استنیس براتیون (Stannis Baratheon) لرد دراگون استون (Dragon Stone) است. و بین دو برادر جوان تر شاه رابرت براتیون (Robert Baratheon)،استنیس از رنلی براتیون (Renly Baratheon) بزرگ تر است. استنیس به عنوان ارباب کشتی ها (Master of Ships) در شورای کوچک (Small Counsil) رابرت خدمت می کرد. پدر و مادر او لرد استفن براتیون (Steffon Baratheon) و کاسانا استرمونت (Cassana Estermont) بودند. در سریال تلویزیونی نقش استنیس را استفن دیلان بازی می کند.

خاندان Baratheon.PNG
استنیس براتیون
S Baratheon DS.png
Stannis Baratheon.jpg
استنیس براتیون اثر Amoka
اطلاعات شخصی
تاجگذاری 298AL
نام کامل شاه استنیس براتیون اولین با نام او
القاب شاه دریای باریک
سایر عناوین ارباب کشتی ها (سابقا)

لرد دراگون استون
لرد پارامونت سرزمین های طوفان

شاه وستروس
تولد 265AL در استورمز اند.
خانواده
خاندان سلطنتی خاندان براتیون از دراگون استون
شاه قبلی رابرت براتیون
وارث شیرین براتیون
ملکه سلیس فلورنت
فرزندان شیرین براتیون
پدر استفن براتیون
مادر کاسانا استرمونت
ارجاعات
کتابها بازی تاج و تخت (اشاره شده)

نزاع شاهان (حضور دارد)
یورش شمشیر ها(حضور دارد)
ضیافتی برای کلاغ ها(اشاره شده)
رقصی با اژدهایان(حضور دارد)

باد های زمستان(حضور دارد)
بازیگر استفن دیلان
سریال فصل دوم
فصل سوم

شخصیت و ظاهر

استنیس همانند دو برادرش رابرت و رنلی، مردی درشت هیکل، بلند، چهار شانه و نیرومند است. با این وجود استنیس فردی غیر جذاب توصیف شده که فاقد خوش قیافگی رنلی و رابرت در دوران جوانی اش است. استنیس چشمان آبی تیره دارد. تنها در حاشیه ی سرش موهایی سیاه چون "سایه ای از یک تاج" قرار دارند، با ریش کم پشتی که چانه ی بزرگش را می پوشاند. چهره ی استنیس دارای نوعی سفتی چون چرم استنیس گونه ای گود افتاده و لبانی باریک و رنگ پریده دارد.

استنیس مردی جدی، سر سخت و نا بخشنده است با دیدگاهی انعطلف ناپذیر در مورد وظیفه و عدالت. او نه ریاکار و نه چاپلوس است، و از بی اعتنایی های هم واقعی و هم توهمی در آزار است. او مداوما دندان هایش را می خاید. استنیس فرمانده، دریانورد و جنگجوی بزرگی است، با این وجود شخصیتش مانع آن می شود که تبدیل به یک رهبر بزرگ شود. هر چند به او احترام می گذارند و از او می ترسند، با این وجود استنیس دوست داشته نمی شود و اشراف و مردم عادی علاقه و محبتی به او ندارند.

استنیس رابطه ای سرد با همسرش ملکه سلیس (Selyse) از خاندان فلورنت (House Florent) دارد. آن ها دختری کوچک و غمگین به نام شیرین (Shireen) دارند که علامت بیماری گری اسکیل (Grey Scale) بر صورتش سایه افکنده است. داووس سی ورث (Davos Seaworth) از وفادارترین خدمتکاران استنیس است.

تاریخ

 
استنیس اثر Giliberti

استنیس فرزند دوم کاسانا استرمونت و استفن براتیون است، جوان تر از رابرت براتیون و مسن از رنلی براتیون. پدر و مادرش در زمانی که او سیزده ساله بود از دست رفتند و همان روز ایمانش به مذهب را از دست داد. او سوگند خورد خدایانی را که این قدر بی رحمند که پدر و مادرش را آن گونه از او می گیرند، هرگز پرستش نخواهد کرد.

