آتش بزرگی‌ به رسم دوتراکی ها برگزار می‌کند. او بدن دروگو را به همراه جادوگر می سوزاند و خود نیز به همراه تخم های [[اژدها]] وارد آتش می شود. آتش به صورت جادویی جان را در مقابل جان معامله می‌ کند و جان جادوگر را می‌گیرد و دنریس و ۳ اژدهای تازه به دنیا آمده از دل خاکستر بیرون می‌آیند.
 
=== نزاع شاهان ===
دنی‌ نام [[اژدها]]ی سیاه خود را به یاد شوهرش [[دروگون]] (Drogon) می‌ گذارد.
در  [[ویس تولورو]] (Vaes Tolorro)  بعد از صحبت کردن با [[جورا مورمونت|سر جورا]] (Ser Jorah) در مورد گذشته ی او و همسر قبلی اش، دنی‌ متوجه میشود که سر جورا به او علاقه دارد. او همچنین متوجه می شود که به سر جورا علاقه ای ندارد و همچنان عاشق دروگو است.<br />
{{نقل قول|کال دروگو خورشید و ستاره ی او بود، اولین عشقش و به همین دلیل احتمالا آخرین شوهرش. جادوگر [[میری ماز دور]] هم قسم خورده بود که او دیگر هرگز بچه نخواهد داشت و در نتیجه کدام مردی زنی‌ نازا را به همسری خود قبول می‌کند؟ و همچنین چه مردی می تواند جای دروگو، مردی که تا زمان مرگش هرگز شکست نخورد و اکنون در سرزمین تاریکی‌ با اسب خود می‌ تازد را پر کند ؟|[[دنریس]] با خودش فکر می کند.}}
 
آن شب هیچ شبحی خواب دنی‌ را پریشان نکرد. او خواب اولین سواری اش با دروگو را در شب عروسی اش می دید. در رویا آن ها نه سوار بر اسب بلکه سوار بر اژدها بودند.
 
=== رقص با اژدهایان ===
{{اسپویلر|در [[میرین]] (Meereen) [[دنریس|دنی]] چشم هایش را می بندد و به درگاه خدایان دعا می کند:
{{نقل قول|خدایان شما دروگو را از من گرفتید، کسی که خورشید و ستاره ی من بود. شما از خون من آشامیدید. اکنون وقت آن است که من را یاری کنید، من به درگاه خدایان دعا می‌ کنم. به من آگاهی‌ دهید که راه درست را تشخیص دهم و به من قدرتی‌ عطا کنید که بتوانم بچه‌ هایم را ایمان نگهدارم|}}
قبل از ازدواجش با [[هیزدار زو لوراک]] (Hizdahr zo Loraq) در [[میرین]] دنریس با خود فکر می‌ کند که او باید در مورد ازدواجش خوشحال و مشتاق باشد. دنی‌ شب اولین ازدواجش را به یاد می آورد. وقتی‌ که کال دروگو با کرگی او را زیر نور ستارگان مال خود کرد. او به یاد می آورد که او چقدر ترسیده بود در این حال چقدر هیجان زده بود. او از خود می‌ پرسد که آیا این ازدواجش هم مانند قبل میشود؟ ...اما او به وضوح در قلب خود احساس می‌ کند که او دیگر آن آدم قبل نیست و این داماد جدید هم کال دروگو نیست.}}
 
== نقل قول ها ==
{{نقل قول|" ... خورشید و ستاره ی من منو یک ملکه ساخت. ولی اگه اون یک مرد دیگه ای بود، ممکن بود خیلی فرق داشته باشه.|دنریس به [[باریستان سلمی|آرستان ریش سفید]] (Arstan Whitebeard)}}
 
== منابع و یادداشت ها ==
{{منابع|3}}
 
[[en:drogo]]
[[it:drogo]]
{{الگو:همسران پادشاهان وستروس}}
[[رده:نجیب زادگان]][[رده:شخصیت های دریای دوتراکی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۱۳

کال دروگو
Amoka drogo.jpg
دروگو اثر Amoka

القاب سوار اعظم
عنوان کال
خاندان دروگو
نژاد دوتراکی
فرهنگ دوتراکی
مرگ در 298 AL در دریای دوتراکی
همسر دنریس تارگرین
کتاب(ها) بازی تاج و تخت(حضور داشت)

