تایوین لنیستر
| در حال ترجمه این موضوع توسط کاربر:Samiano در حال ترجمه است. این الگو برای این قرار داده شده است که سایر اعضا به صورت موازی این مقاله را ترجمه نکنند. |
تایوین لنیستر (Tywin Lannister) لرد کسترلی راک (Casterly Rock)، سپر لنیسپورت (Shield of Lannisport) و محافظ غرب (Warden of the West) است. او حکمران خاندان لنیستر و یکی از قدرتمندترین لردهای وستروس است، و همچنین پدر سرسی، جیمی و تیریون لنیستر است. او فرزندانش جیمی و سرسی را دوست دارد اما از تیریون بیزار است. بخشی از تنفر تایوین نسبت به تیریون به خاطر نقص ظاهری اوست، اما او همچنین تیریون را به خاطر مرگ همسر عزیزش جوانا، که در هنگام تولد تیریون درگذشت، نیز مقصر میداند، همانطور که او را به خاطر فاحشه های مکررش ننگ خاندان لنیستر میداند.
اثر Amoka | |
| |
القاب | شیر لنیستر شیر پیر |
---|---|
عنوان | لرد کسترلی راک ناجی شهر(برای بارانداز پادشاه) |
خاندان | خاندان لنیستر |
تولد | در سال 244 پس از ورود اگان[۱] |
مرگ | در |
همسر | جوانا لنیستر |
کتاب(ها) | بازی تاج و تخت(حضور دارد) نزاع شاهان(حضور دارد) |
| |
بازیگر | چارلز دنس |
سریال | فصل اول فصل دوم |
شخصیت و ظاهر
تایوین لنیستر مردی حسابگر، باهوش، با سیاست، بی رحم و کنترل گر است. او زندگی خودش را به حفظ اعتبار لنیستر ها و اطمینان از محترم شمردن و ترسیدن از خاندان لنیستر اختصاص داده است. تایوین ثابت کرده که فرمانده ای قابل و سیاستمداری زیرک است و دارای حضوری بسیار قدرتمند همراه با نگاهی نا خوشایند است که باعث میشود کمتر مردانی از او روی گردان شوند.
تایوین بلند قامت، لاغر و مردی چهارشانه است که در دهه پنجاه زندگی اش به سر میبرد. او از زمانی که موهای سرش رو به کم پشت شدن کرد سر خود را اصلاح شده نگه میدارد، اما انبوهی از ریشهای طلایی رنگ دارد و همچنین دارای چشمانی سبز به همراه رگه هایی طلایی است. در نبرد، او زره ای قرمز و طلایی رنگ درخشانی به همراه شنلی از پارچه طلایی رنگ میپوشد.[۲]
تاریخچه
دوران جوانی
تایوین فرزند تایتوس لنیستر (Tytos Lannister) است. در مورد دوران کودکی تایوین چیز زیادی نمیدانیم، با این حال دوران جوانی او در شکل گیری شخصیت و ذهن او نقش داشته است. تایوین مجبور بود تماشا کند که چگونه به خاطر کار های پدرش خاندان قدرتمندشان رو به تباهی میرود. پدر او در حالی که فردی با تواضع و خوش طینت بود، اما اراده ضعیفی داشت و مشتاق خرسند ساختن دیگران بود، وام هایی که میداد پس داده نمیشد و پرچمدارانش او را به تمسخر می گرفتند و آشکارا از او سر پیچی می کردند. شاید یکی از مهم ترین لحظات برای تایوین درک معنای قدرت بود، زمانی بود که پدرش در تلاش برای سرکوب پرچمدار سرکششان، لرد تاربک (Tarbeck)، تنها او را زندانی کرد. همسر لرد تاربک در جواب عمل تایتوس سه تن از لنیستر ها را اسیر گرفت و تهدید کرد که در صورت عدم بازگشت شوهرش به آنها آسیب خواهد رساند. تایوین به پدرش پیشنهاد داد تا لرد تاربک را سه قسمت کنند و در برابر هر یک از لنیستر های اسیر شده یکی از تکه ها را به همسر او تحویل دهند اما تایتوس خوش طینت تر از آن بود که چنین کاری را انجام دهد. در نتیجه او در برابر خواسته بانو تاربک تسلیم شد و ضعف بیشتری را برای جایگاه خاندانشان به ارمغان آورد.[۳]
در نتیجه حماقت پدرش تایوین لنیستر دیگر هیچ گاه نخندید چرا که او نسب به خنده بی اعتماد شده بود، به این خاطر که در جوانیش خنده های زیادی را شنیده بود که پدرش و خاندانشان را هدایت میکرد. اگر چه که تایوین در جوانیش به ندرت لبخند میزد اما پس از مرگ هسرش دیگر حتی لبخند هم نمیزد.[۱]
