سرسی لنیستر
| در حال ترجمه این موضوع توسط کاربر:King Robert در حال ترجمه است. این الگو برای این قرار داده شده است که سایر اعضا به صورت موازی این مقاله را ترجمه نکنند. |
سرسی لنیستر (Cersei Lanister) فرزند ارشد لرد تایوین (Tywin) و بانو جوانا لنیستر (Joanna Lannister) است، و برادری دوقلو به نام جیمی لنیستر (Jaime Lannister) دارد. بعد از قیام رابرت (Robert's Rebellion) او با رابرت براتیون (Robert Baratheon)، شاه جدید ازدواج کرد و ملکه ی هفت پادشاهی (Seven Kingdoms) شد. سرسی مادر سه فرزند به نام های جافری (Joffrey)، میرسلا (Myrcella) و تامن براتیون (Tommen Baratheon) است. در مجموعه ی تلویزیونی نقش سرسی را لنا هیدی بازی کرده است.
سرسی اثر Amoka | |
| |
القاب | روشنایی غرب روسپی |
---|---|
عنوان | ملکه ی وارث محافظ مملکت |
خاندان | خاندان لنیستر خاندان براتیون از بارانداز پادشاه |
فرهنگ | سرزمین های غربی |
تولد | در 266AL در کسترلی راک |
همسر | رابرت براتیون |
کتاب(ها) | بازی تاج و تخت(حضور دارد) نزاع شاهان(حضور دارد) |
| |
بازیگر | لنا هیدی |
سریال | فصل اول | فصل دوم | فصل سوم |
ظاهر و شخصیت
سرسی خودرای و جاه طلب است و هوش زیادی در انجام کار های رذیلانه دارد. سرسی از نظر خودش سیاست مداری موشکاف است و دوست دارد خود را دختر پدرش بپندارد و از این رو زمانی که اطرافیانش به دستورات عجیب و پر از اشکال او روی خوش نشان نمی دهند، احساس توهین می کند. او از رسومات و عرفی که به خاطر جنسیتش بر او تحمیل می شود متنفر است، ولی هرگز نمی داند که دلیل آن که افراد از او پیروی نمی کنند و به دستوراتش احترام نمی گذارند آن است که او یک رهبر ضعیف است.
در ابتدای مجموعه سرسی با کنترل کردن آشفتگی ها و پریشانی های پیرامون مرگ شاه رابرت و آغاز جنگ پنج پادشاه (War of Five Kings) از خود هوش قابل توجهی نشان می دهد، با این وجود و با پیشروی مجموعه، هر چقدر سرسی به قدرت بیشتری می رسد، بیشتر ثابت می کند که در کنترل قدرت فاقد صلاحیت است. با این که بیشتر عمرش را در تلاش برای کسب قدرت بوده، به نظر می رسد او هیچ ایده ای ندارد که در زمان رسیدن به قدرت چطور باید از آن استفاده کرد.
اخلاق آتشین سرسی و غرورش که به آسانی جریحه دار می شود بار ها باعث می شوند که او دست به اقدامات نابخردانه بزند، و او به ندرت آثار سوئی را که تصمیماتش ممکن است به بار آورند در نظر می گیرد. او فاقد شکیبایی خسته کننده ولی حیاتی برای حکومت است و به طور فزاینده ای از رو به رو شدن با حقایق ناراحت کننده سر باز می زند، و از این رو به جای مشاوران صادق و توانمند، آدم های چاپلوس و متملق را دور خود جمع می کند. در حالی که از شیوه ی زندگی لذت طلبانه رابرت که منجر به زوال جسمش شد متنفر است، به طور ناخودآگاه در اثر سردرگمی ناشی از فشار رهبری، از عادات رابرت در افراط در غذا خوردن، مصرف الکل و روابط جنسی تقلید می کند. اگرچه سرسی نیز مانند پدرش معتقد به حکومت بر پایه ترس و نه عشق است، او توانایی ترکیب کردن بی رحمی با احتیاط و مصلحت گرایی را ندارد و فاقد قوه ی قضاوت صحیح است.
