UnderConstructionOrange.png
در حال ترجمه
این موضوع توسط کاربر:Renly Baratheon در حال ترجمه است.
این الگو برای این قرار داده شده است که سایر اعضا به صورت موازی این مقاله را ترجمه نکنند.

رینیرا تارگرین (Rhaenyra Targaryen) که در جوانی با لقب لذت قلمرو شناخته می‌شد و بعدها به نام شهبانوی نیم‌ساله نامیده شد،[۱] نخستین فرزند شاه ویسریس تارگرین اول (Viserys I Targaryen) بود. رینیرا تنها فرزند زنده شاه ویسریس تارگرین اول از همسر نخستش، ملکه اما ارن (Aemma Arryn) از خاندان ارن (House Arryn) بود. در هشت سالگی به عنوان وارث پدرش معرفی شد و در حالی بزرگ شد که انتظار داشت نخستین شهبانوی فرمانروای وستروس (Westeros) شود. رینیرا یک اژدهاسوار (dragonrider) بود که اژدهایش سیراکس (Syrax) نام داشت.[۱][۲]

House Targaryen crest.PNG
رینیرا تارگرین
House Targaryen crest.PNG
6-Rhaenyra.jpg
رینیرا اثر Amoka
اطلاعات شخصی
نام کامل رینیرا از خاندان تارگرین
سایر عناوین شهبانوی هفت پادشاهی (طبق ادعای خود)
تولد سال 97 پس از ورود اگان
مرگ سال 130 پس از ورود اگان در دراگون استون.
فرهنگ والریایی
خانواده
خاندان سلطنتی تارگرین
سیاه ها
همسر نخست: لینور ولاریون
دوم: دیمون تارگرین
پدر ویسریس تارگرین اول
مادر ایما ارن
ارجاعات
کتابها شوالیه آواره (نام برده شده)

ضیافتی برای کلاغ ها (نام برده شده)
رقصی با اژدهایان (نام برده شده)

شاهدخت و ملکه

ادعای او بر تخت آهنین (Iron Throne) توسط برادر ناتنی کوچکترش اگان تارگرین دوم (Aegon II Targaryen) به چالش کشیده شد و همین موضوع موجب آغاز جنگ داخلی معروف به رقص اژدهایان (Dance of the Dragons) شد. او مادر دو پادشاه بود،[۳] اگان تارگرین سوم (Aegon III Targaryen) و ویسریس تارگرین دوم (Viserys II Targaryen).

نشان شخصی رینیرا همان نشان مرسوم خاندان تارگرین (اژدهای سه‌سر سرخ بر زمینه سیاه) بود که با نشان ماه و شاهین خاندان ارن (برای مادرش اما ارن) و نشان اسب دریایی نقره‌ای بر زمینه سبز دریایی خاندان ولاریون (House Velaryon) (برای نخستین همسرش لینور ولاریون (Laenor Velaryon) و همچنین برای کل خاندان ولاریون که از اصلی‌ترین حامیانش بودند) ترکیب شده بود. در طول رقص، جناح او از همین نشان شخصی به عنوان پرچم جنگی خود استفاده می‌کرد.[۴]

در اقتباس تلویزیونی خاندان اژدها (House of the Dragon)، رینیرا توسط اما دارسی (Emma D'Arcy) و در جوانی توسط میلی آلکاک (Milly Alcock) به تصویر کشیده شده است.[۵]

ظاهر و شخصیت

رینیرا تارگرین (Rhaenyra Targaryen) ظاهر والیریایی خاندانش را داشت و موهای نقره‌ای-طلایی خود را مانند ملکه ویسنیا تارگرین (Visenya Targaryen) به صورت بافته‌ای بلند می‌بست.[۶] رینیرا کودکی زودرس، باهوش، جسور و زیبا بود.[۷][۸] در چهارده سالگی، توسط عمویش شاهزاده دایمون تارگرین (Daemon Targaryen)، زیباترین دوشیزه در تمام هفت پادشاهی (Seven Kingdoms) اعلام شد.[۷] رینیرا سینه‌های بزرگی داشت،[۶] اما هیچ‌گاه وزن اضافه‌ای را که از بارداری‌هایش به دست آورده بود از دست نداد و در بیست سالگی پس از سومین بارداری‌اش چاق و کلفت‌کمر شده بود.[۷]

