جنگ پنج پادشاه: تفاوت میان نسخهها
استاد آمون (بحث | مشارکتها) |
استاد آمون (بحث | مشارکتها) |
||
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۲: | ||
=== تاجگذاری پادشاهان === | === تاجگذاری پادشاهان === | ||
پس از مرگ پادشاه [[رابرت براتیون]] و لرد [[ادارد استارک]]، پادشاهان متعددی در قلمرو ظهور پیدا کردند. پسر رابرت، [[جافری براتیون]]، بر [[تخت آهنین]] تکیه زد. پس از این کار، چهار پادشاه دیگر که یا نمی خواسته و یا نمی توانستند پادشاهی او را بپذیرند، برخواستند. این پادشاهان به ترتیب عبارتند از: | |||
*'''پادشاه [[رنلی براتیون]]'''، جوانترین برادر شاه [[رابرت براتیون|رابرت]] بود. رنلی پس از آنکه نتوانست [[ادارد استارک]] را قانع کند که قدرت را درحالی که رابرت در شرف مرگ بود در دست بگیرد، به [[های گاردن]] (Highgarden) گریخت. در آنجا، با کمک معشوقش، سر [[لوراس تایرل]]، توانست با ازدواج با دختر لرد [[میس تایرل]]، [[مارجری تایرل]]، حمایت [[خاندان تایرل]] را بدست آورد. رنلی با وجود قدرت [[ریچ]] و [[سرزمین های طوفان]]، خود را فرمانروای [[هفت پادشاهی]] اعلام کرد. او ارتشی عظیم متشکل از صدهزار نفر را جمع آوری کرد و به آرامی به سمت [[بارانداز پادشاه]] حرکت کرد و اجازه داد که [[خاندان استارک|استارک ها]] و [[خاندان لنیستر|لنیسترها]] خون یکدیگر را بریزند درحالی که پدر زن جدیدش، لرد میس تایرل، در حال جمع آوری سپاه در های گاردن بود. | |||
*'''پادشاه [[راب استارک]]'''، بزرگترین پسر لرد [[ادارد استارک]] از [[وینترفل]] بود. به دنبال اعدام پدرش، پرچمداران راب، او را پادشاه شمال و ترایدنت اعلام کردند. او به امید کسب حمایت بیشتر، پیغام هایی را به خاندان بی طرف [[خاندان ارن|ارن]] فرستاد و مادرش، [[کتلین استارک]] و برادرخوانده اش، [[تیان گریجوی]] را برای مذاکره با [[رنلی براتیون]] و [[بیلون گریجوی]] فرستاد. در همین حال، راب به امید حمایت [[خاندان گریجوی|گریجوی ها]] شروع به ضربه زدن به [[خاندان لنیستر|لنیسترها]] در [[سرزمین های غربی]] می کند. | |||
*'''پادشاه [[استنیس براتیون]]'''، دومین برادر پادشاه رابرت و برادر بزرگتر رنلی بود. به دنبال مرگ [[جان ارن]]، استنیس به [[دراگون استون]] فرار و شروع به جمع آوری نیروهایش کرد. استنیس با دانستن نامشروع بودن بپه های رابرت، پس از مرگ برادرش خود را پادشاه راستین اعلام کرد و اعتقاد داشت که این وظیفه ی او است که دیگر غاصبان را سرنگون کند. بعنوان ارباب کشتی ها، ناوگان استنیس کوچکتر از آن بود که یک تهدید به حساب بیاید. هرچند، همراه استنیس یک راهبه ی [[رلور]] به نام [[ملیساندر]] بود که او استنیس را قانع کرده که رنلی می میرد و ارتش او به استنیس ملحق می شود. استنیس که با شنیدن این پیشگویی تشویق شده بود، به همراه پنج هزار نفر به جایگاه برادرش در [[استورمز اند]] لشکر کشید. | |||
*'''پادشاه [[بیلون گریجوی]]'''، لرد [[جزایر آهن]] بود. به محض آنکه کلمه ی ناآرامی [[هفت پادشاهی]] به لرد بیلون رسید، او شروع به فراخواندن پرچمدارانش و توقیف تمام کشتی ها در جزایر آهن کرد و برای شروع شورش دوم آماده شد. زمانی که پسرش تیان همراه با پیشنهاد اتحاد [[راب استارک]] رسید، بیلون این پیشنهاد را رد کرد و گفت که [[کسترلی راک]] بسیار قوی است. علاوه بر این، بعنوان ارباب [[پایک]] و پیرو روش های قدیمی، بیلون "دادن تاج" را تحمل نمی کند و خودش باید آن را بهای آهن و با زور بدست آورد. بیلون نقشه خودش را داشت: در حالی که شمالی ها مشغول جنگ در جنوب هستند، سرزمین ها و سربازخانه های آن ها آسیب پذیر و ضعیف هستند.درحالی که تنها پسر زنده اش دیگر اسیر [[خاندان استارک|استارکها]] نیست، دیگر هیچ چیزی نمی توانست جلوی بیلون را برای اینکه خودش را پادشاه جزار آهن اعلام بکند بگیرد. | |||
