راب استارک
راب استارک بزرگترین پسر ادارد استارک و کتلین تالی و وارث وینترفل و شمال است. در پی زندانی شدن پدرش برای خیانت، او پرچمدارانش را فراخواند و با سپاهی به سمت جنوب پیش رفت تا هم پیمانانش در سرزمین های رودخانه (Riverlands) را کمک کند و پدرش را آزاد سازد. پس از اعدام پدرش، از سوی پیروانش پادشاه شمال (King in the North) نام گرفت. او از جانب پیروان و دشمنانش گرگ جوان نیز خطاب می شد. در سریال تلویزیونی (TV Series) این نقش را ریچارد مدن به عهده دارد.[۱]
راب استارک | |
---|---|
راب استارک اثر Riavel | |
اطلاعات شخصی | |
دوران حکومت | 298AL - 299AL |
القاب | گرگ جوان پادشاهی که شمال را از دست داد |
سایر عناوین | شاه شمال پادشاه ترایدنت |
تولد | 283AL در ریورران. |
خانواده | |
خاندان سلطنتی | خاندان استارک |
شاه قبلی | از زمان تورهن استارک (Torrhen Stark) هیچکس |
وارث | برن استارک (معتقدند که مرده) |
ملکه | جین وسترلینگ |
پدر | ادارد استارک |
مادر | کتلین تالی |
ارجاعات | |
بازیگر | ریچارد مدن |
سریال | فصل اول | فصل دوم | فصل سوم |
ظاهر و شخصیت
ظاهر راب با هیکلی کوتاه، چشمانی آبی و موی قرمز-قهوهای پرپشت به نیمه ی تالی اش (Tully) کشیده است. او موقر و فرز است. در آغاز مجموعه او پسری چهارده ساله است.[۲] این مجموعه از تصاویر را نیز ببینید.
راب با احساسی شدید به شرافت و عدالت، پسر خلف پدرش است. او دلبستگی پدرش به شرافت را دارد و معمولاً توسط دایرولفش (Direwolf)، گری ویند (Grey Wind) همراهی می شود، کسی که او همیشه با خود به نبرد می برد.
تاریخچه
راب در ریورران (Riverrun) به دنیا آمد، احتمالاً حاصل شب ازدواج ادارد (Eddard) و کتلین (Catelyn)، زیرا ادارد فورا در پی کارهای مربوط به عروسی به جنگ رفت تا در قیام رابرت (Robert’s Rebellion) بجنگد.[۳] پس از بازگشت او از جنگ، کتلین ند را با راب نوزاد خوشآمد گفت و سپس همگی به وینترفل (Winterfell) بازگشتند، جایی که ند به عنوان لرد حکمرانی می کرد و راب به عنوان وراث پرورش می یافت.
راب در حین بزرگ شدن در وینترفل روابط خوبی با خواهر و برادرهای جوانترش داشت و رقابتی دوستانه با برادر ناتنی و حرامزادهاش، جان اسنو (Jon Snow) شکل داد، کسی که از نظر ظاهری و شخصیتی متفاوت از راب بود.[۲] راب با ملازم پدرش، تیان گریجوی (Theon Greyjoy) نیز نزدیک بود، کسی که برای راب به عنوان چیزی چون برادری بزرگتر به حساب می آمد.[۴]
حوادث اخیر
بازی تاج و تخت
راب در اعدام گرد (Gared) حاضر بود و وقتی جان اسنو (Jon Snow) در برف شش توله دایرولف (Direwolf) یافت، آنها را پیشکش کرد. او ادعا کرد یکی از دایرولف ها مال اوست و او را گری ویند (Grey Wind) نام نهاد.[۲] مدت کوتاهی پس از رسیدن دربار پادشاه به وینترفل (Winterfell)، راب و شاهزاده ی تاجدار جافری (Joffery) با شمشیرهای چوبی تمرین کردند. دشمنی و کینه میان این دو زمانی شکل گرفت که جافری راب را با تمرین با فولاد واقعی به چالش کشید. سر رودریک کسل (Rodrik Cassel)، رییس اسلحه خانه ی وینترفل، اجازه ی آن را نداد، که باعث تمسخر و آزردگی خاطر بسیاری از محافظین لنیستر (Lannister) حاضر در جمع شد.[۵]