عزم و سرسختی استنیس افسانه ای است و این خصوصیت در هنگام قیام رابرت (Robert's Rebellion) به کار استنیس آمد. او توانست با موفقیت استورمز اند ،قلعه ی براتیون ها را که تا پایان جنگ در زیر محاصره قوای میس تایرل (Mace Tyrell) بود، نگه دارد و مانع پیروزی یکی از بزرگترین لشکریان وفادار به سلطنت در جبهه ی جنوب شود. قوای او تحت شرایط بسیار ناگواری بود، تا آن که قاچاقی ای به نام داووس به موقع سر می رسد، و آن ها را از گرسنگی نجات می دهد. محموله ی پیاز او باعث می شود تا آن ها بتوانند قلعه را برای ادامه ی مدت نبرد نگه دارند. بعد از آن که لرد ادارد استارک (Eddard Stark) سر می رسد و محاصره را برمی دارد، استنیس داووس را به خدمت می گیرد، به او عنوان "شوالیه ی پیاز" (Onion Knight) می دهد و اجازه می دهد نام خانوادگی سی ورث را برای خاندانش انتخاب کند. البته با توجه به عدالت تخطی نا پذیر استنیس، او داووس را به علت سال های قاچاقچی گری اش مجازات کرده، سر انگشتان پنج انگشت دست چپ او را قطع می کند. داووس مجازات استنیس را پذیرفته، خودش انگشتان خود را قطع می کند.

پس از رخ دادن غارت بارانداز پادشاه (Sack of King's Landing)، شاه جدید، رابرت براتیون استنیس را در راس ناوگانی به سوی دراگون استون روانه می کند، تا این قلعه را که هنوز به تارگرین ها (Targaryen) وفادار است، به چنگ آورد. بعد از پایان این ماموریت رابرت بر خلاف میل استنیس، او را لرد دراگون استون می کند، در عوض استورمز اند ثروتمند تر را به برادر جوان تر رنلی می دهد که در طی جریان جنگ هیچ کار خاصی نکرده بود. با این وجود رابرت نیازمند یک حاکم قوی در مقر وفاداران شاه دیوانه بود، و از این رو استنیس گزینه ی مناسب تری نسبت به رنلی برای این امر بود. ضمن این که این مزیت را داشت که استنیس تنش زا را از خشکی اصلی وستروس خارج می کرد. با توجه به خصوصیاتش، استنیس توانستی حاکمی موثر و کارا در دراگون استون شود.

استنیس همچنین تحت عنوان ارباب کشتی ها به شورای کوچک رابرت راه یافت. در طی قیام گریجوی (Greyjoy Rebellion)، استنیس فرمانده ناوگان سلطنتی بود و توانست ناوگان آهن (Iron Fleet) را به دام اندازد و در هم شکند. کمی بعد او ویک بزرگ (Great Wyk) را تحت نام برادرش رابرت فتح کرد. زمانی که استنیس در پایتخت بود سر اکسل فلورنت (Axell Florent) را به عنوان قلعه بان دراگون استون می گماشت.

در شب ازدواج استنیس با سلیس فلورنت ، رابرت در بستر ازدواج استنیس، دوشیزگی دالنا فلورنت (Dalena Florent) را برداشت. این رخداد موجب به دنیا آمدن فرزند حرام زاده ای به نام ادریک استورم (Edric Storm)، تنها حرام زاده ی رسمی رابرت شد. استنیس تاکید داشت که این فرزند حرام زاده لکه ننگی بر خاندان همسرش است و او را به عموی دیگرش رنلی در استورمز اند سپرد.

با وجود خدمات بسیار استنیس به برادرش رابرت، رابرت در ازایش به او بی محلی بسیارزی کرد. به جای آن که از استنیس به خاطر نگه داشتن استورمز اند تشکر کند، از ادارد استارک که محاصره را برداشت قدر دانی کرد. به جای آن که به خاطر فتح دراگون استون از او ممنون باشد، او را به خاطر فرار ویسریس (Viserys) و دنریس تارگرین (Daenerys Targaryen) سرزنش کرد. در حالی که آن ها خیلی پیش از رسیدن ناوگان تازه تاسیس استنیس از دراگون استون فرار کرده بودند. طبلق نظر سرسی رابرت دراگون استون را برای بی اعتنایی به استنیس به او داد. استنیس به جان ارن (Jon Arryn)، دست پادشاه (Hand of the King) کمک کرد تا مملکت را اداره کند، اما هیچ تشکر و قدر دانی ای از رابرت که وقتش را با شکار و مستی و فاحشه بازی می گذراند، دریافت نکرد. استنیس هیچ گاه در ملا عام از این موضوع شکایت نکرد، زیرا خدمت بدون انتظار جایزه نیازمند استنیس در آن موقعیت بود.