=== برخاستن کراکن === | |||
[[پرونده:War in the North2.png|بندانگشتی|چپ|300px|--[[کاربر:استاد آمون|استاد آمون.]] ([[بحث کاربر:استاد آمون|بحث]]) ۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۲۷ (IRDT)لشکرکشی [[آهن زادگان]]:سیاه:نیروهای آهن زادگان. آبی:وفاداران به استارک ها. قرمز:نیروی بولتون ها. 1.[[موت کیلین]]2.[[دیپ وود موت]]3.[[استونی شور]]4.[[نبرد در میدان تورهن]]5.[[تسخیر وینترفل]]6.[[وینتر تاون]]7.[[غارت وینترفل]]8.[[تسخیر وینترفل]]]] | |||
نسخهٔ کنونی تا ۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۵۷
| در حال ترجمه این موضوع توسط کاربر:استاد آمون در حال ترجمه است. این الگو برای این قرار داده شده است که سایر اعضا به صورت موازی این مقاله را ترجمه نکنند. |
جنگ پنج پادشاه، جنگ بزرگی است که بین چندین خاندان مهم هفت پادشاهی (Seven Kingdoms) بین سال های 298 و 300 اتفاق افتاد. همانطور که از نامش پیداست، در طول این جنگ، پنج مرد ادعای پادشاهی می کنند: جافری براتیون (Joffrey Baratheon)، استنیس براتیون (Stannis Baratheon) و رنلی براتیون (Renly Baratheon)، هرسه مدعی تخت آهنین بودند در حالی که راب استارک (Robb Stark) و بیلون گریجوی (Balon Greyjoy) جدایی طلب بوده، و به دنبال جدا کردن سرزمین های خود از حکومت مرکزی و تخت پادشاهی بودند، به همین جهت به خود لقب پادشاه شمال (King in the North) و پادشاه جزایر آهن (King of the Iron Islands) را دادند.
جنگ پنج پادشاه، اصلی ترین نبرد به تصویر کشیده شده در سه رمان اول مجموعه ی نغمه ای از یخ و آتش (A Song of Ice and Fire) است و پیامد های ناشی از درگیری بر سر جانشینی نیز تا دو کتاب بعدی ادامه دارد. استاد بندیکت (Benedict) معتقد است که نام این جنگ درست نیست، زیرا زمانی که بیلون گریجوی به عنوان پادشاه جزایر آهن تاج گذاری کرد، رنلی براتیون مرده بود و از لحاظ فنی، هیچگاه پنج پادشاه در یک زمان وجود نداشته است.
علل
پانزده سال پیش از شروع جنگ پنج پادشاه، لرد رابرت براتیون از استورمز اند (Storm's End) شورشی مردمی را رهبری کرده و موفق به سرنگونی پادشاه دیوانه، ایریس تارگرین دوم (Aerys II Targaryen)، و نابودی سلسله ی تارگرین شد. پس از شورش، رابرت به عنوان پادشاه بر هفت پادشاهی حکومت کرد و برای تضمین قدرت خود، با سرسی لنیستر ازدواج کرد. ازدواج آن دو کاملا سیاسی و بدون عشق بود. در طی چند سال، جایگاه سلسله ی سلطنتی با سه وارث تضمین شد: جافری، میرسلا و تامن.
بااین حال، برادر رابرت، استنیس، نسبت به مشروعیت سه فرزند رابرت شک کرد و سوءظن خود را با دست پادشاه ، لرد جان ارن (Jon Arryn) به اشتراک گذاشت. آن ها این سوءظن را مورد بررسی قرار دادند و فهمیدند که فرزندان رابرت، درواقع محصول زنای با محارم ملکه سرسی با برادر دوقلویش، سر جیمی لنیستر (Jaime Lannister) هستند.هرچند، قبل از اینکه بتوانند مدارک خود را به رابرت ارائه کنند، لرد جان مسموم شد و مرد. استنیس از ترس امنیت خانواده اش بلافاصله به مقر خود یعنی دراگون استون (Dragonstone) بازگشت.
