ویگار: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ابهام زدایی|ویگار | {{ابهام زدایی|ویگار (ابهام زدایی)}} | ||
{{اطلاعات اشخاص | {{اطلاعات اشخاص | ||
| نام_شخصیت ='''ویگار''' | | نام_شخصیت ='''ویگار''' | ||
| تصویر = [[پرونده:Visenya riding Vhagar.jpg|350px]] | | تصویر = [[پرونده:Visenya riding Vhagar.jpg|350px]] | ||
| توضیح_عکس = | | توضیح_عکس = ویـگار در حال به آتش کشیدن. © Fantasy Flight Games | ||
| القاب = | | القاب = | ||
| عنوان = | | عنوان = | ||
خط ۲۱: | خط ۲۰: | ||
| سریال = | | سریال = | ||
}} | }} | ||
'''ویگار''' | '''ویگار''' یکی از اژدهایانی بود که [[اگان فاتح]] و خواهرانش، [[رینیس تارگرین|رینیس]] و [[ویسنیا تارگرین|ویسنیا]]، در طول [[جنگ فتح]] از آنان استفاده میکردند. نام او را از روی یکی از خدایان [[والریا|والریای قدیم]] برداشتهاند.{{رف|یش|57}} ویگار در طول [[جنگ فتح]] توسط [[ویسنیا تارگرین|ویسنیا]] کنترل می شد.{{رف|نش|12}} | ||
== توصیفات == | |||
:''همچنین ببینید: [[:رده:تصاویر ویگار|تصاویر ویگار]]'' | |||
میتوان سوار بر اسب وارد گلوی ویگار شد.{{رف|بتت|13}} نفس آتشین ریگار چنان داغ است که میتواند زره یک شوالیه را ذوب کرده و او را در درونش بپزد.{{رف|نش|12}} رنگ فلسها، شاخها، استخوانهای بال، کاکلهای ستون فقرات و همچنین رنگ شعلههای نفس ویگار نامعلوم است. | |||
در زمان [[رقص اژدهایان]]، ویگار بازماندهی جانسخت هزاران نبرد بود که به اندازهی [[بالریون]] بزرگ شده بود و قدیمیترین و بزرگترین اژدهای [[وستروس]] بود. غرش او چنان سهمگین بود که پایههای مستحکم [[استورمز اند]] را میلرزاند. هیچ اژدهای زندهای نمی توانست در اندازه و درندهخویی با او رقابت کند.{{رف|شوم}} | |||
== تاریخچه == | |||
ویگار نام خود را از یکی از خدایان کهن [[ممالک مستقل والریا]] گرفته بود. او در [[دراگون استون]] از یک [[تخم اژدها]] متولد شد. | |||
در طول [[جنگ فتح|فتح]]، ملکه [[ویسنیا تارگرین]] بر پشت ویگار بر فراز دره پرواز کرد تا [[ایری]] را تسخیر کند. به محض ورودش، ملکهی وارث [[شارا ارن]] بیرون آمد تا پسرش را بیابد. پادشاه [[رونل ارن]]، آخرین [[پادشاه کوهستان و دره]]، برای سرواری بر پشت اژدها به مادرش التماس میکرد. پس از آنکه [[شارا ارن|مادرش]] زانو زده و تسلیم شد، رونل با ویسنیا بر ویگار سوار شدند.<ref>[http://asoiaf.westeros.org/index.php/topic/72313-reading-from-the-world-of-ice-and-fire/page-3#entry3588552 دنیایی از یخ و آتش.] یادداشتهایی از روخوانی جرج آر. آر. مارتین و پرسش و پاسخ در بوبونیکان 44 در آلباکورکی</ref> | |||
[[میدان آتش]] تنها نبردی بود که هر سه اژدهای اصیل تارگرینها همزمان به پرواز درآمدند. ویگار، [[مراکسس]] و [[بالریون]]، همزمان بیش از چهار هزار مرد را کشته و زنده سوزاندند. پادشاه [[مرن گاردنر نهم|مرن]] و [[خاندان گاردنر]] همگی مردند. ارتش از هم پاشید و اگان اول پیروز شد.{{رف|بتت|13}} | |||
در طول دوران سلطنت [[ویسریس تارگرین اول|ویسریس اول]]، سوار ویگار لیدی [[لینا ولاریون]] بود که از دوازده سالگی بر او سوار میشد. وقتی لیدی لینا و همسرش پرنس [[دیمون تارگرین (همسر رینیرا)|دیمون]] با هم ازدواج کردند، با هم برفراز [[دریای باریک]] به طرف [[پنتوس]]، [[ولانتیس]]، [[کوهور]]، و [[نورووس]] پرواز کردند. در هر شهر جمعیت برای تماشای ویگار و [[کراکسس]] پرنس دیمون هجوم میآورد. پس از بازگشت از [[دریفت مارک]]، ویگار، کراکسس و [[سیراکس]]، معمولا با یکدیگر و به همراه سوارانشان، لینا، دیمون، و پرنسس [[رینیرا تارگرین|رینیرا]]، پرواز میکردند.<ref>[[شاهزاده رذل]]</ref> | |||
