جیمی لنیستر
جیمی لنیستر (Jaime Lannister) مشهور به شاه کش (kingslayer)، فرزند دوم و اولین پسرِ لرد تایوین لنیستر (Tywin Lannister) از کسترلی راک (Casterly Rock) و همسرش لیدی جوانا لنیستر (Joanna Lannister) است. جیمی در سن پانزده سالگی به عضویت گارد پادشاهی (kingsguard) ایریس تارگرین دوم (Aerys II Targaryen) در آمد، و تبدیل به جوان ترین عضو گارد در تاریخِ شکل گیری آن شد.[۱] وقتی که او به شکل خائنانه ای شاه ایریس را در پایانِ قیام رابرت (Robert's Rebellion) کُشت، لقب ننگ آورِ «شاه کش» را به او دادند.[۲][۳] جیمی بیشتر عمرش را زنای با محرم، با خواهر دوقلویش سرسی (Cersei) داشت و از او صاحب سه بچه است: جافری، میرسلا و تامن (Joffrey, Myrcella and Tommen). هر چند بیشترِ مردم فکر می کنند پدرِ آن ها، همسر سرسی است، شاه رابرت (King Robert). در طوفان شمشیرها (A Storm of Swords)، جیمی تبدیل به یکی از شخصیت هایی می شود که داستان از دید او بیان می شود (POV characters). در سریال تلویزیونی نقش او را نیکولیج کوستر والدائو (Nikolaj Coster Waldau) بازی می کند.[۴]
اثر Michael Komarck | |
| |
القاب | شاه کش شیر لنیستر |
---|---|
عنوان | سر محافظ شرق |
خاندان | خاندان لنیستر گارد پادشاه |
تولد | در سال 266 پس از ورود اگان در کسترلی راک |
کتاب(ها) | بازی تاج و تخت(حظور دارد) نزاع شاهان(حظور دارد) |
| |
بازیگر | نیکولای کاستر والدو |
سریال | فصل اول | فصل دوم | فصل سوم |
شخصیت و ظاهر
جیمی ذاتاً جنگجو است، و بیشترِ مهارت هایش در حوزه ی نظامی هستند. او علاقه ی زیادی به سیاست یا توطئه چینی های درباریان ندارد، به گفته ی خود او، جیمی تنها وقتی که واقعاً حس زنده بودن می کند زمانی است که در حال جنگ یا عشق بازی باشد. جیمی همان ظاهر اصلیِ لنیسترها را دارد، چشمان سبزِ روشن و موهای طلایی. می گویند که او بسیار خوش قیافه است، قدی بلند که با قیافه ای خوشایند تکمیل شده و «لبخندی که مثل خنجر می بُرَد».[۲] وقتی که در حال انجام وظیفه است، لباسی سفید می پوشد، مانند بقیه ی اعضای گارد پادشاهی (kingsguard)، اما همچنین لباس هایی مزین به رنگ های خاندانش و زره ی خاص خودش را هم می پوشد، زره ای با روکش طلا و کلاهخودی به شکل سرِ شیر.
در اوایل سریال، جیمی متکبر، بی اخلاق و پست به نظر می آید، که ویژگی های رفتاری اش به خواهر دوقلویش سرسی (Cersei) شباهت دارد. به هر حال، زندانی بودن و مشاهده پایبندی سرسختانه برین (Brienne) به شرافت و افتخار، او را تغییر می دهد. او درمانده گی اش را مانند صفحه ای سفید میبیند که برای نوشتن یک سرگذشته جدید آماده است، و به شوخی با خود فکر می کند که دست طلاییِ او خیر خواهد بود و می اندیشد که «عدالت همین حس رو داره» حتی زمانی که آن را با مردان لنیستری تقسیم می کند.
چون او کارهایی سزاوارِ سرزنش کرده و شهرتِ بدی دارد، هر چیز که می گوید، معمولاً به بدترین حالت ممکن در نظر گرفته می شود. دیگران شوخی های فی البداهه او را خطری بزرگ در نظر می گیرند، تنها چون شاه کش (kingslayer) آن را گفته است. جیمی برای شرافت بود که پیمانِ گارد پادشاهی اش را بست، ولی زمانی که او و پیمانش در تضاد باشند، او عمل را انتخاب می کند و آن را ادامه می دهد تا به پایان برسد و مهم نیست که چه نتیجه ای داشته باشد.
