UnderConstructionOrange.png
در حال ترجمه
این موضوع توسط کاربر:استاد آمون در حال ترجمه است.
این الگو برای این قرار داده شده است که سایر اعضا به صورت موازی این مقاله را ترجمه نکنند.

جنگ پنج پادشاه، جنگ بزرگی است که بین چندین خاندان مهم هفت پادشاهی (Seven Kingdoms) بین سال های 298 و 300 اتفاق افتاد. همانطور که از نامش پیداست، در طول این جنگ، پنج مرد ادعای پادشاهی می کنند: جافری براتیون (Joffrey Baratheon)، استنیس براتیون (Stannis Baratheon) و رنلی براتیون (Renly Baratheon)، هرسه مدعی تخت آهنین بودند در حالی که راب استارک (Robb Stark) و بیلون گریجوی (Balon Greyjoy) جدایی طلب بوده، و به دنبال جدا کردن سرزمین های خود از حکومت مرکزی و تخت پادشاهی بودند، به همین جهت به خود لقب پادشاه شمال (King in the North) و پادشاه جزایر آهن (King of the Iron Islands) را دادند.


مربوط به جنگ پنج پادشاه
Zippo514 the war of five kings.jpg
تاریخ سال 298-300 پس از ورود اگان
مکان وستروس
نتیجه پیروزی خاندان براتیون از بارانداز پادشاه و خاندان های متحدش. (لنیستر و تایرل)

جنگ پنج پادشاه، اصلی ترین نبرد به تصویر کشیده شده در سه رمان اول مجموعه ی نغمه ای از یخ و آتش (A Song of Ice and Fire) است و پیامد های ناشی از درگیری بر سر جانشینی نیز تا دو کتاب بعدی ادامه دارد. استاد بندیکت (Benedict) معتقد است که نام این جنگ درست نیست، زیرا زمانی که بیلون گریجوی به عنوان پادشاه جزایر آهن تاج گذاری کرد، رنلی براتیون مرده بود و از لحاظ فنی، هیچگاه پنج پادشاه در یک زمان وجود نداشته است.

علل

پانزده سال پیش از شروع جنگ پنج پادشاه، لرد رابرت براتیون از استورمز اند (Storm's End) شورشی مردمی را رهبری کرده و موفق به سرنگونی پادشاه دیوانه، ایریس تارگرین دوم (Aerys II Targaryen)، و نابودی سلسله ی تارگرین شد. پس از شورش، رابرت به عنوان پادشاه بر هفت پادشاهی حکومت کرد و برای تضمین قدرت خود، با سرسی لنیستر ازدواج کرد. ازدواج آن دو کاملا سیاسی و بدون عشق بود. در طی چند سال، جایگاه سلسله ی سلطنتی با سه وارث تضمین شد: جافری، میرسلا و تامن.

بااین حال، برادر رابرت، استنیس، نسبت به مشروعیت سه فرزند رابرت شک کرد و سوءظن خود را با دست پادشاه ، لرد جان ارن (Jon Arryn) به اشتراک گذاشت. آن ها این سوءظن را مورد بررسی قرار دادند و فهمیدند که فرزندان رابرت، درواقع محصول زنای با محارم ملکه سرسی با برادر دوقلویش، سر جیمی لنیستر (Jaime Lannister) هستند.هرچند، قبل از اینکه بتوانند مدارک خود را به رابرت ارائه کنند، لرد جان مسموم شد و مرد. استنیس از ترس امنیت خانواده اش بلافاصله به مقر خود یعنی دراگون استون (Dragonstone) بازگشت.

غافل از این اتفاقات، پادشاه رابرت به شمال سفر می کند تا به دوست قدیمی اش، لرد ادارد استارک (Eddard Stark)، پیشنهاد دست پادشاه شدنش را بدهد. در همین حال، همسر لرد ادارد، بانو کتلین، نامه ای رمزی را از طرف خواهرش لایسا ارن (Lysa Arryn) مبنی بر اینکه لنیسترها در قتل شوهرش، جان ارن، دست داشته اند دریافت می کند. این امر باعث می شود که بانو کتلین همسرش ادارد را متقاعد کند که پیشنهاد پادشاه را بپذیرد تا بتواند در مورد قتل جان ارن تحقیق کند.