وقتی ادارد (Eddard) دست پادشاه (Hand of the King) نامیده شد و به جنوب و به سمت بارانداز پادشاه (King’s Landing) سفر کرد، راب در وینترفل ماند تا به جای پدرش و با کمک مادرش حکمرانی کند.[۵] پس از آنکه مادرش به بارانداز پادشاه سفر کرد، مسئولیت به تنهایی بر روی دوش او افتاد.[۶] پس از آنکه خبر دستگیری ادارد به خاطر خیانت به وینترفل رسید، راب پرچمداران استارک را فرا خواند و به جنوب و به سمت سرزمین های رودخانه (Riverlands) لشکر کشید.[۷][۸] انگیزه ی او حمایت از خاندان مادرش، خاندان تالی (House Tully) در پاسخ به تجاوز لنیسترها (Lannisters) از غرب (West) و هدف نهایی اش آزادی ادارد استارک بود. جوانی و تجربه ی او از سوی پرچمداران پدرش مورد پرسش قرار گرفت، اما او توانست آنها را متحد کند.[۷]
در پی اطلاع از آنکه ریورران (Riverrun) توسط لشکری به رهبری جیمی لنیستر (Jaime Lannister) محاصره شده، در حالی که نیرویی دیگر به رهبری تایوین لنیستر (Tywin Lannister) از جنوب می رسد، راب نیروهایش را تقسیم کرد، پیاده نظامش را تحت فرمان روس بولتون (Roose Bolton) فرستاد تا ارتش تایوین را به سمت خود بکشد، در حالی که خود با بخش عمده ای از اسب هایش در دوقلوها (Twins) از گرین فورک (Green Fork) عبور می کند.{{رف|بتت|55} هدف او راندن به سمت ریورران و بر طرف کردن محاصره ی آن است. والدر فری (Lord Walder Frey) برای اجازه به او برای عبور کردن و اتحادش در دوقلوها، قراردادی به بهای ازدواج را برگزید و اطمینان حاصل کرد که پس از آنکه جنگ تمام شد، راب با دختری از خاندان او ازدواج خواهد کرد.[۹]
راب سوارانش را به ریورران هدایت کرد، جایی که با توصیه های عموی بزرگش، بریندن تالی (Brynden Tully) در کمین سپاه جیمی لنیستر در ویسپرینگ وود (Whispering Wood) به شگفتی بزرگ دست یافت، قوای جیمی را نابود کرد و جیمی را اسیر نمود.[۳] راب در این نبرد و تمام نبردهای دیگرش، از سوی گروهی از جنگجویان اشرافی محافظت می شد، گروهی که همراهان و دوستان او شدند. مدت کوتاهی پس از آن راب توانست محاصره ی ریورران را برطرف کند[۱۰] و سپاه تایوین را که در سواحل شرقی گرین فورک در مقابل پیاده نظام روس بولتون پیروزی کسب کرده بود، مجبور به عقب نشینی به هارن هال (Harrenhall) کند.[۱۱]
در پی اعدام لرد پدرش به دستور پادشاه جافری براتیون (Joffrey Baratheon)، که به گونه ای موثر امکان هر گونه صلح بین استارک و لنیستر را پایان داد، راب از طرف پرچمدارانش و لردهای رودخانه به عنوان پادشاه شمال (King in the North) تاجگذاری کرد.[۱۰]
نزاع شاهان