احساسات سرسی نسبت به پدرش پیچده است؛ از طرفی به علت ازدواجش با رابرت براتیون و ندادن قدرت و احترامی که سرسی اشتیاقش را داشت از او دلخور است، از طرف دیگر او را تحسین می کند و سعی می کند از بی رحمی و کار آمدی او به عنوان یک سیاست مدار تقلید کند. سرسی از برادر کوچک ترش تیریون (Tyrion) نفرت دارد، زیرا با تولدش مادرشان را کشت. با آن که سرسی از دورنمای ازدواج سلطنتی اش با رابرت براتیون خشنود بود، به سرعت او را به عنوان احمق مستی که در شیفتگی خاطره اش از لیانا استارک (Lyanna Stark) مانده، در نظر گرفته و خوار شمرد.
تنها کسانی را که می توان نام برد که سرسی واقعا به آن ها عشق می ورزد یکی برادر دوقلویش جیمی است که از نوجوانیشان رابطه ی زنای با محرم با هم داشته اند و دیگری فرزندانش (که همگی نام خانوادگی براتیون دارند اما پدر حقیقشان جیمی است.) هستند. با این وجود به نظر می رسد او جیمی و فرزندانش را بیشتر به عنوان قسمتی از خودش دوست دارد و نه چیز دیگر، و از این رو گاها بر آن ها می تازد. با این که به شدت از فرزندانش در برابر هر گونه آزاری از بیرون محافطت می کند، اما آن چه را راهنمایی صحیح و نظم استوار نامیده می شود در اختیار آن ها قرار نمی دهد و زمانی که او را ناامید کرده یا از او سرپیچی می کنند، ممکن است با واکنشی تند و توهین آمیز با آن ها برخورد کند.
سرسی زنی کاملا زیبا، با ظاهر لنیستری کلاسیک است: موهای بلوند، چشمان درخشان سبز، پوست روشن و ظاهری تجملاتی و برازنده. برای دیدن تصاویر بیشتر این جا را ببینید. با این وجود گذر زمان و زایمان هایش اثرش را روی او گذاشته است.
تاریخ
سرسی در واقع فرزند ارشد خانواده است، اگرچه برادر دوقلویش جیمی لحظاتی بعد به دنیا آمد و بر پاشنه ی او چنگ زد. این دو نه ساله بودند که برادرشان تیریون به دنیا آمد و با تولدش مادرشان را کشت. این اتفاق موجب دلسردی و افسردگی پدرشان شد.
سرسی و جیمی از کودکی با هم روابط جنسی را تجربه کردند. یک بار یکی از خدمتکاران آن ها را در حین این کار می بیند و به مادرشان گزارش می دهد. جوانا اتاق های آن ها را به دو نقطه ی دور از هم در قلعه منتقل می کند تا مانع از تکرار چنین رفتاری شود. در دوازده سالگی پدرش که دست شاه (Hand of The King) شده است، او را با خود به بارانداز پادشاه می برد. در سال های بعد تایوین هر پیشنهادی را که برای سرسی می رسد رد می کند، احتمالا به امید آن که او را به ازدواج یکی از شاهزاده های تارگرین درآورد. او دلتنگ جیمی می شود و وقتی تایوین تصمیم می گیرد جیمی را به ازدواج لایسا تالی (Lysa Tully) درآورد حسادت می کند. جیمی در پانزده سالگی و در طی یک لشکرکشی علیه انجمن برادری کینگزوود (Kingswood Brotherhood) شوالیه می شود. او در راه بازگشت به کسترلی راک (Casterly Rock) از بارانداز پادشاه دیدن می کند تا خواهرش را ببیند. سرسی جیمی را اغوا کرده و او را قانع می کند که به گارد پادشاه (Kingsguard) بپیوندد، که او را ملزم می کند که در ادامه ی عمر ازدواج نکرده و در بارانداز پادشاه در نزدیکی سرسی باقی بماند. سرسی می دانست که لرد تایوین از این اتفاق ناخشنود خواهد شد اما از ترس خشم شاه ایریس جرات ابراز علنی آن را ندارد.