تاریخچه
گذشته
جیمی بزرگ ترین پسرِ لیدی جوانا (Joanna) و لرد تایوین لنیستر (Tywin Lannister)، حکمران خاندان لنیستر (House Lannister)، ثروتمندترین مرد هفت پادشاهی (Seven Kingdoms) و لردِ بالا دست سرزمین های غربی (Westerlands) است. جیمی و خواهر دوقلوی بزرگترش سرسی (Cersei) از همان ابتدای کودکیشان جدا نشدنی بودند، حتی تا آن جا پیش رفتند که در سنین جوانی، با هم رفتارهای جنسی را تجربه کردند. در یکی از همین دفعات، خدمتکاری مچ آن ها را گرفت و به مادرشان اطلاع داد. خوابگاه جیمی بلافاصله به سمت دیگرِ قلعه منتقل شد، و به هر دوی آن ها گفتند تا دیگر هیچ وقت چنین کاری نکنند.[۵][۶]
در سن نه سالگی، او مادرش را از دست داد. مادرش در حین زایمان برادر کوچک تر او، تیریون (Tyrion) در گذشت. حتی با این که تیریون یک کوتوله با نقص ظاهری است، به نظر میاید که جیمی بر خلاف سرسی و تایوین، با محبت و احترام با او رفتار می کرده است.[۷]
در سن یازده سالگی، جیمی به کریک هال (Crakehall) فرستاده شد تا در کنار مِرِت فری (Merrett Frey)، ملازم لرد سامنر کریک هال پیر (Sumner Crakehall) باشد. دو سال بعد، در حالی که هنوز یک ملازم بود، برای اولین بار در مسابقات برنده شد.[۸][۹]
شوالیه شدن
در سن پانزده سالگی، جیمی در نبرد در برابر انجمن برادری جنگل شاهی (Kingswood Brotherhood) شرکت کرد، و در ان لرد کریک هال را از دست بن شکم گنده (Big Belly Ben) نجات داد و با شوالیه ی خندان (Smiling Knight) دیوانه مبارزه کرد. او در میدان نبرد، به دست سر آرتور داین (Ser Arthur Dayne) شوالیه شد.[۸]
در بازگشت به کسترلی راک (Casterly Rock)، در بارانداز پادشاه (King's Landing) توقف کرد تا خواهرش را ملاقات کند، خواهری که سال ها از او جدا افتاده بود.[۸] آن جا بود که سرسی (Cersei) به او گفت لرد تایوین قصد دارد او را به ازدواجِ لایسا تالی (Lysa Tully)، دومین دخترِ لرد هاستر تالی (Lord Hoster Tully) از ریورران (Riverrun) در بیاورد. سرسی پیشنهاد کرد که جیمی به جای آن، به عضویت گارد پادشاهی (Kingsguard) در بیاید، و جای سر هارلان گرندیسون ( Ser Harlan Grandison) را که به تازگی مرده بود را بگیرد، تا به این وسیله به او نزدیک باشد و خودش را از ازدواج ناخواسته با لایسا رها کند. بعد از شبی پر حرارت که همراه با سرسی گذراند، او با نقشه ی خواهرش موافقت کرد، هر چند هر دو انتظار داشتند که پدرشان با آن مخالفت کند. سرسی قرارهای لازم را برای ماه بعد ترتیب داد و جیمی در کسترلی راک خبرهایی دریافت کرد مبتنی بر این که برای گارد پادشاهی انتخاب شده است.[۸]
یک ماه بعد، در مراسمِ تورنومنت هارن هال ( Tourney at Harrenhal) لرد فرمانده سر جرالد های تاور (Lord Commander Ser Gerold Hightower) او را به عضویت گارد پادشاهی (Kingsguard) در آورد. و به این صورت، او تبدیل به جوان ترین شوالیه ای شد که تا به حال به این مقام رسیده است.[۱] به هر حال، آن شب شاه ایریس با فرستادن او به بارانداز پادشاه برای محافظت از ملکه ریلا (Queen Rhaella) و شاهزاده ویسریس (Prince Viserys)، این افتخار را به کامش تلخ کرد و نگذاشت او از فرصت شرکت در مسابقاتِ لرد ونت (Whent) استفاده کند. بعد ها جیمی فهمید که پادشاه او را تنها به عنوان سپری در برابر لرد تایوین (Tywin) برای گارد پادشاهی انتخاب کرده است. ایریس به طرز دیوانه واری به تایوین حسادت می کرد، و می خواست تا وارثش را از او بدزدد.[۱۰] کمی پس ز آن، نقشه نزدیک شدن جیمی به سرسی (Cersei) شکست خورد، و آن طور که آن ها قصد داشتند پیش نرفت. لرد تایوین که از این حوادث عصبانی شده بود، بهانه ای آورد و از مقام دست استعفا داد و با سرسی به کسترلی راک بازگشت. جیمی در دربار باقی ماند، و به محافظت از شاه مشغول شد.[۸]