رینیرا مغرور و سرسخت بود و در دهان کوچک او نوعی لجبازی نمایان می‌شد. هرچند می‌توانست دلنشین باشد، اما به سرعت خشمگین می‌شد و هیچ توهینی را فراموش نمی‌کرد.[۶] او از نامادری‌اش، ملکه الیسنت های‌تاور (Alicent Hightower) کینه داشت،[۱] اما نسبت به بانوی لینا ولاریون (Laena Velaryon) «علاقه‌مند و بیش از آن» بود.[۹]

رینیرا همیشه لباس‌های فاخر می‌پوشید و به مخمل‌های بنفش و شرابی و دانتل طلایی میریشی (Myrish) با نقش‌های پیچیده علاقه داشت. بالاتنه‌اش اغلب با مرواریدها و الماس‌ها می‌درخشید و همیشه انگشترهایی بر دستانش داشت. هر زمان مضطرب می‌شد، انگشترها را بی‌وقفه دور انگشتانش می‌چرخاند.[۶] در طول رقص اژدهایان، او تاج پدرش ویسریس تارگرین اول (Viserys I Targaryen) را بر سر داشت،[۶] تاجی که نخستین بار توسط شاه جیهریس تارگرین اول (Jaehaerys I Targaryen) استفاده شده بود.[۱]

تاریخچه

روزهای اولیه

 
رینیرا نوزاد به خانواده‌اش معرفی می‌شود (از چپ به راست: ویسریس، ائما، رینیرا، بایلون و دیمون)، اثر [https://www.instagram.com/jota.saraiva.art/ جوتا سارایوا]

رینیرا در سال ۹۷ پس از ورود اگان زاده شد، او تنها فرزند زندهٔ شاه ویسریس تارگرین اول از همسر نخستش، بانو ائما از خاندان ارن بود. رینیرا دو برادر داشت که هر دو در گهواره درگذشتند.[۷]

رینیرا در سن هفت سالگی اژدهاسوار (dragonrider) شد، هنگامی که بر پشت یک اژدهای جوان به آسمان پرواز کرد و او را سیراکس نام نهاد. یک سال بعد، در هشت سالگی، رینیرا ساقی جام برای پدرش شد و او را بر سر میز، در میدان‌های مسابقه و در دربار همراهی می‌کرد. از آن زمان به بعد، شاه ویسریس به ندرت بدون رینیرا دیده می‌شد.[۷]

در سنین جوانی، رینیرا شیفتهٔ عمویش، شاهزاده دیمون تارگرین شد. آن شاهزاده ماجراجو اغلب از سفرهایش در آن سوی دریای باریک برای او هدایای عجیب می‌آورد. در طی تورنی جلوس ویسریس تارگرین اول، سر کریستون کول با خلع سلاح کردن دیمون در نبرد نمایشی پیروز شد. آن شوالیه تاج افتخار را به رینیرا تقدیم کرد و از دختر هفت ساله درخواست لطف در میدان نبرد کرد. هنگامی که کریستون در سال ۱۰۵ پس از ورود اگان به گارد پادشاهی پیوست، رینیرا شیفتهٔ او شد و او را «شوالیه سفیدش» نامید. ویسریس نیز اجازه داد آن شوالیه جذاب به عنوان سپر و محافظ شخصی رینیرا خدمت کند. از آن پس، کول همواره نشان رینیرا را در میدان به تن داشت و در رویدادهای عمومی از او پاسداری می‌کرد.[۷]

اواخر سال ۱۰۵ پس از ورود اگان، مادر رینیرا، ائما، در هنگام زایش برادر دوم رینیرا، شاهزاده بایلون درگذشت، که او نیز یک روز بعد مرد. سپس شاه ویسریس، رینیرا را به عنوان وارث خود اعلام کرد و تمام لردهای هفت پادشاهی را واداشت تا به او سوگند وفاداری یاد کنند و قول دهند که از حقوق جانشینی‌اش پاسداری نمایند. افزون بر این، رینیرا به عنوان شاهزاده دراگون‌استون نامیده شد.[۷]

شاه ویسریس در سال ۱۰۶ پس از ورود اگان با بانو آلیسنت های تاور ازدواج کرد و در آغاز، رابطهٔ نامادری و دخترخواندگی میان آنان نیکو بود. اما این امر دگرگون شد، زمانی که آلیسنت دو پسر برای شاه به دنیا آورد، اگان در سال ۱۰۷ پس از ورود اگان و ایمند در سال ۱۱۰ پس از ورود اگان، ولی ویسریس هیچ‌یک از آنان را وارث خویش اعلام نکرد. مردم همچنان درباره جانشینی از ویسریس می‌پرسیدند، اما شاه از گفت‌وگو در این باره سر باز می‌زد. سر اتو های تاور، پدر آلیسنت و دست پادشاه ویسریس، به سبب اصرار بیش از حد بر این موضوع از دربار دور شد. اما حتی پس از رفتن او، آشکارا دو جناح در دربار شکل گرفت: جناح ملکه و جناح شاهدخت.[۷]

