جیمی لنیستر

UnderConstructionOrange.png
در حال ترجمه
این موضوع توسط کاربر:Samiano در حال ترجمه است.
این الگو برای این قرار داده شده است که سایر اعضا به صورت موازی این مقاله را ترجمه نکنند.

جیمی لنیستر (Jaime Lannister) مشهور به شاه کش (kingslayer)، فرزند دوم و اولین پسرِ لرد تایوین لنیستر (Tywin Lannister) از کسترلی راک (Casterly Rock) و همسرش لیدی جوانا لنیستر (Joanna Lannister) است. جیمی در سن پانزده سالگی به عضویت گارد پادشاهیِ (kingsguard) ایریس تارگرین دوم (Aerys II Targaryen) در آمد، و تبدیل به جوان ترین عضو گارد در تاریخِ شکل گیری آن شد.[۱] وقتی که او به شکل خائنانه ای شاه ایریس را در پایانِ قیام رابرت (Robert's Rebellion) کُشت، لقب ننگ آورِ «شاه کش» را به او دادند.[۲][۳] جیمی بیشتر عمرش را زنای با محرم، با خواهر دوقلویش سرسی (Cersei) داشت و از او صاحب سه بچه است: جافری، میرسلا و تامن (Joffrey, Myrcella and Tommen). هر چند بیشترِ مردم فکر می کنند پدرِ آن ها، همسر سرسی است، شاه رابرت (King Robert). در طوفان شمشیرها (A Storm of Swords)، جیمی تبدیل به یکی از شخصیت هایی می شود که داستان از دید او بیان می شود (POV characters). در سریال تلویزیونی نقش او را نیکولیج کوستر والدائو (Nikolaj Coster Waldau) بازی می کند.[۴]

Kingsguard.PNG
جیمی لنیستر
House Lannister.png
Jaime Lannister The Kingslayer by Tasty Crayon.jpg
اثر Michael Komarck

القاب شاه کش

شیر لنیستر
شیر جوان

دست طلایی
عنوان سر

لرد فرمانده گارد پادشاه

محافظ شرق
خاندان خاندان لنیستر
گارد پادشاه
تولد در سال 266 پس از ورود اگان در کسترلی راک
کتاب(ها) بازی تاج و تخت(حظور دارد)

نزاع شاهان(حظور دارد)
یورش شمشیرها(شخصیت اصلی)
ضیافتی برای کلاغ ها(شخصیت اصلی)

رقصی با اژدهایان(شخصیت اصلی)

بازیگر نیکولیج کوستر والدائو
سریال فصل اول

فصل دوم

فصل سوم

شخصیت و ظاهر

جیمی ذاتاً جنگجو است، و بیشترِ مهارت هایش در حوزه ی نظامی هستند. او علاقه ی زیادی به سیاست یا توطئه چینی های درباریان ندارد، به گفته ی خود او، جیمی تنها وقتی که واقعاً حس زنده بودن می کند زمانی است که در حال جنگ یا عشق بازی باشد. جیمی همان ظاهر اصلیِ لنیسترها را دارد، چشمان سبزِ روشن و موهای طلایی. می گویند که او بسیار خوش قیافه است، قدی بلند که با قیافه ای خوشایند تکمیل شده و «لبخندی که مثل خنجر می بُرَد».[۲] وقتی که در حال انجام وظیفه است، لباسی سفید می پوشد، مانند بقیه ی اعضای گارد پادشاهی (kingsguard)، اما همچنین لباس هایی مزین به رنگ های خاندانش و زره ی خاص خودش را هم می پوشد، زره ای با روکش طلا و کلاهخودی به شکل سرِ شیر.

در اوایل سریال، جیمی متکبر، بی اخلاق و پست به نظر می آید، که ویژگی های رفتاری اش به خواهر دوقلویش سرسی (Cersei) شباهت دارد. به هر حال، زندانی بودن و مشاهده پایبندی سرسختانه برین (Brienne) به شرافت و افتخار، او را تغییر می دهد. او درمانده گی اش را مانند صفحه ای سفید میبیند که برای نوشتن یک سرگذشته جدید آماده است، و به شوخی با خود فکر می کند که دست طلاییِ او خیر خواهد بود و می اندیشد که «عدالت همین حس رو داره» حتی زمانی که آن را با مردان لنیستری تقسیم می کند.