گارد پادشاهی
در مدت خدمت جیمی در گارد پادشاهی (Kingsguard)، دیوانگی و ظلمِ ایریس (Aerys) روز به روز بیشتر می شد، و جیمی می دید که با خیلی از اعمال ایریس مخالف است و مشکل دارد. یک شب، او و جان دری (Jon Darry) بیرون خوابگاهِ ملکه ریلا (Queen Rhaella) به نگهبانی ایستاده بودند، در حالی که ایریس به او تجاوز می کرد. جیمی به دری گفت که قسم آن ها شامل حفاظت از ملکه نیز می شود، دری به او جواب داد:
” خورده ایم، ولی نه در برابر ایریس[۱] “
واکنشی شبیه به این را در هنگام اعدامِ برندون (Brandon) و لرد ریکارد استارک (Rickard Stark) از سوی فرمانده اش دریافت کرد، سر جرالد های تاور (Gerold Hightower) به او یادآوری کرد که او قسم خورده از شاه محافظت کند، نه این که کارهایش را قضاوت کند.[۱۱] جیمی بیشتر کارهای ایریس را با «نادیده گرفتن» آن کنار می آمد، بعدها او به برین (Brienne) نیز این نصیحت را کرد، در زمانی که مردان وارگو هوت (Vargo Hoat) قصد داشتن به او تجاوز کنند،
او واقعاً به این کار به عنوان راهی برای کنار آمدن با واقعیت های سخت و راهی برای قابل تحمل کردن یک ماموریت ترسناک، اعتقاد دارد.[۱۲]
همان طور که قیام رابرت (Robert's Rebellion) رشد میافت، ایریس (Aerys) نمی گذاشت تا جیمی به لشکرِ سلطنتی ملحق شود، به جایش او را در بارانداز پادشاه (King's Landing) نگه می داشت، تا از او به عنوان گروگان در برابر تهدید احتمالی لرد تایوین (Tywin) استفاده کند، زیرا که او هنوز به هیچ یک طرفین پاسخ مثبت نداده بود. ایریس در زمان جنگ چندین دست (Hand) را منصوب کرد، ولی هرگز از تایوین دعوت نکرد تا عنوان قدیمی اش را پس بگیرد. در آخر، جیمی تنها رداسفیدی (White Cloak) بود که در پایتخت باقی ماند.
پس از جنگ ناقوس ها (Battle of Bells)، برای ایریس (Aerys) مصلم شده بود که شورش ممکن است به موفقیت برسد و بارانداز پادشاه (King's Landing) از دست برود. ایریس به همراه رئیسِ آتش کارهایش (pyromancer) نقشه ای ریخت که شامل گذاشتن مخزن هایی از آتش وحشی در سرتاسر شهر بود. نقشه اش این بود که تمام شهر را با خاک یکسان کند، ولی آن را به رابرت تحویل ندهد. دست جدیدش، لرد کارلتون چلستد (Qarlton Chelsted) که بعد از تبعید دو دست قبلی (لرد اوون مری ودر (Owen Merryweather) و جان کانینگتون (Jon Connington)) به این مقام رسیده بود در مورد این نقشه با ایریس مخالفت کرد، زنجیر عنوانش را در آورد و آن را روی زمین پرت کرد. ایریس به خاطر این کار او را زنده زنده سوراند و آتش کار مجبوبش، روزارت (Rossart) را به مقام دست ترفیع داد. تمام این مدت، جیمی از شاه محافظت می کرد، جزئیات نقشه اش را رعایت می کرد و رازهایش را نگه می داشت.[۳]
وقتی پرنس ریگار (Prince Rhaegar) قلعه سرخ (Red Keep) را ترک کرد تا در ترایدنت (Trident) با شورشی ها رو به رو شود، جیمی به او التماس کرد تا او را هم با خود ببرد و سر باریستان سلمی (Barristan Selmy) یا جان دری را برای حفاظت از شاه در پایتخت بگذارد. ریگار این پیشنهاد را نپذیرفت، و تائید کرد که شاه ایریس قصد دارد جیمی را نزدیک خود نگه دارد، چون بیشتر از هر کسی از تایوین لنیستر (Tywin Lannister) می هراسد. به هر حال، ریگار به جیمیِ خشمگین و ناامید قول داد که بعد از بازگشتش از میدان جنگ، تغییراتی ایجاد خواهد شد.[۱۳] ولی ریگار در نبرد ترایدنت (Battle of the Trident) کشته شد و نتیجه ی شکست لشکرش، پیروزیِ شورشیان بود. در نتیجه ایریس (Aerys) ملکه ی باردار و پسرش ویسریس تارگرین (Viserys Targaryen) را به دراگن استون (Dragonestone) فرستاد.
