استنیس براتیون
استنیس براتیون | |
---|---|
استنیس براتیون اثر Amoka | |
اطلاعات شخصی | |
تاجگذاری | 298AL |
نام کامل | شاه استنیس براتیون اولین با نام او |
القاب | شاه دریای باریک {شاه روی دیوار |
سایر عناوین | ارباب کشتی ها (سابقا) لرد دراگون استون |
تولد | 265AL در استورمز اند. |
خانواده | |
خاندان سلطنتی | خاندان براتیون از دراگون استون |
شاه قبلی | رابرت براتیون |
وارث | شیرین براتیون |
ملکه | سلیس فلورنت |
فرزندان | شیرین براتیون |
پدر | استفن براتیون |
مادر | کاسانا استرمونت |
ارجاعات | |
کتابها | بازی تاج و تخت(حضور دارد) نزاع شاهان(حضور دارد) |
بازیگر | استیفن دیلین |
سریال | فصل اول | فصل دوم | فصل سوم| فصل چهارم | فصل پنجم |
استنیس براتیون (Stannis Baratheon) لرد دراگون استون (Dragon Stone) است. و بین دو برادر جوان تر شاه رابرت براتیون (Robert Baratheon)،استنیس از رنلی براتیون (Renly Baratheon) بزرگ تر است. استنیس به عنوان ارباب کشتی ها (Master of Ships) در شورای کوچک (Small Counsil) رابرت خدمت می کرد. پدر و مادر او لرد استفن براتیون (Steffon Baratheon) و کاسانا استرمونت (Cassana Estermont) بودند. در سریال تلویزیونی نقش استنیس را استفن دیلان بازی می کند.
شخصیت و ظاهر
استنیس همانند دو برادرش رابرت و رنلی، مردی درشت هیکل، بلند، چهار شانه و نیرومند است. با این وجود استنیس فردی غیر جذاب توصیف شده که فاقد خوش قیافگی رنلی و رابرت در دوران جوانی اش است. استنیس چشمان آبی تیره دارد. تنها در حاشیه ی سرش موهایی سیاه چون "سایه ای از یک تاج" قرار دارند، با ریش کم پشتی که چانه ی بزرگش را می پوشاند. چهره ی استنیس دارای نوعی سفتی چون چرم استنیس گونه ای گود افتاده و لبانی باریک و رنگ پریده دارد.
استنیس مردی جدی، سر سخت و نا بخشنده است با دیدگاهی انعطلف ناپذیر در مورد وظیفه و عدالت. او نه ریاکار و نه چاپلوس است، و از بی اعتنایی های هم واقعی و هم توهمی در آزار است. او مداوما دندان هایش را می خاید.[۱] استنیس فرمانده، دریانورد و جنگجوی بزرگی است، با این وجود شخصیتش مانع آن می شود که تبدیل به یک رهبر بزرگ شود. هر چند به او احترام می گذارند و از او می ترسند، با این وجود استنیس دوست داشته نمی شود و اشراف و مردم عادی علاقه و محبتی به او ندارند.
استنیس رابطه ای سرد با همسرش ملکه سلیس (Selyse) از خاندان فلورنت (House Florent) دارد. آن ها دختری کوچک و غمگین به نام شیرین (Shireen) دارند که علامت بیماری گری اسکیل (Grey Scale) بر صورتش سایه افکنده است. داووس سی ورث (Davos Seaworth) از وفادارترین خدمتکاران استنیس است.
تاریخ
استنیس فرزند دوم کاسانا استرمونت و استفن براتیون است، جوان تر از رابرت براتیون و مسن از رنلی براتیون. پدر و مادرش در زمانی که او سیزده ساله بود از دست رفتند و همان روز ایمانش به مذهب را از دست داد. او سوگند خورد خدایانی را که این قدر بی رحمند که پدر و مادرش را آن گونه از او می گیرند، هرگز پرستش نخواهد کرد.[۲] حتی در جوانی اش استنیس پسری جدی عبوس و سخت توصیف شده است.