کمی پیش از اتفاقات بازی تاج و تخت (Game of Thrones)، استنیس شک کرد که فرزندان ملکه سرسی لنیستر (Cersei Lannister) فرزندان حقیقی رابرت نیستند. او شکش را با جان ارن در میان گذاشت، و آن ها با هم مساله را پی گیری کردند. او این مساله را ا رابرت مطرح نکرد، زیرا می دانست رابرت به ادعای او وقعی نخواهد نهاد. چون رابرت علاقه ای به استنیس نداشت، ممکن بود تصور کند او تلاش دارد خود را وارث رابرت جا بزند. با این وجود استنیس می دانست که رابرت به ادعای جان ارن توجه خواهد کرد. آن ها چندین فرزند حرام زاده ی رابرت را در پایتخت ملاقات کردند، و استنیس به این نکته اشاره کرد که تمامی آن ها موهایی سیاه دارند و همگی شبیه رابرت هستند. جان کتاب دودمان و پیشینه ی خاندان های بزرگ هفت پادشاهی (The Lineages and Histories of the Great Houses of the Seven Kingdoms) را مطالعه کرد و به این نتیجه رسید که ادعای استنیس صحیح است. هر گاه که یک براتیون صاحب فرزندی شده، فرزند صاحب موهای سیاه بوده است، حتی اگر والد یا والده ی دیگر، لنیستری مو طلایی بوده است.

زمانی که جان دانست که فرزندان سرسی فرزندان رابرت نیستند، برنامه ی آن را ریخت که فرزندش رابرت ارن (Robert Arryn) را به عنوان وارد، به دراگون استون نزد استنیس بفرستد. با این وجود قبل از آن که بتواند هر گونه اقدامی کند مسموم می شود.

اتفاقت اخیر

بازی تاج و تخت

 
استنیس اثر henning

بعد از مرگ جان ارن، استنیس به دراگون استون گریخت تا نیرو جمع آوردی کند و برای قدم های بعد خود برنامه بریزد. ادارد استارک که از نبود استنیس در دربار شگفت زده شده بود، گمان می برد علت آن اطلاع یافتن استنیس از طریقه ی مرگ جان ارن باشد. او خبر نداشت که استنیس از تصمیم رابرت برای انتخاب ادارد به عنوان دست جدید پادشاه دلسرد شده است. هنگامی که ادارد علت مرگ جان ارن را وا کاوی می کرد، او در یافت که استنیس و جان مدت زمان زیادی را در کنار هم سپری می کرده اند. زمانی که دانست استنیس و جان ارن از فاحشه خانه ای در پایتخت دیدار کرده اند، جایی با خصوصیت پرهیزکاری سخت گیرانه ی استنیس تناقض داشت، او به حقیقت نزدیک تر شد. رابرت بعد از یک شکار گراز مرد، و وارثش جافری براتیون (Joffrey Baratheon) بر تخت نشست. ادارد به عنوان نایب السلطنه سعی کرد به شاه حقیقی، استنیس کمک کند، ولی بیوه ی رابرت، سرسی لنیستر پیش دستی کرد و او را به زندان انداخت. جافری شاه بچه دستور اعدام ادارد را داد.