شاه کش
پس از ترایدنت (Trident)، سرانجام لرد تایوین (Tywin) در کسترلی راک (Casterly Rock) برانگیخت و پرچمدارانش را خبر کرد. نگرانی اصلی او این بود که پسرش در دست شاه ایریس (Aerys) بود و شاه که نزدیک به شکست بود، ممکن بود از سر لجبازی جیمی را بکشد، به علاوه این که جیمی ممکن بود کار عجولانه ای بکند. لشکریان لنیستر تا جلوی دروازه های بارانداز پادشاه آمدند و درخواستِ ورود کردند. با وجود اینکه واریس (Varys) لرد تایوین را خائن خطاب کرد، ایریس به حرف استاد بزرگ پایسل (Grand Maester Pycelle) گوش داد، کسی که به او گفت لرد تایوین برای دفاع از او آمده، و ایریس به نصیحت او گوش کرد و دروازه ها را به روی لرد تایوین و لشکریانش گشود. تایوین پس از ورودش، به ایریس خیانت کرد و شروع به غارت بارانداز پادشاه (Sack of King's Landing) کرد.[۳]
به عنوان آخرین عضوی که از گارد پادشاهی (Kingsguard) در بارانداز پادشاه (King's Landing) باقی مانده بود، محافظت از قلعه سرخ (Red Keep) بر عهده جیمی بود. جیمی که می دانست شانسی برای محافظت از قلعه ندارد، پیغام رسانی را پیش پادشاه فرستاد و از او خواهش کرد که برود و با مهاجمان مذاکره کند. پیغام رسان با دستور شاه برگشت، دستوری مبنی بر اینکه جیمی برای او سر لرد تایوین (Tywin) را بیاورد تا ثابت کند که خائن نیست. به علاوه پیغام رسان اطلاع داد که روزارت (Rossart) نزد شاه بود، و جیمی را به سمتی هدایت کرد که باور کند ایریس (Aerys) در حال دادن دستورِ نابودی شهر بوده است.[۳]
جیمی به تالار تخت می رود و در راهش به روزارت (Rossart) برخورد می کند، و او را درحالی می بیند که مانند سربازی عادی لباس پوشیده بود و به عجله به سمت یکی از درهای عقبی می رفت. جیمی به او حمله می کند. روزارت سعی می کند از خودش حفاظت کند ولی در برابر شوالیه ی با تجربه، او شانسی نداشت. جیمی با شمشیرش آتش کار را می کشد. سپس او از طریق ورودی شاه وارد تالار تخت می شد و ایریس (Aerys) را می بیند که تنها در تالار قدم می زند. وقتی شاه خونِ روی شمشیر جیمی را می بینید، می پرسد که خون لرد تایوین (Tywin) است یا خیر، و دوباره به جیمی دستور می دهد که باید سرِ پدرش را برای او بیاورد، و گرنه او هم با خائنانِ دیگر می سوزد. او به جیمی می گوید که روزارت در راه است تا خوشامدگویی گرمی با دشمنان بکند، و دوباره می پرسید که خونِ چه کسی روی شمشیر جیمی است. جیمی پاسخ می دهد که این خون روزارت است. شاه وحشت می کند و از شدت شوک، فکش باز می ماند. ایریس کنترل خودش را از دست می دهد و خودش را کثیف می کند. او بر میگردد و به سمت تخت آهنین (Iron Throne) می دود. جیمی که از قصداو آگاه می شود، او را از پله ها دور می کند. در هنگامی که جیمی با شکافتن گلوی شاه دیوانه (Mad King) او را می کشد، او مانند خوکی جیغ می کشد. به این صورت جیمی مانع می شد تا او دستورِ سوزاندن شهر را به آتش کار دیگری بدهد.[۳][۸]
افراد لرد تایوین (Tywin)، به فرماندهی الیس وسترلینگ (Elys Westerling) و لرد رولند کریک هال (Roland Crakehall)، همان زمان وارد تالار تخت می شوند و جیمی را می بینند که شاه را می کشد، و هر فرصتی برای جیمی که فرار کند و بگذارد کسی دیگر این مسئولیت را به عهده بگیرد را از او می گیرند. جیمی به آن ها می گوید تا به تمام کسانی که هنوز در حال جنگ اند، اطلاع بدهند که شاه مُرده و هر کس که تسلیم شود بخشیده خواهد شد. سپس لرد کریک هال می پرسد که آیا باید شاه جدید هم اعلام بکنند؟ و اشاره می کند که شاه می تواند لرد تایوین یا رابرت برتیون (Robert Baratheon) یا حتی یک تارگرین جدید باشد. جیمی لحظه ای به این فکر می کند که می تواند ویسریس تارگرین (Viserys Targaryen) یا پسرِ ریگار، اگان (Aegon) را به عنوان شاه جدید انتخاب کند و پدرش لرد تایوین عنوان دست را داشته باشد، ولی وقتی به خودش یاد آوری می کند که هر دو پسر خون ایریس (Aerys) را به علاوه همان تمایل به دیوانگی دارند، به کریک هال می گوید که همه ی آن ها به ایریس شبیه اند. سپس خودش بر روی تخت آهنین می نشیند و منتظر می شود تا ببیند چه کسی ادعای آن را می کند. هنگامی که لرد ادارد استارک (Eddard Stark) همراه افرادش وارد تالار می شوند تا تخت را برای رابرت برتیون مدعی شوند، او را می بینند که بر روی آن نشسته بود.[۸][۱۴]
در روزهای بعد، جیمی در خفا دو آتش کار دیگری را که در نقشه ی ایریس (Aerys) درگیر بودند، بلیس (Belis) و گاریگوس (Garigus)، را نیز شکار می کند و می کشد. [۳] هر چند ادارد استارک به رابرت اصرار می کند که ردای سفید را از جیمی بگیرد و حداقل باید او را به نگهبانان شب (Night's Watch) بفرستد، رابرت به جای او، به حرف های جان ارن (Jon Arryn) گوش می کند و این طور، جیمی توسط شاه رابرت بخشیده می شود و به همراه سر باریستان سلمی (Barristan Selmy)، به خدمت در گارد پادشاهی ادامه می دهند.[۱۵] به علاوه این که رابرت به او نامِ « شاه کش» را می دهد.