پس از مدتی بیهوده ماندن در ریورران، راب تیان (Theon) را که با او در ویسپرینگ وود (Whispering Wood) جنگیده بود، با هدف تحکیم اتحاد با پدرش، لرد بیلون (Balon) علیه لنیسترها (Lannisters) در عوض به رسمیت شناختن استقلال جزایر آهن، به پایک (Pyke) فرستاد.[۱۲] او همچنین مادرش را به جنوب فرستاد تا با برادران جوانتر پادشاه رابرت (Robert) مرحوم، استنیس (Stannis) و رنلی (Renly) که هر دو خود را پادشاه نامیده بودند، مذاکره کند.[۱۳] هر دو سفیر در مأموریتشان شکست خوردند؛ کتلین نتوانست هیچ پیمان معناداری با هیچکدام از برادران براتیون (Baratheon) تامین کند (در روند شاهد قتل رنلی بود)، درحالی که تیان بی درنگ از جانب بیلون رد شد، کسی که پیشنهاد صلح را با تهاجمی وسیع به شمال (North) پاسخ داد.[۱۴][۱۵]
در این حین راب نیروهایش را گردآورده و تهاجمی به سرزمین های غربی (Westerlands) آغاز می کند و سپاه تازه شکل گرفتهی لنیستر در آکسکراس (Oxcross) را در هم شکسته و نبردهای آشمارک (Ashemark) و پرتگاه (the Crag) را پیروز می شود. در پرتگاه، راب زخمی می شود و جین وسترلینگ (Jeyne Westerling) از او مراقبت می کند. آنجا او مطلع می شود که سپاه کوچکی به فرماندهی دوست سابقش، تیان گریجوی وینترفل را گرفته و برادران جوانترش برن (Bran) و ریکان (Rickon) را به قتل رسانده است (اگرچه در واقع آنها زنده بودند). در پی شنیدن این اخبار، جین او را تسکین می دهد که این به گرفتن بکارتش توسط راب منجر می شود. پس از آن راب در تلاش برای حفظ شرافت جین با او ازدواج می کند.[۱۶] سپاه فری که راب را تا غرب همراهی کرده بودند، خشمگین شده و حمایتشان را باز پس می گیرند.[۱۶]
یورش شمشیرها
راب با همسرش جدیدش به ریورران بازگشت در حالی که بیشتر ترس مادرش از قول ازدواج با یکی از دختران خاندان فری (House Frey) بود، این تحقیری نبود که والدر فری از آن چشم پوشی کند. مشکل دیگری نیز در ریورران منتظر او بود: ادمور تالی (Edmure Tully)، برادر بزرگتر مادرش و لرد جانشین سرزمین های رودخانه (Riverlands) در خلال مدتی که پدرش هاستر تالی (Hoster Tully) در بستر مرگ خوابیده است، با ارتش تایوین لنیستر (Tywin Lannister) در حالی که در تلاش بودند تا از رد فورک (Red Fork) در گداری نزدیک ریورران عبور کنند، مواجه شده و آنها را به عقب رانده بود. اگرچه این نیروهای تایوین را از رسیدن به نیروهای راب از عقب باز می داشت، اما نقشه ی راب این بود که در حالی که استنیس براتیون (Stannis Baratheon) به سمت بارانداز پادشاه (King;s Landing) پیش روی می کند، ارتش را در تعقیب گرفتار کند. رانده شدن از ریورران به قوای تایوین این اجازه را داد تا برگشته و برای نبرد بلک واتر (Battle of the Blackwater) به موقع به بارانداز پادشاه (King’s Landing) برسند که این خود جریان نبرد و البته جنگ را به نفع لنیسترها (Lannister) برگرداند.[۱۶] با وجود مشکلات در هر سو، به نظر می رسید راب در همنشینی با وسترلینگ ها (Westerlings) تسکین می یابد؛ همسر مورد علاقه اش، برادرش سر رینالد (Ser Raynald) حامل پرچمش و برادر جوانتر آنها و ملازم جدید راب، رولام (Rollam). با وجود تمام اینها، او پادشاه رسمی شمال است.