چون او کارهایی سزاوارِ سرزنش کرده و شهرتِ بدی دارد، هر چیز که می گوید، معمولاً به بدترین حالت ممکن در نظر گرفته می شود. دیگران شوخی های فی البداهه او را خطری بزرگ در نظر می گیرند، تنها چون شاه کش (kingslayer) آن را گفته است. جیمی برای شرافت بود که پیمانِ گارد پادشاهی اش را بست، ولی زمانی که او و پیمانش در تضاد باشند، او عمل را انتخاب می کند و آن را ادامه می دهد تا به پایان برسد و مهم نیست که چه نتیجه ای داشته باشد.

تاریخچه

گذشته

 
سر جیمی لنیستر اثر John Picacio

جیمی بزرگ ترین پسرِ لیدی جوانا (Joanna) و لرد تایوین لنیستر (Tywin Lannister)، حکمران خاندان لنیستر (House Lannister)، ثروتمندترین مرد هفت پادشاهی (Seven Kingdoms) و لردِ بالا دست سرزمین های غربی (Westerlands) است. جیمی و خواهر دوقلوی بزرگترش سرسی (Cersei) از همان ابتدای کودکیشان جدا نشدنی بودند، حتی تا آن جا پیش رفتند که در سنین جوانی، با هم رفتارهای جنسی را تجربه کردند. در یکی از همین دفعات، خدمتکاری مچ آن ها را گرفت و به مادرشان اطلاع داد. خوابگاه جیمی بلافاصله به سمت دیگرِ قلعه منتقل شد، و به هر دوی آن ها گفتند تا دیگر هیچ وقت چنین کاری نکنند.[۵][۶]

در سن نه سالگی، او مادرش را از دست داد. مادرش در حین زایمان برادر کوچک تر او، تیریون (Tyrion) در گذشت. حتی با این که تیریون یک کوتوله با ناقص ظاهری است، به نظر میاید که جیمی بر خلاف سرسی و تایوین، با محبت و احترام با او رفتار می کرده است.[۷]

در سن یازده سالگی، جیمی به کریک هال (Crakehall) فرستاده شد تا در کنار مِرِت فری (Merrett Frey)، ملازم لرد سامنر کریک هال پیر (Sumner Crakehall) باشد. دو سال بعد، در حالی که هنوز یک ملازم بود، برای اولین بار در مسابقات برنده شد.[۸][۹]

شوالیه شدن

در سن پانزده سالگی، جیمی در نبرد در برابر انجمن برادریِ جنگل شاهی (Kingswood Brotherhood) شرکت کرد، و در ان لرد کریک هال را از دست بن شکم گنده (Big Belly Ben) نجات داد و با شوالیه ی خندان (Smiling Knight) دیوانه مبارزه کرد. او در میدان نبرد، به دست سر آرتور داین (Ser Arthur Dayne) شوالیه شد.[۸]

در بازگشت به کسترلی راک (Casterly Rock)، در بارانداز پادشاه (King's Landing) توقف کرد تا خواهرش را ملاقات کند، خواهری که سال ها از او جدا افتاده بود.[۸] آن جا بود که سرسی (Cersei) به او گفت لرد تایوین قصد دارد او را به ازدواجِ لایسا تالی (Lysa Tully)، دومین دخترِ لرد هاستر تالی (Lord Hoster Tully) از ریورران (Riverrun) در بیاورد. سرسی پیشنهاد کرد که جیمی به جای آن، به عضویت گارد پادشاهی (Kingsguard) در بیاید، و جای سر هارلان گرندیسون ( Ser Harlan Grandison) را که به تازگی مرده بود را بگیرد، تا به این وسیله به او نزدیک باشد و خودش را از ازدواج ناخواسته با لایسا رها کند. بعد از شبی پر حرارت که همراه با سرسی گذراند، او با نقشه ی خواهرش موافقت کرد، هر چند هر دو انتظار داشتند که پدرشان با آن مخالفت کند. سرسی قرارهای لازم را برای ماه بعد ترتیب داد و جیمی در کسترلی راک خبرهایی دریافت کرد مبتنی بر این که برای گارد پادشاهی انتخاب شده است.[۸]