نزاع شاهان

 
شاه دریای باریک اثر Reneaigner

در دراگون استون، استنیس عنوان می کند که از آن جا که جافری فرزند حقیقی رابرت نیست، او وارث حقیقی رابرت برای تخت آهنین (Iron Throne) است. از بعد از مرگ شاه، استنیس سعی می کند تمام قوایی را که می تواند، از لرد های دریای باریک (Narrow Sea) و مزدوران میری (Myrish) و لایسنی (Lyseni) جمع آورد. با این وجود نیروی او بسیار کم تر از آن است که بتواند لنیستر های بارانداز پادشاه را به چالش بکشد. به علاوه آن که برادر کوچک ترش، رنلی با داشتن حمایت خاندان تایرل (House Tyrell) و لرد های سرزمین های طوفان (Stormlands) خود را شاه می نامد. استاد کرسن (Maester Cressen)، استاد تحت خدمت استنیس معتقد است که او باید با راب استارک (Rob Stark)، که خود را به تازگی شاه شمال (King of The North) نامیده بود، یا لایسا ارن (Lysa Arryn) پیمان اتحاد ببندد. اما همسر او، ملکه سلیس بر می گوید که استنیس نباید بر سر آن چه حق قانونی اش است، مصالحه نماید.

سلیس زیر نفوذ ملیساندر (Melisandre) از راهبه های لرد روشنایی (Lord of Light)بود. او اعتقاد داشت که استنیس باید به جنوب بادبان بکشد، و پرچم داران ریچ (The Reach) و سرزمین های طوفان را به تملک خود در آورد، با این وجود نتوانست استنیس را قانع کند. سلیس از استنیس خواست تا به لرد روشنایی ایمان بیاورد. او مدعی شد که ملیساندر در آتش مرگ رنلی را دیده است. استنیس در طلب قدرتی که ملیساندر پیش نهادش را داد، مذهب هفت (Faith of Seven) را کنار گذاشت و به پیروان لرد روشنایی گروید. مجسمه های هفت در دراگون استون چون قربانی هایی سوختند. ملیساندر ادعا کرد که استنیس آزور آهای (Azor Ahai) تجدید حیات یافته است، سمبلی مسیحایی در آیین رلور (R'hllor)، لرد روشنایی. تغییر مذهب استنیس به رلور باعث شد تا مردان استنیس به دو دسته تقسیم شوند، مردان شاه (King's Men) که ایمان خود را به مذهب هفت حفظ کردند و مردان ملکه (Queen's Men) که پیرو رلور بودند.

در اولین اقدام برای رسیدن به تخت آهنین، استنیس صد ها نامه به لرد های هفت پادشاهی (Seven Kingdoms) می فرستد، خود را شاه حقیقی وستروس می خواند و مدعی می شود که شاه کش (Kingslayer)، سر جیمی لنیستر (Jaime Lannister) پدر فرزندان سرسی است و نه رابرت براتیون. به جای حمله ی مستقیم به بارانداز پادشاه، استنیس استورمزاند را زیر ممحاصره می گیرد، به امید آن که برادر کوچک ترش قوایش را به او ملحق کند. او به رنلی پیش نهاد وراثت و مقامی در شورای کوچک را می دهد. رنلی پیش نهاد را به سخره می گیرد و نزاعی بین دو برادر رخ می دهد. آن ها موافقت می کنند که نیرو هایشان در صبح به جنگ هم بروند. در آن شب ملیساندر از جادویش استفاده می کند و یک سایه ی متحرک (Animated shadow) به دنیا می آورد، و این سایه رنلی را در هنگام سپیده دم می کشد. با این اتفاق اکثر قوای همراه رنلی به استنیس می پیوندند.

 
استنیس در حال جمع آوری نیرو هایش در دراگون استون

یکی از افراد وفادار رنلی که حاضر به تبعیت از استنیس نمی شود، سر کورتنی پنروس (Cortnay Penrose) ، قلعه بان استورمز اند است. سر کورتنی حاضر به تسلیم استورمز اند نمی شود، زیرا از بلایی که ممکن است استنیس سر ادریک استورم، حرام زاده ی رابرت آورد، می ترسد. او استنیس را به نبرد تن به تن می خواند، که استنیس امتناع می کند. سر داووس سی ورث، ملیساندر را به زیر دیوار های قلعه می برد و در آن جا ملیساندر به همان طریقی که رنلی را کشته بود، سر کورتنی را می کشد.