علاوه بر این، راب مطلع شد که کتلین در غم قتل فرضی پسرانش، جیمی لنیستر (Jaime Lannister) را از اسارت آزاد کرده و با ماموریت بازگرداندن دخترانش، سانسا (Sansa) و آریا (Arya)، در صورت امکان، به او اطمینان کرده است.[۱۶] این برای کتلین خصومت لرد ریکارد کاراستارک (Rickard Karstark) به همراه داشت، زیرا جیمی دو تا از پسران کاراستارک را در ویسپرینگ وود (Whispering Wood) کشته بود و کاراستارک برای مرگ آنان خواهان انتقام بود. در پاسخ به آزادی جیمی، کاراستارک مردانی را به سلول های ریورران هدایت کرده و تیون فری (Tion Frey) و ویلم لنیستر (Willem Lannister)، دو تن از زندانیان را به قتل رساند. راب به خاطر این جرم او را به مرگ محکوم کرد و لرد ریکارد را شخصا گردن زد. بلافاصله پس از آن، نیروهای کاراستارک ارتش راب را ترک کردند.[۱۷]
پس از مرگ هاستر تالی، راب قصد داشت تا به شمال بازگشته و قلمرویش را که توسط آهن زادگان (Ironborn) تسخیر شده بود، پس گرفته و انتقام مرگ برادرانش را بگیرد. چون راب گمان می کرد برادرانش مرده اند و آریا گم شده و ترس از آنکه طبق قوانین وراثت، اگر او بدون فرزندی بمیرد، وینترفل و شمال به تیریون لنیستر (Tyrion Lannister) (شوهر فعلی سانسا) خواهد رسید، او موضوع وراثتش را با مادرش در میان گذاشت. با وجود آزردگی خاطر کتلین، راب پیشنهاد داد که اگر او بمیرد، جان اسنو (Jon Snow) باید جانشین او شود. مدت کوتاهی پس از آن، او مگی مورمونت (Maege Mormont) و گالبرت گلاور (Galbart Glover) را هر کدام با نامه ای با محتوای دروغین به شمال و به سمت گری واتر واچ (Greywater Watch) فرستاد تا در صورتی که اسیر شدند از مگی و گالبرت محافظت کند. آنها فرستاده شدند تا از هاولند رید (Howland Reed) راهنمایی هایی کسب کنند که راب را قادر خواهد کرد که به آهن زادگان بی اطلاع در موت کتلین حمله کند.
راب به منظور کسب گذرگاه برای بازگشت ارتشش به سوی دیگر ترایدنت (Trident)، به سمت شمال و به دوقلوها (Twins) عقب نشینی کرد. او با اطلاع از آنکه با ازدواج با جین وسترلینگ والدر فری را تحقیر کرده، پیشنهاد کرد که ادمور تالی در عوض او با یکی از دختران والدر فری ازدواج کند، پیشنهادی که ادمور با بی میلی پذیرفت.[۱۸] او با گذاشتن جین در ریورران، ارتشش را با خودش به دوقلوها برد، جایی که والدر فری پذیرفت تا دخترش رزلین (Roslin) با ادمور ازدواج کند.[۱۹]
با وجود آنکه گری ویند (Grey Wind) ظاهرا خیانت پیش رو را احساس می کرد، راب به دوقلوها و عروسی وارد شد که بعدها به عروسی سرخ (Red Wedding) معروف شد.[۲۰] پس از جشن و همبستر شدن (Beding)، لرد والدر به راب خیانت کرد و مزدوران (Sellswords) را با ظاهر نوازنده قاچاقی وارد ضیافت کرد و راب را به همراه همه ی همراهان و مردانش به قتل رساند. کتلین دید که روس بولتون (Roose Bolton) آخرین ضربه را به پسرش زد و به قلبش چاقو فرو کرد.[۲۱] کتلین دیوانه شده و از سر ناامیدی، نوه ی شیرین عقل والدر، جینگل بل (Jinglebell) را کشت و مدت کوتاهی پس از آن خودش نیز کشته شد.[۲۲] گری ویند نیز که برای آرام کردن فری ها به زنجیر کشیده شده بود، با تیرکمان کشته شد، سرش جدا شد و به عنوان آخرین توهین به پادشاه شمال به بدن راب دوخته شد.[۲۳]
نقل قول های راب
” راب: من نمیتونم شاه کش رو آزاد کنم، حتی اگه دلم می خواست. لردهام محاله بهش رضایت بدن.
کتلین: لردهات تو رو شاه خودشون کردن.
راب: و به همون راحتی میتونن عزلم کنن.[۱۲]“ —راب به کتلین
” من یادگرفتم که عشق همیشه معقول نیست. می تونه ما رو به حماقت سوق بده، اما ما از قلبمون پیروی می کنیم ... تا هرجا که می خواد ببرمون.[۱۶] “
” من جز نبرد تو همه چیز خرابکاری کردم، مگه نه؟ من فکر می کردم نبردها سختترین قسمتش اند، اما ... اگه به تو گوش می کردم و تیون رو گروگان نگه می داشتم، هنوز به شمال حکومت می کردم و برن و ریکان هم زنده و سالم تو وینترفل بودن.[۱۶] “ —راب به کتلین استارک
” راب: جان گنده، تا وقتی برگردم لرد کاراستارک رو ایجا نگه دار، و هفت نفر دیگه رو دار بزن.