یک ماه بعد، در مراسمِ تورنومنت هارن هال ( Tourney at Harrenhal) لرد فرمانده سر جرالد های تاور (Lord Commander Ser Gerold Hightower) او را به عضویت گارد پادشاهی (Kingsguard) در آورد. و به این صورت، او تبدیل به جوان ترین شوالیه ای شد که تا به حال به این مقام رسیده است.[۱] به هر حال، آن شب شاه ایریس با فرستادن او به بارانداز پادشاه برای محافظت از ملکه رایلا (Queen Rhaella) و شاهزاده ویسریس (Prince Viserys)، این افتخار را به کامش تلخ کرد و نگذاشت او از فرصت شرکت در مسابقاتِ لرد ونت (Whent) استفاده کند. بعد ها جیمی فهمید که پادشاه او را تنها به عنوان سپری در برابر لرد تایوین (Tywin) برای گارد پادشاهی انتخاب کرده است. ایریس به طرز دیوانه واری به تایوین حسادت می کرد، و می خواست تا وارثش را از او بدزدد.[۱۰] کمی پس ز آن، نقشه نزدیک شدن جیمی به سرسی (Cersei) شکست خورد، و آن طور که آن ها قصد داشتند پیش نرفت. لرد تایوین که از این حوادث عصبانی شده بود، بهانه ای آورد و از مقام دست استعفا داد و با سرسی به کسترلی راک بازگشت. جیمی در دربار باقی ماند، و به محافظت از شاه مشغول شد.[۸]

گارد پادشاهی

در مدت خدمت جیمی در گارد پادشاهی (Kingsguard)، دیوانگی و ظلمِ ایریس (Aerys) روز به روز بیشتر می شد، و جیمی می دید که با خیلی از اعمال ایریس مخالف است و مشکل دارد. یک شب، او و جان دری (Jon Darry) بیرون خوابگاهِ ملکه رایلا (Queen Rhaella) به نگهبانی ایستاده بودند، در حالی که ایریس به او تجاوز می کرد. جیمی به دری گفت که قسم آن ها شامل حفاظت از ملکه نیز می شود، دری به او جواب داد:

خورده ایم، ولی نه در برابر ایریس[۱]

واکنشی شبیه به این را در هنگام اعدامِ برندون (Brandon) و لرد ریکارد استارک (Rickard Stark) از سوی فرمانده اش دریافت کرد، سر جرالد های تاور (Gerold Hightower) به او یادآوری کرد که او قسم خورده از شاه محافظت کند، نه این که کارهایش را قضاوت کند.[۱۱] جیمی بیشتر کارهای ایریس را با «نادیده گرفتن» آن کنار می آمد، بعدها او به برین (Brienne) نیز این نصیحت را کرد، در زمانی که مردان وارگو هوت (Vargo Hoat) قصد داشتن به او تجاوز کنند،

او واقعاً به این کار به عنوان راهی برای کنار آمدن با واقعیت های سخت و راهی برای قابل تحمل کردن یک ماموریت ترسناک، اعتقاد دارد.[۱۲]

همان طور که قیام رابرت (Robert's Rebellion) رشد میافت، ایریس (Aerys) نمی گذاشت تا جیمی به لشکرِ سلطنتی ملحق شود، به جایش او را در بارانداز پادشاه (King's Landing) نگه می داشت، تا از او به عنوان گروگان در برابر تهدید احتمالی لرد تایوین (Tywin) استفاده کند، زیرا که او هنوز به هیچ یک طرفین پاسخ مثبت نداده بود. ایریس در زمان جنگ چندین دست (Hand) را منصوب کرد، ولی هرگز از تایوین دعوت نکرد تا عنوان قدیمی اش را پس بگیرد. در آخر، جیمی تنها رداسفیدی (White Cloak) بود که در پایتخت باقی ماند.

