خاندان استارک
| این مقاله ناقص است. با توسعه ی آن یا ویرایش متن موجود به دانشنامه نغمه ای از یخ و آتش کمک کنید. |
خاندان استارک (House Stark) یکی از بزرگترین خاندانهای وستروس (Westeros) و مهمترین خاندان شمال (North) است؛ و بسیاری از خاندانهای کوچک تر به این خاندان سوگند وفاداری خوردهاند. در روزگار قدیم آنها به عنوان شاهان زمستان (Kings of Winter) حکمرانی می کردند؛ اما از زمان فتوحات تارگرینها (Targaryen Conquest) آنها محافظین شمال (Wardens of the North) شدهاند. جایگاه آنها، وینترفل (Winterfell)، دژی کهن است که به استحکامش مشهور است. نشان خاندان دایرولفی (Direwolf) خاکستری در زمینهی سفید است، و شعار خاندان "زمستان در راه است" (Winter is coming) از معدود شعارهایی است که هشدار است و نه خودستایی.[۱] اعضای خاندان غالباً اندامی لاغر و صورتی کشیده دارند، با موهای قهوهای تیره و چشمان خاکستری. تعداد زیادی از شخصیتهای اصلی و راوی داستان از این خاندان هستند. به جز کاراستارکهای کارهولد، استارکها اقوام دوری در نقاط مختلف شمال، بخصوص در وایت هاربر و بارو تاون دارند.[۲]
خاندان استارک | |
---|---|
نشان | دایرولف خاکستری |
شعار | Winter is coming زمستان در راه است |
جایگاه | وینترفل |
لرد فعلی | ریکان استارک (مفقود) |
منطقه | شمال |
عنوان | محافظ شمال لرد وینترفل پادشاه ترایدنت |
وارث | برن استارک |
لرد بالا دست | ندارد (سابقا خاندان براتیون از بارانداز پادشاه) |
شاخه ها | خاندان گری استارک خاندان کار استارک |
سلاح اجدادی | شمشیر والریایی آیس |
بنیانگذار | برندون معمار |
تاریخ شکل گیری | عصر قهرمانان |
تاریخ
استارکها خاندان باستانی هستند و ریشهیشان به برندون معمار میرسد، قهرمانی اساطیری از عصر قهرمانان که وینترفل و دیوار را هزاران سال پیش بنا کرد. ریشهی استارکها به نخستین انسان ها بازمیگردد[۱] و هنوز بسیاری از رسومات آنها را اجرا میکنند و خدایان قدیم جنگل را میپرستند. استارکها چندین هزار سال، احتمالاً از دوران برندون معمار، پادشاهان زمستان بودهاند. از آن جا که برندون دیوار را تأسیس کرد، استارکها همواره دوست نگهبانان شب بودهاند و هزاران سال دیوار را اداره کردهاند. گفته میشود پادشاه شب، سیزدهمین لرد فرمانده نگهبانان شب در کنار اصالتهای احتمالی بسیاری که در موردش حدس زده میشود، یک استارک بوده است. استارکها همچنین کمک کردند تا جلوی چندین یورش مهم وحشی ها گرفته شود، از جمله زمانی که آنها و پرچمدارشان، آمبرها (Umber)، پادشاه آن سوی دیوار را شکست دادند. آنها بر دو برادر به نامهای گندل و گورن چیره شدند و همین طور بائل آوازه خوان، شخصیتی بیشتر افسانهای تا تاریخی را که طبق افسانههای شمال دیوار هم پدر یک استارک شده و هم با همان استارک جنگیده و کشته شد.
