جان اسنو: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه نغمه ای از یخ و آتش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۷: خط ۳۷:
=== بازی تاج و تخت ===
=== بازی تاج و تخت ===


جان 14 سال دارد، که پدر و برادران خود (راب و برن) و همچنین [[تیون گریجوی]] را برای اعدام یک فراری از [[نگهبانان شب]]، همراهی میکند. در راه برگشت آنها به چند توله ی [[دایرولف]]، برخورد میکنند؛ 5 توله نصیب فرزندان استارک، و یک توله ی موسفید و چشم قرمز و رانده شده از سایرین به جان می رسد.{{رف|بتت|1}}
جان 14 سال دارد، که پدر و برادران خود (راب و برن) و همچنین [[تیان گریجوی]] را برای اعدام یک فراری از [[نگهبانان شب]]، همراهی میکند. در راه برگشت آنها به چند توله ی [[دایرولف]]، برخورد میکنند؛ 5 توله نصیب فرزندان استارک، و یک توله ی موسفید و چشم قرمز و رانده شده از سایرین به جان می رسد.{{رف|بتت|1}}
موقعیت جان، چه در خانواده و چه در خارج از آن، در طول سالها، به طور آشکار تلخ بود، وقتی او به سن نوجوانی رسید، بعد از اینکه عمویش [[بنجن استارک|بنجن]] (Benjen) به او گفت، دیوار به مردی مثل او نیاز دارد، به نگهبانان شب پیوست. در طی سفر او به دیوار و همراهی [[تیریون لنیستر]] (Tyrion Lannister) با او در این سفر، رابطه ی دوستانه ای بین جان و تیریون، با توجه به وجه اشتراکشان، که غیرخودی بودن در بین نجیبزاده ها بود، شکل گرفت.{{رف|بتت|13}} در ابتدا پیوستن به نگهبانان شب جان منزوی و گوشه گیر بود، که این انزوا او را بدون دوست باقی گذاشت. هماتایانش به خاطر اینکه او از خاندان بزرگی بود، از او منزجر بودند و جان را به سخره میگرفتند، که این موضوع سبب بازگشت همان احساس قدیمی جان میشد. او به خصوص وقتی تنهاتر شد که عمویش [[بنجن استارک|بنجن]]، به خاطر رهبری یک گروه گشتی، دیوار را ترک کرد. بعد از درگیری با چند تا از همتایانش، گفتگویی با [[دونال نویه]] (Donal Noye) به او کمک کرد، تا نگرش خود را اصلاح کند، این تغییر نگرش، او را خیلی زود، یک دوست ، مربی و رهبری برای همتایان خود و به دشمنی برای استاد رزم، یعنی سر [[الیستر تورن]] (Ser Alliser Thorne) تبدیل کرد. {{رف|بتت|19}} جان همچنین به محافظت از [[سمول تارلی]] (Samwell Tarly) در برابر قلدری چند تن از همتایانشان در آمد. {{رف|بتت|26}} {{رف|بتت|41}} بعد از پیوستن به نگهبانان شب، جان از انتصابش به عنوان مباشر عصبانی شد، در حالیکه او انتظار داشت به عنوان یک گشتی برگزیده شود. گرچه همان موقع و با کمک سمول، او به این موضوع پی برد که انتخاب او به عنوان مباشر شخصی [[جور مورمونت|مورمونت]]، به منزله ی آماده کردن جان، به عنوان فرمانده ی آینده می باشد. {{رف|بتت|48}} در طی حمله یک [[وایت]] در قلعه ی [[کسل بلک]]، جان اسنو زندگی [[جور مورمونت|مورمونت]] را نجات داد، در پی این حادثه، دست جان اسنو به طور جدی سوخت. [[جور مورمونت|مورمونت]] به او شمشیر حرامزاده ی والرین خود، یعنی [[لانگ کلو]] را (Longclaw) ، که سلاح [[خاندان مورمونت]] محسوب میشد، اهدا کرد، و سر یک [[دایرولف]] را که نشان [[خاندان استارک]] است، بر سر آن حکاکی کرد.{{رف|بتت|60}}
موقعیت جان، چه در خانواده و چه در خارج از آن، در طول سالها، به طور آشکار تلخ بود، وقتی او به سن نوجوانی رسید، بعد از اینکه عمویش [[بنجن استارک|بنجن]] (Benjen) به او گفت، دیوار به مردی مثل او نیاز دارد، به نگهبانان شب پیوست. در طی سفر او به دیوار و همراهی [[تیریون لنیستر]] (Tyrion Lannister) با او در این سفر، رابطه ی دوستانه ای بین جان و تیریون، با توجه به وجه اشتراکشان، که غیرخودی بودن در بین نجیبزاده ها بود، شکل گرفت.{{رف|بتت|13}} در ابتدا پیوستن به نگهبانان شب جان منزوی و گوشه گیر بود، که این انزوا او را بدون دوست باقی گذاشت. هماتایانش به خاطر اینکه او از خاندان بزرگی بود، از او منزجر بودند و جان را به سخره میگرفتند، که این موضوع سبب بازگشت همان احساس قدیمی جان میشد. او به خصوص وقتی تنهاتر شد که عمویش [[بنجن استارک|بنجن]]، به خاطر رهبری یک گروه گشتی، دیوار را ترک کرد. بعد از درگیری با چند تا از همتایانش، گفتگویی با [[دونال نویه]] (Donal Noye) به او کمک کرد، تا نگرش خود را اصلاح کند، این تغییر نگرش، او را خیلی زود، یک دوست ، مربی و رهبری برای همتایان خود و به دشمنی برای استاد رزم، یعنی سر [[الیستر تورن]] (Ser Alliser Thorne) تبدیل کرد. {{رف|بتت|19}} جان همچنین به محافظت از [[سمول تارلی]] (Samwell Tarly) در برابر قلدری چند تن از همتایانشان در آمد. {{رف|بتت|26}} {{رف|بتت|41}} بعد از پیوستن به نگهبانان شب، جان از انتصابش به عنوان مباشر عصبانی شد، در حالیکه او انتظار داشت به عنوان یک گشتی برگزیده شود. گرچه همان موقع و با کمک سمول، او به این موضوع پی برد که انتخاب او به عنوان مباشر شخصی [[جور مورمونت|مورمونت]]، به منزله ی آماده کردن جان، به عنوان فرمانده ی آینده می باشد. {{رف|بتت|48}} در طی حمله یک [[وایت]] در قلعه ی [[کسل بلک]]، جان اسنو زندگی [[جور مورمونت|مورمونت]] را نجات داد، در پی این حادثه، دست جان اسنو به طور جدی سوخت. [[جور مورمونت|مورمونت]] به او شمشیر حرامزاده ی والرین خود، یعنی [[لانگ کلو]] را (Longclaw) ، که سلاح [[خاندان مورمونت]] محسوب میشد، اهدا کرد، و سر یک [[دایرولف]] را که نشان [[خاندان استارک]] است، بر سر آن حکاکی کرد.{{رف|بتت|60}}