پس از جنگ ناقوس ها (Battle of Bells)، برای ایریس (Aerys) مصلم شده بود که شورش ممکن است به موفقیت برسد و بارانداز پادشاه (King's Landing) از دست برود. ایریس به همراه رئیسِ آتش کارهایش (pyromancer) نقشه ای ریخت که شامل گذاشتن مخزن هایی از آتش وحشی در سرتاسر شهر بود. نقشه اش این بود که تمام شهر را با خاک یکسان کند، ولی آن را به رابرت تحویل ندهد. دست جدیدش، لرد کارلتون چلستد (Qarlton Chelsted) که بعد از تبعید دو دست قبلی (لرد اوون مری ودر (Owen Merryweather) و جان کانینگتون (Jon Connington)) به این مقام رسیده بود در مورد این نقشه با ایریس مخالفت کرد، زنجیر عنوانش را در آورد و آن را روی زمین پرت کرد. ایریس به خاطر این کار او را زنده زنده سوراند و آتش کار مجبوبش، روزارت (Rossart) را به مقام دست ترفیع داد. تمام این مدت، جیمی از شاه محافظت می کرد، جزئیات نقشه اش را رعایت می کرد و رازهایش را نگه می داشت.[۳]

وقتی پرنس ریگار (Prince Rhaegar) قلعه سرخ (Red Keep) را ترک کرد تا در ترایدنت (Trident) با شورشی ها رو به رو شود، جیمی به او التماس کرد تا او را هم با خود ببرد و سر باریستان سلمی (Barristan Selmy) یا جان دری را برای حفاظت از شاه در پایتخت بگذارد. ریگار این پیشنهاد را نپذیرفت، و تائید کرد که شاه ایریس قصد دارد جیمی را نزدیک خود نگه دارد، چون بیشتر از هر کسی از تایوین لنیستر (Tywin Lannister) می هراسد. به هر حال، ریگار به جیمیِ خشمگین و ناامید قول داد که بعد از بازگشتش از میدان جنگ، تغییراتی ایجاد خواهد شد.[۱۳] ولی ریگار در نبرد ترایدنت (Battle of the Trident) کشته شد و نتیجه ی شکست لشکرش، پیروزیِ شورشیان بود. در نتیجه ایریس (Aerys) ملکه ی باردار و پسرش ویسریس تارگرین (Viserys Targaryen) را به دراگن استون (Dragonestone) فرستاد.

شاه کش

 
شاه کش اثر Maureval

پس از ترایدنت (Trident)، سرانجام لرد تایوین (Tywin) در کسترلی راک (Casterly Rock) برانگیخت و پرچمدارانش را خبر کرد. نگرانی اصلی او این بود که پسرش در دست شاه ایریس (Aerys) بود و شاه که نزدیک به شکست بود، ممکن بود از سر لجبازی جیمی را بکشد، به علاوه این که جیمی ممکن بود کار عجولانه ای بکند. لشکریان لنیستر تا جلوی دروازه های بارانداز پادشاه آمدند و درخواستِ ورود کردند. با وجود اینکه واریس (Varys) لرد تایوین را خائن خطاب کرد، ایریس به حرف استاد بزرگ پایسل (Grand Maester Pycelle) گوش داد، کسی که به او گفت لرد تایوین برای دفاع از او آمده، و ایریس به نصیحت او گوش کرد و دروازه ها را به روی لرد تایوین و لشکریانش گشود. تایوین پس از ورودش، به ایریس خیانت کرد و شروع به غارت بارانداز پادشاه (Sack of King's Landing) کرد.[۳]

به عنوان آخرین عضوی که از گارد پادشاهی (Kingsguard) در بارانداز پادشاه (King's Landing) باقی مانده بود، محافظت از قلعه سرخ (Red Keep) بر عهده جیمی بود. جیمی که می دانست شانسی برای محافظت از قلعه ندارد، پیغام رسانی را پیش پادشاه فرستاد و از او خواهش کرد که برود و با مهاجمان مذاکره کند. پیغام رسان با دستور شاه برگشت، دستوری مبنی بر اینکه جیمی برای او سر لرد تایوین (Tywin) را بیاورد تا ثابت کند که خائن نیست. به علاوه پیغام رسان اطلاع داد که روزارت (Rossart) نزد شاه بود، و جیمی را به سمتی هدایت کرد که باور کند ایریس (Aerys) در حال دادن دستورِ نابودی شهر بوده است.[۳]