برای چندین هزار سال استارکها پادشاه بلا منازع شمال نبودهاند، اما رقیب اصلیشان، بولتونهای دردفورت حدود یک هزار سال پیش به آنها سوگند وفاداری خوردند و به روش پوست کندنشان خاتمه دادند. در همین زمان پادشاه جان استارک دزدان دریایی را از وایت نایف بیرون کرد و کنام گرگ (Wolf's Den) را در دهانهی این رود ساخته شد. این دژ و شهری که اطراف آن ساخته شد، وایت هاربر، برای سالیان طولانی خانهی پسران و نوههای پادشاهان شمال و دیگر پرچمداران استارکها بود تا آن که نهایتاً به مندرلی ها، خاندانی تبعیدی از ریچ داده شد. پسر شاه جان، ریکارد، پادشاه باتلاق را شکست داد و با دخترش ازدواج کرد و نک را که خاندان رید بر آن حکومت میکردند، به زیر فرمان وینترفل درآورد. خاندان کاراستارک زمانی تأسیس شد که کارلان استارک، برادر شاه وقت یک لرد شورشی را سرکوب کرد و در همان منطقه دژ کارهولد را ساخت. در نهایت جزیره خرس نیز زمانی به مورمونتها رسید که شاه رودریک استارک آن را در یک مبارزهی کشتی از یک آهن زاده برد. نزاع استارکها با ارنهای دره بر سر سه خواهران به واگذاری این جزایر منجر شد.
سوای کاراستارکها، خاندان استارک در سایر نقاط شمال، از جمله بارو تاون و وایت هاربر نیز خویشاوندانی احتمالی دارد.
آخرین شاه شمال تورهن استارک (Torhen Stark) بود، که در پایان جنگ فتح (War of Conquest) در برابر اگان فاتح (Aegon the Conquerer) زانو زد. از آن زمان استارک ها به عنوان محافظین شمال به هفت پادشاهی (Seven Kingdoms) خدمت می کنند.
در حدود سال 213AL خاندان استارک با مشکل در وراثت رو به رو شد. چندین لرد وینترفل در جنگ هایی علیه شورشی های اسکاگوسی (Skagosi)، ریمون رد بیرد (Raymon Redbeard) شاه وحشیها و خطرات دیگر کشته شدند، از این رو برون استارک (Beron Stark) لرد وینترفل شد. بعد از زخمی مهلک که او در مبارزه علیه دیگان گریجوی (Dagon Greyjoy) و آهن زادگانش برداشت، همسر او و چهار زن تازه بیوه شدهی دیگر خاندان بر سر آن که فرزندشان به حکومت برسد به نزاع پرداختند. از میان ده فرزند استارک موجود در آن زمان، چندین وارث احتمالی وجود داشت.
پیشینهی اخیر
لرد ریکارد استارک (Rickard Stark) و استادش، والیس فلوورز (Walys Flowers) به منظور افزایش متحدانشان در جنوب وارث لرد ریکارد، برندون استارک (Brandon Stark) را با کتلین تالی (Catelyn Tully) از ریورران (Riverrun) نامزد کردند. پتایر بیلیش (Petyr Baelish) ملقب به "لیتل فینگر" (Littlefinger) پسری تحت قیومیت پدر کتلین عاشق کتلین بود و به خاطر او برندون را به دوئل دعوت کرد. برندون مبارزه را برد اما برای رضایت کتلین از کشتن او صرف نظر کرد. در همین زمان، لیانا استارک (Lyanna Stark) نامز لرد رابرت براتیون (Robert Baratheon) شد، که از دور شیفتهی او بود. با این وجود لیانا چندان عشق پر حرارتی به رابرت نداشت و از شیوهی زندگی عیاشانهی او آگاه بود. پرنس ریگار تارگرین (Rhaegar Targaryen) بعد از پیروزی در تورنومنت هارن هال (Harrenhall) با بی توجه به همسرش الیا مارتل (Elia Martell) پرنسس دورنی (Dornish)، لیانا را ملکهی عشق و زیبایی نام گذاری کرد. طبیعت دقیق رابطهی ریگار و لیانا کاملاً مشخص نیست ولی کمی بعد او به همراه ریگار ناپدید شد و رابرت و برندون معتقد بودند که لیانا برخلاف میلش ربوده شده است. برندون در راه رفتن به ریورران برای ازدواج با کتلین بود که این خبر را شنید. او و چهار همراهش به بارانداز پادشاه (King's Landing) رفتند و خواستار بازگشت خواهرشان شدند، اما هم او و هم پدرش لرد ریکارد به دستور شاه دیوانه، ایریس تارگرین دوم (Aerys II Targaryen) کشته شدند. ایریس سپس از جان ارن (Jon Arryn) لرد ایری (Eyrie) خواست که ادارد استارک (Eddard Stark)، پسر دوم لرد ریکارد و رابرت براتیون (Robert Barartheon) را که هر دو تحت قیومیتش بودند را سر ببرد. جان ارن امتناع کرد و این امر موجب آغاز جنگی بزرگ شد.