گرچه جان یاد گرفت که چگونه خود را با زندگی در [[دیوار]] وفق دهد، اما جدایی از زندگی گذشته اش همچنان برای او مشکل بود، در آغاز [[جنگ پنج پادشاهی]]، جان خود را مابین عهدش به نگهبانی و خانواده ش می دید. از طرفی جان به طور قابل توجه ای خود را اسیر سر [[آلیستر]] می دید، که جان را بعد از فهمیدن دستگیری پدرش، با تمسخر کردن بر می انگیخت. بعد از اعدام پدرش، جان با تلاش به ترک نگهبانی، تصمیم به پیوستن به ارتش برادرش راب گرفت، هرچند مجازات این عمل مرگ بود. البته دوستان جدیدش او را بازگرداندن، و از این سرنوشت نجات دادن.  
گرچه جان یاد گرفت که چگونه خود را با زندگی در [[دیوار]] وفق دهد، اما جدایی از زندگی گذشته اش همچنان برای او مشکل بود، در آغاز [[جنگ پنج پادشاهی]]، جان خود را مابین عهدش به نگهبانی و خانواده ش می دید. از طرفی جان به طور قابل توجه ای خود را اسیر سر [[آلیستر]] می دید، که جان را بعد از فهمیدن دستگیری پدرش، با تمسخر کردن بر می انگیخت. بعد از اعدام پدرش، جان با تلاش به ترک نگهبانی، تصمیم به پیوستن به ارتش برادرش راب گرفت، هرچند مجازات این عمل مرگ بود. البته دوستان جدیدش او را بازگرداندند، و از این سرنوشت نجات دادند.  
صبح روز بعد، [[جور مورمونت|مورمونت]] به خاطر فرار، جان را مورد ملامت قرار داد، و جان تصمیم گرفت که با افتخار و به طور کامل، در خدمت سازمان نگهبانی باشد. او جای خود را به عنوان مباشر [[جور مورمونت|مورمونت]] پذیرفت و آماده سفر با گروه بزرگ گشتی به رهبری [[جور مورمونت|مورمونت]] به سمت شمال شد. {{رف|بتت|70}}
صبح روز بعد، [[جور مورمونت|مورمونت]] به خاطر فرار، جان را مورد ملامت قرار داد، و جان تصمیم گرفت که با افتخار و به طور کامل، در خدمت سازمان نگهبانی باشد. او جای خود را به عنوان مباشر [[جور مورمونت|مورمونت]] پذیرفت و آماده سفر با گروه بزرگ گشتی به رهبری [[جور مورمونت|مورمونت]] به سمت شمال شد. {{رف|بتت|70}}