غافل از این اتفاقات، پادشاه رابرت به شمال سفر می کند تا به دوست قدیمی اش، لرد ادارد استارک (Eddard Stark)، پیشنهاد دست پادشاه شدنش را بدهد. در همین حال، همسر لرد ادارد، بانو کتلین، نامه ای رمزی را از طرف خواهرش لایسا ارن (Lysa Arryn) مبنی بر اینکه لنیسترها در قتل شوهرش، جان ارن، دست داشته اند دریافت می کند. این امر باعث می شود که بانو کتلین همسرش ادارد را متقاعد کند که پیشنهاد پادشاه را بپذیرد تا بتواند در مورد قتل جان ارن تحقیق کند.
زمانی که برن استارک (Bran Stark) درحال بالا رفتن از دیوار وینترفل (Winterfell) بود، شاهد عشقبازی ملکه سرسی با برادرش جیمی بود. جیمی در تلاشی برای مخفی نگه داشتن این راز، برن هفت ساله را از بالای برج به پایین پرت کرد، اما برن زنده ماند و برای مدت طولانی ای به کما رفت. پس از رفتن پادشاه و همراهانش، قاتلی اجیر شده به قصد کشتن برن بی هوش به اتاق او می آید، اما توسط گرگ شوم برن کشته می شود. حالا کتلین مطمئن است که سقوط پسرش یک اتفاق نبوده است، به همین دلیل به جنوب می رود تا شخصاً این خبر را به شوهرش بدهد.
به محض ورود کتلین به پایتخت، او با دوست دوران کودکی اش، پتایر بیلیش (Petyr Baelish)، ملاقات می کند. پتایر به استارک ها می گوید که خنجری که قاتل از آن برای کشتن برن استارک استفاده کرده است، متعلق به تیریون لنیستر (Tyrion Lannister)، برادر کوچکتر ملکه است. این یک دروغ بود ولی نه کتلین و نه شوهرش به آن مشکوک نشدند. در راه بازگشت به شمال، کتلین در مهمانخانه ی کراس رودز (the crossroads inn) با تیریون لنیستر مواجه می شود و او را به جرم حمله به پسرش دستگیر می کند. کتلین او را به پیش خواهرش لایسا در ایری (Eyrie) می برد.در آنجا، تیریون برای اثبات بی گناهی اش درخواست محاکمه از طریق مبارزه را می دهد. خیلی زود، مبارز تیریون در دوئل برنده شده و تیریون آزاد می شود اما دستگیری او موجب ایجاد تنشی بین استارک ها و لنیسترها می شود.
در همین حال، لرد ادارد به بررسی مرگ جان ارن می پردازد و واقعیت را درباره ی فرزندان سلطنتی می فهمد. لرد استارک در طی اقدامی نابخردانه کشف خود را با ملکه درمیان می گذارد و به او می گوید که تا قبل از اینکه واقعیت را به پادشاه بگوید، فرصت دارد همراه با فرزندانش به خارج از هفت پادشاهی برود. درعوض، سرسی زمانی که رابرت درحال شکار در جنگل پادشاهی است، به او شرابی قوی می دهد و باعث می شود که رابرت در حین شکار گراز زخمی مهلک بردارد. پادشاه در زمان مرگش، دستور می دهد تا زمانی که جافری به سن قانونی برسد، لرد ادارد نایب السلطنه پسرش بشود، اما درعوض، ادارد فورا مشغول ساماندهی اوضاع برای انتقال قدرت به وارث حقیقی رابرت یعنی استنیس براتیون می شود.
وسوسه ی در دست گرفتن قدرت به سراغ برادر کوچکتر رابرت یعنی رنلی می رود. او به ادارد پیشنهاد می دهد که با دور کردن فرزندان سلطنتی از ملکه، جلوی اقدامات بعدی سرسی را بگیرد. ادارد از این کار امتناع می کند، سپس رنلی همراه با سر لوراس تایرل (Loras Tyrell) برای حفظ جانش از بارانداز پادشاه فرار می کند. بعداً، باتوجه به نیاز ادارد به سرباز، او از پتایر بیلیش درخواست می کند که حمایت نگهبانان شهر را برای او بدست آورد. بااین حال، بیلیش به ادارد خیانت کرده و نگهبانان شهر از لنیسترها پشتیبانی می کنند. ادارد زندانی شده و جافری تحت حمایت مادرش به عنوان نایب السلطنه خود، کنترل تخت آهنین را در دست می گیرد. هنگامی که وارث ادارد، راب استارک (Robb Stark)، خبر دستگیری او را می شنود، پرچمداران پدرش را خبر کرده و به سمت جنوب لشکر می کشد. با این عمل، اگرچه هنوز هم پادشاه تازه تاج گذاری کرده، جافری براتیون، تنها پادشاه قلمرو است، اما جنگ پنج پادشاه آغاز می شود.
جناح ها
- پادشاه تخت آهنین: جافری براتیون، وارث ظاهری پادشاه رابرت براتیون. در ابتدا تنها سرزمین های غربی تحت رهبری خاندان لنیستر از کسترلی راک از ادعای او حمایت کرده و به تخت آهنین سوگند وفاداری خوردند.
