جافری براتیون: تفاوت میان نسخهها
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۳۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{اطلاعات شاه | {{اطلاعات شاه | ||
| نام_شاه = [[file:Joffrey_sigil_coat.png|50px|left]] '''جافری براتیون''' [[file:Joffrey_sigil_coat.png|50px|right]] | | نام_شاه = [[file:Joffrey_sigil_coat.png|50px|left]] '''جافری براتیون''' [[file:Joffrey_sigil_coat.png|50px|right]] | ||
خط ۲۱: | خط ۲۰: | ||
| تاریخ_تولد ={{تاریخ|286}} | | تاریخ_تولد ={{تاریخ|286}} | ||
| محل_تولد = | | محل_تولد = | ||
| تاریخ_مرگ = | | تاریخ_مرگ ={{تاریخ|300}} | ||
| محل_مرگ = | | محل_مرگ =در [[قلعه سرخ]]، [[بارانداز پادشاه]] | ||
| تاریخ_دفن = | | تاریخ_دفن = | ||
| محل_دفن = | | محل_دفن = | ||
خط ۲۸: | خط ۲۷: | ||
| نشان = | | نشان = | ||
| کتابها =[[بازی تاج و تخت]]<br />[[نزاع شاهان]]<br />[[یورش شمشیرها]]<br />[[ضیافتی برای کلاغ ها]]<br />[[رقصی با اژدهایان]] | | کتابها =[[بازی تاج و تخت]]<br />[[نزاع شاهان]]<br />[[یورش شمشیرها]]<br />[[ضیافتی برای کلاغ ها]]<br />[[رقصی با اژدهایان]] | ||
| بازیگر =[[ | | بازیگر =[[جک گلیسون]] | ||
| سریال =[[سریال بازی تاج و تخت - فصل 1|فصل اول]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 2|فصل دوم]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 3|فصل سوم]] | | سریال =[[سریال بازی تاج و تخت - فصل 1|فصل اول]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 2|فصل دوم]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 3|فصل سوم]]{{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 4|فصل چهارم]] | ||
}} | }} | ||
'''جافری براتیون''' بزرگترین پسر و وارث پادشاه [[رابرت براتیون]] و شهبانو [[سرسی لنیستر]] است. هرچند پدر واقعی او برادر ملکه، [[جیمی لنیستر]] می باشد. او در آغار مجموعه 12 ساله است و بعدها دومین پادشاه [[خاندان براتیون]] می شود که بر [[تخت آهنین]] می نشیند. | '''جافری براتیون''' بزرگترین پسر و وارث پادشاه [[رابرت براتیون]] و شهبانو [[سرسی لنیستر]] است. هرچند پدر واقعی او برادر ملکه، [[جیمی لنیستر]] می باشد. او در آغار مجموعه 12 ساله است و بعدها دومین پادشاه [[خاندان براتیون]] می شود که بر [[تخت آهنین]] می نشیند. | ||
خط ۴۰: | خط ۳۹: | ||
== تاریخچه == | == تاریخچه == | ||
جافری حاصل زنای با محارم ملکه [[سرسی لنیستر]] و برادرش [[جیمی]] است. هرچند، حقیقت تولد او، رازی باقی ماند و او به عنوان پسر پادشاه [[رابرت براتیون]] و وارث [[تخت آهنین]] به دنیا معرفی شد. او به صورت کودکی لوس و زیاده رو با خصلت بی رحمی رشد کرد. رابرت هرگز در مورد نسب پسرک سوالی نپرسید، اما در طول کتاب مشخص است که او عمیقا از «پسرش» ناامید شده و علاقه ی کمی نسبت به جافری دارد. در عوض در کتاب ذکر شده که جافری احترام و نظر مساعد رابرت را می خواهد و بسیاری از اعمال او در تلاش برای زندگی کردن طبق استانداردهای «پدرش» انجام شده است. | جافری حاصل زنای با محارم ملکه [[سرسی لنیستر]] و برادرش [[جیمی]] است. هرچند، حقیقت تولد او، رازی باقی ماند و او به عنوان پسر پادشاه [[رابرت براتیون]] و وارث [[تخت آهنین]] به دنیا معرفی شد. او به صورت کودکی لوس و زیاده رو با خصلت بی رحمی رشد کرد. رابرت هرگز در مورد نسب پسرک سوالی نپرسید، اما در طول کتاب مشخص است که او عمیقا از «پسرش» ناامید شده و علاقه ی کمی نسبت به جافری دارد. در عوض در کتاب ذکر شده که جافری احترام و نظر مساعد رابرت را می خواهد و بسیاری از اعمال او در تلاش برای زندگی کردن طبق استانداردهای «پدرش» انجام شده است. | ||