عزم و سرسختی استنیس افسانه ای است و این خصوصیت در هنگام قیام رابرت (Robert's Rebellion) به کار استنیس آمد. او توانست با موفقیت استورمز اند ،قلعه ی براتیون ها را که تا پایان جنگ در زیر محاصره قوای میس تایرل (Mace Tyrell) بود نگه دارد،[۳] و مانع پیروزی یکی از بزرگترین لشکریان وفادار به سلطنت در جبهه ی جنوب شود. قوای او تحت شرایط بسیار ناگواری بود، تا آن که قاچاقی ای به نام داووس به موقع سر می رسد، و آن ها را از گرسنگی نجات می دهد. محموله ی پیاز او باعث می شود تا آن ها بتوانند قلعه را برای ادامه ی مدت نبرد نگه دارند. بعد از آن که لرد ادارد استارک (Eddard Stark) سر می رسد و محاصره را برمی دارد، استنیس داووس را به خدمت می گیرد، به او عنوان "شوالیه ی پیاز" (Onion Knight) می دهد و اجازه می دهد نام خانوادگی سی ورث را برای خاندانش انتخاب کند. البته با توجه به عدالت تخطی نا پذیر استنیس، او داووس را به علت سال های قاچاقچی گری اش مجازات کرده، سر انگشتان پنج انگشت دست چپ او را قطع می کند. داووس مجازات استنیس را پذیرفته، به شرط آن که استنیس خودش سر انگشتان او را قطع کند.
پس از رخ دادن غارت بارانداز پادشاه (Sack of King's Landing)، شاه جدید، رابرت براتیون استنیس را در راس ناوگانی به سوی دراگون استون روانه می کند، تا این قلعه را که هنوز به تارگرین ها (Targaryen) وفادار است، به چنگ آورد. بعد از پایان این ماموریت رابرت بر خلاف میل استنیس، او را لرد دراگون استون می کند، در عوض استورمز اند ثروتمند تر را به برادر جوان تر رنلی می دهد که در طی جریان جنگ هیچ کار خاصی نکرده بود. با این وجود رابرت نیازمند یک حاکم قوی در مقر وفاداران شاه دیوانه بود، و از این رو استنیس گزینه ی مناسب تری نسبت به رنلی برای این امر بود.[۴] ضمن این که این مزیت را داشت که استنیس تنش زا را از خشکی اصلی وستروس خارج می کرد. با توجه به خصوصیاتش، استنیس توانستی حاکمی موثر و کارا در دراگون استون شود.
استنیس همچنین تحت عنوان ارباب کشتی ها به شورای کوچک رابرت راه یافت.[۳] در طی قیام گریجوی (Greyjoy Rebellion)، استنیس فرمانده ناوگان سلطنتی بود و توانست ناوگان آهن (Iron Fleet) را به دام اندازد و در هم شکند. کمی بعد او ویک بزرگ (Great Wyk) را تحت نام برادرش، رابرت فتح کرد.[۵] زمانی که استنیس در پایتخت بود سر اکسل فلورنت (Axell Florent) را به عنوان قلعه بان دراگون استون می گماشت.
در شب ازدواج استنیس با سلیس فلورنت ، رابرت در بستر ازدواج استنیس، دوشیزگی دالنا فلورنت (Dalena Florent) را برداشت. این رخداد موجب به دنیا آمدن فرزند حرام زاده ای به نام ادریک استورم (Edric Storm)، تنها حرام زاده ی رسمی رابرت شد. استنیس تاکید داشت که این فرزند حرام زاده لکه ننگی بر خاندان همسرش است و او را به عموی دیگرش رنلی در استورمز اند سپرد.[۶]
با وجود خدمات بسیار استنیس به برادرش رابرت، رابرت در ازایش به او بی محلی بسیاری کرد. به جای آن که از استنیس به خاطر نگه داشتن استورمز اند تشکر کند، از ادارد استارک که محاصره را برداشت قدر دانی کرد. به جای آن که به خاطر فتح دراگون استون از او ممنون باشد، او را به خاطر فرار ویسریس (Viserys) و دنریس تارگرین (Daenerys Targaryen) سرزنش کرد. در حالی که آن ها خیلی پیش از رسیدن ناوگان تازه تاسیس استنیس از دراگون استون فرار کرده بودند.[۱] طبلق نظر سرسی رابرت دراگون استون را برای بی اعتنایی به استنیس به او داد.[۷] استنیس به جان ارن (Jon Arryn)، دست پادشاه (Hand of the King) کمک کرد تا مملکت را اداره کند، اما هیچ تشکر و قدر دانی ای از رابرت که وقتش را با شکار و مستی و فاحشه بازی می گذراند، دریافت نکرد. استنیس هیچ گاه در ملا عام از این موضوع شکایت نکرد، زیرا خدمت بدون انتظار جایزه نیازمند استنیس در آن موقعیت بود.
