نزاع شاهان

نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۰۴ توسط تالیسا (بحث | مشارکت‌ها) (←‏ارجاعات و یادداشت ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

نزاع شاهان دومین کتاب از هفت رمان برنامه ریزی شده نغمه ای از یخ و آتش است؛ مجموعه ای فانتزی حماسی اثر نویسنده آمریکایی جرج آر. آر. مارتین. این کتاب نخستین بار در ۱۶ نوامبر ۱۹۹۸ در انگلستان منتشر شد، هرچند نسخه آمریکایی آن تا مارس ۱۹۹۹ به چاپ نرسید. در می ۲۰۰۵، انتشارات مشیا مارلین (Meisha Merlin) نسخه ای محدود و بسیار به تاخیر افتاده از رمان را منتشر کرد که به دست جان هو (John Howe) به تصویر کشیده شده بود.

نزاع شاهان
AClashOfKings.jpg
طرح روی جلد چاپ آمریکا
نویسنده جرج آر. آر. مارتین
عنوان اصلی A Clash of Kings
مترجم رویا خادم الرضا (نشر ویدا)
کشور ایالات متحده
زبان انگلیسی
ژانر فانتزی
ناشر بانتام بوکس (آمریکا)
ویجر بوکس (انگلستان)
نشر ویدا (ایران)
تاریخ نشر بهمن ماه 1392 (ایران)
تاریخ نشر کتاب اصلی نوامبر 1998 (انگلستان) و مارس 1999 (آمریکا)
طراح جلد استیو یول
انواع در دسترس چاپی (جلد سخت و جلد کاغذی)
کتاب صوتی
تعداد صفحات 708 (جلد سخت انگلستان)، 768 (چاپ سخت آمریکا)، 1009 (چاپ کاغذی آمریکا)
شابک ISBN 0-00-224585-X (چاپ سخت انگلستان)
ISBN 0-553-10803-4 (جلد سخت آمریکا)
ISBN 0-553-57990-8 (جلد کاغذی آمریکا)
(جلد اول) ISBN 9786002910721
(جلد دوم) ISBN 9786002910738(جلد شومیز در ایران)
کتاب قبلی در مجموعه بازی تاج و تخت
کتاب بعدی در مجموعه یورش شمشیرها

نزاع شاهان نام نخستین توسعه بازی تخته ای «بازی تاج و تخت» نیز می باشد.

خلاصه داستان

مقاله اصلی: خلاصه فصل ها

نزاع شاهان داستان را از آنجایی که بازی تاج و تخت تمام شد، ادامه می دهد. هفت پادشاهی گرفتار جنگ داخلی است، نگهبانان شب یک عملیات شناسایی را در شمال دیوار آغاز کرده اند و در شرق دور، دنریس تارگرین به تلاشش برای بازگشت به هفت پادشاهی و ادعای حق نصبی اش ادامه می دهد.

رمان بخش زیادی از سال 299 پس از ورود را دربرمی گیرد.

در هفت پادشاهی

جنگ داخلی در هفت پادشاهی زمانی پیچیده تر می شود که گریجوی ها وارد عمل می شوند. تلاش های راب استارک در جهت تامین اتحاد با گریجوی ها رد شده و با تجاوزی گسترده در امتداد سواحل غربی شمال پاسخ داده می شود. مهاجمان آهن زاده در حین غارت ساحل سنگی، کنترل موت کیلین، تورهن اسکور و دیپ وود موت را در اختیار می گیرند.

در وینترفل، برن استارک مسئول قلعه باقی مانده و از رویاهای عجیبی رنج می برد. وقتی جوجن و میرا رید، فرزندان دوست نزدیک ادارد استارک هاولند رید، از گری واتر واچ می رسند، به رویاهای او علاقمند می شوند و برن دو دوست جدید پیدا می کند.