یکبار او پس از آنکه مطلع شد که گربه ی آشپزخانه باردار است، حیوان را کشت و شکم او را باز کرد تا بچه گربه های داخلش را ببیند. یکی از بچه گربه های متولد نشده را به «پدرش» نشان داد. [[رابرت]] | |||
یکبار او پس از آنکه مطلع شد که گربه ی آشپزخانه باردار است، حیوان را کشت و شکم او را باز کرد تا بچه گربه های داخلش را ببیند. یکی از بچه گربه های متولد نشده را به «پدرش» نشان داد. [[رابرت براتیون|رابرت]] بسیار حیرت زده و عصبانی شد و پسرک را چنان زد که دو تا از دندان هایش را شکست. سرسی نیز می گوید که اگر اجازه می داد رابرت پسرک را می کوفت.{{رف|یش|63}} همچنین ذکر شده که جافری برای برادر کوچکترش، [[تامن براتیون|تامن]] قلدری می کرد.{{رف|ضبک|8}} | |||
== حوادث اخیر == | == حوادث اخیر == | ||
=== بازی تاج و تخت === | === بازی تاج و تخت === | ||
[[File:Joffrey Baratheon.PNG|thumb|چپ|300px|جک گلیسن در نقش جافری براتیون ([[سریال بازی تاج و تخت|سریال تلویزیونی]])]] | |||
پس از مرگ [[جان ارن]] جافری به همراه باقی خانواده ی سلطنتی به [[وینترفل]] سفر می کند. آنجا او شروع به اظهار علاقه نسبت به دختر [[ادارد]]، [[سانسا استارک]] می کند، کسی که نامزد او می شود. او با [[راب استارک]] در حیاط مشاجره کرده و او را تحقیر می کند. | |||
{{اسپویلر|جافری در مدت اقامتش در وینترفل، پس از آنکه می شنود رابرت در حالت مستی می گوید که [[برن استارک|پسرک]] باید از روی ترحم کشته شود، فردی دون پایه را استخدام می کند تا [[برن استارک]] را که به شکل وخیمی مجروح شده بود، بکشد. حمله شکست می خورد و بعدها [[تیریون لنیستر]] سرزنش می شود و همین موضوع خصومت رو به رشد [[خاندان استارک|خاندان های استارک]] و [[خاندان لنیستر|لنیستر]] را بیشتر می کند.}} | |||
در راه بازگشت از وینترفل به [[بارانداز پادشاه]]، جافری یک روز تمام را با سانسا به سواری می پردازد. سانسا بسیار لذت می برد درحالی که او شراب تابستانی می نوشد. آنها اتفاقی به [[آریا استارک]] و دوستش [[مایکاه]]، پسر قصاب بر می خورند که مشغول تمرین شمشیربازی اند. جافری که مست است، از مایکاه می خواهد که با او تمرین کند؛ مایکاه مبارزه را شروع نمی کند و جافری نیز بی توجه به خواهش های سانسا و آریا، او را با شمشیرش می خراشد. سپس آریا او را با تکه چوبی می زند و به مایکاه فرصت فرار می دهد. جافری که از آریا خشمگین شده، قصد حمله به او را دارد که توسط [[نایمریا (دایرولف)|نایمریا]] که از آریا محافظت می کند، زخمی می شود.{{رف|بتت|15}} جافری بعدا در دادگاه رابرت مدعی می شود که از سوی مایکاه و [[نایمریا (دایرولف)|نایمریا]] مورد حمله قرار گرفته است. این ماجرا منجر به مرگ مایکاه و [[لیدی (دایرولف)|لیدی]] شده و آریا را از جافری متنفر می سازد. در همین موقع است که جافری [[دندان شیر]] را از دست می دهد، زیرا آریا آن را از او گرفته و به [[ترایدنت]] پرتاب می کند. اتفاقی که جافری را تحقیر می کند، بخصوص وقتی که عمویش [[رنلی براتیون|رنلی]] به خاطر شکست خوردن و خلع سلاح شدن به دست دختری کوچکتر از خودش، آشکارا به برادرزاده اش می خندد.{{رف|بتت|16}} | |||
پادشاه رابرت در طی نوشیدن با ادارد استارک در تورنومنت دست، آشکارا از پسر و وارثش دلسرد شده و برای دوست قدیمی اش فاش می کند که بارها به کناره گیری فکر کرده است؛ اما تنها چیزی که او را از این کار باز داشته، فکر نشستن جافری بر تخت آهنین و نجواهای مادرش در گوش اوست.{{رف|بتت|30}} | |||