سرسی در طول یک ماه بعد ترتیبات پشت پرده این کار را انجام می داد، اما با وجود آن که طرح او برای پیوستن جیمی به گارد پادشاه موفقیت آمیز بود، نقشه اش بر باد می رود. تنش ها در رابطه ی بین پدرش و شاه بالا می گیرد و لرد تایوین انتصاب جیمی در گارد پادشاه را به منزله ی دزدیدن وارثش از او برداشت کرده، توهین قلمداد می کند. او به یک بهانه ی کوچک از مقامش به عنوان دست استعفا می دهد و به همراه سرسی به کسترلی راک بر می گردد و دوقلو ها را دوباره از هم جدا می کند.
کمی بعد از پایان قیام رابرت سرسی با رابرت براتیون ازدواج می کند تا پیوند خاندان سلطنتی را با خاندان لنیستر برقرار کند. سرسی در ابتدا شیفته ی جمعیت شادمان حاضر در مراسم ازدواج می شود. اما شیفتگی اش زمانی که رابرت در اولین شبشان با هم نام «لیانا» را در گوشش زمزمه می کند به پایان می رسد. این ازدواج به سرعت رو به زوال می رود و سرسی زناکاری هایش با جیمی را دوباره از سر می گیرد. او از جیمی سه فرزند به دنیا می آورد، (جافری، میرسلا و تامن) و موفق می شود هر سه را به عنوان فرزندان قانونی رابرت جا بزند. سرسی که از رابرت متنفر شده است، نهایت تلاش خود را می کند که از او باردار نشود، او بعد ها نزد ادارد استارک (Eddard Stark) اعتراف می کند که جنینی را که در ابتدای ازدواجشان از رابرت آبستن شده بود، کشته است.
حقیقت حرام زادگی فرزندان سرسی رازی سربسته می ماند تا آن که استنیس براتیون (Stannis Baratheon)، که می دانست فرزندان حرام زاده ی برادرش سیاه مو و چشم آبی هستند شک کرد که چرا فرزندان سلطنتی فاقد تشابهی به پدر اسمیشان هستند. او شکش را در نزد جان ارن (Jon Arryn) دست وقت مطرح کرد و این دو با هم موضوع را پی گیری کردند. جان قبل از آن که بتواند اقدامی کند مسموم شد و استنیس از بارانداز پادشاه گریخت. با این وجود کشفیاتشان سر نخ هایی برای دیگران بر جا گذاشت.
اتفاقات اخیر
بازی تاج و تخت
بعد از مرگ جان ارن، سرسی شوهرش رابرت براتیون را در سفر به وینترفل (Winterfell) همراهی کند. زمانی که رابرت و بیشتر حاضرین در قلعه به شکار می روند، سرسی و برادرش جیمی در قلعه می مانند. برن استارک (Bran Stark) این دو را در حین زناکاری می بیند، و در حالی که سرسی اصرار دارد که آن ها باید کاری انجام دهند تا پسربچه آن چه را دیده نزد کسی تعریف نکند، جیمی فورا برن را از برج پایین می اندازد. سرسی جیمی را برای اقدام بی فکرانه اش سرزنش می کند، او معتقد است در حالی که آن ها می توانستند با ترساندن برن را وادار به سکوت کنند اقدام به قتل او احمقانه بوده است.
هنگامی که کاروان سلطنتی به بارانداز پادشاه برمی گردد پرنس جافری به یک پسر قصاب به نام مایکاه (Mycah) حمله می کند، این اقدام آریا استارک (Arya Stark) و دایرولفش (Direwolf) را برمی انگیزاند تا با او مقابله کرده، او را خلع سلاح کنند. جافری نزد والدینش ادعا می کند که آریا و گرگش بدون دلیل به او حمله کرده اند.
رابرت خواسته ی سرسی برای تنبیه شدید بچه را نمی پذیرد، اما سرسی موفق می شود او را قانع کند تا به عنوان تاوان دستور قتل دایرولف دیگر را بدهد.