نبرد شاهان(اشاره شده)
یورش شمشیرها(اشاره شده)
ضیافتی برای کلاغ ها(اشاره شده)

رقصی با اژداهایان(اشاره شده)

بازیگر جیسون ماموآ
سریال فصل اول | فصل دوم
خاکسپاری کال دروگو از Kim Pope بر اساس سریال تلویزیونی
کال دروگو اثر Mark Evans
کال دروگو اثر Ania Dalisa

کال دروگو یک جنگ سالار از مردم خانه به دوش دوتراکی است. در ابتدای داستان به اون وعده ی ازدواج با دنریس تارگرین داده می شود. در سریال تلویزیونی، جیسون ماموآ نقش دروگو را بازی می کند.

ظاهر

این مجموعه از تصاویر را نیز ببینید.

مانند اغلب اعضای قبیلهٔ دوتراکی درگو دارای پوستی‌ برنز، مو و چشمانی مشکی است. قد بلند و هیکلی‌ عضلانی دارد و با وقار راه میرود.او دارای سبیلی بلند و افتاده است و همینطور دارای موی بافته شده بلندی است که با توپ کوچکی تا کمر او آویزان شده است. که این نشان دهنده جایگاهش به عنوان یک جنگ سالار است که هیچ وقت شکست نخورده است.اسب مورد علاقهٔ دروگو یک اسب نر قرمز رنگ است به نام «قرمز» و نوع نامگذاری آن به این خاطر است که دوتراکی‌ها اسم انسان را روی حیوانات نمی گذارند.

تاریخچه

پدر درگو کال بربو (Khal Bharbo) بود. کولو (Cohollo) به شخصی‌ به نام کالاکا (khalakka) یا شاهزاده خدمت می کرد و وقتی‌ که کودکی بیش نبود جان دروگو را نجات داد.[۱]

از همان کودکی دروگو دارای نیرویی ذاتی در مبارزه بود حتی در میان دلاوران قدرتمند دوتراکی؛ قبل از ۱۳ سالگی او یک کالسار (Khalasar) ۴۰۰۰۰ نفری را رهبری می کرد که بزرگترین در دریای دوتراکی بود. او هیچ وقت مغلوب نشده است. کولو (Cohollo)،کاتو (Qotho) و هاگو (Haggo) به عنوان خون سواران قسم خورده به او خدمت کردند.

دروگو صاحب قصری در شهر مقدس دوتراکی به نام ویس دوتراک (Vaes Dothrak) بود. همچنین او صاحب خانه ای بزرگ با ۹ برج در پنتوس (Pentos) بود که توسط ولی شهر به عنوان هدیه به او داده شده بود تا او شهر را غارت نکند.

حوادث اخیر

بازی تاج و تخت

ایلیریو موپتیس (Illyrio Mopatis) که به عنوان خادم به ویسریس و دنریس تارگرین تبعید شده خدمت می‌کند، ازدواج پرنسس دنریس و کال دروگو را در یکی از بازدیدهای کال از پنتوس (Pentos) ترتیب می دهد. در ازای این ازدواج کال موظف به فراهم آوردن ۱۰۰۰۰ جنگجوی دوتراکی برای برادر دنریس برای باز پس گیری تخت آهنین می شود.[۲]

عروسی‌ با رسوم سنتی دوتراکی به همراه تمام افراد قبیله کالاسار (khalasar) در بیرون پنتوس به مدت ۱ روز برگزار می شود که در حین این مراسم مبارزه جنگجویان و آمیزه جنسی آن ها با بردگان نیز انجام میشود. طبق رسوم برادران قسم خورده کال سلاح های مرغوبی را به کالیسی (khaleesi) جدید هدیه می دهند‌. یک شلاق، یک ارخ (arakh) و یک تیرکمان از جنس استخوان اژدها او بدان آن ها را به کال می دهند. هدیه خود کال به همسرش یک مادیان بسیار زیبای نقره ای است.