ادارد استارک در جایگاه [[دست پادشاه|دست جدید پادشاه]] کشف می کند که جافری به همراه خواهر و برادرهایش، در واقع حرامزادگان حاصل از زنای با محارم [[سرسی]] و [[جیمی]] اند.{{رف|بتت|44}}{{رف|بتت|45}} سرسی راز فرزندانش را با برنامه ریزی برای مرگ پادشاه رابرت، حفظ می کند. در پی مرگ رابرت، جافری [[شورای کوچک]] را فرامی خواند و دستور می دهد تا تاجگذاری اش را ترتیب دهند. وقتی ند خواست رابرت را بیرون می آورد و خود را نایب السلطنه و پسر ''واقعی'' اش را وارث [[تخت آهنین]] اعلام می کند، سرسی آن را پاره کرده و به ند توصیه می کند که به پسرش سوگند وفاداری بخورد. در عوض ند فاش می کند که جافری او هیچ ادعایی نسبت به تخت ندارد و حاصل زنای با محارم است، اما فورا به جرم خیانت بازداشت می شود.{{رف|بتت|49}} | |||
جافری پس از تصاحب تخت به عنوان وارث رابرت، نخستین جلسه ی شورای خود را آغاز می کند؛ او لرد [[تایوین لنیستر]] را دست جدید پادشاه می نامد، مادرش را به عضویت شورای کوچک در آورده و برخلاف تمام سنت ها با برکناری شوالیه ی افسانه ای [[باریستان سلمی]] از خدمتش، [[جیمی لنیستر]] را به سمت [[لرد فرمانده گارد پادشاه|لرد فرمانده]] ی [[گارد پادشاه]] منصوب می کند. وقتی سلمی از شدت انزجار خشمگین شده و یادآور می شود که [[استنیس براتیون]] به چه سادگی تخت را از او خواهد گرفت، جافری دستور بازداشت و پرسش از او را می دهد، اگرچه دیگر شوالیه ی پیر فرار کرده است. | |||
وقتی سانسا در مقابل او زانو زده و التماس می کند تا جان پدرش را ببخشد و از او می خواهد تا این کار را به خاطر عشق او انجام دهد، جافری نهایتا به سانسا قول می دهد که بخشنده خواهد بود، اما پس از آنکه ادارد استارک به «جرایم» خود اعتراف کرده و اعلام می کند که جافری براتیون وارث حقیقی تخت آهنین است، مشخص می شود بخشش او سر زدن عمومی و سریع ادارد استارک در مقابل چشمان سانساست.{{رف|بتت|65}} این اقدام نسنجیده خلاف میل خانواده ی او بود که می خواستند از خونریزی بیشتر جلوگیری کرده و صلح پادشاه را بازگردانند. همچنین [[جنگ پنج پادشاه|خصومت ها]] را تشدید می کند، به طوری که پسرش [[راب استارک]] خود را [[پادشاه شمال]] اعلام کرده و قسم می خورد تا با کشتن جافری انتقام بگیرد، و وستروس را به یک جنگ داخلی ویرانگر سوق می دهد. | |||
جافری به بدرفتاری و سو استفاده از سانسا استارک ادامه می دهد، مجازاتی برای هر یک از پیروزی های راب. مجبور کردن او به نگاه کردن به سر بریده ی پدرش آغازی بر رشته کتک هایی است که او برای سو استفاده از سانسا به گارد پادشاهش دستور می دهد. او تهدید می کند وقتی که [[راب استارک|برادرش]] را که لاف می زند در نبردی تن به تن می کشد، او را مجبور خواهد کرد به سر بریده او نیز نگاه کند. او معمولا به گارد شاهیش دستور می دهد تا او را به خاطر نافرمانی بزنند.{{رف|بتت|67}} | |||
=== نزاع شاهان === | === نزاع شاهان === | ||
جافری دمدمی مزاج با حکمرانی خود نشان داد که حتی مادرش نیز قادر به کنترل او نیست. سانسا به میل او زندانی می شود و او به دفعات نگهبانان خود را مجبور می کند تا برای سرگرمی اش سانسا را کتک بزنند. وقتی که او تلاش کرد تا سانسا را برهنه کند، داییش، [[تیریون]] او را متوقف کرد. با وجود آنکه جافری هرگز دوباره این کار را تکرار نکرد ولی او مصمم است تا سانسا را در بستر خود داشته باشد، چه با او ازدواج کند و چه نکند. قساوت او و نزول کیفیت زندگی در بارانداز پادشاه به دلیل کمبود غذا و دیگر مشقت ها، از جافری پادشاهی نامحبوب ساخت. جافری در [[آشوب بارانداز پادشاه|آشوبی]] که با خشم ناگهانی او جرقه زده شد، نزدیک بود کشته شود.{{رف|نش|41}} تنها تیریون که موقتا به عنوان دست انجام وظیفه می کرد، در مقابل اختیارات جافری ایستاد و پادشاه به طور ویژه ای از دایی خود متنفر شد؛ تیریون نیز در عوض برای تحقیر او، او را همچون یک هیولا نشان می داد. | |||