کمی پیش از اتفاقات بازی تاج و تخت (Game of Thrones)، استنیس شک کرد که فرزندان ملکه سرسی لنیستر (Cersei Lannister) فرزندان حقیقی رابرت نیستند. او شکش را با جان ارن در میان گذاشت، و آن ها با هم مساله را پی گیری کردند. او این مساله را ا رابرت مطرح نکرد، زیرا می دانست رابرت به ادعای او وقعی نخواهد نهاد. چون رابرت علاقه ای به استنیس نداشت، ممکن بود تصور کند او تلاش دارد خود را وارث رابرت جا بزند. با این وجود استنیس می دانست که رابرت به ادعای جان ارن توجه خواهد کرد. آن ها چندین فرزند حرام زاده ی رابرت را در پایتخت ملاقات کردند، و استنیس به این نکته اشاره کرد که تمامی آن ها موهایی سیاه دارند و همگی شبیه رابرت هستند. جان کتاب دودمان و پیشینه ی خاندان های بزرگ هفت پادشاهی (The Lineages and Histories of the Great Houses of the Seven Kingdoms) را مطالعه کرد و به این نتیجه رسید که ادعای استنیس صحیح است. هر گاه که یک براتیون صاحب فرزندی شده، فرزند صاحب موهای سیاه بوده است، حتی اگر والد یا والده ی دیگر، لنیستری مو طلایی بوده است.
زمانی که جان دانست که فرزندان سرسی فرزندان رابرت نیستند، برنامه ی آن را ریخت که فرزندش رابرت ارن (Robert Arryn) را به عنوان وارد، به دراگون استون نزد استنیس بفرستد. با این وجود قبل از آن که بتواند هر گونه اقدامی کند مسموم می شود.
اتفاقت اخیر
بازی تاج و تخت
بعد از مرگ جان ارن، استنیس به دراگون استون گریخت تا نیرو جمع آوری کند و برای قدم های بعد خود برنامه بریزد.[۸] ادارد استارک که از نبود استنیس در دربار شگفت زده شده بود، گمان می برد علت آن اطلاع یافتن استنیس از طریقه ی مرگ جان ارن باشد. او خبر نداشت که استنیس از تصمیم رابرت برای انتخاب ادارد به عنوان دست جدید پادشاه دلسرد شده است. هنگامی که ادارد علت مرگ جان ارن را واکاوی می کرد، دریافت که استنیس و جان مدت زمان زیادی را در کنار هم سپری می کرده اند. زمانی که دانست استنیس و جان ارن از فاحشه خانه ای در پایتخت دیدار کرده اند، جایی که با خصوصیت پرهیزکاری سخت گیرانه ی استنیس تناقض داشت، او به حقیقت نزدیک تر شد.[۳] رابرت بعد از یک شکار گراز مرد، و وارثش جافری براتیون (Joffrey Baratheon) بر تخت نشست.[۹] ادارد به عنوان نایب السلطنه سعی کرد به شاه حقیقی، استنیس کمک کند، ولی بیوه ی رابرت، سرسی لنیستر پیشدستی کرده و او را به زندان انداخت. جافری پادشاه بچه دستور اعدام ادارد را داد.[۱۰]
نزاع شاهان
در دراگون استون، استنیس عنوان می کند که از آن جا که جافری فرزند حقیقی رابرت نیست، او وارث حقیقی رابرت برای تخت آهنین (Iron Throne) است. از بعد از مرگ شاه، استنیس سعی می کند تمام قوایی را که می تواند، از لرد های دریای باریک (Narrow Sea) و مزدوران میری (Myrish) و لایسنی (Lyseni) جمع آورد. با این وجود نیروی او بسیار کم تر از آن است که بتواند لنیستر های بارانداز پادشاه را به چالش بکشد. به علاوه آن که برادر کوچک ترش، رنلی با داشتن حمایت خاندان تایرل (House Tyrell) و لرد های سرزمین های طوفان (Stormlands) خود را شاه می نامد. استاد کرسن (Maester Cressen)، استاد تحت خدمت استنیس معتقد است که او باید با راب استارک (Rob Stark)، که خود را به تازگی شاه شمال (King of The North) نامیده بود، یا لایسا ارن (Lysa Arryn) پیمان اتحاد ببندد. اما همسر او، ملکه سلیس بر می گوید که استنیس نباید بر سر آن چه حق قانونی اش است، مصالحه نماید.