نسخهٔ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۵۶

House Stark.PNG
جان اسنو
Arms of the Night's Watch.png
Amoka-jonsnow.jpg
اثر Amoka

القاب لرد اسنو

کلاغ تغییر جهت داده
حرامزاده ی وینترفل
حرامزاده ی سیاه دیوار

لرد کلاغ
عنوان
خاندان خاندان استارک
نگهبانان شب
فرهنگ مردم شمال
تولد در 283AL در نامعلوم
کتاب(ها) بازی تاج و تخت(شخصیت اصلی)

نزاع شاهان(شخصیت اصلی)
یورش شمشیرها(شخصیت اصلی)

ضیافتی برای کلاغ ها(حضور دارد) رقص با اژدهایان(شخصیت اصلی)

بازیگر کیت هارینگتون
سریال فصل اول | فصل دوم | فصل سوم


جان اسنو (Jon Snow) پسر حرامزاده ادارد استارک و مادری با هویت نامعلوم است.[۱] او تحت سرپرستی پدرش در کنار خواهر و برادرهای ناتنی خود بزرگ شد. جان وقتی که به سن بلوغ نزدیک شد، به نگهبانان شب پیوست. دایرولف مو سفید و چشم سرخ او، گوست (Ghost) همیشه همراه اوست. در آغاز داستان او 14 ساله است، و یکی از کاراکترهاییست که داستان از دید او بیان می شود.

پرونده:471px-Jon Snow by AniaEm.jpg
جان اسنو، اثر Anja Dalisa

شخصیت و ظاهر

حتی وقتی 14 سال داشت، به جان گفته می شد، بیشتر از هر کدام از خواهر برادرهایش، ویژگی های استارک را دارد. او تنی لاغر و صورتی کشیده، موهای قهوه ای تیره، و چشمانی خاکستری با حاشیه سیاه دارد. او قوی و فرز است[۲] پس از پیوستن به نگهبانان شب، لباس رسمی آنها، یعنی لباس سیاه را بر تن کرد. جان همانند یک استارک و شمالی بزرگ شده و در خیلی چیزها، ارزشهای اخلاقی آنها را فرا گرفته است، او حتی در مواجهه با مسائل پیچیده و تصمیم گیری در مواردی که از لحاظ اخلاقی مبهم می باشند، سعی میکند مطابق با همین اصول اخلاقی عمل کند. توصیفی از اسلحه ی شخصی او در کتاب نیامده است، اما جورج مارتین به کمپانی والرین استیل گفته است، که در ساخت شمشر جان از رنگهای خاندان استارک، بر روی پلاک شمشیر، استفاده شود.[۳]