=== یورش شمشیرها === | === یورش شمشیرها === | ||
پس از آنکه [[خاندان تایرل]] با جافری متحد شد، او سانسا رو دور انداخت و با [[مارجری تایرل]] نامزد کرد. او گستاخانه اعلام کرد که پس از مراسم ازدواج با سانسا کار خواهد داشت، هرچند که او با تیریون ازدواج کرده است. | |||
[[File:The Purple Wedding Fin.JPG|thumb|چپ|400px|توصیفی از عروسی کبود اثر [https://www.facebook.com/ConorCampbellArtist?ref=hl/ Conor Campbell©]]] | |||
وقتی خبر [[عروسی سرخ]] به بارانداز پادشاه رسید، جافری به همراه [[سرسی]]، [[کوان لنیستر]]، [[پایسل]]، [[تیریون]] و [[تایوین]] حضور داشت. جافری از شنیدن مرگ [[راب استارک]] خوشحال شد و سرش را خواست تا بتواند در عروسی خود با آن از سانسا پذیرایی کند، به علاوه خواهان آن شد که به شمالی ها و لردهای رودخانه ای که پس از مرگ راب استارک تسلیم شدند، هیچ رحمی نشود. این سخنان کوان را به وحشت انداخت و تیریون را عصبانی کرد طوری که خواهرزاده اش را تهدید کرد و گفت که سانسا مال او نیست که بخواهد شکنجه اش کند. تایوین اجازه انجام درخواست جافری را نداد و این باعث شد جافری پدربزرگش را تحقیر کند و او را ترسویی بخواند که زمانی پدر او، [[رابرت براتیون|رابرت]] جنگ را در [[ترایدنت]] می برد، پشت دیوارهای [[کسترلی راک]] پنهان شده بود. این تحقیر تایوین را عصبانی کرد زیرا در خفا اظهار کرد که جافری به یک درس حسابی نیاز دارد. تیریون، با وجود به خاطر آوردن «[[تایشا|درس حسابی]]» خودش، به طرز شگفت آوری با این حرف موافق بود، هرچند که فکر می کرد خواهرزاده اش رابرت دوم نیست، بلکه ایریس سوم است.{{رف|یش|53}} | |||
ازدواج جافری در اولین روز سده جدید بود.{{رف|یش|4}} صبحگاه لنیسترها و متحدینشان برای یک صبحانه خانوادگی ملاقات کردند. پدربزرگش، [[تایوین لنیستر]]، به او یک شمشیر از [[فولاد والریایی]] به عنوان هدیه ازدواج داد. جافری گفت که نام آن را [[ناله بیوه]] خواهد گذاشت. هدیه تیریون و سانسا کتاب کمیابی به نام [[زندگی چهار پادشاه]] بود که جاف آن را با شمشیر جدیدش تکه تکه کرد و هدیه بهتری از آن دو خواست.{{اسپویلر| جافری تیغه را به طرف [[بیلون سوان]] چرخاند. وقتی [[آدام ماربند]] به جافری هشدار داد که مراقب باشد زیرا آن تیغه فولاد والریایی است، جافری لاف زد که با فلز بیگانه نیست. در همان لحظه، تیریون برای او طعمه گذاشت و حدس زد که جافری به خنجر والریایی که در [[وینترفل]] به قاتل داده شده بود، مرتبط است، هرچند نمی توانست درک کند چرا، و آن را به قساوت ذاتی جافری نسبت داد.{{رف|بتت|6}} جیمی بعدها نتیجه گرفت که جافری پس از آنکه از رابرت مست شنیده است که مهربانانه تر این است که [[برن استارک]] چلاق را از این نکبت خلاص کرد، او نیز در تلاش برای تحت تاثیر قرار دادن پدرش این کار را انجام داده است.}} | |||
در جریان ضیافت ازدواج جافری در تالار تخت آهنین، شراب جافری [[خفه کننده|مسموم]] شد و او در نخستین روز [[سال های پس از ورود اگان#سال 300 پس از ورود اگان|سومین سده پس از ورود اگان]] مرد درحالی که همه دربار نظاره گر بودند.{{رف|یش|60}} سرسی تیریون و سانسا را به خاطر این عمل سرزنش کرد،{{اسپویلر|اما بعدها مشخص شد که نقشه از سوی [[اولنا ردواین]] و [[پتایر بیلیش]] برنامه ریزی شده بود. جافری در [[سپت اعظم بیلور]] دفن شد.{{رف|یش|67}} پس از آن به خاطر رنگ یاقوت هایی که برای مسموم کردن شراب جافری استفاده شدند و رنگ واقعی شراب،}} | |||
از این عروسی با نام [[عروسی کبود]] یاد شد. | |||