جان گنده: حتی مرده ها رو؟
راب: بله. من اجازه نمی دم چنین کثافاتی رودخونه های دایی والامقامم رو آلوده کنن. بذارین کلاغ ها بخورنشون.
یکی از اسرا: امان بدین، سر. من کسی رو نکشتم، من فقط کنار در وایساده بودم تا مراقب نگهبانا باشم.
راب: قصد لرد ریکارد رو می دونستی؟ بیرون کشیدن چاقوها رو دیدی؟ صدای فریادها رو شنیدی، جیغ ها، ضجه های بخشش رو؟
اسیر: آره، دیدم. ولی تو هیچ کدوم دست نداشتم. من فقط بیننده بودم، قسم می خوردم...
راب: لرد آمبر، این کی فقط بیننده بوده. اون رو آخر از همه دار بزن، اینطوری می تونه مردن بقیه رو ببینه.[۱۷]“ —راب به جان گنده
” بلک فیش: مطمئنی این کار کاراستارک جوان رو به دشمنت تبدیل نمی کنه؟
راب: چه کار دیگه ای ممکنه بکنه؟ من می خوام پدرشو بکشم، گمون نکنم ازم تشکر کنه.
بلک فیش: ممکنه بکنه. خیلی از پسرا از پدراشون متنفرن، و به عنوان دلجویی می تونی اونو لرد کارهولد کنی.
راب: حتی اگه هریون این طوری باشه، هیچ وقت نمی تونه قاتل پدرشو ببخشه. مردانش بر علیه ش می شن. اینا شمالین عمو. شمال فراموش نمی کنه.[۱۷]“ —راب به بلک فیش
” خدایان رحم کنند، چرا باید کسی بخواد شاه بشه؟ وقتی همه فریاد می زدن پادشاه شمال، پادشاه شمال، من به خودم گفتم ... با خودم قسم خوردم ... که پادشاه خوبی باشم، به شرافتمندی پدر، قوی، عادل، وفادار به دوستان و شجاع در مقابل دشمنان ... حالا حتی نمی تونم بگم دوست و دشمن کدومه. چطور همه چیز انقدر گیج کننده شد؟ لرد ریکارد در نیم دوجین نبرد در کنار من جنگید. پسراش به خاطر من تو ویسپرینگ وود مردند. تیون فری و ویلم لنیستر دشمنام بودند. حالا من باید پدر دوستان کشته شدم رو به خاطر اونا بکشم.[۱۷] “
” من هر نبردی رو بردم، با این حال یه جوری جنگ رو باختم.[۱۸] “
” کتلین: تو اولین پادشاهی نخواهی شد که زانو زده، همون طور که اولین استارک نخواهی بود.
راب: هرگز.
کتلین: هیچ شرمی در این کار نیست. بیلون گریجوی وقتی شورشش شکست خورد، به رابرت زانو زد. تورهن استارک پیش از اونکه ارتشش با آتیش مواجه بشه، مقابل اگان فاتح زانو زد.
راب: مگه اگان پدر تورهن استارک رو کشته بود؟[۱۸]“ —راب به کتلین تالی
” راب: به خاطر همین شاه کش رو آزاد کردی؟ تا با لنیسترها صلح کنی؟
کتلین: من جیمی رو به خاطر سانسا آزاد کردم... و آریا، اگه هنوز زنده باشه. خودت می دونی. اما اگه من به امید به ایجاد صلح هم کمک کرده باشم، انقدر کار بدیه؟
راب: بله، لنیسترا پدرمو کشتن.