سلیس زیر نفوذ ملیساندر (Melisandre) از راهبه های لرد روشنایی (Lord of Light)بود. او اعتقاد داشت که استنیس باید به جنوب بادبان بکشد، و پرچم داران ریچ (The Reach) و سرزمین های طوفان را به تملک خود در آورد، با این وجود نتوانست استنیس را قانع کند. سلیس از استنیس خواست تا به لرد روشنایی ایمان بیاورد. او مدعی شد که ملیساندر در آتش مرگ رنلی را دیده است.[۱] استنیس در طلب قدرتی که ملیساندر پیش نهادش را داد، مذهب هفت (Faith of Seven) را کنار گذاشت و به پیروان لرد روشنایی گروید. مجسمه های هفت در دراگون استون چون قربانی هایی سوختند. ملیساندر ادعا کرد که استنیس آزور آهای (Azor Ahai) تجدید حیات یافته است، سمبلی مسیحایی در آیین رلور (R'hllor)، لرد روشنایی. او شمشیری را به استنیس داد که مدعی بود لایت برینگر (Light Bringer) شمشیر افسانه ای آزور آهای است. تغییر مذهب استنیس به رلور باعث شد تا مردان استنیس به دو دسته تقسیم شوند، مردان شاه (King's Men) که ایمان خود را به مذهب هفت حفظ کردند و مردان ملکه (Queen's Men) که پیرو رلور بودند.[۲]
در اولین اقدام برای رسیدن به تخت آهنین، استنیس صد ها نامه به لرد های هفت پادشاهی (Seven Kingdoms) می فرستد، خود را شاه حقیقی وستروس می خواند و مدعی می شود که شاه کش (Kingslayer)، سر جیمی لنیستر (Jaime Lannister) پدر فرزندان سرسی است و نه رابرت براتیون.[۲] به جای حمله ی مستقیم به بارانداز پادشاه، استنیس استورمزاند را زیر ممحاصره می گیرد، به امید آن که برادر کوچک ترش قوایش را به او ملحق کند. او به رنلی پیش نهاد وراثت و مقامی در شورای کوچک را می دهد. رنلی پیش نهاد را به سخره می گیرد و نزاعی بین دو برادر رخ می دهد. آن ها موافقت می کنند که نیرو هایشان در صبح به جنگ هم بروند. در آن شب ملیساندر از جادویش استفاده می کند و یک سایه ی متحرک (Animated shadow) به دنیا می آورد، و این سایه رنلی را در هنگام سپیده دم می کشد. با این اتفاق اکثر قوای همراه رنلی به استنیس می پیوندند.
یکی از افراد وفادار رنلی که حاضر به تبعیت از استنیس نمی شود، سر کورتنی پنروس (Cortnay Penrose) ، قلعه بان استورمز اند است. سر کورتنی حاضر به تسلیم استورمز اند نمی شود، زیرا از بلایی که ممکن است استنیس سر ادریک استورم، حرام زاده ی رابرت آورد، می ترسد. او استنیس را به نبرد تن به تن می خواند، که استنیس امتناع می کند. سر داووس سی ورث، ملیساندر را به زیر دیوار های قلعه می برد و در آن جا ملیساندر به همان طریقی که رنلی را کشته بود، سر کورتنی را می کشد.
با تصرف استورمز اند استنیس به بارانداز پادشاه حمله ور می شود. جایی که آتش وحشی (Wildfire)، یک زنجیر مسدود کننده در ابتدای رودخانه و سایر تجهیزات دفاعی در برابر استنیس ایستادگی می کنند تا آن که با رسیدن قوای متحد لنیستر و تایرل، که شبح رنلی آن ها را فرماندهی می کند استنیس شکست می خورد. البته در حقیقت شبح، سر گارلان تایرل (Garlan Tyrell) است که با پوشیدن زره رنلی، خود را به شکل او در آورده است.