پرونده:800px-Jon HBO.jpg
Kit Harington بازیگر نقش جان اسنو

گذشته

نسب جان اسنو، مرموز باقی مانده است. به او گفته شده است که اواخر قیام رابرت، حدود یک ماه قبل از غارت کینگزلندینگ (بارانداز پادشاه) به دنیا آمده است. لرد ادارد استارک (Lord Eddard Stark) زمان بازگشت از جنگ، بچه ای تازه متولد شده را با خود به وینترفل آورد، و مصرّانه خواستار بزرگ شدن او با سایر فرزندانش شد. جان یک برادر ناتنی بزرگتر به نام راب (Robb) دو برادر ناتنی کوچکتر به نامهای برن (Bran) و ریکان (Rickon) و 2 خواهر کوچکتر به نامهای آریا (Arya) و سانسا (Sansa) دارد. حضور او در وینترفل اختلافاتی بین ادارد و همسرش کتلین (Catelyn)، که جان را به چشم، یادآوری دائمی، از خیانت همسرش می دید، به وجود آورد. او رفتاری سرد با جان در پیش گرفت تا به جان این حس را بفهماند که حضورش برایش ناخوش آیند است. او از لحاظ ظاهر بیش از تمام فرزندان واقعی ادارد استارک، به او شبیه است و این موضوع بیش از پیش رابطه ی او و کتلین را تیره تر کرد. با همه ی اینها ادارد همیشه، رفتاری مشابه با سایر فرزندانش، با جان داشت و جان نیز رابطه ی خوبی با خواهر برادرهای ناتنی خود داشت، به خصوص آریا و راب. با این حال، جان همیشه با حرامزاده بودن خود مسئله داشت، و احساس بیگانگی میکرد، همین به تصمیم نهایی او، که پیوستن به سازمان نگهبانی شب بود، کمک کرد، جایی که چگونگی به دنیا آمدن او، اهمیت چندانی نداشت.