در قدرت
اعتبار خاندان لنیستر به خاطر ضعف پدر تایوین، تایتوس (Tytos)، خدشه دار شده بود.[۴] تایوین مجبور بود تا با گام هایی ظالمانه اقدام به اصلاح شرایط کند و افتخار و ثروتی که رو به ویرانی بود را بار دیگر به خاندانشان بازگرداند. تایوین خود را موضف کرد تا دو خاندان سرکش تاربک (Tarbeck) و رین (Reyne) را به خاطر سرپیچیشان مجازات و سرکوب کند. او بسیار ظالمانه برخورد کرد و دو خاندان را به طور کامل نابود و منقرضشان کرد، و قلعه های ویران و در هم شکسته آنها را همانطور رها کرد تا شاهدین خاموشی باشند برای نشان دادن عاقبت افرادی که قدرت کسترلی راک (Casterly Rock) را به تمسخر میگیرند.[۵] خشونتی که تایوین برای سرکوب خاندان رین (House Reyne) از خود نشان داد الهام بخش ترانه ای به نام «باران های کستمیر» (Rains of Castamere) شد که برای ادای دین به این رویداد نوشته شده است. زمانی که لرد فارمن (Farman) از فیر کسل (Faircastle) سرکشی کرد، تایوین فرستاده ای را به همراه یک عود نزد او فرستاد و در عوض نامه فرستاده او یک بار آهنگ باران های کستمیر برای لرد فارمن نواخت، در نتیجه لرد دیگر هیچ مشکلی بوجود نیاورد.
سرانجام زمانی که پدر تایوین، تایتوس (Tytos) در هنگام رفتن برای ملاقات معشوقه اش در اثر حمله قلبی مرد،[۶] تایوین تبدیل به لرد کسترلی راک (Casterly Rock) و محافظ غرب (Warden of the West) شد. پس از مرگ پدرش، تایوین معشوقه او را در حالی یافت که یکی از لباس های مادر مرحوم او را به تن داشت. زنی عامی و دختر یک شمع فروش، که معشوقه تایتوس شده بود و او را در تسلط کامل خودش داشت، او به شوالیه های خاندان دستور میداد، کارکنان را عزل و نصب میکرد و خدش را از جواهرات همسر مرحوم تایتوس بهره مند می ساخت.[۴] تایوین پیش از تبعید او از سرزمین های غربی (Westerlands)، او را وادار ساخت تا برهنه و زاری کنان از خیابان های لنیسپورت (Lannisport) عبور کند و به هر فردی که بر می خورد اعتراف کند که یک فاحشه و یک دزد است.[۶]
تایوین با دختر عمویش جوانا لنیستر (Joanna Lannister) ازدواج می کند و بر مبنا تمامی اطلاعات عروسی او یکی از شادترین عروسی ها بوده است. جنا لنیستر (Genna Lannister) میگوید که تایوین در روز ازدواجش با جوانا لبخند زده بوده است.[۱] گفته میشود که اگر چه تایوین تمامی هفت پادشاهی (Seven Kingdoms) را اداره می کرده است (به عنوان دست) اما در خانه این جوانا بود که او را اداره می کرد. جوانا به او فرزندان دو قلویی هدیه میکند و او امیدوار بود که یکی از آن دو لرد کسترلی راک و دیگری ملکه وستروس (Westeros) بشود، اما در یک بد بیاری بزرگ هسر عزیزش در هنگام به دنیا آوردن تیریون (Tyrion) از دنیا میرود. با مرگ جوانا تایوین در هم میشکند و پس از او دیگر هیچ گاه ازدواج نمیکند. گریون لنیستر (Gerion Lannister) یک بار به برادر زاده اش تیریون میگوید که بهترین بخش از تایوین به همراه جوانا مرده است.[۷]
توانایی های تایوین توجه پادشاه ایریس تارگرین دوم (Aerys II Targaryen) را به جلب میکند، کسی که تحت تاثیر وارث جوان و توانای کسترلی راک (Casterly Rock) قرار گرفته میگیرد و او را در سن بیست سالگی به عنوان دست پادشاه (Hand of the King) منصوب میکند. تایوین خودش را به عنوان یک مدیر شایسته اثبات میکند و به مدت بیست سال همرا با صلح و فراوانی موقعیتش را حفظ میکند. برخی از مردم به تمسخر میگفتند که در حقیقت این تایوین است که دارد قلمرو را اداره میکند نه پادشاه. این ها