در همین حال استنیس براتیون به پشتیبانی لردهای دریای باریک و ملیساندر، راهبه سرخ خدای شرقی رلور، خود را پادشاه وستروس اعلام می کند. وقتی برادرش رنلی نیز مدعی تاج و تخت می شود، استنیس که خشمگین شده، تصمیم می گیرد تا قلعه خانگی خود استورمز اند را محاصره کند تا رنلی را مجبور به پیش روی به شرق و مناقشه با او کند. کتلین استارک که برای مذاکره درمورد اتحاد احتمالی علیه لنیستر ها به جنوب سفر کرده بود نیز رنلی را همراهی می کرد. متعاقب آن مذاکرات صلح با تندی پایان یافته و رنلی تصمیم می گیرد تا برادر خود را با ارتش بزرگترش نابود کند. هرچند بدون هیچ هشداری سایه ای رمزآلود در چادر شخصی رنلی به وجود آمد و او را می کشد. کتلین و تنها شاهد دیگر، دوشیزه-جنگجو برین از تارث، شکه و حیران از صحنه می گریزند. با مرگ رنلی، لردهای طوفان چاره ای جز پیوستن به استنیس ندارند. استورمز اند خود نیز سقوط کرد، هرچند سر داووس وفادار استنیس (قاچاقچی سابق)، ملیساندر را در قایقی کوچک مخفیانه به زیر قلعه می برد. در کمال حیرت، ملیساندر «سایه ای» را «به دنیا می آورد» که وارد قلعه شده و قلعه بان کله شق استورمز اند را به قتل می رساند.

تیریون لنیستر برای انجام وظایفش به عنواندست به جای تایوین لنیستر به بارانداز پادشاه می رسد. او در حین دسیسه چینی علیه خواهرش سرسی، استحکامات شهر را تقویت می کند. تیریون با اطلاع از مرگ رنلی، دو تصمیم اساسی می گیرد. او با اطلاع از آنکه تایرل ها از پیروی از استنیس خرسند نخواهند بود، تصمیم می گیرد تا پیشنهاد بهتری به آنها بدهد. او همچنین تصمیم می گیرد مارتل های دورن را در جنگ به سمت خود آورد. او لیتل فینگر را برای مذاکره با تایرل ها و پیک دیگری را به دورن می فرستد. او حمایت لیتل فینگر را با قول هارن هال می خرد. مذاکرات با توافق ازدواج محکم می شود. درحالیکه لرد میس تایرل با ازدواج دخترش مارجری با پادشاه جافری موافقت می کند، پرنس دوران مارتل موافقت می کند پسرش تریستان با میرسلا خواهر جافری ازدواج کند.

تیان گریجوی گروه کوچکی از آهن زادگان را به شمال رهبری کرده و وینترفل را تسخیر می کند و برن و ریکان استارک را به اسارت درمی آورد. آشا خواهر تیان پیشنهاد می کند که قلعه راویران کرده و پیش از آنکه دیگر شمالی ها برای بازپس گیری آن سر برسند، فرار کند، اما تیان با کج خلقی سعی می کند قلعه جدیدش را حفظ کند. سرانجام گروه نیرومندی از شمالی ها سرمی رسند و آنچه که ظاهرا اجساد برن و ریکان استارک است، می یابند. زمانی که محاصره کنندگان که از این قدام منزجر شده اند، حمله به وینترفل را آغاز می کنند، قشونی از خاندان بولتون به سرکردگی پسر حرامزاده لرد روس بولتون رمسی اسنو، به دیگر شمالی ها حمله کرده و آنها را نابود می سازد. تیان مشتاقانه دروازه ها را به روی «متحد» جدیدش باز می کند، اما بولتون ها به او خیانت کرده و او را اسیر می کنند. وینترفل می سوزد و بولتون ها به درد فورت باز می گردند. کمی بعد، برن و ریکان، سالم و سلامت، از مخفیگاهشان بیرون آمده و تصمیم می گیرند از هم جدا شوند. اوشا، زنی وحشی در خدمت وینترفل، می پذیرد تا ریکان را به جایی امن ببرد. در همین حال برن به همراه ریدها به شمال و به سم دیوار سفر می کنند.

راب استارک ارتش شمالی خود را به سرزمین های غربی هدایت می کند و با چیرگی در نبردی در آکسکراس و یورش به آشمارک و صخره، از تعدادی از نبردها علیه نیروهای لنیستر پیروز بیرون می آید. تایوین با اکراه هارن هال را ترک می گوید و تلاش می کند از گدارهای نزدیک ریورران عبور کند که توسط ادمور تالی، برادر کتلین و وارث لرد هاستر ناتوان، متوقف می شود. هرچند این لنیسترها را از افتادن در دام راب حفظ کرد و به آن ها اجازه داد تا به سرعت به جنوب پیش روی کرده و به متحد جدیدشان، تایرل ها بپیوندند.