یورش شمشیر ها
استنیس بعد از نبرد بلک واتر (Battle of Blackwater)، با لشکری در هم شکسته به دراگون استون بر می گردد.[۱۱] او دستور زندانی کردن دست خود، آلستر فلورنت (Alester Florent) را می دهد، که تلاش کرده بود صلحی را با لنیستر ها بر قرار کند و پیشنهاد گروگان دادن شیرین براتیون، دختر استنیس را به آن ها داده بود.[۱۲]
زمانی که داووس سی ورث به دراگون استون بر می گردد، ابتدا به زندان انداخته می شود. سپس استنیس او را به نزد خود فرا می خواند، تا پیشنهاد اکسل فلورنت را برای حمله به جزیره ی پنجه (Claw Isle) و در هم شکستن آن، در تلافی تسلیم شدن لرد آن، آردریان سلتیگار (Ardrian Celtgar) در برابر شاه جافری، بشنود. داووس این نظر را شیطانی خوانده، می گوید مردم عادی جزیره ی پنجه خیانتکار نیستند. استنیس نظر او را تایید کرده داووس سی ورث را دست پادشاه می کند، زیرا او از معدود افرادی است که شجاعت آن را داشته که به شاهش حقیقت را بگوید، حتی اگر این حقیقت خلاف نظر شاه باشد.[۱۳]
ملیساندر سه زالو را وارد خون ادریک استورم، حرام زاده ی رابرت می کند و استنیس با خواندن نام شاهان غاصب جافری براتیون، راب استارک و بالون گریجوی (Balon Greyjoy) آن ها را در آتش می اندازد. ملیساندر معتقد است که خون ادریک که همخون با شاه سابق است، قدرت های خاصی دارد. کمی بعد هر سه شاه به روش های مختلف می میرند. ملیساندر سپس از استنیس می خواهد تا ادریک استورم را قربانی کند تا جادویی را که مدعی است از سنگ اژدها بر می خیزاند کامل کند. جادویی که قدرتی برتر به استنیس می دهد. استنیس هر چند در ابتدا مخالفت می کند،[۱۳] اما در یک قدمی پذیرش این خواسته است تا آن که داووس قاچاقی پسرک را فراری داده، از استنیس می خواهد به شمال برود و از دیوار (The Wall) دفاع کند.[۱۴]
استنیس با قوایش به شمال می رود. او سلیس و شیرین را در ایست واچ (East Watch-by-the-sea) باقی می گذارد و خود در طول دیوار به غرب لشکر می کشد. قوای او درست به موقع می رسد و لشکر وحشی های (Wildings) منس رایدر (Mance Ryder) را در نبرد کسل بلک (Battle of Castle Black) در هم می شکنند.[۱۵] او در برج پادشاه (King's Tower) کسل بلک اقامت می گزیند، تا با وحشی ها مذاکره کند. او به جان اسنو (Jon Snow)، حرام زاده ی ادارد استارک پیشنهاد می کند که او را در ازای حمایت از سلطنت استنیس مشروع کرده و به مقام لرد وینترفل (Winterfell) می رساند.[۱۶] با این وجود با رسیدن جان به مقام لرد فرمانده نگهبانان شب (Lord Commander of the Night's Watch) پیشنهاد استنیس نیز رد می شود.[۱۷] استنیس سپس تلاش می کند حمایت شمال را به روش های دیگر به دست آورد.
ضیافتی برای کلاغ ها
استنیس از دیوار نامه هایی را برای سراسر لرد های شمال می فرستد و از آن ها می خواهد که تحت فرمانش در آیند. تنها جواب او سکوت و مخالفت از جانب برخی از لردهاست، و تنها آرنولف کاراستارک (Arnulf Karstark) قلعه بان کارهولد (Karhold) پیش نهاد او را می پذیرد.[۱۸][۱۹]
رقصی با اژدهایان
بادهای زمستان
نقل قول های استنیس
” کرسن: پس رنلی نه، بقیه ممکنه به کمکت بیان. پسر ادارد استارک ادعای پادشاهی شمال رو کرده، با حمایت تمام قوای وینترفل و ریورران (Riverrun)
استنیس: یک پسر خام و یک شاه دروغین دیگر، آیا باید یه مملکت تکه تکه رو بپذیرم.