- پادشاه های گاردن: رنلی براتیون، جوانترین برادر پادشاه رابرت براتیون. باوجود داشتن هیچگونه حقی نسبت به تاج و تخت، رنلی توانست وفاداری لردهای سرزمین های طوفان را بدست آورد و به سبب ازدواج با مارجری تایرل از های گاردن، لردهای ریچ نیز به حمایت از ادعای او پرداختند.
- پادشاه شمال و ترایدنت: راب استارک، وارث لرد ادارد استارک از وینترفل. پرچمدارانش او را شاه خود اعلام کردند. لردهای شمالی و لردهای سرزمین های رودخانه تحت رهبری خاندان تالی، از ادعای او حمایت کردند.
- پادشاه دریای باریک: استنیس براتیون، برادر جوانتر پادشاه رابرت براتیون و برادر بزرگتر رنلی. در ابتدا تنها حمایت لردهای دریای باریک، بخشی از خاندان فلورنت و هردو شاخه ی خاندان فاسووی را داشت.
- پادشاه جزایر آهن: بیلون گریجوی. پس از ناکامی قبلی او در به دست آوردن استقلال جزایر، جنگ فرصت جدیدی در اختیار بیلون می گذارد. تمامی لرد ها و کاپیتان های جزایر آهن از ادعای او حمایت می کنند.
جریان جنگ
جنگ در سرزمین های رودخانه
جنگ پنج پادشاه از زمانی که کتلین استارک، تیریون لنیستر را به اتهام تلاش برای قتل پسرش، برن، دستگیر کرد، آغاز شد. اگرچه لرد تایوین لنیستر هیچ علاقه ای نسبت به پسرش تیریون نداشت، اما اجازه نمی داد کسی که اقتدار خاندان او را به خطر انداخته بی مجازات بماند. در پاسخ به این عمل، او دو سپاه را در کسترلی راک جمع کرد و آماده ی حمله به سرزمین مادری کتلین تالی، سرزمین های رودخانه، شد. لرد تایوین فرماندهی سپاه 20000 نفری را شخصاً برعهده گرفت، درحالی که پسرش سرجیمی لنیستر، فرمانده ی سپاه 15000 نفری بود.
جنگ زمانی آغاز شد که لرد تایوین به پرچمدارش، سر گرگور کلگان (Gregor Clegane)، دستور داد که به عنوان یک یاغی به سرزمین های رودخانه حمله کند. این حمله باعث ایجاد هرج و مرج شد و بسیاری از لردهای رودخانه را مجبور کرد به جای اینکه به ریورران رفته و نیروهایشان را در آنجا جمع کنند، به قلعه های خود پناه ببرند. در همین حال، لرد تایوین امیدوار بود که این حمله شوهر بانو کتلین، لرد ادارد استارک را فریب دهد تا او به سرزمین های رودخانه آمده و اسیر شود و به این ترتیب این جنگ سریعاً به نتیجه برسد. بااین حال، نقشه ی لرد تایوین نادانسته توسط پسرش جیمی خنثی شد زیرا جیمی در خیابان های بارانداز پادشاه به کمین لرد استارک نشست و منجر به شکستگی پای او شد که این اتفاق باعث شد ادارد نتواند به هیچ سفری برود. جراحت دست پادشاه باعث شد که او لرد بریک دانداریون (Beric Dondarrion) را به جای خودش برای متوقف کردن گرگور کلگان بفرستد.
زمانی که سر ادمور تالی (Edmure Tully) متوجه شد که لنیسترها درحال جمع آوری سپاه هستند، خواستار آن شد که لرد تایوین قصدش از اینکار را توضیح دهد. زمانی که هیچ پاسخی از طرف لرد تایوین دریافت نکرد، پرچمداران خاندان تالی را به ریورران فرا خواند. به دلیل حمله های متعدد سپاهیان لنیستری به مرزهای سرزمین های رودخانه و وارد شدن خسارات زیادی به این سرزمین، تنها 4000 نفر تحت فرمان لرد ونس و لرد پایپر از این حملات در امان مانده و برای محافظت از گذرگاه اصلی بین سرزمین های غربی و گولدن توث (Golden Tooth) باقی ماندند.
در بحبوبه ی این بحران، پادشاه رابرت براتیون به سبب مست کردن بیش از حد هنگام شکار گراز، می میرد ولی قبل از مرگش، لرد ادارد استارک را نایب السلطنه ی پسر بزرگش، شاهزاده جافری، می کند. زمانی که ادارد تلاش می کند تا جافری را به عنوان مدعی دروغین تاج و تخت بازداشت کند و استنیس را پادشاه حقیقی اعلام کند، پتایر بیلیش به او خیانت کرده و دستگیر می شود. در همین زمان کوچکترین برادر رابرت، رنلی براتیون، از پایتخت فرار کرده و مشغول جمع آوری ارتش می شود.