کتلین: فکر می کنی فراموش کردم؟
راب: نمی دونم. کردی؟[۱۸]“ —راب به کتلین تالی
” اگه همه ی گنج هاتو تو یه کیف نگه داری، فقط کارو برای کسایی که می خوان ازت دزدی کنن راحت کردی.[۱۹] “
نقل قول ها درباره ی راب
” هیچ شمشیری تا زمانی که سرد و گرم نچشیده باشه، برنده نیست. پسرک استارک یه بچه است. شکی نیست که از صدای شیپورهای جنگی و منظره ی پرچم هاش که تو باد تکون می خورن، لذت می بره، اما آخر کار نوبت به قصابی می رسه. شک دارم دلشو داشته باشه.[۲۴] “ —تایوین لنیستر پیش از نبرد ویسپرینگ وود
” واریس: سرسی از شما میترسه، سرورم... اما دشمنان دیگه ای داره که از اونا حتی بیشتر می ترسه. جیمی عزیزش همین الان داره با لردهای رودخونه می جنگه. لایسا ارن در حلقه ای از سنگ و فولاد تو ایری نشسته و هیچ علاقه ای بین اون و ملکه نیست. در دورن، مارتل ها هنوز از قتل پرنسس الیا و فرزندانش به تلخی یاد می کنند. و حالا، پسر شما با یک لشکر شمالی پشت سرش داره از نک عبور می کنه.
ادارد: راب فقط یه پسر بچه است.
واریس: پسری با یه ارتش.[۲۵]“
” مردی عاقل ... و شرافتمند.[۳] “
” سروران من، اینجا تنها پادشاهی نشسته که من حاضرم جلوش زانو بزنم، پادشاه شمال[۱۰] “
” جنگ هایی که راب استارک در یک سال پیروز شده بود از تمام فتوحات لرد های گارن در بیست سال بیشتر بود.[۲۶] “ —افکار تیریون لنیستر درباره ی عقاید میس تایرل
” گرگ جوان تو میدون جنگ بدون شکست باقی مونده.[۲۶] “
” بله، لرد آمبر، منو به پادشاه بسپر. می خواد قبل از بخشیدنم منو سرزنش کنه، پادشاه شمال ما با خیانت کاران این طور رفتار می کنه یا باید بگم پادشاهی که شمال رو از دست داد، اعلیحضرت؟[۱۷] “
” پسرم، اگه قرار بود تو آغوش یه زن بیفتی، چرا نباید آغوش مارجری تایرل باشه؟[۱۶] “ —افکار کتلین
” اون شرافت دختره رو به شرافت خودش ترجیح داد. وقتی بکارتشو ازش گرفت، دیگه چاره ای نداشت.[۲۶] “
” جین وسترلینگ دختر مادرشه و راب استارک پسر پدرش.[۲۶] “
” او در میدان نبرد جنگ را پیروز شد اما در اتاق خواب شکست خورد.[۲۷] “ —افکار جیمی لنیستر
” برین: پادشاه راب هر نبردی رو برده.
روس: هر نبردی رو برده، در حالی که فری ها، کاراستارک ها، وینترفل و شمال رو از دست داده.[۲۷]
“ —روس بولتون به برین
” اون پادشاه ما بود! اون شجاع و خوب بود.[۲۹] “
خانواده
منابع
- ↑ هنرپیشگان و عوامل در HBO
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ بازی تاج و تخت، فصل 1، برن.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ بازی تاج و تخت، فصل 63، کتلین.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 11، تیان.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 6، کتلین.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 24، برن.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 53، برن.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 55، کتلین.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 59، کتلین.
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ بازی تاج و تخت، فصل 71، کتلین.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 69، تیریون.
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ نزاع شاهان، فصل 7، کتلین.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 22، کتلین.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 33، کتلین.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 24، تیان.
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ ۱۶٫۲ ۱۶٫۳ ۱۶٫۴ ۱۶٫۵ ۱۶٫۶ یورش شمشیرها، فصل 14، کتلین.
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ ۱۷٫۲ ۱۷٫۳ ۱۷٫۴ یورش شمشیرها، فصل 20، کتلین.
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ ۱۸٫۳ یورش شمشیرها، فصل 35، کتلین.
- ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ یورش شمشیرها، فصل 45، کتلین.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 49، کتلین.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 51، کتلین.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 53، تیریون.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 54، داوس.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 56، تیریون.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 58، ادارد.
- ↑ ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ ۲۶٫۲ ۲۶٫۳ یورش شمشیرها، فصل 19، تیریون.
- ↑ ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ یورش شمشیرها، فصل 37، جیمی.
- ↑ ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ یورش شمشیرها، فصل 76، جان.
- ↑ ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 19، داوس.