جان اسنو اثر Michael Komarck

وقایع اخیر

بازی تاج و تخت

جان 14 سال دارد، که پدر و برادران خود (راب و برن) و همچنین تیان گریجوی را برای اعدام یک فراری از نگهبانان شب، همراهی میکند. در راه برگشت آنها به چند توله ی دایرولف، برخورد میکنند؛ 5 توله نصیب فرزندان استارک، و یک توله ی موسفید و چشم قرمز و رانده شده از سایرین به جان می رسد.[۲] موقعیت جان، چه در خانواده و چه در خارج از آن، در طول سالها، به طور آشکار تلخ بود، وقتی او به سن نوجوانی رسید، بعد از اینکه عمویش بنجن (Benjen) به او گفت، دیوار به مردی مثل او نیاز دارد، به نگهبانان شب پیوست. در طی سفر او به دیوار و همراهی تیریون لنیستر (Tyrion Lannister) با او در این سفر، رابطه ی دوستانه ای بین جان و تیریون، با توجه به وجه اشتراکشان، که غیرخودی بودن در بین نجیبزاده ها بود، شکل گرفت.[۴] در ابتدا پیوستن به نگهبانان شب جان منزوی و گوشه گیر بود، که این انزوا او را بدون دوست باقی گذاشت. هماتایانش به خاطر اینکه او از خاندان بزرگی بود، از او منزجر بودند و جان را به سخره میگرفتند، که این موضوع سبب بازگشت همان احساس قدیمی جان میشد. او به خصوص وقتی تنهاتر شد که عمویش بنجن، به خاطر رهبری یک گروه گشتی، دیوار را ترک کرد. بعد از درگیری با چند تا از همتایانش، گفتگویی با دونال نویه (Donal Noye) به او کمک کرد، تا نگرش خود را اصلاح کند، این تغییر نگرش، او را خیلی زود، یک دوست ، مربی و رهبری برای همتایان خود و به دشمنی برای استاد رزم، یعنی سر الیستر تورن (Ser Alliser Thorne) تبدیل کرد. [۵] جان همچنین به محافظت از سمول تارلی (Samwell Tarly) در برابر قلدری چند تن از همتایانشان در آمد. [۶] [۷] بعد از پیوستن به نگهبانان شب، جان از انتصابش به عنوان مباشر عصبانی شد، در حالیکه او انتظار داشت به عنوان یک گشتی برگزیده شود. گرچه همان موقع و با کمک سمول، او به این موضوع پی برد که انتخاب او به عنوان مباشر شخصی مورمونت، به منزله ی آماده کردن جان، به عنوان فرمانده ی آینده می باشد. [۸] در طی حمله یک وایت در قلعه ی کسل بلک، جان اسنو زندگی مورمونت را نجات داد، در پی این حادثه، دست جان اسنو به طور جدی سوخت. مورمونت به او شمشیر حرامزاده ی والرین خود، یعنی لانگ کلو را (Longclaw) ، که سلاح خاندان مورمونت محسوب میشد، اهدا کرد، و سر یک دایرولف را که نشان خاندان استارک است، بر سر آن حکاکی کرد.[۹]


گرچه جان یاد گرفت که چگونه خود را با زندگی در دیوار وفق دهد، اما جدایی از زندگی گذشته اش همچنان برای او مشکل بود، در آغاز جنگ پنج پادشاهی، جان خود را مابین عهدش به نگهبانی و خانواده ش می دید. از طرفی جان به طور قابل توجه ای خود را اسیر سر آلیستر می دید، که جان را بعد از فهمیدن دستگیری پدرش، با تمسخر کردن بر می انگیخت. بعد از اعدام پدرش، جان با تلاش به ترک نگهبانی، تصمیم به پیوستن به ارتش برادرش راب گرفت، هرچند مجازات این عمل مرگ بود. البته دوستان جدیدش او را بازگرداندند، و از این سرنوشت نجات دادند. صبح روز بعد، مورمونت به خاطر فرار، جان را مورد ملامت قرار داد، و جان تصمیم گرفت که با افتخار و به طور کامل، در خدمت سازمان نگهبانی باشد. او جای خود را به عنوان مباشر مورمونت پذیرفت و آماده سفر با گروه بزرگ گشتی به رهبری مورمونت به سمت شمال شد. [۱۰]

نزاع شاهان

جان دو جفت دستکش می پوشید، به خاطر اینکه دست راستش سوخته بود، و اگر در دست چپش، فقط یک دستکش می پوشید، احساس حماقت به او دست می داد. [۱۱] جان به عنوان یکی از اعضاء گروهی بود که برای بررسی جنگلهای خالی از سکنه شده ی شمال در پشت دیوار، می رفتند، انتخاب شد، تا همچنین ببیند چه اتفاقی برای گشتی های ناپدید شده، از جمله عمویش بنجن استارک افتاده است. وقتی به منطقه ی " مشت نخستین انسانها " (Fist of the First Men) رسیدند، جان به همراه یکی از سه گروه گشتی، که برای تحقیق به سمت کوهستان حرکت کردند، به رهبری کورین هفهند (نصفه دست -Qhorin Halfhand) انتخاب شد. [۱۲] در گردنه ی اسکایرلینگ (Skirling) آنها به یک گروه وحشی برخورد می کنند، جان یکی از کسانی است که برای گرفتن آنها انتخاب شد، پس از کشتن یکی از وحشی ها، پی می برد که یکی دیگر از وحشی ها یک زن است، با نام ییگریت (Ygritte) ، که توسط جان اسیر می شود، اما وقتی کورین به او دستور می دهد که ترتیب او را بدهد، جان مخفیانه او را آزاد میکند.[۱۳] گروه کمی دیرتر توسط وحشی ها به رهبری اسکلت (Rattleshirt) ردیابی و تعقیب می شود.[۱۴] قبل از اسیر شدن توسط آنها، کورین به جان دستور میده ، به وحشی ها ملحق شود و نقشه های آنها را کشف کند، و تظاهر به خائن بودن جان می کند. ییگریت، یکی از افراد گروه Rattleshirt بود، و بر این باور بود که جان بعد از کشتن هفهند به دستور اسکلت (Rattleshirt) راه خود را عوض کرده است.[۱۵]