هنگامی که خبر دستگیری لرد ادارد استارک به وینترفل رسید، راب استارک پرچمداران پدرش را فرا خواند و با سپاهی 12000 نفری به سمت جنوب لشکر کشید. او قصد داشت در طی حرکتش به سمت جنوب بر تعداد نفرات سپاه خود اضافه کند. در همین زمان، لرد تایوین لنیستر برنامه ی خود را برای حمله به سرزمین های رودخانه عملی کرد.
- نبرد گولدن توث. حمله به سرزمین های رودخانه زمانی آغاز شد که سر جیمی لنیستر با سپاهی 15000 نفری وارد سرزمین های رودخانه شد. او توانست با حمله ای ناگهانی از طرف غرب، ریورران، جایگاه خاندان تالی و پایتخت سرزمین های رودخانه را تحت محاصره ی خود درآورد. در ابتدای حمله، او توانست سپاه 4000 نفری لرد ونس و لرد پایپر را که برای محافظت از مرزهای غربی سرزمین های رودخانه در نزدیکی گلدن توث جمع شده بودند را شکست دهد. در این نبرد، لرد ونس کشته شده و لرد پایپر مجبور به عقب نشینی شد.
- نبرد مامرز فورد. زمانی که لرد بریک دانداریون و افراد تحت فرمانش (حدود صد نفر) درحال گذشتن از مامرز فورد بودند تا سر گرگور کلگان را دستگیر کرده و برای اجرای عدالت به پایتخت بیاورند، در تله ی کلگان و لرد تایوین می افتند. تقریبا تمام نیروی لرد بریک در این حمله از بین رفت. لرد بریک، لرد لوتار مالری (Lothar Mallery)، سر ریمان دری (Raymun Darry)، سر گالادن وایلد (Gladden Wylde) و بسیاری از نگهبانانی که لرد استارک به همراه آنان فرستاده بود کشته شدند. پس از این پیروزی، لرد تایوین جاده ی طلایی (Goldroad) را بست و به پیشروی خود به سمت شمال و سرزمین های رودخانه ادامه داد. در همین حال، توروس از میر (Thoros of Myr) و آلین (Alyn) از وینترفل بازماندگان نبرد را جمع کرده و فرار کردند. پس از آن، توروس سهواً در حین انجام مراسم خاکسپاری لرد بریک، او را زنده کرد. آنان همچنان به رهبری افراد خود برعلیه لنیستر ها ادامه داد و حملات متعددی به خطوط تامین آذوقه ی لنیسترها کردند. زمانی که آن ها دریافتند پادشاه جافری آنان را شورشی اعلام کرده است، اعضای گروه لرد بریک سازمانی یاغی به نام انجمن برادری بدون پرچم (the brotherhood without banners) تشکیل دادند.
- نبرد ریورران. سر جیمی لنیستر پس از کسب پیروز در نبرد گولدن توث، برای رو به رو شدن با قوای خاندان تالی که بیرون از دیوارهای ریورران جمع شده بود، حرکت کرد. تعداد زیاد نفرات لنیسترها باعث شد که لردهای رودخانه تار و مار شده و سر ادمور تالی و بسیاری دیگر اسیر شوند. با این حال، لرد تایتوس بلکوود (Tytos Blackwood) بازماندگان نبرد را جمع کرده و به ریورران برگشت و با این کار لنیسترها را مجبور کرد که قلعه را تحت محاصره ی خویش درآورند.
فتح سرزمین های رودخانه. پس از آنکه لرد تایوین لنیستر دانداریون را شکست داد، به همراه 20000 تن از مردان خود برای فتح سرزمین های رودخانه در جنوب ترایدنت به سمت گدار یاقوت حرکت کرد. او با استفاده از حضور لرد بلکوود در ریورران، ریون تری هال (Raventree Hall) را تصرف کرد. سپس بانو شلا ونت (Shella Whent) هارن هال را به دلیل عدم داشتن مدافعان کافی تسلیم لنیسترها کرد و در همین حال، سر گرگور کلگان به سوزاندن زمین های برکن ها و پایپرها ادامه داد.
خاندان تالی باوجود شکست خوردن و پراکنده شدن ارتشش، در محاصره بودن قلعه اش و اسیر بودن وارثش، اساساً جنگ را به طور کامل باخته بود. اگرچه سر مارک پایپر (Marq Piper) و لرد کاریل ونس (Karyl Vance) حملات چریکی متعددی را آغاز کردند و لرد جیسون مالیستر (Jason Mallister) به مقر خود در سیگارد (Seagard) بازگشت اما امید اصلی تالی ها به شمالی ها بود.