پس از مرگ لیدی لینا و در جریان [[رقص اژدهایان]]، پرنس [[ایموند تارگرین]] بر ویگار سوار میشد.{{رف|ربا|8}} ویگار و [[سان فایر]]، [[ملیس]] را در جریان [[نبرد روکس رست]] کشتند. پس از [[نبرد کنار ساحل دریاچه]]، ایموند و ویگار [[سرزمین های رودخانه]] را مورد تاختوتاز قرار دادند. پرنس [[دیمون تارگرین]] ایموند را به چالش کشید و با [[کراکسس]] سیزده روز در [[هارنهال]] منتظر ماند تا ایموند از سوزاندن سرزمینهای رودخانه دست کشیده و با او روبهرو شود. [[رقص بر فراز هارن هال]] با مرگ هر دو سوار و هر دو اژدهای بر فراز [[چشم خدایان]] به پایان رسید. ویگار در هنگام مرگ صد و هشتاد و یک ساله بود.{{رف|شوم}} | |||
جمجمهی ویگار به همراه هجده [[جمجه های اژدها (تارگرین)|جمجمهی]] دیگر بر دیوارهای تالار تاج و تخت [[قلعه سرخ]] آویزان میشد. پس از [[قیام رابرت]]، پادشاه [[رابرت براتیون]] جمجمهی ویگار را برداشت و به همراه دیگر جمجمهها در سلولی نمناک انبار کرد. | |||
== اژدهاسواران شناخته شده == | |||
* ملکه [[ویسنیا تارگرین]] | |||
* لیدی [[لینا ولاریون]] | |||
* پرنس [[ایموند تارگرین]] | |||
== نقلقولها درباره ویگار == | |||
{{نقل قول|خطری که از مرکب ملکه [[ویسنیا تارگرین|ویسنیا]] میآمد، انکارناپذیر بود.{{رف|شوم}}|[[گایلدین]]}} | |||
{{نقل قول|اون فاحشهی پیر خاکستری.{{رف|شوم}}|[[جاکیریس ولاریون]]}} | |||
{{نقل قول|اژدهای مهیب [[ایموند تارگرین|پرنس ایموند]] پیش از همه آمدن [[لوکریس ولاریون|او]] را حس کرد. نگهبانانی که بر فراز باروهای پرابهت قلعه راه میرفتند، زمانی که او بیدار شد، و غرشی کرد که پایههای [[استورمز اند|تمرد دوران]] را لرزاند، در وحشتی ناگهانی نیزههایشان را چنگ زدند.{{رف|شوم}}}} | |||
{{نقل قول|در چهاردهمین روز اقامت [[ایمون تارگرین (شوهر رینیرا)|پرنس]]، سایهای سیاهتر از هر ابر گذرا، بر قلعه گذر کرد. تمام پرندگان جنگل خدایان از ترس به هوا برخواستند، و بادی داغ بر برگهای افتاده بر کف حیاط تازیانه زد. ویگار بالاخره آمده بود، بر پشتش پرنس [[ایموند تارگرین]] یک چشم، در زرهی به سیاهی شب، پوشیده شده با طلا، میراند.{{رف|شوم}}}} | |||
==منابع و ارجاعات== | ==منابع و ارجاعات== |
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۴۳
ویـگار در حال به آتش کشیدن. © Fantasy Flight Games | |
| |
تابع | ویسنیا تارگرین ایموند تارگرین |
---|---|
نژاد | اژدها |
تولد | در سال 51 قبل از ورود اگان در دراگون استون |
مرگ | در سال 130 پس از ورود اگان در چشم خدایان |
کتاب(ها) | شاهزاده و ملکه (The Princess and The Queen) (حضور دارد) بازی تاج و تخت (اشاره شده) |
ویگار یکی از اژدهایانی بود که اگان فاتح و خواهرانش، رینیس و ویسنیا، در طول جنگ فتح از آنان استفاده میکردند. نام او را از روی یکی از خدایان والریای قدیم برداشتهاند.[۱] ویگار در طول جنگ فتح توسط ویسنیا کنترل می شد.[۲]
توصیفات
- همچنین ببینید: تصاویر ویگار
میتوان سوار بر اسب وارد گلوی ویگار شد.[۳] نفس آتشین ریگار چنان داغ است که میتواند زره یک شوالیه را ذوب کرده و او را در درونش بپزد.[۲] رنگ فلسها، شاخها، استخوانهای بال، کاکلهای ستون فقرات و همچنین رنگ شعلههای نفس ویگار نامعلوم است.