زمانی که برن استارک (Bran Stark) درحال بالا رفتن از دیوار وینترفل (Winterfell) بود، شاهد عشقبازی ملکه سرسی با برادرش جیمی بود. جیمی در تلاشی برای مخفی نگه داشتن این راز، برن هفت ساله را از بالای برج به پایین پرت کرد، اما برن زنده ماند و برای مدت طولانی ای به کما رفت. پس از رفتن پادشاه و همراهانش، قاتلی اجیر شده به قصد کشتن برن بی هوش به اتاق او می آید، اما توسط گرگ شوم برن کشته می شود. حالا کتلین مطمئن است که سقوط پسرش یک اتفاق نبوده است، به همین دلیل به جنوب می رود تا شخصاً این خبر را به شوهرش بدهد.

به محض ورود کتلین به پایتخت، او با دوست دوران کودکی اش، پتایر بیلیش (Petyr Baelish)، ملاقات می کند. پتایر به استارک ها می گوید که خنجری که قاتل از آن برای کشتن برن استارک استفاده کرده است، متعلق به تیریون لنیستر (Tyrion Lannister)، برادر کوچکتر ملکه است. این یک دروغ بود ولی نه کتلین و نه شوهرش به آن مشکوک نشدند. در راه بازگشت به شمال، کتلین در مهمانخانه ی کراس رودز (the crossroads inn) با تیریون لنیستر مواجه می شود و او را به جرم حمله به پسرش دستگیر می کند. کتلین او را به پیش خواهرش لایسا در ایری (Eyrie) می برد.در آنجا، تیریون برای اثبات بی گناهی اش درخواست محاکمه از طریق مبارزه را می دهد. خیلی زود، مبارز تیریون در دوئل برنده شده و تیریون آزاد می شود اما دستگیری او موجب ایجاد تنشی بین استارک ها و لنیسترها می شود.

در همین حال، لرد ادارد به بررسی مرگ جان ارن می پردازد و واقعیت را درباره ی فرزندان سلطنتی می فهمد. لرد استارک در طی اقدامی نابخردانه کشف خود را با ملکه درمیان می گذارد و به او می گوید که تا قبل از اینکه واقعیت را به پادشاه بگوید، فرصت دارد همراه با فرزندانش به خارج از هفت پادشاهی برود. درعوض، سرسی زمانی که رابرت درحال شکار در جنگل پادشاهی است، به او شرابی قوی می دهد و باعث می شود که رابرت در حین شکار گراز زخمی مهلک بردارد. پادشاه در زمان مرگش، دستور می دهد تا زمانی که جافری به سن قانونی برسد، لرد ادارد نایب السلطنه پسرش بشود، اما درعوض، ادارد فورا مشغول ساماندهی اوضاع برای انتقال قدرت به وارث حقیقی رابرت یعنی استنیس براتیون می شود.

وسوسه ی در دست گرفتن قدرت به سراغ برادر کوچکتر رابرت یعنی رنلی می رود. او به ادارد پیشنهاد می دهد که با دور کردن فرزندان سلطنتی از ملکه، جلوی اقدامات بعدی سرسی را بگیرد. ادارد از این کار امتناع می کند، سپس رنلی همراه با سر لوراس تایرل (Loras Tyrell) برای حفظ جانش از بارانداز پادشاه فرار می کند. بعداً، باتوجه به نیاز ادارد به سرباز، او از پتایر بیلیش درخواست می کند که حمایت نگهبانان شهر را برای او بدست آورد. بااین حال، بیلیش به ادارد خیانت کرده و نگهبانان شهر از لنیسترها پشتیبانی می کنند. ادارد زندانی شده و جافری تحت حمایت مادرش به عنوان نایب السلطنه خود، کنترل تخت آهنین را در دست می گیرد. هنگامی که وارث ادارد، راب استارک (Robb Stark)، خبر دستگیری او را می شنود، پرچمداران پدرش را خبر کرده و به سمت جنوب لشکر می کشد. با این عمل، اگرچه هنوز هم پادشاه تازه تاج گذاری کرده، جافری براتیون، تنها پادشاه قلمرو است، اما جنگ پنج پادشاه آغاز می شود.