گرگ و شیر
زمانی که خاندان استارک در حمایت از خاندان تالی وارد جنگ شد، لنیسترها برای اولین بار به طور جدی با مخالفان خود روبه رو شدند. راب استارک پس از جمع کردن سپاهیان خود به طرف موت کیلین حرکت کرد و در آنجا مادرش، بانو کتلین تالی، و 1750 نفر از افراد وایت هاربر به او پیوستند و به این ترتیب تعداد سربازان او به 20000 نفر رسید. موت کیلین موضع دفاعی قدرتمندی است که مهاجمان جنوبی زیادی که قصد حمله به شمال را داشتند، در آنجا شکست خورده و از دستیابی به هدف خود بازماندند. درآنجا، راب پادگان نظامی کوچکی را که بیشتر شامل کمانداران بود، قرار داد. علاوه بر این، راب به هاولند رید دستور داد که هر لنیستری که قصد ورود به شمال را داشت بکشد. هرچند راب می دانست که لرد تایوین به اندازه ای باهوش است که این کا را انجام نمی دهد و به جایش در نزدیکی ترایدنت می ماند و قلعه ها را یک به یک می گیرد.
راب برای رسیدن به جنوب و حمله به آن گزینه های محدودی در اختیار داشت. او برای رسیدن به ریورران باید از چنگال سبز (Green Fork) عبور میکرد و برای این کار یا باید از دوقلوها (که مقر خاندان فری بوذ و فری ها هنوز بی طرف مانده بودند) و یا از رابی فورد (ruby ford) (که لرد تایوین به راحتی می توانست آن را ببندد) بگذرد. در نهایت، راب تصمیم می گیرد که هردو راه را امتحان کند. او سپاهش را به دو قسمت تقسیم کرد و یک قسمت را به فرماندهی روس بولتون به پایین جاده شاهی می فرستد تا با لرد تایوین روبه رو شود و خودش نیز با بخش دیگر سپاهش به سمت دوقلوها رفته، از آنجا عبور می کند و نیروهای محاصره کننده ی ریورران را غافلگیر می سازد. راب موافقت کرد که در مقابل اجازه ی عبور از دوقلوها و حمایت خاندان فری (که 4000 مرد را فراهم می کردند)، با یکی از دختران لرد والدر ازدواج کند.
- نبرد گرین فورک. روس بولتون پس از جدا شدن از راب در دوقلوها، با حدود 18000 سرباز که اکثراً پیاده نظام بودند، به سمت ارتش لرد تایوین حرکت کرد. بولتون قصد داشت که در شب به ارتش لنیسترها حمله کند اما سواران سر آدام ماربرند (Addam Marbrand) آن ها را پیدا کرده و در زمان نبرد ارتش لرد تایوین را از حمله ی بولتون آگاه کردند. لنیسترها به راحتی پیروز نبرد شدند، اما لرد تایوین از طریق اعتراف یک اسیر باخبر شد که حمله ی روس بولتون تنها برای فریب او بوده است تا راب استارک بتواند به راحتی به ریورران حمله کند. به همین دلیل لرد تایوین به جای دنبال کردن بقایای ارتش روس بولتون، به سمت ریورران حرکت کرد و بولتون توانست با عقب نشینی به دوقلوها سپاه خود را ترمیم کند.
- نبرد ویسپرینگ وود. پس از آنکه راب استارک با سواره نظام خود مخفیانه از دوقلوها عبور کرد، به امید اینکه بتواند سر جیمی لنیستر را قبل از آنکه لرد تایوین به آن ها برسد، غافلگیر کند، با سرعت به سمت ریورران می رود. در طول راه، نیروهای خاندان مالیستر از سیگارد (Seaguard) به او می پیوندند. راب در شمال ریورران و در ویسپرینگ وود به کمین سر جیمی می نشیند و موفق می شود او و چند صد شوالیه و یک دوجین از لردهای پرچمدار خاندان لنیستر را اسیر کند. هرچند در طی نبرد، جیمی لنیستر با حمله به راب استارک موفق می شود که چند تن از محافظان برجسته و اشرافزاده ی او از جمله تورهن (Torrhen) و ادارد کاراستارک (Eddard Karstark)، پسران لرد ریکارد کاراستارک (Lord Rickard Karstark) را بکشد.