در نهایت کال همسرش را به محل زفاف راهنمایی می‌کند. یک دختر ۱۳ ساله که تمام عمر خود مورد سوءاستفاده برادر خود قرار گرفته است و هیچگونه حق انتخابی در ازدواج خود نداشته است و همین باعث ترس بسیار او از شوهر خود میشود و انتظار دارد که مورد تجاوز قرار گیرد. علی‌ رغم شهرت کال در بی رحمی، کال به نظر معشوقه با ملاحظه ای به نظر می‌رسد. با اینکه او و دنی زبان همدیگر را متوجه نمی شوند، کال نشان می دهد که فقط معنی کلمه "نه" را می‌ داند و سپس شروع به لمس کردن عروس خود به آرامی می کند. کال بعد از اینکه دنی‌ تمایل خود را برای عشق بازی نشان می دهد عمل عشق بازی را شروع می‌کند.[۳] این شب زفاف با محبت، آغازی برای زندگی‌ مشترک آنهاست که سرانجام به یک رابطه بسیار با محبت تبدیل می شود.

زمانی‌ که زندگی‌ جدید دنریس به عنوان کالیسی او را از سوءاستفاده برادرش نجات می دهد، او زندگی‌ متفاوت نسبت به دختر ترسو و منفعل سابق را شروع می‌کند و تبدیل به یک زن قوی با اعتماد به نفس و یک رهبر مادر زاد می شود. زمانی‌ که دنی‌ شروع به یاد گرفتن زبان دوتراکی می‌ کند، همزمان درگو هم شروع به یاد گرفتن زبان مشترک وستروسی می‌کند، هرچند صحبت کردن او با لهجه بربر هست.او دنی‌ را با محبت با تشبیه "ماه زندگی‌ من" صدا می‌کند و دنی‌ هم او را خورشید و ستاره‌ی من خطاب می‌کند. دروگو با احترام با دنی‌ رفتار می‌کند و به نظرات او اهمیت می‌دهد، هرچند او مخالفت دنی‌ را با بعضی‌ از رفتارهای دوتراکی‌ها ماننده تجاوز و برده‌داری اقوام مغلوب در جنگ را درک نمی کند. دروگو از دنی‌ وقتی‌ که اون دستور آتش بس می دهد حمایت می‌کند و از طرفی‌ خوشحال است که دنی‌ شجاعت خود را کم کم پیدا می‌‌کند.این دو کم کم و عمیقا عاشق هم می شوند. اما رابطه‌ی دروگو با ویسریس چندان دوستانه نیست. در حالی که رفتار دنی‌ نسبت به رسم و رسوم دوتراکی با احترام است و به یادگیری، برادر او فقط به چشم تحقیر به دوتراکی‌ها نگاه می‌‌کند. آن ها را "وحشی ها" صدا می زند و کم کم صبر خود را به خاطر وعده‌ای که دروگو به او قول داده بود از دست می دهد. این مسئله در نهایت وقتی‌ ویسریس با بی‌احترامی شمشیر خود را علیه دوتراکی ها در ویس دوتراکی بیرون می‌کشد و جان دنریس و بچه متولد نشده‌اش را تهدید می‌کند، به اوج خود می‌ رسد. دروگو برای جلوگیری از خونریزی در شهر مقدس به ویسریس قول تاج طلایی را می دهد و سپس ظرف بزرگی‌ از طلای مذاب را روی سر او خالی‌ می‌کند و او را می کشد. در وائس دوتراک دوش کلین (dosh khaleen) پیشگویی می کنند که بچه ی متولد نشده ی دروگو و دنی‌ قهرمانی خواهد شد که دنیا را فتح خواهد کرد که این کودک وعده داده شده به قوم دوتراکی است. دروگو هیچ گونه میلی به حمله کردن به وستروس را ندارد. سرزمینی که از نظر دوتراکی‌ ها هیچگونه ارزشی برای آن ها ندارد و همچنین آن‌ سوی دریایی قرار دارد که آنه ا همیشه از آن می ترسیدند.اما او بعد از سوء قصد رابرت براتیون به جان دانی‌ و فرزندش، نظر خود را تغییر می دهد. او پس از این سوء قصد با خشم فراوان اعلام می‌کند که هفت پادشاهی و تخت آهنین را به خاطر دنی‌ و فرزندش فتح خواهد کرد. او در مسیر خود به وستروس چندین روستا را غارت می‌کند و مردم آن را به بردگی می‌ کشد تا بتواند هزینه‌ی لازم برای خرید کشتی جنگی برای عبور از دریا را فراهم کند. در لزر (Lhazar) دروگو رقیب خود اگو (Ogo) را شکست می دهد و شخصاً او را می کشد. اما در مبارزه زخمی بر روی سینه‌اش برمی‌ دارد. هر چند دروگو توجهی‌ به زخم جزئی خود نمی کند اما دنی‌ او را متقاعد می‌ کند که او اجازه دهد تا میری ماز دور (Mirri Maz Duur)،جادوگری که دنی‌ جانش را در لزر نجات داده بود، مرهمی برای زخم او درست کند. مرهم باعث خارش زخم دروگو می شود و او آن را دور می‌ اندازد و همین باعث میشود که زخم عفونت کند. شرایط سلامتی درگو تضعیف می شود و او از روی اسب خود به زمین می‌ افتاد و این یک اتفاق سمبولیک در رسوم دوتراکی است که نشان می دهد او دیگر صلاحیت رهبری قبیله را ندارد. همچنان که او با مرگ دست پنجه نرم میکند، دنریس میری ماز دور را متقاعد می‌ کند تا برای درمان دروگو از جادوی خون استفاده کند. جادوگر برای انتقام گرفتن از دوتراکی ها به خاطر نابود کردن روستایش به او خیانت می‌ کند و مراسمی را اجرا می‌ کند که دروگو را تنها به حالت کتاتونیک (catatonic) فلجی و ناهوشیاری برمی‌ گرداند. همچنین باعث می شود ک بچه ی دنریس در شکم او بمیرد. وقتی‌ دنی‌ متوجه می شود که درگو هیچوقت به زندگی‌ و شرایط قبلش برنمی گردد، او را با یک بالش خفه می‌ کند و مراسم خاکسپاری با افروختن آتش بزرگی‌ به رسم دوتراکی ها برگزار می‌کند. او بدن دروگو را به همراه جادوگر می سوزاند و خود نیز به همراه تخم های اژدها وارد آتش می شود. آتش به صورت جادویی جان را در مقابل جان معامله می‌ کند و جان جادوگر را می‌گیرد و دنریس و ۳ اژدهای تازه به دنیا آمده از دل خاکستر بیرون می‌آیند.