رابرت که ادارد استارک (Eddard Stark) را به عنوان جانشین جان ارن دست پادشاه کرده است، دستور برگزاری یک تورنومنت بزرگ را به افتخار دست جدید می دهد. سرسی رابرت را از شرکت در مبارزه ی تن به تن منع می کند، که موجب مشاجره ای بین شاه و ملکه می شود. رابرت بر تصمیمش برای شرکت در مبارزه مصر است، ولی سر باریستان (Ser Baristan) و ادارد استارک موفق می شوند او را از این تصمیم بازدارند. کمی بعد واریس (Varys) ادعا می کند که سرسی می دانسته منع کردن رابرت برای شرکت در مبارزات تن به تن موثرترین راه برای قانع کردن او برای شرکت در مبارزه بوده است، و طرح هایی چیده شده تا او "به طور اتفاقی" در حین مبارزه کشته شود. او همچنین مدعی می شود که سر هیو (Hugh) از دره (Vale)، که روز قبل به دست سر گرگور کلگان (Gregor Clegane) کشته شده، می توانسته کسی باشد که جان ارن را طبق دستور لنیستر ها کشته است، بنابراین آن ها ترتیب مرگش را داده اند تا از سکوت دائمی او مطمئن شوند.
وقتی کتلین استارک (Catelyn Stark) تیریون را اسیر می گیرد، سرسی با رابرت مشاجره می کند و به خاطر آن که رابرت توهینی را که به خانواده ی همسرش شده تلافی نمی کند، به مردانگی او توهین می کند. شاه در پاسخ به توهین او را می زند، سرسی می گوید جراحت را به عنوان "نشانی از افتخار" در بر می کند. ادارد استارک که در آن جا حاضر است، اقدام دوستش را تایید نمی کند. رابرت نیز اذعان می کند کارش شاهانه نبوده است، ولی سرسی برای تحریک کردنش سرزنش می کند. ادارد که دست شاه باقی مانده است، در مورد مرگ جان ارن تحقیق می کند و حقیقت را در مورد والدین فرزندان سلطنتی کشف می کند. او با سرسی روبه رو می شود، و سرسی تایید می کند اتهام ادارد صحیح است. سرسی به او قول می دهد که اگر با او متحد شود و رازش را حفظ کند به او پاداش دهد، اما ادارد نمی پذیرد. ادارد که نمی خواهد به بچه ها آسیبی برسد،به او هشدار می دهد که حقیقت را به رابرت خواهد گفت و از او می خواهد با فرزندانش فرار کند.
اما سرسی در عوض از زمانش برای ترتیب دادن یک "تصادف" برای رابرت در حین شکار استفاده می کند. او برای ملازم رابرت، لنسل (Lancel) که یکی از عشاق سرسی نیز هست، شراب قوی تهیه می کند و به او می گوید که این انگور مورد علاقه ی رابرت است. لنسل در حین شکار از این شراب به رابرت می دهد، و از آن جا که شراب قوی تر از انتظار رابرت است، او به شدت مست می شود و زخمی کاری از یک گراز بر می دارد. رابرت در بستر مرگ ادارد را تا زمانی که وارث سیزده ساله اش، جافری به سن قانونی برسد نایب السلطنه می نامد. اما صبح روز بعد از مرگ سرسی قدرت را به دست می گیرد و لرد ادارد را خائنی می نامد که علیه جافری توطئه کرده است. او ادارد را زندانی می کند و به نام ملکه نایب السلطنه در راس شورای کوچک (small council) حافری قرار می گیرد.
سرسی قصد دارد ادارد را مجبور کند که به خیانت اعتراف کند و به جای مرگ اجازه ی پوشیدن لباس سیاه بیابد، تا بدون آن که ضدیت شمال (The North) را برانگیزاند او را از عرصه ی سیاست حذف کند. او ترتیب یک اعتراف عمومی را در پله های سپت اعظم بیلور (Great Sept of Baelor) می دهد، و سپتون اعظم (High Septon) را قانع می کند که به او پیشنهاد بخشودگی داده شده و زمین مقدس با خون آلوده نخواهد شد. اما سرسی خیره سری و حس بی رحمی جافری را دست کم گرفته بود. جافری احمقانه توصیه ی او را نادیده گرفته و دستور اعدام فوری لرد استارک را می دهد. جینوس اسلینت (Janos Slynt) و ایلین پین (Ilyn Payne) قبل از آن که سرسی بتواند مداخله کند دستور شاه را انجام می دهند. با این اقدام علاوه بر آن که به مذهب بی احترامی می شود، صلح بین استارک و لنیستر ناممکن می شود.