هیچکس به جز [[سرسی لنیستر|مادرش]]، برای جافری عزاداری نکرد؛ حتی پدر بیولوژیکش، جیمی نیز معتقد بود که جافری مستحق چنین سرنوشتی بود. تیریون لنیستر اظهار داشت که او پادشاهی به مراتب بدتر از [[ایریس دوم|شاه دیوانه]] می شد. [[ایریس اوکهارت]] فکر می کند تنها چیز خوبی که درمورد جافری می توان گفت این است که او برای سن خود بلندقد و قوی هیکل بود. | |||
== نقل قول ها درباره ی جافری == | == نقل قول ها درباره ی جافری == | ||
{{نقل قول|به خاطر [[سانسا استارک|دخترت]] متاسفم، ند. واقعا. منظورم [[لیدی (دایرولف)|گرگه]] است. پسرم دروغ می گفت، حاضرم سر روحم شرط ببندم. پسرم ...{{رف|بتت|30}}|[[رابرت براتیون]] به [[ادارد استارک]]}} | |||
{{نقل قول|خیلی پیش اومده که رویای ترک سلطنت رو دیده باشم. با اسب و پتکم سوار کشتی بشم و به [[شهرهای آزاد]] برم، وقتم رو با جنگیدن و فاحشه بازی بگذرونم، چیزی که براش ساخته شدم. پادشاه مزدور، چقد ترانه سازها خوششون میاد. می دونی چی جلومو می گیره؟ فکر جافری رو [[تخت آهنین]]، در حالی که سرسی از پشت سر تو گوشش می خونه. پسر من. چطور ممکنه من یه همچین پسری داشته باشم، ند؟{{رف|بتت|30}}|[[رابرت براتیون]] به [[ادارد استارک]]}} | |||
{{نقل قول|باید پسر[[سرسی لنیستر|ش]]و قبل از اینکه همه ما رو نابود کنه، مهار کرد.{{رف|بتت|69}}|[[تایوین لنیستر]]}} | |||
{{نقل قول|رابرت دوم نه، ایریس سوم.{{رف|بتت|30}}|[[تیریون لنیستر]]}} | |||
{{اسپویلر| | |||
{{نقل قول|'''تایوین:''' اون زبون درازت سرتو به باد میده.<br />'''تیریون:''' پس می ذاری جاف بکشش بیرون.<br />'''تایوین:''' باید بهتر از این عمل کنی تا مجبور نشم این کارو کنم.{{رف|بتت|30}}|[[تایوین لنیستر]] به [[تیریون لنیستر]]}} | |||
{{نقل قول|'''تیریون:''' جافری پادشاهی بدتر از اون چه [[ایریس تارگرین دوم|ایریس]] می تونست باشه، می شد. اون خنجر پدرشو دزدید و داد به یه دزد خرده پا تا گلوی [[برن استارک|برندون استارک]]و ببره، اینو می دونستی؟<br />'''جیمی:''' من ... من فکر می کردم ممکنه.<br />'''تیریون:''' خب، پسر به پدرش می بره. جافریم اگه به قدرت می رسید، منو می کشت. به جرم کوتاه قد و زشت بودن، که واضحه خودم گناه کارم.{{رف|یش|77}}|[[تیریون لنیستر]] به [[جیمی لنیستر]]}} | |||
{{نقل قول|'''برین:''' جافری ...<br />'''جیمی:''' پادشاهم بود. همین.<br />'''برین:''' تو گفتی [[سانسا]] اونو کشته. چرا ازش مراقبت می کنی؟<br />'''جیمی:''' چون جاف برا من چیزی بیشتر از تخم رحم سرسی نبود. و چون مستحق مردن بود.{{رف|یش|72}}|[[جیمی لنیستر]] به [[برین از تارث]]}} | |||
{{نقل قول|'''سرسی:''' جافری هیچ علاقه ای به [[راب استارک]] نداشت. اما اون [[برن استارک|پسر کوچیکتر]]ه، هیچی براش نبود. اون خودشم یه بچه بود.<br />'''جیمی:''' بچه ای تشنه یه نوازش از طرف اون [[رابرت براتیون|دائم الخمری]] که گذاشتی باور کنه که پدرشه.{{رف|یش|72}}|[[جیمی لنیستر]] به [[سرسی لنیستر]]}} | |||
}} | |||
== خانواده == | == خانواده == | ||
خط ۶۱: | خط ۱۰۱: | ||
== منابع و یادداشت ها == | == منابع و یادداشت ها == | ||
{{منابع|3}} | {{منابع|3}} | ||
{{شاهان وستروس}} | |||
[[رده:نجیب زادگان]][[رده:حرام زادگان]][[رده:شخصیت های سرزمین های سلطنتی]][[رده:حکام]][[رده:خاندان براتیون]][[رده:خاندان لنیستر]] | |||
[[en:Joffrey Baratheon]] | [[en:Joffrey Baratheon]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۳۷
جافری براتیون بزرگترین پسر و وارث پادشاه رابرت براتیون و شهبانو سرسی لنیستر است. هرچند پدر واقعی او برادر ملکه، جیمی لنیستر می باشد. او در آغار مجموعه 12 ساله است و بعدها دومین پادشاه خاندان براتیون می شود که بر تخت آهنین می نشیند.