هر چند بیشترِ کشور برای خیانت جیمی به او ناسزا می گویند، خودش فکر می کند کشتنِ ایریس بهترین کارش بوده است. هر چند که انگیزه ی اصلی اش برای کشتنِ شاه ایریس برای عموم ناشناخته باقی مانده است.
در خدمت شاه رابرت
اگر چه که سرسی (Cersei) خواهر جیمی با رابرت (Robert) ازدواج کرده و ملکه شده بود، او و جیمی هنوز رابطه ی نامشروع شان را حفظ کرده بودند و در زمان سلطنت رابرت هم آن را ادامه می دادند. در طی سال ها، سرسی سه کودک به دنیا آورد: جافری، میرسلا و تامن (Joffrey, Myrcella, and Tommen). هر چند مردم کشور باور دارند که آن ها فرزندان رابرت هستند، جیمی پدرِ هر سه ی آن هاست و هر سه به والدینِ واقعی شان شباهت دارند.
یک روز که جیمی و برادرش تیریون (Tyrion)، که آن زمان سیزده سال داشت، شبانه در حال حرکت از لنیسپورت (Lannisport) به سمت کسترلی راک (Casterly Rock) بودند و در راه دختری چهارده ساله به نام تایشا (Tysha) را از دست یاغیان نجات دادند. در حالی که جیمی به دنبال آن مردان می رفت، تیریون دختر را به یک مهمان خانه می برد. سرانجام این اتفاق هم خوابه شدن آن دو می شود، که برای هر دو نفرشان اولین بار بود. تیریون که عاشق شده بود، پنهانی با او که دخترِ یتیمِ یک کشاورز بود ازدواج می کند. به هر حال، لرد تایوین (Tywin) از این اتفاق مطلع می شود و تصمیم می گیرد به ازدواجِ پسرش با دختری عامی را پایان دهد. او به جیمی دستور می دهد تا به دروغ به تیریون بگوید که او تمام این ماجرا را ساخته بوده، از جمله یاغی ها، چون فکر کرده بود که برادرش بالاخره به یک زن نیاز دارد. همچنین، به جیمی دستور می دهد تا به تیریون بگوید که تایشا در واقع یک فاحشه بوده، و جیمی برایش دو برابر پول پرداخته بود چون هنوز یک دوشیزه بوده. لرد تایوین به جیمی می گوید که تمام چیزی که تایشا می خواهد، طلای لنیسترهاست، که او را بهتر از یک فاحشه نمی کند و این طوری حرف او حتی دروغ هم محسوب نمی شود، و پیش بینی می کند که تیریون (Tyrion) در آینده از او تشکر خواهد کرد. جیمی همان کار را انجام می دهد. سپس، لرد تایوین برای این که درسی به پسرِ کوچک ترش بدهد، تایشا را می آورد و به اعضای گارد محافظینش اجازه می دهد تا در حضور تیریون از او استفاده کنند، و در ازای هر یک از آنان به تایشا یک سکه نقره می دهد، در آخر تیریون را نیز مجبور کرمی سازد نزد او برود و از او استفاده کند. این تجربه تیریون را دچار ناراحتی روحی می کند و بد گمانی نسبت به عشق در او به وجود می آید و همچنین او را با پدرش دشمن می کند.[۱۶][۱۷] جیمی هرگز حقیقت را به تیریون نمی گوید و بعد ها، نقشش را برای به هم زدنِ ازدواج برادرش، فقط به حساب لحظه ای از نامهربانی نسبت به تیریون می گذارد.[۱۸]
وقایع اخیر
بازی تاج و تخت
پس از مرگ جان ارن (Jon Arryn)، شاه رابرت (Robert) به شمال سفر می کند تا ند استارک (Ned Stark) را در وینترفل (Winterfell) ملاقات کند و متقاعدش کند تا جانشین لرد ارن به عنوان دست پادشاه (Hand of the King) شود. جیمی نیز جانشین جان به عنوان محافظ شرق (Warden of the East) شد، مقامی که به صورت سنتی میبایستی به رابرت ارن (Robert Arryn) اعطا میشد. افراد زیادی از دربار، شاه را همراهی می کردند، که شامل جیمی، سرسی (Cersei) و برادرشان تیریون (Tyrion) نیز می شود. [۱۹]