- نبرد اردوگاه ها. شب بعد از نبرد ویسپرینگ وود، راب استارک مخفیانه با سربازان خود به نیروهای لنیستری که ریورران را تحت محاصره ی خود درآورده بودند یورش برد. وی برای تضعیف نیروهای لنیستری، پیش از شروع نبرد ارتش آن ها را توسط رها کردن آب رودخانه به سه گروه جدا از هم تقسیم می کند. حمله آغاز می شود و سر بریندن تالی با پیشقراولان استارک ها به شمال اردوگاه حمله می کند. در همین بین لرد اندروس برکس (Andros Brax) تلاش می کند تا نظم را به اردوگاه برگرداند اما بدبختانه جریان آب رودخانه برکس و بسیاری از افراد ارتش لنیستر را با خود به پای دیوار های ریورران می برد و موجب مرگ آن ها می شود. پس از این حمله، لنیسترها یک دیوار دفاعی تشکیل می دهند اما لرد تایتوس بلک وود (Lord Tytos Blackwood) از پشت به آن ها حمله می کند. بلک وود و مردانش بسیاری از زندانیان از جمله سر ادمور تالی را آزاد می کنند. باقی مانده ی افراد لنیستر، تحت فرماندهی سر فورلی پرستر (Ser Forley Prester) به سمت گولدن توث عقب نشینی می کنند.
- اعدام ادارد استارک. بزرگترین ترس سرسی لنیستر در زمان آغاز جنگ این بود که استنیس براتیون بتواند بارانداز پادشاه (King's Landing) را پیش از آنکه لنیسترها بتوانند موقعیت و نیروی خود را تقویت کنند، بگیرد. برای جلوگیری از این اتفاق، سرسی نیاز داشت که با استارک ها به صلح برسد. به همین دلیل با ند استارک معامله ای انجام داد:اگر ادارد اعتراف می کرد که قصد خیانت داشته، به راب دستور می داد که صلح کند و جافری را بعنوان وارث حقیقی تاج و تخت اعلام می کرد، سرسی به او اجازه می داد که لباس سیاه را انتخاب کند. برای اطمینان از نافرمانی نکردن ادارد، واریس خاطرنشان میکند در صورتی که ند از انجام این کار سرباز بزند، دختر او سانسا (که تحت حمایت سلطنت است)، اعدام خواهد شد. سرانجام ادارد بر روی پله های سپت اعظم بیلور، اعترافات دروغین خود را گفت اما پادشاه جافری به جای عمل به توافقنامه، دستور داد که سر ند استارک را قطع کنند و به این ترتیب، هرگونه شانس ایجاد صلح بین استارک ها و لنیسترها را از بین برد.
- عقب نشینی به هارن هال. لرد تایوین لنیستر پس از پیروزی در گرین فورک، درباره ی اخبار اعدام ادارد استارک، اسارت پسرش جیمی و تاجگذاری رنلی براتیون به بحث می پردازد. اکنون ارتش او در موقعیت مخاطره آمیزی قرار دارد: راب استارک همراه با خطوط ذخیره اش در غرب است، روس بولتون ارتشش را بازسازی کرده و به سمت شمال در حرکت است، رنلی براتیون درحال پیشروی به سمت جنوب است، استنیس براتیون در فاصله ی قابل توجهی از پایتخت و در دراگون استون است. در پاسخ، لرد تایوین به هارن هال عقب نشینی می کند و سه گروه سواره نظام را تحت فرماندهی سر گرگور کلگان، سر آموری لورچ (Amory Lorch) و وارگو هوت (Vargo Hoat) به سرزمین های رودخانه، از گادز آیز (Gods Eye) تا رد فورک (Red Fork)، اعزام می کند. برای جلوگیری از پیش آمدن هرگونه اشتباه سیاسی مانند اعدام ادارد استارک، لرد تایوین پسرش تیریون لنیستر را به جای خود برای خدمت کردن بعنوان دست پادشاه به پایتخت می فرستد.
- بازپس گیری ترایدنت. وقتی خبر مرگ ادارد استارک به ریورران می رسد، پسر ادارد، راب، به همراه پرچمداران شمالی خود و لرد های رودخانه، خود را پادشاه شمال اعلام می کند. به دنبال تاجگذاری او، پادشاه راب به لردهای رودخانه ی خود اجازه می دهد که برای متفرق ساختن ارتش لنیستر و بازپسگیری سرزمین هایشان بروند. پس از یک نبرد شدید، تایتوس بلک وود (Tytos Blackwood) ریون تری هال (Raventree) و جونوس برکن (Jonos Bracken) استون هدج (Stone Hedge) را بازپس می گیرند که در این نبرد برادرزاده ی جونوس، هندری برکن (Hendry Bracken)، کشته میشود. همچنین، قلعه داری نیز برای لرد جوان، لیمن داری (Lyman Darry) پس گرفته می شود. در این هنگام، لرد کاریل ونس (Karyl Vance) و مارک پایپر (Marq Pipe) با سواران خود به کاروان غذای لرد تایوین حمله می کنند.