جافری براتیون | |
---|---|
اطلاعات شخصی | |
نام کامل | جافری از خاندان های براتیون و لنیستر نخستین با نام او |
القاب | جافری زنازاده غاصب جوان ایریس سوم حرامزاده حرامزاده ی هیولاصفت |
سایر عناوین | پادشاه آندال ها، روینار و نخستین انسانها لرد هفت پادشاهی محافظ مملکت |
تولد | سال 286 پس از ورود اگان |
مرگ | سال 300 پس از ورود اگان در در قلعه سرخ، بارانداز پادشاه. |
خانواده | |
خاندان سلطنتی | خاندان براتیون از بارانداز پادشاه |
شاه قبلی | رابرت اول |
وارث | تامن اول |
ملکه | مارجری تایرل |
پدر | رابرت براتیون (اسما) جیمی لنیستر (واقعی) |
مادر | سرسی لنیستر |
ارجاعات | |
کتابها | بازی تاج و تخت نزاع شاهان یورش شمشیرها ضیافتی برای کلاغ ها رقصی با اژدهایان |
بازیگر | جک گلیسون |
سریال | فصل اول | فصل دوم | فصل سوم| فصل چهارم |
شخصیت و ظاهر
جافری به عنوان یک بچه قوی اراده است و خشمی غیر قابل کنترل همچون مادرش و خویی سادیسمی و کنترل نشدنی دارد. او درک کمی از درست یا غلط دارد که همین مساله معمولا او را به دردسر می اندازد، خصوصا وقتی که خشمگین می شود و وقتی اوضاع خراب می شود، او همیشه دیگران را برای اشتباهش سرزنش می کند. با وجود خودرای بودنش، او بی ملاحظه، شرور، بی رحم و نه چندان باهوش است که ترکیب همه این ها او را مستعد قضاوت های غیرمنظقی و بد می کند.
جافری ظاهر لنیستری والدینش را دارد، او در سن خود پسری بلند قامت است، با موهای بلوند مجعد و به خوش قیافگی مشهور است. او چشمان سبز درخشان، لب های پر و پوزخندی شیطانی دارد. او همیشه مرغوب ترین لباس ها را آنگونه که برازنده ی وارث سلطنتی و پادشاه است، می پوشد. این مجموعه از تصاویر را ببینید.[۱][۲]
تاریخچه
جافری حاصل زنای با محارم ملکه سرسی لنیستر و برادرش جیمی است. هرچند، حقیقت تولد او، رازی باقی ماند و او به عنوان پسر پادشاه رابرت براتیون و وارث تخت آهنین به دنیا معرفی شد. او به صورت کودکی لوس و زیاده رو با خصلت بی رحمی رشد کرد. رابرت هرگز در مورد نسب پسرک سوالی نپرسید، اما در طول کتاب مشخص است که او عمیقا از «پسرش» ناامید شده و علاقه ی کمی نسبت به جافری دارد. در عوض در کتاب ذکر شده که جافری احترام و نظر مساعد رابرت را می خواهد و بسیاری از اعمال او در تلاش برای زندگی کردن طبق استانداردهای «پدرش» انجام شده است.
یکبار او پس از آنکه مطلع شد که گربه ی آشپزخانه باردار است، حیوان را کشت و شکم او را باز کرد تا بچه گربه های داخلش را ببیند. یکی از بچه گربه های متولد نشده را به «پدرش» نشان داد. رابرت بسیار حیرت زده و عصبانی شد و پسرک را چنان زد که دو تا از دندان هایش را شکست. سرسی نیز می گوید که اگر اجازه می داد رابرت پسرک را می کوفت.[۳] همچنین ذکر شده که جافری برای برادر کوچکترش، تامن قلدری می کرد.[۴]
حوادث اخیر
بازی تاج و تخت
پس از مرگ جان ارن جافری به همراه باقی خانواده ی سلطنتی به وینترفل سفر می کند. آنجا او شروع به اظهار علاقه نسبت به دختر ادارد، سانسا استارک می کند، کسی که نامزد او می شود. او با راب استارک در حیاط مشاجره کرده و او را تحقیر می کند.