کرسن: مطمئنا یه مملکت نصفه بهتر از هیچه. و اگر به پسره کمک کنی تا انتقام پدرش رو بگیره-
استنیس: چرا باید انتقام ادارد استارک رو بگیرم؟ اون مرد برای من اهمیتی نداشت. اوه، رابرت مطمئنا عاشقش بود. مثل یک برادر دوستش داشت، چقدر این رو شنیدم؟ من برادرش بودم، نه ادارد استارک، اما با رفتاری که با من می کرد نمی تونستی متوجه بشی. من استورمز اند رو براش حفظ کردم. گرسنگی کشیدن مردان خوب رو می دیدم، در حالی که میس تایرل و پاکستر ردواین (Poxter Redwyne) جلوی دید دیوار ها جشن می گرفتند. رابرت ازم تشکر کرد؟ نه. از ادارد استارک تشکر کرد که محاصره رو رفع کرد، اون هم در حالی که ما دیگه مجبور به خوردن موش و تربچه شده بودیم. به دستور رابرت یه ناوگان ساختم، و دراگون استون رو براش گرفتم. دستم رو گرفت بگه آفرین برادر، بدون تو چه کار می کردم؟ نه، من رو به خاطر این که گذاشتم ویلم دری (Willem Darry) ویسریس (Viserys) و بچه رو ببره سرزنش کرد، انگار می تونستم جلوش رو بگیرم. پانزده سال توی شوراش نشستم، به جان ارن کمک کردم مملکت رو اداره کنه زمانی که رابرت کارش زن و شراب بود، اما زمانی که جان مرد، برادرم من رو دست کرد؟ نه، چهار نعل رفت پیش دوست عزیزش ند استارک و افتخار رو بهش پیش نهاد داد. بگذریم که چقدر هم به نفع هر دوشون شد.[۱]
“ —استنیس به استاد کرسن
” استارک ها می خوان نصف مملکت من رو بدزدند، مثل لنیستر ها که تختم رو دزدیدند و برادر عزیز خودم که سرباز ها، پرچمداران و قلعه هایی که قانونا حقه منه رو دزدیده. اون ها همشون غاصبند. همشون دشمن منند.[۱] “
” مردان خوب و شریفی برای جافری می جنگند، با این اعتقاد غلط که اون پادشاه به حقه. یک شمالی ممکنه همین رو در مورد راب استارک بگه. ولی این لرد هایی که دور برادر من جمع شدن می دونستند که او غاصبه. دلیلشون برا پشت کردن به پادشاه حقیقیشون چیزی بهتر از رویایی قدرت و افتخار نبوده، و برای من مشخص شده که اون ها چی هستند. عفوشون کردم، بله بخشیده شدند ولی فراموش نشدند.[۳۳] “ —استنیس به داووس سی ورث
” من پادشاه حقیقی هستم و پسر شما هم کمتر از برادرم خائن نیست. نوبت به او هم خواهد رسید.[۳۴] “ —استنیس به کتلین تالی(Catelyn Tully)
” پادشاه ها دوستی ندارند، فقط رعیت و دشمن دارند.[۳۴] “ —استنیس به کتلین تالی
” من پرستش خدایان را روزی ترک کردم که شکوه باد (Windproud) در داخل خلیج شکست. هر خدایی که این قدر هیولاست که مادر و پدرم رو غرق می کنه، هرگز پرستش من رو نخواهد داشت. سپتون اعظم پیشم وراجی می کرد که چطور تمام عدالت و خوبی ها از خدایان نشات گرفته، اما تمام چیزی که من از این دو دیدم، به دست بشر صورت گرفته بود.[۲] “ —استنیس به داووس
” من هرگز این رو نخواستم، همین طور که هرگز نمی خواستم شاه بشم. با این وجود آیا می تونم بهش بی اعتنا باشم؟ ما سرنوشت خودمون رو انتخاب نمی کنیم. با این وجود ما باید...باید وظیفه مون رو انجام بدیم، نه؟ بزرگ و کوچک، ما باید وظیفه مون رو انجام بدیم.[۳۵] “ —استنیس به داووس
” من هرگز این تاج رو نخواستم. طلا سرده و روی سر سنگینه، اما تا زمانی که من شاهم، وظایفی دارم... اگه من باید یک کودک رو قربانی آتش کنم تا یک میلیون کودک رو از تاریکی نجات بدم... قربانی... هرگز آسان نیست داووس، در غیر این صورت یک قربانی واقعی نیست.[۱۴] “ —استنیس به داووس