نزاع شاهان

دنی‌ نام اژدهای سیاه خود را به یاد شوهرش دروگون (Drogon) می‌ گذارد. در ویس تولورو (Vaes Tolorro) بعد از صحبت کردن با سر جورا (Ser Jorah) در مورد گذشته ی او و همسر قبلی اش، دنی‌ متوجه میشود که سر جورا به او علاقه دارد. او همچنین متوجه می شود که به سر جورا علاقه ای ندارد و همچنان عاشق دروگو است.

کال دروگو خورشید و ستاره ی او بود، اولین عشقش و به همین دلیل احتمالا آخرین شوهرش. جادوگر میری ماز دور هم قسم خورده بود که او دیگر هرگز بچه نخواهد داشت و در نتیجه کدام مردی زنی‌ نازا را به همسری خود قبول می‌کند؟ و همچنین چه مردی می تواند جای دروگو، مردی که تا زمان مرگش هرگز شکست نخورد و اکنون در سرزمین تاریکی‌ با اسب خود می‌ تازد را پر کند ؟

دنریس با خودش فکر می کند.

آن شب هیچ شبحی خواب دنی‌ را پریشان نکرد. او خواب اولین سواری اش با دروگو را در شب عروسی اش می دید. در رویا آن ها نه سوار بر اسب بلکه سوار بر اژدها بودند.

رقص با اژدهایان

نقل قول ها

" ... خورشید و ستاره ی من منو یک ملکه ساخت. ولی اگه اون یک مرد دیگه ای بود، ممکن بود خیلی فرق داشته باشه.

—دنریس به آرستان ریش سفید (Arstan Whitebeard)

منابع و یادداشت ها