در راه بازگشت از وینترفل به بارانداز پادشاه، جافری یک روز تمام را با سانسا به سواری می پردازد. سانسا بسیار لذت می برد درحالی که او شراب تابستانی می نوشد. آنها اتفاقی به آریا استارک و دوستش مایکاه، پسر قصاب بر می خورند که مشغول تمرین شمشیربازی اند. جافری که مست است، از مایکاه می خواهد که با او تمرین کند؛ مایکاه مبارزه را شروع نمی کند و جافری نیز بی توجه به خواهش های سانسا و آریا، او را با شمشیرش می خراشد. سپس آریا او را با تکه چوبی می زند و به مایکاه فرصت فرار می دهد. جافری که از آریا خشمگین شده، قصد حمله به او را دارد که توسط نایمریا که از آریا محافظت می کند، زخمی می شود.[۵] جافری بعدا در دادگاه رابرت مدعی می شود که از سوی مایکاه و نایمریا مورد حمله قرار گرفته است. این ماجرا منجر به مرگ مایکاه و لیدی شده و آریا را از جافری متنفر می سازد. در همین موقع است که جافری دندان شیر را از دست می دهد، زیرا آریا آن را از او گرفته و به ترایدنت پرتاب می کند. اتفاقی که جافری را تحقیر می کند، بخصوص وقتی که عمویش رنلی به خاطر شکست خوردن و خلع سلاح شدن به دست دختری کوچکتر از خودش، آشکارا به برادرزاده اش می خندد.[۶]
پادشاه رابرت در طی نوشیدن با ادارد استارک در تورنومنت دست، آشکارا از پسر و وارثش دلسرد شده و برای دوست قدیمی اش فاش می کند که بارها به کناره گیری فکر کرده است؛ اما تنها چیزی که او را از این کار باز داشته، فکر نشستن جافری بر تخت آهنین و نجواهای مادرش در گوش اوست.[۷]
ادارد استارک در جایگاه دست جدید پادشاه کشف می کند که جافری به همراه خواهر و برادرهایش، در واقع حرامزادگان حاصل از زنای با محارم سرسی و جیمی اند.[۸][۹] سرسی راز فرزندانش را با برنامه ریزی برای مرگ پادشاه رابرت، حفظ می کند. در پی مرگ رابرت، جافری شورای کوچک را فرامی خواند و دستور می دهد تا تاجگذاری اش را ترتیب دهند. وقتی ند خواست رابرت را بیرون می آورد و خود را نایب السلطنه و پسر واقعی اش را وارث تخت آهنین اعلام می کند، سرسی آن را پاره کرده و به ند توصیه می کند که به پسرش سوگند وفاداری بخورد. در عوض ند فاش می کند که جافری او هیچ ادعایی نسبت به تخت ندارد و حاصل زنای با محارم است، اما فورا به جرم خیانت بازداشت می شود.[۱۰]
جافری پس از تصاحب تخت به عنوان وارث رابرت، نخستین جلسه ی شورای خود را آغاز می کند؛ او لرد تایوین لنیستر را دست جدید پادشاه می نامد، مادرش را به عضویت شورای کوچک در آورده و برخلاف تمام سنت ها با برکناری شوالیه ی افسانه ای باریستان سلمی از خدمتش، جیمی لنیستر را به سمت لرد فرمانده ی گارد پادشاه منصوب می کند. وقتی سلمی از شدت انزجار خشمگین شده و یادآور می شود که استنیس براتیون به چه سادگی تخت را از او خواهد گرفت، جافری دستور بازداشت و پرسش از او را می دهد، اگرچه دیگر شوالیه ی پیر فرار کرده است. وقتی سانسا در مقابل او زانو زده و التماس می کند تا جان پدرش را ببخشد و از او می خواهد تا این کار را به خاطر عشق او انجام دهد، جافری نهایتا به سانسا قول می دهد که بخشنده خواهد بود، اما پس از آنکه ادارد استارک به «جرایم» خود اعتراف کرده و اعلام می کند که جافری براتیون وارث حقیقی تخت آهنین است، مشخص می شود بخشش او سر زدن عمومی و سریع ادارد استارک در مقابل چشمان سانساست.[۱۱] این اقدام نسنجیده خلاف میل خانواده ی او بود که می خواستند از خونریزی بیشتر جلوگیری کرده و صلح پادشاه را بازگردانند. همچنین خصومت ها را تشدید می کند، به طوری که پسرش راب استارک خود را پادشاه شمال اعلام کرده و قسم می خورد تا با کشتن جافری انتقام بگیرد، و وستروس را به یک جنگ داخلی ویرانگر سوق می دهد.
جافری به بدرفتاری و سو استفاده از سانسا استارک ادامه می دهد، مجازاتی برای هر یک از پیروزی های راب. مجبور کردن او به نگاه کردن به سر بریده ی پدرش آغازی بر رشته کتک هایی است که او برای سو استفاده از سانسا به گارد پادشاهش دستور می دهد. او تهدید می کند وقتی که برادرش را که لاف می زند در نبردی تن به تن می کشد، او را مجبور خواهد کرد به سر بریده او نیز نگاه کند. او معمولا به گارد شاهیش دستور می دهد تا او را به خاطر نافرمانی بزنند.[۱۲]
نزاع شاهان
جافری دمدمی مزاج با حکمرانی خود نشان داد که حتی مادرش نیز قادر به کنترل او نیست. سانسا به میل او زندانی می شود و او به دفعات نگهبانان خود را مجبور می کند تا برای سرگرمی اش سانسا را کتک بزنند. وقتی که او تلاش کرد تا سانسا را برهنه کند، داییش، تیریون او را متوقف کرد. با وجود آنکه جافری هرگز دوباره این کار را تکرار نکرد ولی او مصمم است تا سانسا را در بستر خود داشته باشد، چه با او ازدواج کند و چه نکند. قساوت او و نزول کیفیت زندگی در بارانداز پادشاه به دلیل کمبود غذا و دیگر مشقت ها، از جافری پادشاهی نامحبوب ساخت. جافری در آشوبی که با خشم ناگهانی او جرقه زده شد، نزدیک بود کشته شود.[۱۳] تنها تیریون که موقتا به عنوان دست انجام وظیفه می کرد، در مقابل اختیارات جافری ایستاد و پادشاه به طور ویژه ای از دایی خود متنفر شد؛ تیریون نیز در عوض برای تحقیر او، او را همچون یک هیولا نشان می داد.