” مساله خواستن نیست. به عنوان وارث رابرت، تخت مال منه. این قانونه.[۱۳] “
” من شاهم. خواستن دخیل نیست. من وظیفه ای نسبت به دخترم دارم. نسبت به مملکت. و حتی نسبت به رابرت. او من رو خیلی کم دوست داشت، می دونم، با این وجود او هنوز برادرم بود. زن لنیستری به او یک جفت شاخ داد و یک دلقک کامل از او ساخت. ممکنه حتی اونو کشته باشه، همون طوری که جان ارن و ند استارک رو کشت. برای چنین جنایاتی باید عدالت برقرار بشه. شروعش با سرسی و فرزندان پلیدشه. اما فقط شروعش. من می خوام دربار رو تمیز کنم. همون طور که رابرت باید بعد از ترایدنت این کار رو می کرد.[۱۳] “ —استنیس به داووس
” رابرت می تونست توی یک فنجون بش...ه و مردم به اون بگن شراب، ولی من بهشون آب سرد تمیز پیش نهاد می دم و اونا با شک اخم می کنند و به هم می گن چقدر مزه ی عجیبی می ده.[۳۳] “ —استنیس به داووس
” به نظر می رسه ازدواج خطرناک تر از جنگیدن شده.[۱۴] “
” اهریمن هایی از برف و یخ و سرما، دشمن قدیمی، تنها دشمنی که اهمیت داره.[۳۶] “
” برادرانت خوششون نخواهد اومد، همون طور که لرد های پدرت خوششون نخواهد اومد، اما من می خوام به وحشی ها اجازه بدم که از دیوار بگذرند... اون هاییشون که به من سوگند وفاداری بخورند، تضمین بدند که صلح و عدالت پادشاه رو حفظ می کنند، و لرد روشنایی رو به عنوان خدا بپذیرند. حتی غول ها (Giants) اگه زانو های غول پیکرشون بتونه خم بشه. زمانی که من هدیه (The Gift)، رو از چنگ لرد فرمانده ی جدیدتون در آوردم، اونها رو توش سکنا میدم. زمانی که باد های سرد بوزند، ما با هم زنده خواهیم موند یا با هم می میریم. وقتشه که در برابر دشمن مشترکمون متحد بشیم.[۱۶] “ —استنیس به جان اسنو
نقل قول های در مورد استنیس
” مردم از واژه ی "سخت" در تعریف استنیس استفاده می کردند، و او هم شخص سختی بود.[۱] “ —استاد کرسن
” استنیس پادشاهی مخوف خواهد شد، نه این که احتمال داره بشه. مردان به استنیس احترام می گذارند، حتی ازش می ترسند، ولی عده ی خیلی کمی دوستش دارند.[۳۸] “
” ند تصور کرد خیلی سخت میشه چیزی را پیدا کرد که بتواند استنیس را بترساند، کسی که با خوردن موش و چرم کفش، استورمز اند را یک سال در زیر محاصره حفظ کرده بود، در حالی که لرد تایرل و ردواین با لشکر هایشان در آنسوی دیوار های قلعه قرار گرفته بودند، و در زیر دید آن ها جشن می گرفتند.[۳۹] “
” هیچ موجودی در جهان نیست که بتواند اندازه ی نصف یک مرد عادل واقعی، وحشتناک باشد.[۳۹] “
” من هرگز فکر نمی کردم که این قدر باهوش باشی، استنیس. اگه این موضوع درست بود، تو قطعا وارث رابرت می شدی.[۳۸] “ —رنلی براتیون به استنیس در مورد کشف زنای سرسی و جیمی
” وقتی میس تایرل استورمز اند رو محاصره کرد، استنیس ترجیح داد موش بخوره ولی دروازه هاش رو باز نکنه. “ —ماتیس رووان (Mathis Rowan)
” او استنیس براتیونه، مردی که تا پایانی تلخ خواهد جنگید.[۴۰] “
” استنیس دوست تو نیست، دوست من هم نیست. حتی برادراش هم نمی تونند تحملش کنن. این مرد آهنه، سخت و انعطاف نا پذیر. او مطمئنا به ما یک دست جدید و یک شورای جدید میده. شکی نیست که به خاطر تخت ازت تشکر می کنه، ولی به خاطرش دوستت نخواهد داشت. پادشاهی استنیس به معنی جنگه. او نمی تونه روی تخت بشینه تا زمانی که سرسی و حرام زاده هاش بمیرند.