جیمی و سرسی در جشنی که به وسیله ی استارک ها در وینترفل برپا می شود شرکت می کنند. پس از آن، برن استارک (Bran Stark) آن ها را در حال معاشقه می بیند. برن شوکه می شود و نزدیک است که از برج بیافتد. جیمی او را بالا می کشد و سپس از پنجره به بیرون پرتش می کند، قصد جیمی این است که او را بکشد تا این ماجرا را همچون راز نگه دارد. با این حال برن زنده می ماند ولی به کما می رود.[۲۰]
ند استارک پیشنهاد شاه رابرت را برای انتصابش به عنوان دست قبول می کند، و شروع به جستجو در مورد علت مرگ جان ارن می کند.[۲۱][۲۲] در این جستجو ها، او پی به راز رابطه ی پنهانی جیمی و سرسی می برد، با در نظر گرفتن این حقیقت که در کل تاریخ، هر بار یک لنیستر با فردی از براتیون ازدواج کرده، بچه هایشان دارای موهای سیاه بوده اند. در عوض، بچه های سرسی، جافری، میرسلا و تامن (Joffrey, Myrcella, and Tommen) هر سه مو بور هستند.[۲۳]
در همان زمان، کتلین استارک (Catelyn Stark) بانوی وینترفل، برادر جیمی، تیریون (Tyrion) را به خاطر ظنش برای شرکت داشتن در اقدام به قتلی نا موفق علیه برن استارک اسیر می کند.[۲۴] جیمی به تلافی اسارت برادرش، ولی ظاهرا برای شروع کردن یک شورش، بی طرفیِ گارد پادشاهی را می شکند و به همراه مردان لنیستر، در خیابان های بارانداز پادشاه (King's Landing) به ند و مردان شمالی اش حمله می کرد، که نتیجه آن برای هر دو طرف کشته های زیاد و مجروح شدن لرد استارک بود.[۲۵] پس از آن جیمی از [[[بارانداز پادشاه]] فرار می کند و به پدرش ملحق می شود، به همراه سپاهیانش زادگاه بانو کتلین، سرزمین های رودخانه (Riverlands) را تهدید می کند.[۲۶] لرد لنیستر، جیمی را به فرماندهی نیمی از نیرو های سرزمین های غربی (Westerlands) منصوب می کند.
سپاهیان جیمی، لردهای رودخانه را مورد تهاجم قرار می دهند و نیرویی کوچک را پشت گولدن توث (Golden Tooth) نابود می کنند، و پس از آن یک پیروزی دیگر در برابر سر ادمور تالی (Edmure Tully) بدست می آورد که نتیجه ی آن اسارت وارث تالی و محاصره ی ریورران (Riverrun) می شود.[۲۷] با این حال، لشکر شمالیِ راب استارک (Robb Stark) به قصد کمک به ریورران، جیمی را غافلگیر می کنند. افراد راب با نشان تالی، در اطراف اردوگاه جیمی تحرکاتی را انجام می دهند تا او را بیرون بکشند. راب در نبرد ویسپرینگ وود (Battle of the Whispering Wood) لشکر لنیستر را غافلگیر می کند. جیمی که می دید نبرد را باخته است، شجاعانه می جنگد و سعیش را می کند تا راب را بکشد، و قبل از اسیر شدنش، دارین هورن وود (Daryn Hornwood) و پسرانِ لرد ریکارد کاراستارک (Rickard Karstark) را می کشد.[۲۸] پس از آن، نیروهای استارک_تالی موفق می شوند در نبرد اردوگاه ها (Battle of the Camps) نیروهای بی رهبر لنیستر را نابود کنند، در نتیجه جیمی در ریورران زندانی می شود. در همان حین، پس از آن که خواهرش سر باریستان سلمی (Barristan Selmy) را از کار مرخص می کند، او را به عنوان لرد فرمانده گارد پادشاهی (Lord Commander of the Kingsguard) منصوب می شود.[۲۹]
نزاع شاهان
وقتی لرد تایوین (Tywin)، تیریون (Tyrion) را به عنوان دست پادشاه (Hand of the King) منصوب می کند، تیریون برای جلب حمایت سرسی (Cersei)، قول می دهد تا در آزاد کردن جیمی کمک کند.[۳۰] نقشه ی تیریون برای آزاد کردن جیمی با سربازهای تغییر قیافه داده شده، ناموفق می ماند. از آنجایی که جیمی سوگندش مبنی بر اینکه سعی نمی کند فرار کند را می شکند، ادمور (Edmure) او را به سیاهچال منتقل می کند و او را در غل و زنجیر و بدون غذا در سیاهچال نگه می دارد.[۳۱] در این مدت، سرسی با پسر عمویش لنسل (Lancel) رابطه بر قرار می کند.