- غارت داری. بازپس گرفتن داری دیری نپایید. پیش از آنکه قلعه بتواند به طور کافی بازسازی شود، سر [[گرگور کلگان با نیروهای خود به قلغه حمله می کند. پس از پیروزی بر پادگان، سر گرگور تمام افراد قلعه از جمله لرد لیمن جوان را می کشد که با این کار به خط مذکر خاندان داری (House Darry) پایان می دهد.
تاجگذاری پادشاهان
پس از مرگ پادشاه رابرت براتیون و لرد ادارد استارک، پادشاهان متعددی در قلمرو ظهور پیدا کردند. پسر رابرت، جافری براتیون، بر تخت آهنین تکیه زد. پس از این کار، چهار پادشاه دیگر که یا نمی خواسته و یا نمی توانستند پادشاهی او را بپذیرند، برخواستند. این پادشاهان به ترتیب عبارتند از:
- پادشاه رنلی براتیون، جوانترین برادر شاه رابرت بود. رنلی پس از آنکه نتوانست ادارد استارک را قانع کند که قدرت را درحالی که رابرت در شرف مرگ بود در دست بگیرد، به های گاردن (Highgarden) گریخت. در آنجا، با کمک معشوقش، سر لوراس تایرل، توانست با ازدواج با دختر لرد میس تایرل، مارجری تایرل، حمایت خاندان تایرل را بدست آورد. رنلی با وجود قدرت ریچ و سرزمین های طوفان، خود را فرمانروای هفت پادشاهی اعلام کرد. او ارتشی عظیم متشکل از صدهزار نفر را جمع آوری کرد و به آرامی به سمت بارانداز پادشاه حرکت کرد و اجازه داد که استارک ها و لنیسترها خون یکدیگر را بریزند درحالی که پدر زن جدیدش، لرد میس تایرل، در حال جمع آوری سپاه در های گاردن بود.
- پادشاه راب استارک، بزرگترین پسر لرد ادارد استارک از وینترفل بود. به دنبال اعدام پدرش، پرچمداران راب، او را پادشاه شمال و ترایدنت اعلام کردند. او به امید کسب حمایت بیشتر، پیغام هایی را به خاندان بی طرف ارن فرستاد و مادرش، کتلین استارک و برادرخوانده اش، تیان گریجوی را برای مذاکره با رنلی براتیون و بیلون گریجوی فرستاد. در همین حال، راب به امید حمایت گریجوی ها شروع به ضربه زدن به لنیسترها در سرزمین های غربی می کند.
- پادشاه استنیس براتیون، دومین برادر پادشاه رابرت و برادر بزرگتر رنلی بود. به دنبال مرگ جان ارن، استنیس به دراگون استون فرار و شروع به جمع آوری نیروهایش کرد. استنیس با دانستن نامشروع بودن بپه های رابرت، پس از مرگ برادرش خود را پادشاه راستین اعلام کرد و اعتقاد داشت که این وظیفه ی او است که دیگر غاصبان را سرنگون کند. بعنوان ارباب کشتی ها، ناوگان استنیس کوچکتر از آن بود که یک تهدید به حساب بیاید. هرچند، همراه استنیس یک راهبه ی رلور به نام ملیساندر بود که او استنیس را قانع کرده که رنلی می میرد و ارتش او به استنیس ملحق می شود. استنیس که با شنیدن این پیشگویی تشویق شده بود، به همراه پنج هزار نفر به جایگاه برادرش در استورمز اند لشکر کشید.
- پادشاه بیلون گریجوی، لرد جزایر آهن بود. به محض آنکه کلمه ی ناآرامی هفت پادشاهی به لرد بیلون رسید، او شروع به فراخواندن پرچمدارانش و توقیف تمام کشتی ها در جزایر آهن کرد و برای شروع شورش دوم آماده شد. زمانی که پسرش تیان همراه با پیشنهاد اتحاد راب استارک رسید، بیلون این پیشنهاد را رد کرد و گفت که کسترلی راک بسیار قوی است. علاوه بر این، بعنوان ارباب پایک و پیرو روش های قدیمی، بیلون "دادن تاج" را تحمل نمی کند و خودش باید آن را بهای آهن و با زور بدست آورد. بیلون نقشه خودش را داشت: در حالی که شمالی ها مشغول جنگ در جنوب هستند، سرزمین ها و سربازخانه های آن ها آسیب پذیر و ضعیف هستند.درحالی که تنها پسر زنده اش دیگر اسیر استارکها نیست، دیگر هیچ چیزی نمی توانست جلوی بیلون را برای اینکه خودش را پادشاه جزار آهن اعلام بکند بگیرد.