در طی نبرد، لرد ادارد استارک به خاطر احترام گذاشتن به تعهد نامزدی برادرش برندون با کتلین تالی ازدواج کرد و هاستر تالی (Hoster Tully) نیز به جرگهی شورشیان پیوست. ادارد از سران اصلی شورشیان بود، ولی زمانی که رابرت کمک خیانت آمیز خاندان لنیستر (House Lannister) را پذیرفت و به خاطر نفرتش از ریگار از قتل بی رحمانهی همسر، پسر و دختر ریگار چشم پوشی کرد با او به مشکل برخورد. او و شش همراهش برای بازپس گرفتن لیانا به برجی که ریگار آن را برج شادی (Tower of Joy) می نامید رفت. آنها با سه تا از اعضای گارد پادشاه (Kingsguard) جنگیدند، و این جنگ منجر به مرگ آن سه و تمام هماهان ادارد به جز هاولند رید (Howland Reed) شد. ادارد لیانا را در بستری از خون و حلقهای پژمرده از رز آبی در حال مرگ یافت. لیانا ادارد را مجبور کرد که به او قولی بدهد که محتوایش نامعلوم است، اما برای ادامهی زندگی ادارد او را تحت تسخیر خودش قرار داد. او موقع مرگ شانزده ساله بود و در سرداب وینترفل و در کنار برندون و لرد ریکارد دفن شد.
ند و رابرت به هنگام غم مشترکشان آشتی کردند ولی ند از دربار رابرت، شاه جدید به علت ازدواجش با سرسی لنیستر (Cersei Lannister) و اجازه دادن به جیمی لنیستر (Jaime Lannister) برای ماندن در مقام گارد پادشاه، آن هم بعد از کشتن اربابش ایریس دوری گزید. ند در موقع برگشتش از جنگ پسر قانونی و وارث تازه به دنیا آمدهاش راب (Rob) را دید، اما او به همراه خود نوزادی به نام جان اسنو (Jon Snow) را داشت که آن را پسر حرام زادهی خود معرفی کرد. شش سال بعد ند به برادر خواندهاش، رابرت کمک می کند تا قیامبیلون گریجوی (Balom Greyjoy) را در هم بشکند. ند تیان گریجوی (Theon Greyjoy) پسر بیلون را به عنوان گروگان به وینترفل می برد. پسر جوانتر لرد ریکارد، بنجن استارک (Benjen Stark) به نگهبانان شب می پیوندد و تبدیل به گشتی ارشد می شود. ند بر شمال تحت نام رابرت حکومت می کند و از دربار آلوده به دسیسهی لنیستری فاصله می گیرد.