آریا استارک در قالب پسری به نام آری، توسط یارن به عنوان عضو جدید نگهبانان شب به شمال برده می شود. هرچند سواران لنیستر به رهبری سر آموری لورچ آنها را مورد حمله قرار می دهند و یارن در سواحل چشم خدایان کشته می شود. آریا به همراه جندری، هات پای و لامی گرین هندز می گریزد و در این میان جان جیکن هگار، روگ و بایتر را نجات می دهد؛ سه مجرمی که یارن به دیوار می برد. کمی بعد آریا، جندری و هات پای به دست مردان تحت فرمان گرگور کلگان دستگیر می شوند؛ لامی که زخمی شده بود، کشته می شود. آنها به هارن هال برده می شوند و در قلعه به عنوان خدمتکار به کار گماشته می شوند.

هنگامی که آریا به عنوان خدمتکاری به نام «سمور» در هارنهال کار می کند، هگار، روگ و بایتر به عنوان اعضای اصحاب شجاع دوباره پیدا می شوند. هگار به خاطر حفظ جانشان در جریان حمله، به آریا قول می دهد با کشتن سه تن به انتخاب او جبران کند. آریا برای سه انتخابش، چیسویک، سربازی از قوای گرگور کلگان، ویس، سرپرست خدمتکاران، و خود جیکن هگار را انتخاب می کند. او دو قتل اول را بدون هیچ سوالی انجام داد؛ آریا در عوض انتخاب سوم هگار را مجبور می کند به او کمک کند تا سربازان لنیستری را که از رابرت گلاور نگهبانی می کردند، بکشد. رابرت گلاوری که به دست اصحاب شجاع اسیر شده بود. پس از آزادی رابرت گلاور، اصحاب شجاع جناح عوض کرده و به شمال می پیوندند. کنترل هارن هال به روس بولتون واگذار می شود و آریا پیاله دار او می گردد.

هگار سکه ای آهنی به آریا می دهد و به او می گوید که اگر زمانی خواست رازهای او را بیاموزد، او را در براووس بیابد. او سپس هویتی جدید برای خود اتخاذ کرده و می رود. بولتون لرچ را در چاله خرس قلعه اعدام می کند و به یک نیروی پیاده نظام شمالی دستور می دهد تا به داسکندیل پیشروی کنند تا بارانداز پادشاه را از شمال تهدید کنند. او به آنها می گوید که دستورات مستقیما از راب استارک گرفته شده است. آریا یکی از نگهبانان روس را می کشد و با جندری و هات پای از هارن هال می گریزد.

ارتش استنیس براتیون به بارانداز پادشاه می رسد و حمله ای دوجانبه از خشکی و دریا را آغاز می کند. تیریون ناوگان براتیون را با زنجیری عظیم در دهانه بلک واتر راش به دام می اندازد و ناوگان استنیس را با منفجر کردن بشکه های آتش وحشی در کشتی های نزدیک، نابود می کند. با وجود تلفات فراوان، بعضی از مردان استنیس به ساحل شمالی می رسند تا آنکه یورشی شجاعانه به رهبری تیریون آنها را به عقب می راند. یکی از اعضای گارد شاهی، سر مندور مور به تیریون خیانت می کند و نزدیک بود او را بکشد اما تیریون توسط پادویش، پادریک پین نجات می یابد. استنیس به طرز غیرمنتظره ای از جناحین توسط تایوین لنیستر و تایرل ها مورد حمله قرا گرفته و به سختی با چند هزار سرباز و چند دوجین کشتی فرار می کند و به این ترتیب نبرد خاتمه می یابد.

در ریورران، کتلین از مرگ دروغین فرزندانش، برن و ریکان اندوهگین است. او در حالی که جیمی لنیستر اسیر را مورد پرسش قرار می دهد، دست به شمشیر می برد و...