جیمی به تالار تخت می رود و در راهش به روزارت (Rossart) برخورد می کند، و او را درحالی می بیند که مانند سربازی عادی لباس پوشیده بود و به عجله به سمت یکی از درهای عقبی می رفت. جیمی به او حمله می کند. روزارت سعی می کند از خودش حفاظت کند ولی در برابر شوالیه ی با تجربه، او شانسی نداشت. جیمی با شمشیرش آتش کار را می کشد. سپس او از طریق ورودی شاه وارد تالار تخت می شد و ایریس (Aerys) را می بیند که تنها در تالار قدم می زند. وقتی شاه خونِ روی شمشیر جیمی را می بینید، می پرسد که خون لرد تایوین (Tywin) است یا خیر، و دوباره به جیمی دستور می دهد که باید سرِ پدرش را برای او بیاورد، و گرنه او هم با خائنانِ دیگر می سوزد. او به جیمی می گوید که روزارت در راه است تا خوشامدگویی گرمی با دشمنان بکند، و دوباره می پرسید که خونِ چه کسی روی شمشیر جیمی است. جیمی پاسخ می دهد که این خون روزارت است. شاه وحشت می کند و از شدت شوک، فکش باز می ماند. ایریس کنترل خودش را از دست می دهد و خودش را کثیف می کند. او بر میگردد و به سمت تخت آهنین (Iron Throne) می دود. جیمی که از قصداو آگاه می شود، او را از پله ها دور می کند. در هنگامی که جیمی با شکافتن گلوی شاه دیوانه (Mad King) او را می کشد، او مانند خوکی جیغ می کشد. به این صورت جیمی مانع می شد تا او دستورِ سوزاندن شهر را به آتش کار دیگری بدهد.[۳][۸]

افراد لرد تایوین (Tywin)، به فرماندهی الیس وسترلینگ (Elys Westerling) و لرد رولند کریک هال (Roland Crakehall)، همان زمان وارد تالار تخت می شوند و جیمی را می بینند که شاه را می کشد، و هر فرصتی برای جیمی که فرار کند و بگذارد کسی دیگر این مسئولیت را به عهده بگیرد را از او می گیرند. جیمی به آن ها می گوید تا به تمام کسانی که هنوز در حال جنگ اند، اطلاع بدهند که شاه مُرده و هر کس که تسلیم شود بخشیده خواهد شد. سپس لرد کریک هال می پرسد که آیا باید شاه جدید هم اعلام بکنند؟ و اشاره می کند که شاه می تواند لرد تایوین یا رابرت برتیون (Robert Baratheon) یا حتی یک تارگرین جدید باشد. جیمی لحظه ای به این فکر می کند که می تواند ویسریس تارگرین (Viserys Targaryen) یا پسرِ ریگار، اگان (Aegon) را به عنوان شاه جدید انتخاب کند و پدرش لرد تایوین عنوان دست را داشته باشد، ولی وقتی به خودش یاد آوری می کند که هر دو پسر خون ایریس (Aerys) را به علاوه همان تمایل به دیوانگی دارند، به کریک هال می گوید که همه ی آن ها به ایریس شبیه اند. سپس خودش بر روی تخت آهنین می نشیند و منتظر می شود تا ببیند چه کسی ادعای آن را می کند. هنگامی که لرد ادارد استارک (Eddard Stark) همراه افرادش وارد تالار می شوند تا تخت را برای رابرت برتیون مدعی شوند، او را می بینند که بر روی آن نشسته بود.[۸][۱۴]

در روزهای بعد، جیمی در خفا دو آتش کار دیگری را که در نقشه ی ایریس (Aerys) درگیر بودند، بلیس (Belis) و گاریگوس (Garigus)، را نیز شکار می کند و می کشد. [۳] هر چند ادارد استارک به رابرت اصرار می کند که ردای سفید را از جیمی بگیرد و حداقل باید او را به نگهبانان شب (Night's Watch) بفرستد، رابرت به جای او، به حرف های جان ارن (Jon Arryn) گوش می کند و این طور، جیمی توسط شاه رابرت بخشیده می شود و به همراه سر باریستان سلمی (Barristan Selmy)، به خدمت در گارد پادشاهی ادامه می دهند.[۱۵] به علاوه این که رابرت به او نامِ « شاه کش» را می دهد.