حوادث اخیر
بازی تاج و تخت
پادشاه رابرت براتیون از وینترفل دیدن می کند تا به لرد ادارد استارک مقام دست پادشاه (Hand of the King) را که به تازگی با مرگ پدر خوانده شان لرد جان ارن خالی شده است، پیشنهاد دهد. یک نامه از طرف لایسا ارن (Lysa Arryn)، بیوه ی جان و خواهر کتلین زن ادارد به آن ها می رسد که در آن ادعا شده لنیستر ها پشت مرگ ناگهانی جان ارن بوده اند. با اصرار کتلین، ند با اکراه مقام دست پادشاه و نامزدی دخترش سانسا (Sansa) و پرنس جافری (Joffrey) را می پذیرد. در طی اقامت سلطنتی در وینترفل پسر دوم ند، برن (Bran) ملکه سرسی لنیستر را در حین رابطه ی جنسی با برادرش سر جیمی (Jaime) می بیند. جیمی او را از برج می اندازد به امید آن که افتادنش باعث مرگش شود، اما او زنده می ماند هر چند به اغما می رود و فلج می شود. ند به همراه دخترانش سانسا و آریا (Arya) به بارانداز پادشاه می رود، و کتلین به همراه پسرانشان در وینترفل می ماند. در همین حال پسر حرام زاده ی ند، جان اسنو به همراه عمویش بنجن به نگهبانان شب می پیوندد. کتلین تسلی ناپذیر از غمش برای برن به وظایفش در مقام کارگزار وینترفل بی اعتنایی می کند. اقدامی برای قتل برن صورت می گیرد که سامر (Saummer) دایرولف (Direwolf) برن آن را خنثی می کند. این اتفاق کتلین را به واقعیت باز می گرداند. برن در اغما خواب هایی از کلاغ سه چشم (three-eyed crow) می بیند.
در جاده ی شاهی (Kingsroad)، آریا از دوستش مایکاه (Mycah) در برابر تهاجم پرنس جافری براتیون دفاع می کند. دایرولف او نایمریا (Nymeria) جافریی را زمین زده و او را مختصرا زخمی می کند. آریا برای جلوگیری از کشته شدن، نایمریا را فراری می دهد. سانسا که شاهد نزاع آریا و جافری بوده در جلوی پادشاه به دروغ ادعا می کند که چیزی ندیده است. به درخواست ملکه پادشاه دستور می دهد که دایرولف سانسا لیدی (Lady) به جای نایمریای فرار کشته شود. در بازانداز پادشاه ادارد از این که در می یابد تخت سلطنتی به شدت مقروض است (عمدتا به تایوین لنیستر) و پادشاه قصد دارد تورنومنتی پر هزینه را به افتخار او برگزار کند خشمگین می شود.
کتلین به پایتخت می رود تا خبر اقدام به قتل برن را به ادارد برساند در آن جا پتایر بیلیش دوست کودکی و خواستگار کتلین ادعا می کند که خنجری را که با آن به جنب برن سو قصد شده، مدتی قبل به تیریون لنیستر (Tyrion Lannister) باخته است. در بازگشت از بارانداز پادشاه، کتلین تیریون را در مهمانخانه ای در سرزمین های رودخانه (Riverlands) می بیند و دستگیر می کند.
ند در حین بررسی مرگ جان ارن پی می برد که او به دنبال فرزندان حرام زاده ی شاه بوده است. زمانی که رابرت شورای کوچک (Small Cunsil) را برای ترتیب دادن مرگ دنریس تارگرین (Daenerys Targaryen) که به همسری یک کال دوتراکی قدرتمند در آمده است تشکیل می دهد، ند حاضر نمی شود از قتل چشم پوشی کند و استعفا می دهد. در خیابان های پایتخت مردان لنیستری به خاطر دستگیری تیریون به او حمله می کنند. پای ند می شکند و بهترین افرادش کشته می شوند، اما ند زنده می ماند و رابرت او را دوباره به مقام دست پادشاه بر می گرداند، سپس به شکار رفته و ند را بر روی تخت آهنین ترک می کند. ند مردانی را به سراغ گرگور کلگان (Gregor Clegane) می فرستد تا او را کشته و حملاتش را در سرزمین های رودخانه متوقف کنند. حملات گرگور به فرمان لرد تایوین انجام می گیرد، از آن جا که ادارد زخمی شده نمی تواند در میدان حاضر شود، پس آن ها نمی توانند او را دستگیر کرده و با تیریون مبادله کنند.