یورش شمشیرها
پس از آنکه خاندان تایرل با جافری متحد شد، او سانسا رو دور انداخت و با مارجری تایرل نامزد کرد. او گستاخانه اعلام کرد که پس از مراسم ازدواج با سانسا کار خواهد داشت، هرچند که او با تیریون ازدواج کرده است.
وقتی خبر عروسی سرخ به بارانداز پادشاه رسید، جافری به همراه سرسی، کوان لنیستر، پایسل، تیریون و تایوین حضور داشت. جافری از شنیدن مرگ راب استارک خوشحال شد و سرش را خواست تا بتواند در عروسی خود با آن از سانسا پذیرایی کند، به علاوه خواهان آن شد که به شمالی ها و لردهای رودخانه ای که پس از مرگ راب استارک تسلیم شدند، هیچ رحمی نشود. این سخنان کوان را به وحشت انداخت و تیریون را عصبانی کرد طوری که خواهرزاده اش را تهدید کرد و گفت که سانسا مال او نیست که بخواهد شکنجه اش کند. تایوین اجازه انجام درخواست جافری را نداد و این باعث شد جافری پدربزرگش را تحقیر کند و او را ترسویی بخواند که زمانی پدر او، رابرت جنگ را در ترایدنت می برد، پشت دیوارهای کسترلی راک پنهان شده بود. این تحقیر تایوین را عصبانی کرد زیرا در خفا اظهار کرد که جافری به یک درس حسابی نیاز دارد. تیریون، با وجود به خاطر آوردن «درس حسابی» خودش، به طرز شگفت آوری با این حرف موافق بود، هرچند که فکر می کرد خواهرزاده اش رابرت دوم نیست، بلکه ایریس سوم است.[۱۴]
ازدواج جافری در اولین روز سده جدید بود.[۱۵] صبحگاه لنیسترها و متحدینشان برای یک صبحانه خانوادگی ملاقات کردند. پدربزرگش، تایوین لنیستر، به او یک شمشیر از فولاد والریایی به عنوان هدیه ازدواج داد. جافری گفت که نام آن را ناله بیوه خواهد گذاشت. هدیه تیریون و سانسا کتاب کمیابی به نام زندگی چهار پادشاه بود که جاف آن را با شمشیر جدیدش تکه تکه کرد و هدیه بهتری از آن دو خواست.
در جریان ضیافت ازدواج جافری در تالار تخت آهنین، شراب جافری مسموم شد و او در نخستین روز سومین سده پس از ورود اگان مرد درحالی که همه دربار نظاره گر بودند.[۱۷] سرسی تیریون و سانسا را به خاطر این عمل سرزنش کرد،
از این عروسی با نام عروسی کبود یاد شد.
هیچکس به جز مادرش، برای جافری عزاداری نکرد؛ حتی پدر بیولوژیکش، جیمی نیز معتقد بود که جافری مستحق چنین سرنوشتی بود. تیریون لنیستر اظهار داشت که او پادشاهی به مراتب بدتر از شاه دیوانه می شد. ایریس اوکهارت فکر می کند تنها چیز خوبی که درمورد جافری می توان گفت این است که او برای سن خود بلندقد و قوی هیکل بود.
نقل قول ها درباره ی جافری
” به خاطر دخترت متاسفم، ند. واقعا. منظورم گرگه است. پسرم دروغ می گفت، حاضرم سر روحم شرط ببندم. پسرم ...[۷] “
” خیلی پیش اومده که رویای ترک سلطنت رو دیده باشم. با اسب و پتکم سوار کشتی بشم و به شهرهای آزاد برم، وقتم رو با جنگیدن و فاحشه بازی بگذرونم، چیزی که براش ساخته شدم. پادشاه مزدور، چقد ترانه سازها خوششون میاد. می دونی چی جلومو می گیره؟ فکر جافری رو تخت آهنین، در حالی که سرسی از پشت سر تو گوشش می خونه. پسر من. چطور ممکنه من یه همچین پسری داشته باشم، ند؟[۷] “
” باید پسرشو قبل از اینکه همه ما رو نابود کنه، مهار کرد.[۱۹] “
” رابرت دوم نه، ایریس سوم.[۷] “
خانواده
منابع و یادداشت ها
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 5، جان.
- ↑ راهنمای نغمه ای از یخ و آتش.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 63، داوس.
- ↑ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 8، جیمی.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 15، سانسا.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 16، ادارد.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ بازی تاج و تخت، فصل 30، ادارد.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 44، سانسا.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 45، ادارد.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 49، ادارد.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 65، آریا.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 67، سانسا.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 41، تیریون.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 53، تیریون.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 4، تیریون.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 6، کتلین.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 60، تیریون.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 67، جیمی.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 69، تیریون.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 77، تیریون.
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ یورش شمشیرها، فصل 72، جیمی.