جیمی لنیستر: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه نغمه ای از یخ و آتش
 
(۳۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در حال ترجمه|Samiano}}
{{اطلاعات اشخاص
{{اطلاعات اشخاص
| نام_شخصیت =[[پرونده:‏Kingsguard.PNG|50px|راست]] جیمی لنیستر [[پرونده:House_Lannister.png‏|50px|چپ]]
| نام_شخصیت =[[پرونده:‏Kingsguard.PNG|50px|راست]] جیمی لنیستر [[پرونده:House_Lannister.png‏|50px|چپ]]
خط ۹: خط ۸:
| محل_تولد =[[کسترلی راک]]
| محل_تولد =[[کسترلی راک]]
| تاریخ_تولد ={{تاریخ|266}}
| تاریخ_تولد ={{تاریخ|266}}
|کتابها =[[بازی تاج و تخت]](حظور دارد){{سخ}}[[نزاع شاهان]](حظور دارد){{سخ}}[[یورش شمشیرها]](شخصیت اصلی){{سخ}}[[ضیافتی برای کلاغ ها]](شخصیت اصلی){{سخ}}[[رقصی با اژدهایان]](شخصیت اصلی)
|کتابها =[[بازی تاج و تخت]](حضور دارد){{سخ}}[[نزاع شاهان]](حضور دارد){{سخ}}[[یورش شمشیرها]](شخصیت اصلی){{سخ}}[[ضیافتی برای کلاغ ها]](شخصیت اصلی){{سخ}}[[رقصی با اژدهایان]](شخصیت اصلی)
| بازیگر =[[نیکولیج کوستر والدائو]]
| بازیگر =[[نیکولای کاستر والدو]]
| سریال = فصل اول{{سخ}}فصل دوم{{سخ}}فصل سوم
| سریال = [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 1|فصل اول]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 2|فصل دوم]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 3|فصل سوم]]{{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 4|فصل چهارم]]
}}
}}


''' جیمی لنیستر''' (Jaime Lannister) مشهور به شاه کش (kingslayer)، فرزند دوم و اولین پسرِ لرد [[تایوین لنیستر]] (Tywin Lannister) از [[کسترلی راک]] (Casterly Rock) و همسرش لیدی [[جوانا لنیستر]] (Joanna Lannister) است. جیمی در سن پانزده سالگی به عضویت [[گارد پادشاهیِ]] (kingsguard) [[ایریس تارگرین دوم]] (Aerys II Targaryen) در آمد، و تبدیل به جوان ترین عضو گارد در تاریخِ شکل گیری آن شد.{{رف|ضبک|16}} وقتی که او به شکل خائنانه ای شاه [[ایریس تارگرین دوم|ایریس]] را در پایانِ [[قیام رابرت]] (Robert's Rebellion) کُشت، لقب ننگ آورِ «شاه کش» را به او دادند.{{رف|بتت|5}}{{رف|یش|37}} جیمی بیشتر عمرش را زنای با محرم، با خواهر دوقلویش [[سرسی]] (Cersei) داشت و از او صاحب سه بچه است: [[جافری براتیون|جافری]]، [[میرسلا براتیون|میرسلا]] و [[تامن براتیون|تامن]] (Joffrey, Myrcella and Tommen). هر چند بیشترِ مردم فکر می کنند پدرِ آن ها، همسر [[سرسی]] است، [[رابرت براتیون|شاه رابرت]] (King Robert). در [[طوفان شمشیرها]] (A Storm of Swords)، جیمی تبدیل به یکی از شخصیت هایی می شود که داستان از دید او بیان می شود (POV characters). در سریال تلویزیونی نقش او را [[نیکولیج کوستر والدائو]] (Nikolaj Coster Waldau) بازی می کند.<ref>[http://www.imdb.com/title/tt0944947/fullcredits#cast لیست بازیگران در سایت imdb]</ref>
''' جیمی لنیستر''' (Jaime Lannister) مشهور به شاه کش (kingslayer)، فرزند دوم و اولین پسرِ لرد [[تایوین لنیستر]] (Tywin Lannister) از [[کسترلی راک]] (Casterly Rock) و مادرش لیدی [[جوانا لنیستر]] (Joanna Lannister) است. جیمی در سن پانزده سالگی به عضویت [[گارد پادشاه]]ی (kingsguard) [[ایریس تارگرین دوم]] (Aerys II Targaryen) در آمد، و تبدیل به جوان ترین عضو گارد در تاریخِ شکل گیری آن شد.{{رف|ضبک|16}} وقتی که او به شکل خائنانه ای شاه [[ایریس تارگرین دوم|ایریس]] را در پایانِ [[قیام رابرت]] (Robert's Rebellion) کُشت، لقب ننگ آورِ «شاه کش» را به او دادند.{{رف|بتت|5}}{{رف|یش|37}} جیمی بیشتر عمرش را زنای با محرم، با خواهر دوقلویش [[سرسی]] (Cersei) داشت و از او صاحب سه بچه است: [[جافری براتیون|جافری]]، [[میرسلا براتیون|میرسلا]] و [[تامن براتیون|تامن]] (Joffrey, Myrcella and Tommen). هر چند بیشترِ مردم فکر می کنند پدرِ آن ها، همسر [[سرسی]] است، [[رابرت براتیون|شاه رابرت]] (King Robert). در [[طوفان شمشیرها]] (A Storm of Swords)، جیمی تبدیل به یکی از شخصیت هایی می شود که داستان از دید او بیان می شود (POV characters). در سریال تلویزیونی نقش او را [[نیکولیج کوستر والدائو]] (Nikolaj Coster Waldau) بازی می کند.<ref>[http://www.imdb.com/title/tt0944947/fullcredits#cast لیست بازیگران در سایت imdb]</ref>