جیمی در زندان های ریورران باقی می ماند، در حالی که، جنگ پنج پادشاه (War of the Five Kings) اطرافش در جریان است. مذاکره برای آزاد کردن او به نتیجه ای نمی رسد. تیریون در حضور عموم قسم می خورد تا آریا و سنسا استارک (Arya and Sansa Stark) را در عوض برادرش تحویل بدهد. با این حال، راب استارک (Robb Stark) این مبادله را نمی پذیرد. کتلین (Catelyn) که از خبر مرگ پسرانش برن (Bran) و ریکان (Rickon) ناراحت است، از جیمی بازجویی می کند.[۳۲]
یورش شمشیرها
کتلین به تنهایی عمل می کند، جیمی را آزاد می کند تا بتواند مبادله ای غیر رسمی برای دخترهایش انجام دهد. جیمی به همراه پسر عمه و اسیرِ همراهش، سر کلیوس فری (Cleos Frey) و سرباز قسم خورده ی لیدی کتلین، برین از تارت (Brienne of Tarth) به سمت بارانداز پادشاه (King's Landing) می روند. جیمی به خاطر یک سال زندانی بودن در ریورران، وزن زیادی از دست داده و با موهای صورتِ اصلاح نشده اش، شبیه به یک شیر شده است. در حین سفرشان به بارانداز پادشاه به همراه برین و کلیوس، او تصمیم می گیرد موهایش را بزند تا با آن موهای طلایی شناخته نشود، هر چند که ریشش را نگه می دارد. با تاکتیک هوشمندانه ی برین، انداختن تخته سنگ بر روی قایقی که آن ها را دنبال می کرد، آن سه توانستند از اسارت مجددشان به دست سر رابین رایجر (Ser Robin Ryger) بگریزند.[۳۳] جیمی هم با تصمیمِ برین برای بی اعتنایی به نصیحت های مهمانخانه دارِ، مهمان خانه مرد زانو زده (Inn of the Kneeling Man) در مورد سفر موافق است، چرا که به او مشکوک است که با راهزن ها متحد باشد.[۸] سپس، در جاده ی میان میدن پول (Maidenpool) و داسکن دیل (Duskendale) کلیوس در کمینِ راهزن ها کشته می شود و هیچ کس برایش عزاداری نمی کند. پس از آن، جیمی شمشیر او را بر می دارد و مدت کوتاهی برای فرار با برین (Brienne) مبارزه می کند، ولی هر دوی آن ها بی خبر از اطرافشان دستگیر می شوند و توسط گروه مزدور یاران دلیر (Brave Companions) به فرمانده ای وارگو هوت (Vargo Hoat) اسیر می شوند، کسی که به لرد تایوین (Tywin) خیانت کرده است و به شاه رابِ تازه تاج گذاری کرده پیوسته است.
وارگو هوت مشکوک است، که مافوقش، لرد روس بولتون (Roose Bolton)، پس از پیروزی لنیسترها بر استنیس براتیون (Stannis Baratheon) در نبرد بلک واتر (Battle of the Blackwater)، و اتحادشان با خاندان تایرل (House Tyrell)، در فکر پیوستن به لنیسترهاست. او برای جلوگیری از این کار، به یکی از مردانش دستور می دهد تا دست شمشیرزنی جیمی را قطع کند، و تصور می کند که گناه آن به گردن بولتون می افتد.[۵]
برای جیمی، از دست دادن دستش و به همراه آن، توانایی جنگیدنش، به معنای نابودیش است. او عمیقاً افسرده می شود و تمایلش به زندگی را از دست می دهد. برین به او یادآوری می کند که برای چه چیزی زندگی می کرده، برای خانواده اش و برای انتقام. در مدتی که آن ها در هارن هال (Harrenhal) هستند، آن دو در یک حمام، حمام می کنند. جیمی حقایق را در مورد غارت بارانداز پادشاه (Sack of King's Landing) برای برین (Brienne) فاش می کند، از جمله کوزه های آتش وحشی ایریس. برین بعد ها به یاد می آورد . . .