در دیوار

نگهبانان شب به سمت شمال دیوار و به درون جنگل اشباح پیش روی می کنند. آنها در قلعه کرستر توقف می کنند، جایی که مردی وحشی به نام کرستر اطلاعاتی به نگهبانان می دهد. آنها به مسیرشان به سمت شمال ادامه داده و در سنگری مخروبه معروف به مشت نخستین انسان ها که موقعیت دفاعی خوبی دارد، اردو می زنند. فرمانده کل جور مورمونت که بابت محل تقریبی و فعالیت های پادشاه آنسوی دیوار، منس رایدر نگران است، جان اسنو و کوروین نصفه دست را به یک ماموریت شناسایی در گذرگاه اسکرلینگ می فرستد.

در گذرگاه اسنو و نصفه دست فعالیت هایی از وحشی ها را کشف می کنند. با این وجود آنها نگرانند و نصفه دست به اسنو دستور می دهد با تظاهر به خیانت به نگهبانان، در میان وحشی ها نفوذ کند. اسنو برای متقاعد کردن وحشی ها مجبور می شود نصفه دست را بکشد. دختری وحشی به نام ایگریت می پذیرد که به جای اسنو با منس رایدر صحبت کند، منس رایدری که با ارتشی ده هزار نفره در حال پیش روی یه سوی دیوار است.

در شرق

دنباله روان دنریس تارگرین بر خلاف سه بچه اژدهای او، بسیار کاهش یافته اند. ارتش بزرگ دوتراکی که سابقا شوهرش، کال دروگو رهبری می کرد، به تکه های مجزا تقسیم شده و او تنها با خون سوارانش، سر جورا مورمونت و هزار و خورده ای نفر باقی مانده است. با این وجود، آنها او را «مادر اژدهایان» و «ناسوخته» می دانند و سوگند خورده اند تا پیرو او باشند.

دنریس از میان برهوت ترسناک سرخ به دل شرق می زند و بسیاری از پیروانش را بخاطر شرایط سخت برهوت از دست می دهد تا آنکه شهر باستانی و متروک ویس تلورو را اتفاقی می یابد. آنها آب تمیز و میوه پیدا کرده و به اندازه نیاز استراحت می کنند. خون سواران دنریس مناطق اطراف را جستجو کرده و مسیری ایمن به شهر بزرگ تجاری کارث در کنار دریای یشم می یابند. کارثی ها مدهوش دنریس و اژدهایانش می شوند ولی تلاش های او در جهت کمک گرفتن برای بازپس گیری تاج و تخت وستروس موفق نیست. او به خانه نامیرایان می رود تا با ساحرین قدرتمندش اتحادی شکل دهد ولی درعوض به او تصاویر مبهم و گیج کننده نشان می دهند. اژدهایش دروگون خانه نامیرایان را به آتش می کشد که خصومت کارثی ها را در پی دارد و دنریس را به ترک شهر تشویق می کند. قاتلی تحت استخدام ساحرین تلاش می کند تا دنریس را در لنگرگاه شهر بکشد اما این حمله از سوی دو غریبه بی نتیجه می ماند: جنگجویی چاق به نام بلواس نیرومند و ملازمش، جنگجویی پیر ولی خوش بنیه به نام آرستان ریش سفید. آنها ادعا می کنند مامورین ایلیرو موپاتیس هستند و آمده اند تا دنریس را به پنتوس بازگردانند. دنریس می پذیرد تا با آنها به شهرهای آزاد بازگردد.

شخصیت ها

داستان از دید نه شخصیت زاویه دید و یک شخصیت زاویه دید مقدمه روایت می شود:

جوایز و نامزدی ها

  • لوکاس اوارد، بهترین رمان (فانتزی)(برنده)-(1999)
  • نبولا اوارد، بهترین رمان (نامزد شده)-(2000)
  • ایگنوتوس اوارد، بهترین رمان (خارجی)(برنده)-(2004)

اقتباس تلویزیونی

نزاع شاهان دستمایه فصل دوم اقتباس تلویزیونی HBO از سریال موفقش، بازی تاج وتخت قرار گرفت.[۱] فیلم برداری از جولای 2011 آغاز شده و نخستین اپیزود نزاع شاهان، فصل 2 «بازی تاج و تخت»، در اول آپریل 2012 به روی آنتن رفت.[۲]

نسخه ها

ارجاعات و یادداشت ها