هر چند بیشترِ کشور برای خیانت جیمی به او ناسزا می گویند، خودش فکر می کند کشتنِ ایریس بهترین کارش بوده است. هر چند که انگیزه ی اصلی اش برای کشتنِ شاه ایریس برای عموم ناشناخته باقی مانده است.


در خدمت شاه رابرت

پرونده:424px-Lannister twins by arkoniel.jpg
دو قلو های لنیستر اثر Mathia Arkoniel

اگر چه که سرسی (Cersei) خواهر جیمی با رابرت (Robert) ازدواج کرده و ملکه شده بود، او و جیمی هنوز رابطه ی نامشروع شان را حفظ کرده بودند و در زمان سلطنت رابرت هم آن را ادامه می دادند. در طی سال ها، سرسی سه کودک به دنیا آورد: جافری، میرسلا و تامن (Joffrey, Myrcella, and Tommen). هر چند مردم کشور باور دارند که آن ها فرزندان رابرت هستند، جیمی پدرِ هر سه ی آن هاست و هر سه به والدینِ واقعی شان شباهت دارند.

یک روز که جیمی و برادرش تیریون (Tyrion)، که آن زمان سیزده سال داشت، شبانه در حال حرکت از لنیسپورت (Lannisport) به سمت کسترلی راک (Casterly Rock) بودند و در راه دختری چهارده ساله به نام تایشا (Tysha) را از دست یاغیان نجات دادند. در حالی که جیمی به دنبال آن مردان می رفت، تیریون دختر را به یک مهمان خانه می برد. سرانجام این اتفاق هم خوابه شدن آن دو می شود، که برای هر دو نفرشان اولین بار بود. تیریون که عاشق شده بود، پنهانی با او که دخترِ یتیمِ یک کشاورز بود ازدواج می کند. به هر حال، لرد تایوین (Tywin) از این اتفاق مطلع می شود و تصمیم می گیرد به ازدواجِ پسرش با دختری عامی را پایان دهد. او به جیمی دستور می دهد تا به دروغ به تیریون بگوید که او تمام این ماجرا را ساخته بوده، از جمله یاغی ها، چون فکر کرده بود که برادرش بالاخره به یک زن نیاز دارد. همچنین، به جیمی دستور می دهد تا به تیریون بگوید که تایشا در واقع یک فاحشه بوده، و جیمی برایش دو برابر پول پرداخته بود چون هنوز یک دوشیزه بوده. لرد تایوین به جیمی می گوید که تمام چیزی که تایشا می خواهد، طلای لنیسترهاست، که او را بهتر از یک فاحشه نمی کند و این طوری حرف او حتی دروغ هم محسوب نمی شود، و پیش بینی می کند که تیریون (Tyrion) در آینده از او تشکر خواهد کرد. جیمی همان کار را انجام می دهد. سپس، لرد تایوین برای این که درسی به پسرِ کوچک ترش بدهد، تایشا را می آورد و به اعضای گارد محافظینش اجازه می دهد تا در حضور تیریون از او استفاده کنند، و در ازای هر یک از آنان به تایشا یک سکه نقره می دهد، در آخر تیریون را نیز مجبور کرمی سازد نزد او برود و از او استفاده کند. این تجربه تیریون را دچار ناراحتی روحی می کند و بد گمانی نسبت به عشق در او به وجود می آید و همچنین او را با پدرش دشمن می کند.[۱۶][۱۷] جیمی هرگز حقیقت را به تیریون نمی گوید و بعد ها، نقشش را برای به هم زدنِ ازدواج برادرش، فقط به حساب لحظه ای از نامهربانی نسبت به تیریون می گذارد.[۱۸]

منابع