” حمام مملو از بخار آب بود، و جیمی در میان بخار آب راه می رفت در حالی که مانند روز تولش برهنه بود، همانند نیمی جسد و نیمی خدا به نظر می آمد.[۳۴] “
پس از آن، در هنگام شام، لرد بولتون می گوید که اگر جیمی گناه او را برای از دست دادنِ دستش را ببخشد، او جیمی را آزاد می کند. جیمی قبول می کند، و لرد بولتون به والتون پا فولادی (Steelshanks Walton) دستور می دهد که جیمی را تا بارانداز پادشاه همراهی کند. برین (Brienne) نیز به عنوان جایزه ای برای لرد وارگو، همان جا می ماند.[۳]
بولتون می رود تا به شاه راب ملحق شود و جیمی به همراه والتون و استاد رانده شده کیبورن (Qyburn)، سفرش را به بارانداز پادشاه آغاز می کند. وظیفه ی کیبرن این است که جیمی را سلامت نگه دارد. وقتی جیمی روی کنده ی یک درخت نیایش (weirwood stump) می خوابد، رویایی در مورد برین می بیند. او که از این رویا شوکه شده است، به هارن هال باز می گردد و برین (Brienne) را از دست وارگو هوت نجات می دهد.[۳۵]
ضیافتی برای کلاغ ها
رقصی با اژدهایان
نقل قول های جیمی
” ترس نداره، استارک. من اون رو فقط برای دوستمون رابرت گرم نگه داشتم، متاسفانه صندلی راحتی نیست.[۱۴] “ —جیمی به ادارد استارک، هنگامی که ادارد برای مطالبه تخت آهنین می آمد
” چه کارها که برای عشق نمی کنم.[۲۰] “ —جیمی، هنگام هل دادن برن
” کسی مثل من نیست. فقط منم.[۱۱] “ —جیمی به کتلین تالی
” گاهی برام عجیبه که یه نفر برای محبتی که هیچ وقت در حقش نداشتم، عاشقمه و این همه آدم، برای بهترین کارم همیشه بهم فحش می دن.[۱۱] “
” گرگ به چه حقی در مورد شیر قضاوت می کنه؟ به چه حقی؟[۳] “ —جیمی به برین
نقل قول های در مورد جیمی
” برادر اشتباه ما.[۲۶] “ —سر اوسول ونت
” شاه کش...اون شوالیه ی قلابی که شمشیرش رو بی حرمت کرد، با خون شاهی که قسم خورده بود ازش دفاع کنه.[۲۹] “
” خواجه هیچ وقت نباید بخشیده می شد. نه بیشتر از شاه کش. حداقلش رابرت باید ردای سفید رو از تنش در می آورد و همون جور که لرد استارک اصرار داشت، اونو به دیوار می فرستاد.[۱۵] “
” سلمی هیچ وقت موافق حضور جیمی توی اون گارد پادشاهیِ باارزشش نبود. قبل از شورش، اون شوالیه ی پیر فکر می کرد که اون خیلی جوون و بی تجربه است؛ بعد از اون، مشهوره که می گفت شاه کش باید ردای سفید رو با یه سیاهش عوض کنه.[۴۳] “ —تیریون لنیستر، هنگامی که در مورد تحقیر برادرش توسط باریستان سلمی فکر می کند
خانواده
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 16، جیمی.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 5، جان.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ ۳٫۷ یورش شمشیرها، فصل 37، جیمی.
- ↑ لیست بازیگران در سایت imdb
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ یورش شمشیرها، فصل 21، جیمی.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 3، سرسی.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 9، تیریون.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ ۸٫۴ ۸٫۵ ۸٫۶ ۸٫۷ یورش شمشیرها، فصل 11، جیمی.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 30، جیمی.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 44، تیریون.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ نزاع شاهان، فصل 55، کتلین.
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 8، جیمی.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 8، دنریس.
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 12، ادارد.
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ یورش شمشیرها، فصل 36، داوس.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 42، تیریون.
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ ۱۷٫۲ یورش شمشیرها، فصل 77، تیریون.
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ ۱۸٫۳ ۱۸٫۴ یورش شمشیرها، فصل 62، جیمی.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 4، ادارد.
- ↑ ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 8، برن.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 6، کتلین.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 25، ادارد.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 45، ادارد.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 28، کتلین.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 35، ادارد.
- ↑ ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 39، ادارد.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 55، کتلین.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 63، کتلین.
- ↑ ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 57، سانسا.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 3، تیریون.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 39، کتلین.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 45، کتلین.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 1، جیمی.
- ↑ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 9، برین.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 44، جیمی.
- ↑ ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ ۳۶٫۲ یورش شمشیرها، فصل 67، جیمی.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 72، جیمی.
- ↑ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 12، سرسی.
- ↑ ۳۹٫۰ ۳۹٫۱ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 27، جیمی.
- ↑ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 38، جیمی.
- ↑ ۴۱٫۰ ۴۱٫۱ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 43، سرسی.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 48، جیمی.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 57، تیریون.