زمانی به پایان رسید که پارانویای ایریس افزایش پیدا کرد و حسادت او منجر به ایجاد اختلافات تلخی میان آن دو شد. به گفته سر باریستان سلمی (Barristan Selmy)، ایریس در هنگام حیات همسر تایوین به او تمایل داشته است{{رف|ایریس شخصاً از ترتیب یافتن ازدواج ناراضی بود]] و همین موضوع سبب افزایش اختلاف میان آن دو شد. پس از این که ایریس از ازدواج سرسی (Cersei) با وارثش، شاهزاده ریگار (Prince Rhaegar)، خودداری کرد و پسر پانزده ساله و وارث ارزشمند تایوین، جیمی (Jaime) را به عنوان عضوی از گارد پادشاه (Kingsguard) برگزید، او متوجه شد که انگیزه پادشاه از این کار گروگان گرفتن جیمی بوده است تا از او در برابر تایوین استفاده کند. تایوین به برخی بهانه های ناچیز از موقعیتش استفا داد و به کسترلی راک بازگشت.
قیام رابرت و پس از آن
زمانی که قیام رابرت آغاز شد، لرد تایوین در کسترلی راک (Casterly Rock) خاموش نشست و صبر کرد، او دستور پادشاه ایریس (Aerys) مبنی بر فراخواندن ارتشش را نادیده گرفت و تا پس از پیروزی قاطعانه رابرت براتیون (Robert Baratheon) در نبرد ترایدنت (Battle of the Trident) بی طرف باقی ماند. پس از نبرد، تایوین همه نیروهایش را جمع کرد و به سمت پایتخت حرکت کرد. پس از اینکه ایریس توسط استاد اعظم پایسل متقاعد شد که تایوین برای کمک به او آمده است، دستور داد تا دروازه های شهر را بر روی تایوین بگشایند. نیرو های سرزمین های غربی اقدام به غارت شهر کردند. ایریس پیش از ورود نیروهای تایوین به قلعه سرخ (Red Keep)، توسط جیمی (Jaime) کشته شد، اما گرگور کلگان (Gregor Clegane) و آموری لورچ (Amory Lorch)، شوالیه های سوگند خورده ی تایوین به دستور او، همسر شاهزاده ریگار (Rhaegar)، الیا از دورن (Elia of Dorne) و دو فرزند کودک او رینیس (Rhaenys) و اگان (Aegon) را به قتل رساندند. تایوین اجساد مقتولین را به خاطر پنهان کردن بهتر بدن خونینشان در رداهای قرمز لنیستری پیچید و به عنوان نشانه ای از وفاداری به رابرت براتیون پیشکش کرد. چند سال بعد هنگامی که پسرش تیریون از او پرسید که چرا اجازه نداد تا خود رابرت دست هایش را به خون آنان آلوده کند، او پاسخ داد:
” ما دیر به رابرت ملحق شدیم و این عمل برای نشان دادن وفاداریمان ضروری بود. زمانی که من آن اجساد را در پای تخت آهنین (Iron Throne) گذاشتم دیگر هیچ مردی نمیتوانست تردید کند که ما خاندان تارگرین (House Targaryen) را برای همیشه ترک نکرده ایم. آرامش خاطر خاطر رابرت قابل لمس بود، چرا که حتی احمق مثل او هم زمانی که فهمید فرزندان ریگار مرده اند متوجه شد که اکنون تخت آهنین برای او امن است. با این حال، او خودش را یک قهرمان میدید و قهرمانان کودکان را نمیکشند.[۸] “
در حالی که این جو در مملکت بوجود آمده بود که خاندان لنیستر از خاندان مارتل (House Martell) و جامعه ی بارانداز پادشاه (King's Landing) بیزار است، ازدواج پادشاه جدید، رابرت براتیون (Robert Baratheon) با دختر تایوین سرسی (Cersei) تضمین شده بود. کسی که پیشنهاد نامزدی اش با شاهزاده ریگار توسط ایریس رد شده بود و ناامیدی تلخی را برای تایوین بوجود آورده بود. پس از قیام، تایوین به کسترلی راک بازگشت، جایی که او به عنوان لرد کسترلی راک و محافظ غرب (Warden of the West) به کارش ادامه داد. با توجه به سو مدیریت مالی پادشاه رابرت و همچنین وصلت تایوین با خاندان سلطنتی جدید، او مکرراً پول هایی به سلطنت وام میداد، این امر موجب شد تا دربار چیزی بالغ بر سه میلیون اژدهای طلایی (Gold Dragons) به خاندان لنیستر مقروض باشد.