==شخصیت و ظاهر ==
==شخصیت و ظاهر ==
خط ۲۷: خط ۲۶:


===گذشته===
===گذشته===
[[پرونده:John Picacio Jaime Lannister.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|سر جیمی لنیستر اثر John Picacio]]
 
[[پرونده:John Picacio Jaime Lannister.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|سر جیمی لنیستر اثر [[John Picacio]]]]
جیمی بزرگ ترین پسرِ لیدی [[جوانا لنیستر|جوانا]] (Joanna) و [[تایوین|لرد تایوین لنیستر]] (Tywin Lannister)، حکمران [[خاندان لنیستر]] (House Lannister)، ثروتمندترین مرد [[هفت پادشاهی]] (Seven Kingdoms) و لردِ بالا دست [[سرزمین های غربی]] (Westerlands) است. جیمی و خواهر دوقلوی بزرگترش [[سرسی]] (Cersei) از همان ابتدای کودکیشان جدا نشدنی بودند، حتی تا آن جا پیش رفتند که در سنین جوانی، با هم رفتارهای جنسی را تجربه کردند. در یکی از همین دفعات، خدمتکاری مچ آن ها را گرفت و به مادرشان اطلاع داد. خوابگاه جیمی بلافاصله به سمت دیگرِ قلعه منتقل شد، و به هر دوی آن ها گفتند تا دیگر هیچ وقت چنین کاری نکنند.{{رف|یش|21}}{{رف|ضبک|3}}
جیمی بزرگ ترین پسرِ لیدی [[جوانا لنیستر|جوانا]] (Joanna) و [[تایوین|لرد تایوین لنیستر]] (Tywin Lannister)، حکمران [[خاندان لنیستر]] (House Lannister)، ثروتمندترین مرد [[هفت پادشاهی]] (Seven Kingdoms) و لردِ بالا دست [[سرزمین های غربی]] (Westerlands) است. جیمی و خواهر دوقلوی بزرگترش [[سرسی]] (Cersei) از همان ابتدای کودکیشان جدا نشدنی بودند، حتی تا آن جا پیش رفتند که در سنین جوانی، با هم رفتارهای جنسی را تجربه کردند. در یکی از همین دفعات، خدمتکاری مچ آن ها را گرفت و به مادرشان اطلاع داد. خوابگاه جیمی بلافاصله به سمت دیگرِ قلعه منتقل شد، و به هر دوی آن ها گفتند تا دیگر هیچ وقت چنین کاری نکنند.{{رف|یش|21}}{{رف|ضبک|3}}