فکر می کنی لرد تایوین وقتی که سر دخترش برروی نیزه زده بشه، بی کار می شینه؟ کسترلی راک (Casterly Rock) قیام خواهد کرد، و نه به تنهایی. رابرت در خودش دید که میتونه مردانی رو که به شاه ایریس خدمت می کردند، را تا زمانی که بهش وفادار بمونند ببخشه. استنیس کم تر بخشنده است. او محاصره ی استورمز اند رو فراموش نخواهد کرد، و لرد تایرل و پاکستر ردواین جرات نمی کنند فراموش کنند. هر مردی که زیر پرچم اژدها جنگیده یا همراه با بیلون گریجوی، قیام کرده دلیل خوبی برای ترسیدن خواهد داشت. استنیس رو روی تخت بنشون و بهت قول می دم، مملکت به خون کشیده خواهد شد.[۴۱]
“ —پتایر بیلیش (Petyr Baelish) به ادارد استارک
خانواده
براتیونی ناشناس | اگان تارگرین پنجم | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سر هاربرت | براتیونی ناشناس | ریل تارگرین | جهیریس دوم | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استفون براتیون | کاسانا استرمونت | ایریس دوم | ریلا تارگرین | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زنان بسیار | رابرت اول | سرسی لنیستر | استنیس | سلیس فلورنت | رنلی | ریگار تارگرین | الیا مارتل | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
میا استون | جافری اول | شیرین براتیون | ویسریس تارگرین | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ادریک استورم | میرسلا | دنریس تارگرین | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گندری | تامن | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دیگران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ نزاع شاهان، مقدمه.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ نزاع شاهان، فصل 10، داوس.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ بازی تاج و تخت، فصل 27، ادارد.
- ↑ بازی کامپیوتری مجموعه ی یخ و آتش
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 26، عروس نافرمان (آشا I).
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 35، ادارد.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 25، تیریون.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 20، ادارد.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 49، ادارد.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 65، آریا.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 10، داوس.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 25، داوس.
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ ۱۳٫۳ یورش شمشیرها، فصل 36، داوس.
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ یورش شمشیرها، فصل 63، داوس.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 73، جان.
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ یورش شمشیرها، فصل 76، جان.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 79، جان.
- ↑ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 5، سمول.
- ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 3، جان.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 15، داوس.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 10، جان، صفحه های 134 تا 138.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 10، جان.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 31، ملیساندر، صفحه های 418-419.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 17، جان.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 35، جان.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 37، شاهزاده وینترفل (ریک IV).
- ↑ ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 42، غنیمت شاه (آشا II).
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 69، جان، صفحه های 907-908.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 42، غنیمت شاه (آشا II)، صفحه ی 561.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 51، تئون I، صفحه ی 677.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 62، قربانی (آشا III).
- ↑ سایت رسمی جرج آر. آر. مارتین
- ↑ ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ نزاع شاهان، فصل 42، داوس.
- ↑ ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ نزاع شاهان، فصل 31، کتلین.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 54، داوس.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 78، سمول.
- ↑ سایت رسمی جرج آر. آر. مارتین
- ↑ ۳۸٫۰ ۳۸٫۱ نزاع شاهان، فصل 22، کتلین.
- ↑ ۳۹٫۰ ۳۹٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 58، ادارد.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 72، جیمی.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 47، ادارد.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 19، داوس.
|