در زمان رقص اژدهایان، ویگار بازماندهی جانسخت هزاران نبرد بود که به اندازهی بالریون بزرگ شده بود و قدیمیترین و بزرگترین اژدهای وستروس بود. غرش او چنان سهمگین بود که پایههای مستحکم استورمز اند را میلرزاند. هیچ اژدهای زندهای نمی توانست در اندازه و درندهخویی با او رقابت کند.[۴]
تاریخچه
ویگار نام خود را از یکی از خدایان کهن ممالک مستقل والریا گرفته بود. او در دراگون استون از یک تخم اژدها متولد شد.
در طول فتح، ملکه ویسنیا تارگرین بر پشت ویگار بر فراز دره پرواز کرد تا ایری را تسخیر کند. به محض ورودش، ملکهی وارث شارا ارن بیرون آمد تا پسرش را بیابد. پادشاه رونل ارن، آخرین پادشاه کوهستان و دره، برای سرواری بر پشت اژدها به مادرش التماس میکرد. پس از آنکه مادرش زانو زده و تسلیم شد، رونل با ویسنیا بر ویگار سوار شدند.[۵]
میدان آتش تنها نبردی بود که هر سه اژدهای اصیل تارگرینها همزمان به پرواز درآمدند. ویگار، مراکسس و بالریون، همزمان بیش از چهار هزار مرد را کشته و زنده سوزاندند. پادشاه مرن و خاندان گاردنر همگی مردند. ارتش از هم پاشید و اگان اول پیروز شد.[۳]
در طول دوران سلطنت ویسریس اول، سوار ویگار لیدی لینا ولاریون بود که از دوازده سالگی بر او سوار میشد. وقتی لیدی لینا و همسرش پرنس دیمون با هم ازدواج کردند، با هم برفراز دریای باریک به طرف پنتوس، ولانتیس، کوهور، و نورووس پرواز کردند. در هر شهر جمعیت برای تماشای ویگار و کراکسس پرنس دیمون هجوم میآورد. پس از بازگشت از دریفت مارک، ویگار، کراکسس و سیراکس، معمولا با یکدیگر و به همراه سوارانشان، لینا، دیمون، و پرنسس رینیرا، پرواز میکردند.[۶]
پس از مرگ لیدی لینا و در جریان رقص اژدهایان، پرنس ایموند تارگرین بر ویگار سوار میشد.[۷] ویگار و سان فایر، ملیس را در جریان نبرد روکس رست کشتند. پس از نبرد کنار ساحل دریاچه، ایموند و ویگار سرزمین های رودخانه را مورد تاختوتاز قرار دادند. پرنس دیمون تارگرین ایموند را به چالش کشید و با کراکسس سیزده روز در هارنهال منتظر ماند تا ایموند از سوزاندن سرزمینهای رودخانه دست کشیده و با او روبهرو شود. رقص بر فراز هارن هال با مرگ هر دو سوار و هر دو اژدهای بر فراز چشم خدایان به پایان رسید. ویگار در هنگام مرگ صد و هشتاد و یک ساله بود.[۴]
جمجمهی ویگار به همراه هجده جمجمهی دیگر بر دیوارهای تالار تاج و تخت قلعه سرخ آویزان میشد. پس از قیام رابرت، پادشاه رابرت براتیون جمجمهی ویگار را برداشت و به همراه دیگر جمجمهها در سلولی نمناک انبار کرد.
اژدهاسواران شناخته شده
- ملکه ویسنیا تارگرین
- لیدی لینا ولاریون
- پرنس ایموند تارگرین
نقلقولها درباره ویگار
” خطری که از مرکب ملکه ویسنیا میآمد، انکارناپذیر بود.[۴] “
” اون فاحشهی پیر خاکستری.[۴] “
” اژدهای مهیب پرنس ایموند پیش از همه آمدن او را حس کرد. نگهبانانی که بر فراز باروهای پرابهت قلعه راه میرفتند، زمانی که او بیدار شد، و غرشی کرد که پایههای تمرد دوران را لرزاند، در وحشتی ناگهانی نیزههایشان را چنگ زدند.[۴] “
” در چهاردهمین روز اقامت پرنس، سایهای سیاهتر از هر ابر گذرا، بر قلعه گذر کرد. تمام پرندگان جنگل خدایان از ترس به هوا برخواستند، و بادی داغ بر برگهای افتاده بر کف حیاط تازیانه زد. ویگار بالاخره آمده بود، بر پشتش پرنس ایموند تارگرین یک چشم، در زرهی به سیاهی شب، پوشیده شده با طلا، میراند.[۴] “
منابع و ارجاعات
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 57، دنریس.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ نزاع شاهان، فصل 12، دنریس.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 13، تیریون.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ شاهزاده و ملکه.
- ↑ دنیایی از یخ و آتش. یادداشتهایی از روخوانی جرج آر. آر. مارتین و پرسش و پاسخ در بوبونیکان 44 در آلباکورکی
- ↑ شاهزاده رذل
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 8، تیریون.
|