در سن نه سالگی، او مادرش را از دست داد. مادرش در حین زایمان برادر کوچک تر او، [[تیریون]] (Tyrion) در گذشت. حتی با این که [[تیریون]] یک کوتوله با ناقص ظاهری است، به نظر میاید که جیمی بر خلاف [[سرسی]] و [[تایوین]]، با محبت و احترام با او رفتار می کرده است.{{رف|بتت|9}}
در سن نه سالگی، او مادرش را از دست داد. مادرش در حین زایمان برادر کوچک تر او، [[تیریون]] (Tyrion) در گذشت. حتی با این که [[تیریون]] یک کوتوله با نقص ظاهری است، به نظر میاید که جیمی بر خلاف [[سرسی]] و [[تایوین]]، با محبت و احترام با او رفتار می کرده است.{{رف|بتت|9}}


در سن یازده سالگی، جیمی به [[کریک هال]] (Crakehall) فرستاده شد تا در کنار [[مِرِت فری]] (Merrett Frey)، ملازم لرد [[سامنر کریک هال]] پیر (Sumner Crakehall) باشد. دو سال بعد، در حالی که هنوز یک ملازم بود، برای اولین بار در مسابقات برنده شد.{{رف|یش|11}}{{رف|ضبک|30}}
در سن یازده سالگی، جیمی به [[کریک هال]] (Crakehall) فرستاده شد تا در کنار [[مِرِت فری]] (Merrett Frey)، ملازم لرد [[سامنر کریک هال]] پیر (Sumner Crakehall) باشد. دو سال بعد، در حالی که هنوز یک ملازم بود، برای اولین بار در مسابقات برنده شد.{{رف|یش|11}}{{رف|ضبک|30}}
خط ۳۶: خط ۳۶:
===شوالیه شدن===
===شوالیه شدن===


در سن پانزده سالگی، جیمی در نبرد در برابر [[انجمن برادریِ جنگل شاهی]] (Kingswood Brotherhood) شرکت کرد، و در ان لرد [[سامنر کریک هالِ|کریک هال]] را از دست [[بن شکم گنده]] (Big Belly Ben) نجات داد و با [[شوالیه ی خندان]] (Smiling Knight) دیوانه مبارزه کرد. او در میدان نبرد، به دست سر [[آرتور داین]] (Ser Arthur Dayne) شوالیه شد.{{رف|یش|11}}
در سن پانزده سالگی، جیمی در نبرد در برابر [[انجمن برادری جنگل شاهی]] (Kingswood Brotherhood) شرکت کرد، و در ان لرد [[سامنر کریک هالِ|کریک هال]] را از دست [[بن شکم گنده]] (Big Belly Ben) نجات داد و با [[شوالیه ی خندان]] (Smiling Knight) دیوانه مبارزه کرد. او در میدان نبرد، به دست سر [[آرتور داین]] (Ser Arthur Dayne) شوالیه شد.{{رف|یش|11}}