نزاع شاهان
یورش شمشیرها
ضیافتی برای کلاغها
رقصی با اژدهایان
خاندان استارک در انتهای سدهی سوم
اهالی خانه
اعضای تاریخی خاندان
خاندانهای سوگند خورده
- خاندان رید از گری واتر واچ. میرا و جوجن رید به همراه برن, سامر و هودور آنسوی دیوار هستند.
- خاندان گلاور از دیپ وود موت.
- خاندان آمبر از لست هارث.
- خاندان مندرلی از وایت هاربر. وایمن مندرلی داووس سی ورث را برای یافتن لرد بالادستش به اسکاگوس فرستاده است.
- خاندان فلینت از قبایل کوهنشین شمالی.
- خاندان وول از قبایل کوهنشین شمالی.
- خاندان نوری از قبایل کوهنشین شمالی.
- خاندان لیدل از قبایل کوهنشین شمالی.
- خاندان تالی از ریورران. هنگامی که راب خود را پادشاه شمال و ترایدنت نامید، سوگند وفاداری خوردند. هماکنون تخت آهنین آنها را از عناوین و زمینهایشان خلع کرده است.
- خاندان وسترلینگ از صخره. پس از ازدواج راب با جین وسترلینگ به او ملحق شدند. هماکنون به صلح پادشاه بازگشتهاند و مشمول بخشش سلطنتی شدهاند.
نقلقولها
” زمستونا سخته، ولی استارکا ههمیشه از پسش برمیآن.[۳] “
” تیریون: شما استارکا رو سخت میشه کشت.
راب: شما لنیسترا هم بهتره اینو یادتون بمونه.[۴]“ —راب استارک، به تیریون لنیستر
” استارکا برای انتخاب کسایی که بهشون خدمت میکنن به دنبال شجاعت و وفاداری و صداقتن.[۵] “ —تیریون لنیستر، به بران
” لیدل: وقتی که یه استارک تو وینترفل بود، یه دوشیزه میتونست با لباس روز نامگذاریش تو جاده شاهی راه بره و بهش تعرضی نشه، مسافرا میتونستن تو هر مسافرخونه و قلعهای آتیش و نون و نمک پیدا کنن. اما حالا شبا سردتره، و درها بستهان...وقتی یه استارک تو وینترفل بود اوضاع فرق میکرد. اما گرگ پیر مرده و گرگ جوانم به جنوب رفته بازی تاج و تخت رو بازی کنه، و همه اون چیزی که برای ما باقی مونده اشباحن.
جوجن: گرگها دوباره برمیگردن.[۶]“
” جزیره خرس هیچ پادشاهی جز پادشاه شمال نمیشناسه و اونم اسمش استارکه.[۷] “
” استاد تئومور، بهشون بگو! هزار سال پیش از فتح، پیمانی بسته شد، سوگندی در ولفز دن در پیشگاه خدایان قدیم و جدید خورده شد. وقتی که ما از درد بستوه اومده بودیم و دوستی نداشتیم، از خونههامون تعقیب شدیم و از جونمون میترسیدیم، گرگها ما رو گرفتن و از ما در مقابل دشمنامون حفاظت کردن. این شهر روی زمینهایی که اونا به ما دادن ساخته شد. در عوض ما سوگند خوردیم همیشه مردان اونها باشیم. مردان استارک![۸] “
منابع و یادداشتها
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 1، برن.
- ↑ چنین گفت مارتین: خاندان استارک، 10 ژوئن 2003
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 4، ادارد.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 24، برن.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 42، تیریون.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 24، برن.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 3، جان.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 19، داوس.