یورش شمشیرها

جان با منس ریدر (Mance Rayder) ملاقات کرد و او را متقاعد ساخت که ترک او از نگهبانی شب، صادقانه است. در حین مکالمه با منس ریدر، جان در می‌یابد که برنامهٔ او، حمله به هفت پادشاهی (Seven Kingdoms) است. بعد از مدتی، جان قسم پاکدامنی خود را می‌شکند، و عاشق ییگریت می‌شود. جان بین خیانت به او و ترک دیوار به تردید می‌افتد. جان به ماموریت گروه (استایر Styr) برای بالا رفتن از دیوار می‌پیوندد تا از دیوار بالا بروند و به معدود افراد باقی مانده در کسل بلک حمله کنند (Castle Black).

رقصی با اژدهایان

نقل قول هایی در مورد جان

جان اسنو نعمت گرانبهایی داشت (وارگ بودنش)، ولی جوان احمقی بود، وقتی که باید برای این نعمت ارزش قائل میشد، به مقابله با طبیعت خود پرداخت.[۲۰]

وارامیر - Varamyr Sixskins

هیچوقت درباره ی جان از من نپرس، او از خون من است و این تنها چیزیه که لازمه بدونی[۱]

ادارد استارک - Eddard Stark


نسب جان اسنو (تئوری)

نسب جان اسنو، هنوز به مانند یک راز باقی مانده است، و ادارد استارک به ندرت در مورد این موضوع صحبت کرده است. وقتی کتلین در مورد این شایعه که آشارا دین (Ashara Dayne)، مادر جان اسنو است، ند هیچ پاسخی نداد. سال بعد زمانیکه رابرت درباره ی زنی بدکاره، به نام وایلا Wylla)) از ند سوال کرد، رابرت مدعی شد، که این زن مادر جان اسنو است. هر دو تئوری در منابع خارجی مطرح می شوند. سرسی لنیستر (Cersei Lannister) نیز بر این باور است که لیدی دین مادر جان اسنو است. ادریک دین (Edric Dayne) نیز به آریا گفت، که با جان از طریق شیر دادن توسط دایه اش، یعنی وایلا، برادر شیری است. [۲۱]

اما تعداد زیادی از طرفداران مجموعه، بر این باورند که جان فرزند لیانا استارک (Lyanna Stark) و ریگار تارگرین (Rhaegar Targaryen) می باشد.

خانواده

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
برون
 
لورا رویس
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانر
 
لیان گلاور
 
ویلم
 
ملانتا بلک وود
 
آرتوس
 
لیسارا کاراستارک
 
بِرِنا
 
آلیسان
 
اِرولد
 
رودریک
 
آریا فلینت
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
برندون
 
 
ادویل
 
مارنا لاک
 
جاکلین
 
بندیکت رویس
 
برندون
 
بنجن
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
خاندان رویس
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
ریکارد
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
لیارا
 
براندا
 
هرولد راجرز
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
برندون
 
ناشناس
 
ادارد
«ند»
 
کتلین
تالی
 
لیانا
 
بنجن
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
جان اسنو
 
راب
 
جین
وسترلینگ
 
سانسا
 
تیریون
لنیستر
 
آریا
 
برندون
«برن»
 
ریکان
 
 
 
 


منابع