جناح ها

  • پادشاه جزایر آهن: بیلون گریجوی. پس از ناکامی قبلی او در به دست آوردن استقلال جزایر، جنگ فرصت جدیدی در اختیار بیلون می گذارد. تمامی لرد ها و کاپیتان های جزایر آهن از ادعای او حمایت می کنند.

جریان جنگ

جنگ در سرزمین های رودخانه

جنگ پنج پادشاه از زمانی که کتلین استارک، تیریون لنیستر را به اتهام تلاش برای قتل پسرش، برن، دستگیر کرد، آغاز شد. اگرچه لرد تایوین لنیستر هیچ علاقه ای نسبت به پسرش تیریون نداشت، اما اجازه نمی داد کسی که اقتدار خاندان او را به خطر انداخته بی مجازات بماند. در پاسخ به این عمل، او دو سپاه را در کسترلی راک جمع کرد و آماده ی حمله به سرزمین مادری کتلین تالی، سرزمین های رودخانه، شد. لرد تایوین فرماندهی سپاه 20000 نفری را شخصاً برعهده گرفت، درحالی که پسرش سرجیمی لنیستر، فرمانده ی سپاه 15000 نفری بود.

جنگ زمانی آغاز شد که لرد تایوین به پرچمدارش، سر گرگور کلگان (Gregor Clegane)، دستور داد که به عنوان یک یاغی به سرزمین های رودخانه حمله کند. این حمله باعث ایجاد هرج و مرج شد و بسیاری از لردهای رودخانه را مجبور کرد به جای اینکه به ریورران رفته و نیروهایشان را در آنجا جمع کنند، به قلعه های خود پناه ببرند. در همین حال، لرد تایوین امیدوار بود که این حمله شوهر بانو کتلین، لرد ادارد استارک را فریب دهد تا او به سرزمین های رودخانه آمده و اسیر شود و به این ترتیب این جنگ سریعاً به نتیجه برسد. بااین حال، نقشه ی لرد تایوین نادانسته توسط پسرش جیمی خنثی شد زیرا جیمی در خیابان های بارانداز پادشاه به کمین لرد استارک نشست و منجر به شکستگی پای او شد که این اتفاق باعث شد ادارد نتواند به هیچ سفری برود. جراحت دست پادشاه باعث شد که او لرد بریک دونداریون (Beric Dondarrion) را به جای خودش برای متوقف کردن گرگور کلگان بفرستد.

زمانی که سر ادمور تالی (Edmure Tully) متوجه شد که لنیسترها درحال جمع آوری سپاه هستند، خواستار آن شد که لرد تایوین قصدش از اینکار را توضیح دهد. زمانی که هیچ پاسخی از طرف لرد تایوین دریافت نکرد، پرچمداران خاندان تالی را به ریورران فرا خواند. به دلیل حمله های متعدد سپاهیان لنیستری به مرزهای سرزمین های رودخانه و وارد شدن خسارات زیادی به این سرزمین، تنها 4000 نفر تحت فرمان لرد ونس و لرد پایپر از این حملات در امان مانده و برای محافظت از گذرگاه اصلی بین سرزمین های غربی و گولدن توث (Golden Tooth) باقی ماندند.

در بحبوبه ی این بحران، پادشاه رابرت براتیون به سبب مست کردن هنگام شکار گراز می میرد ولی قبل از مرگش، لرد ادارد استارک را نایب السلطنه ی پسر بزرگش، شاهزاده جافری، می کند. زمانی که ادارد تلاش می کند تا جافری را به عنوان مدعی دروغین تاج و تخت بازداشت کند و استنیس را پادشاه حقیقی اعلام کند، پتایر بیلیش به او خیانت کرده و دستگیر می شود. در همین زمان کوچکترین برادر رابرت، رنلی براتیون، از پایتخت فرار کرده و مشغول جمع آوری ارتش می شود.