با تصرف استورمز اند استنیس به بارانداز پادشاه حمله ور می شود. جایی که آتش وحشی (Wildfire)، یک زنجیر مسدود کننده در ابتدای رودخانه و سایر تجهیزات دفاعی در برابر استنیس ایستادگی می کنند تا آن که با رسیدن قوای متحد لنیستر و تایرل، که شبح رنلی آن ها را فرماندهی می کند استنیس شکست می خورد. البته در حقیقت شبح، سر گارلان تایرل (Garlan Tyrell) است که با پوشیدن زره رنلی، خود را به شکل او در آورده است.

طوفان شمشیر ها

استنیس بعد از نبرد بلک واتر (Battle of Blackwater)، با لشکری در هم شکسته به دراگون استون بر می گردد. او دستور زندانی کردن دست خود، آلستر فلورنت (Alester Florent) را می دهد، که تلاش کرده بود صلحی را با لنیستر ها بر قرار کند و پیش نهاد گروگانی دادن شیرین براتیون، دختر استنیس را به آن ها داده بود.


ضیافتی برای کلاغ ها

رقصی با اژدهایان

بادهای زمستان

نقل قول های استنیس

کرسن: پس رنلی نه، بقیه ممکنه به کمکت بیان. پسر ادارد استارک ادعای پادشاهی شمال رو کرده، با حمایت تمام قوای وینترفل و ریورران (Riverrun)

استنیس: یک پسر خام و یک شاه دروغین دیگر، آیا باید یه مملکت تکه تکه رو بپذیرم.

کرسن: مطمئنا یه مملکت نصفه بهتر از هیچه. و اگر به پسره کمک کنی تا انتقام پدرش رو بگیره-

استنیس: چرا باید انتقام ادارد استارک رو بگیرم؟ اون مرد برای من اهمیتی نداشت. اوه، رابرت مطمئنا عاشقش بود. مثل یک برادر دوستش داشت، چقدر این رو شنیدم؟ من برادرش بودم، نه ادارد استارک، اما با رفتاری که با من می کرد نمی تونستی متوجه بشی. من استورمز اند رو براش حفظ کردم. گرسنگی کشیدن مردان خوب رو می دیدم، در حالی که میس تایرل و پاکستر ردواین (Poxter Redwyne) جلوی دید دیوار ها جشن می گرفتند. رابرت ازم تشکر کرد؟ نه. از ادارد استارک تشکر کرد که محاصره رو رفع کرد، اون هم در حالی که ما دیگه مجبور به خوردن موش و تربچه شده بودیم. به دستور رابرت یه ناوگان ساختم، و دراگون استون رو براش گرفتم. دستم رو گرفت بگه آفرین برادر، بدون تو چه کار می کردم؟ نه، من رو به خاطر این که گذاشتم ویلم دری (Willem Darry) ویسریس (Viserys) و بچه رو ببره سرزنش کرد، انگار می تونستم جلوش رو بگیرم. پانزده سال توی شوراش نشستم، به جان ارن کمک کردم مملکت رو اداره کنه زمانی که رابرت کارش زن و شراب بود، اما زمانی که جان مرد، برادرم من رو دست کرد؟ نه، چهار نعل رفت پیش دوست عزیزش ند استارک و افتخار رو بهش پیش نهاد داد. بگذریم که چقدر هم به نفع هر دوشون شد.

—استنیس به استاد کرسن

استارک ها می خوان نصف مملکت من رو بدزدند، مثل لنیستر ها که تختم رو دزدیدند و برادر عزیز خودم که سرباز ها، پرچمداران و قلعه هایی که قانونا حقه منه رو دزدیده. اون ها همشون غاصبند. همشون دشمن منند.
مردان خوب و شریفی برای جافری می جنگند، با این اعتقاد غلط که اون پادشاه به حقه. یک شمالی ممکنه همین رو در مورد راب استارک بگه. ولی این لرد هایی که دور برادر من جمع شدن می دونستند که او غاصبه. دلیلشون برا پشت کردن به پادشاه حقیقیشون چیزی بهتر از رویایی قدرت و افتخار نبوده، و برای من مشخص شده که چی هستند. عفوشون کردم، بله بخشیده شدند ولی فراموش نشدند.

—استنیس به داووس سی ورث

منابع

]] است. مشخص نیست که استنیس واقعا مرده، یا آن که نامه تنها دروغی از جانب رمسی بوده است.}}