با وجود بی رحمی او، اما تایوین مدیری قادر و زیرک بود که رفاه زیادی را در طول دوران انتصابش به عنوان دست برای مردم به ارمغان آورد. او همچنین استعداد زیادی در بالا بردن میزان منابع مالی داشت، که منجر به شوخی مداومی شد که او حتی «مدفوعش هم از طلاست».[۹] دختر او سرسی یکبار به یاد آورد که مردم عامی در لنیسپورت (Lannisport)، تایوین را با صدایی دوبرابر بلند تر از تشویقشان برای پادشاه واقعیشان پادشاه دیوانه، تشویق می کردند. او با توجه به نفرتی که مردم بارانداز پادشاه (King's Landing) پس از غارت شهر نسبت به او پیدا کردند در سرزمین های غربی (Westerlands) احترام و علاقه بیشتری دریافت میکرد.
فرزندان
زمانی که تایوین متوجه شد پسرش تیریون با دختری عامی، به نام تایشا، ازدواج کرده است، عملی که در چشم تایوین منجر به تمسخر دوباره خاندانشان میشد، به تیریون درسی سخت داد. او به برادر تیریون، جیمی دستور داد تا بگوید که آن دختر یک روسپی بوده است و تیریون را وادار سازد تا تماشا کند که چگونه تایوین، تایشا را به گارد محافظینش تقدیم میکند و در عوض تجاوز هر یک از آنان به او یک سکه نقره میدهد. او تیریون را نیز مجبور ساخت تا به آن دختر تجاوز کند و در ازای او یک سکه طلا به آن دختر داد.[۱۰] او با این عمل دشمنی همیشگی پسرش تیریون را بدست آورد، اما تایوین اهمیتی نمیداد و توجه اش را معطوف دیگر فرزندانش که تمامی امید او بودند، قرار داد.
بعدها تایوین از سفر تیریون برای مشاهده دیگر نقاط جهان، مانند کاری که برادران تایوین در جوانی انجام داده بودند، جلوگیری کرد. چرا که بیم داشت او شرمساری بیشتر برای خاندان لنیستر به ارمغان بیاورد و به عنوان یک هدیه برای شانزدهمین سالگرد نامگذاریش او را مسئول اداره و تمیز کردن آبراه ها و فاضلاب های کسترلی راک قرار داد.[۱۱]
زمانی که تیریون شانزده ساله شد، سن رسمی بزرگسالی، اعتقاد داشت که دیگر آزاد خواهد بود و اجباری برای انجام خواسته های پدرش وجود ندارد. تایوین او را دلسرد کرد و گفت:
” هیچ کس آزاد نیست. تنها کودکان و احمقهایی که فکر می کنند باهوش تر از دیگران هستند.[۱۱] “
اگر چه فرزندان تایوین به او احترام زیادی قائل اند، هیچ یک از آنها نتوانستند برنامه هایی که او برایشان داشت را عملی کنند، این یک واقعیت است که موجب مشکلات زیادی شده است.[۱۲]
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 33، جیمی.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 56، تیریون.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 44، جیمی.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ یورش شمشیرها، فصل 66، تیریون.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 19، تیریون.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 3، سرسی.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 38، تیریون.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 53، تیریون.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 30، آریا.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 42، تیریون.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 8، تیریون.
- ↑ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 44، جیمی.