در سال ۱۱۱ پس از ورود اگان، تورنی بزرگی در بارانداز پادشاه به مناسبت پنجمین سالگرد ازدواج شاه ویسریس با ملکه آلیسنت برگزار شد. در میهمانی گشایش، ملکه لباسی سبز بر تن داشت، در حالی که شاهدخت رینیرا به شکلی نمایشی در سرخ و سیاه خاندان تارگرین ظاهر شد. این موضوع مورد توجه قرار گرفت و از آن پس رسم شد که هنگام سخن گفتن از جناح ملکه و جناح شاهدخت، آنان را به ترتیب «سبزها» و «سیاهان» بنامند. سیاهان در تورنی کامیاب‌تر بودند، چرا که کریستون، با نشان رینیرا، همهٔ قهرمانان ملکه را از اسب به زیر کشید، از جمله دو پسرعموی او و برادر کوچکش، سر گویین های تاور.[۱]

به روایت سپتون یوستاس، پیش از رسیدن رینیرا به شانزده سالگی، او بکارت خود را به عمویش، شاهزاده دیمون، از دست داد؛ پس از آنکه وی او را فریفت. اما روایت دلقک ماشروم رسواتر است، چرا که او ادعا می‌کند دیمون به رینیرا درس‌هایی درباره چگونگی اغوا و خشنود ساختن یک مرد داد، درس‌هایی که ماشروم اصرار دارد خودش نیز در آن‌ها شرکت داشته است. ماشروم همچنین ادعا کرد که دیمون رینیرا را در هیئت یک پسرک خدمتکار، به‌طور پنهانی از اتاق‌هایش بیرون می‌برد و به فاحشه‌خانه‌های خیابان ابریشم می‌کشاند، تا او بتواند عمل عشق‌ورزی را مشاهده کند و «هنرهای زنانه» را از روسپی‌ها بیاموزد. روایت ماشروم با روایت یوستاس تفاوت دارد، چرا که ماشروم مدعی است رینیرا طی این درس‌ها همچنان باکره مانده بود. به گفتهٔ ماشروم، رینیرا این درس‌ها را از دیمون دریافت کرد زیرا او دل‌بستهٔ کریستون کول بود و می‌خواست که وی او را به چشم یک زن بنگرد. هر کدام از این روایات که درست باشد، (استاد اعظم رانسیتر تنها ادعا می‌کند که آن دو برادر با یکدیگر مشاجره کردند)، شاه ویسریس برادرش را به تبعید فرستاد.[۷]

شاهزاده خانم حاکم دراگون‌استون

 
شاهدخت رینیرا در شانزده سالگی، اثر ماگالی ویلنُو در جهان یخ و آتش

رینیرا در سن شانزده سالگی، در سال ۱۱۳ پس از ورود اگان، مالکیت دراگون‌استون را به دست گرفت. او مورد توجه بسیاری از لردها و نجیب‌زادگانی قرار گرفت که در پی ازدواج با وی و جلب نظرش بودند. پسران لردهای خاندان بلک‌وود و خاندان برکن بر سر شاهدخت دراگون‌استون با هم دوئل کردند، هنگامی که او در سال ۱۱۲ پس از ورود اگان از تری‌دنت دیدار کرد، و آن‌که «دلقک فری» نامیده می‌شد، خواستار ازدواج با او گردید. شوالیه‌های دوقلو جیسون و تایلند لنیستر در کاسترلی راک خواستگاری‌اش کردند و همچنین پسران لردهای خاندان اوکهارت، خاندان تارلی، خاندان تالی و خاندان تایرل نیز او را خواستگاری کردند. سر هاروین استرانگ، پسر لرد لیونل استرانگ، نیز شاهدخت را درباری کرد. شاه ویسریس تارگرین اول به ازدواج دخترش با شاهزاده کورِن مارتل می‌اندیشید تا دورن را به هفت پادشاهی بیاورد، در حالی که ملکه آلیسنت های‌تاور ازدواج میان رینیرا و پسر ارشدش، شاهزاده اگان تارگرین را در نظر داشت.[۷]

اما رینیرا در سال ۱۱۴ پس از ورود اگان با سر لینور ولاریون ازدواج کرد، هرچند این امر تنها با تهدید ویسریس به گرفتن جایگاه وارث تخت آهنین از او ممکن شد؛ چرا که رینیرا احساس نمی‌کرد نیازی به ازدواج با مردی همچون لینور داشته باشد. گفته شده شاهدخت به پدرش اظهار داشت: «برادران ناتنی من بیشتر به مذاق او خواهند خورد.» نزدیک‌ترین دوست لینور، سر جافری لون‌موث، در جریان تورنی عروسی به دست سر کریستون کول کشته شد. لینور بیشتر وقت خود را در های‌تاید می‌گذراند، در حالی که همسرش ترجیح می‌داد در دربار بماند. رینیرا دلبستگی بسیاری به خواهر لینور، بانو لینا ولاریون داشت که پس از مرگ همسر نخستش، بانو ریا رویس، با شاهزاده دیمون تارگرین ازدواج کرده بود.[۷]

لینور و رینیرا سه پسر با یکدیگر داشتند: شاهزادگان جیسریس «جیس»، لوسریس «لوک» و جافری «جاف» ولاریون. شایعه بود که این پسران در حقیقت از معشوق رینیرا، هاروین استرانگ، معروف به «شکننده‌استخوان» هستند. هر سه با موهای قهوه‌ای، چشمان قهوه‌ای و چهره‌هایی «معمولی» مانند دماغ پهن (pug nose) به دنیا آمدند. حال آن‌که لینور و رینیرا هر دو موهای نقره‌ای-طلایی و چشمان بنفش والریایی داشتند و لینور نیز دارای بینی عقابی (aquiline nose) بود.[۷][۱] اصل و نسب واقعی سه فرزند ارشد رینیرا همچنان نامشخص باقی مانده است.[N ۱] علی‌رغم این شایعات، هیچ تردیدی نبود که شاه ویسریس قصد داشت رینیرا جانشین او شود و پسرانش پس از او جانشین وی گردند. به فرمان شاهی، به هر یک از پسران ولاریون رینیرا در گهواره یک تخم اژدها داده شد. آنان که در پدری ایشان تردید داشتند ادعا کردند تخم‌ها هرگز نخواهند گسست؛ با این حال، همه شکافتند و در نهایت هر سه پسر به اژدهاسواران (dragonriders) بدل شدند. سپتون یوستاس نوشته است که شاه ویسریس، جیس را بر زانوی خود نشاند در حالی که بر تخت آهنین به دادرسی می‌پرداخت و گفت: «روزی این جایگاه از آن تو خواهد بود، پسرک.»[۷]

 
شاهزاده سرکش و دلشاد قلمرو، اثر افکالویس

در سال ۱۲۰ پس از ورود اگان، لینا ولاریون، همسر شاهزاده دیمون تارگرین، پس از زایمانی نافرجام درگذشت. در مراسم خاکسپاری او، نزاعی میان پسر آلیسنت، ایمند تارگرین، و پسران رینیرا درگرفت؛ چرا که ایمند آنان را حرام‌زاده‌های خاندان استرانگ خواند. در این نزاع کودکان، ایمند یک چشم خود را از دست داد، هنگامی که لوک برای دفاع از جیس با کارد ضربه زد. هرچند آلیسنت خواستار آن شد که چشم لوک در عوض درآورده شود، و رینیرا تقاضا داشت ایمند «به سختی» بازخواست شود تا منبع این شایعات فاش گردد، شاه ویسریس اعلام کرد که عذرخواهی کودکان برای صلح کافی است. شاه همچنین فرمانی صادر کرد که هر کس شایعهٔ استرانگ را منتشر کند، قطع زبان خواهد شد، و دستور داد هاروین استرانگ از دراگون‌استون به هرنهال برود. پس از آن، آتشی عظیم در هرنهال، هاروین و پدرش لیونل، دست پادشاه، را کشت. در حالی که برخی این آتش را ناشی از نفرین هرنهال می‌دانستند، شایعات دیگر دیمون، لرد کورلیس ولاریون، برادر کوچک‌تر هاروین، لریس استرانگ، یا حتی ویسریس را مسئول می‌دانستند. در همان سال، همسر رینیرا، سر لینور ولاریون، نیز در نزاعی با همراه و معشوق شایعه‌شده‌اش، سر کارل کوری، کشته شد.[۷]

منابع و یادداشت ها


خطای یادکرد: برچسب <ref> برای گروهی به نام «N» وجود دارد، اما برچسب متناظر با <references group="N"/> یافت نشد.