در بازگشت به [[کسترلی راک]] (Casterly Rock)، در [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) توقف کرد تا خواهرش را ملاقات کند، خواهری که سال ها از او جدا افتاده بود.{{رف|یش|11}} آن جا بود که [[سرسی]] (Cersei) به او گفت لرد [[تایوین]] قصد دارد او را به ازدواجِ [[لایسا تالی]] (Lysa Tully)، دومین دخترِ لرد [[هاستر تالی]] (Lord Hoster Tully) از [[ریورران]] (Riverrun) در بیاورد. [[سرسی]] پیشنهاد کرد که جیمی به جای آن، به عضویت [[گارد پادشاه]]ی (Kingsguard) در بیاید، و جای سر [[هارلان گرندیسون]] ( Ser Harlan Grandison) را که به تازگی مرده بود را بگیرد، تا به این وسیله به او نزدیک باشد و خودش را از ازدواج ناخواسته با [[لایسا تالی|لایسا]] رها کند. بعد از شبی پر حرارت که همراه با [[سرسی]] گذراند، او با نقشه ی خواهرش موافقت کرد، هر چند هر دو انتظار داشتند که پدرشان با آن مخالفت کند. [[سرسی]] قرارهای لازم را برای ماه بعد ترتیب داد و جیمی در [[کسترلی راک]] خبرهایی دریافت کرد مبتنی بر این که برای [[گارد پادشاه]]ی انتخاب شده است.{{رف|یش|11}}
در بازگشت به [[کسترلی راک]] (Casterly Rock)، در [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) توقف کرد تا خواهرش را ملاقات کند، خواهری که سال ها از او جدا افتاده بود.{{رف|یش|11}} آن جا بود که [[سرسی]] (Cersei) به او گفت لرد [[تایوین]] قصد دارد او را به ازدواجِ [[لایسا تالی]] (Lysa Tully)، دومین دخترِ لرد [[هاستر تالی]] (Lord Hoster Tully) از [[ریورران]] (Riverrun) در بیاورد. [[سرسی]] پیشنهاد کرد که جیمی به جای آن، به عضویت [[گارد پادشاه]]ی (Kingsguard) در بیاید، و جای سر [[هارلان گرندیسون]] ( Ser Harlan Grandison) را که به تازگی مرده بود را بگیرد، تا به این وسیله به او نزدیک باشد و خودش را از ازدواج ناخواسته با [[لایسا تالی|لایسا]] رها کند. بعد از شبی پر حرارت که همراه با [[سرسی]] گذراند، او با نقشه ی خواهرش موافقت کرد، هر چند هر دو انتظار داشتند که پدرشان با آن مخالفت کند. [[سرسی]] قرارهای لازم را برای ماه بعد ترتیب داد و جیمی در [[کسترلی راک]] خبرهایی دریافت کرد مبتنی بر این که برای [[گارد پادشاه]]ی انتخاب شده است.{{رف|یش|11}}


یک ماه بعد، در مراسمِ [[تورنومنت هارن هال]] ( Tourney at Harrenhal) [[جرالد های تاور|لرد فرمانده سر جرالد های تاور]] (Lord Commander Ser Gerold Hightower) او را به عضویت [[گارد پادشاه]]ی (Kingsguard) در آورد. و به این صورت، او تبدیل به جوان ترین شوالیه ای شد که تا به حال به این مقام رسیده است.{{رف|ضبک|16}} به هر حال، آن شب شاه [[ایریس دوم|ایریس]] با فرستادن او به [[بارانداز پادشاه]] برای محافظت از ملکه [[رایلا]] (Queen Rhaella) و [[ویسریس تارگرین|شاهزاده ویسریس]] (Prince Viserys)، این افتخار را به کامش تلخ کرد و نگذاشت او از فرصت شرکت در مسابقاتِ لرد [[خاندان ونت|ونت]] (Whent) استفاده کند. بعد ها جیمی فهمید که پادشاه او را تنها به عنوان سپری در برابر لرد [[تایوین]] (Tywin) برای [[گارد پادشاه]]ی انتخاب کرده است. [[ایریس دوم|ایریس]] به طرز دیوانه واری به [[تایوین]] حسادت می کرد، و می خواست تا وارثش را از او بدزدد.{{رف|نش|44}} کمی پس ز آن، نقشه نزدیک شدن جیمی به [[سرسی]] (Cersei) شکست خورد، و آن طور که آن ها قصد داشتند پیش نرفت. لرد [[تایوین]] که از این حوادث عصبانی شده بود، بهانه ای آورد و از مقام [[دست پادشاه|دست]] استعفا داد و با [[سرسی]] به [[کسترلی راک]] بازگشت. جیمی در دربار باقی ماند، و به محافظت از شاه مشغول شد.{{رف|یش|11}}
یک ماه بعد، در مراسمِ [[تورنومنت هارن هال]] ( Tourney at Harrenhal) [[جرالد های تاور|لرد فرمانده سر جرالد های تاور]] (Lord Commander Ser Gerold Hightower) او را به عضویت [[گارد پادشاه]]ی (Kingsguard) در آورد. و به این صورت، او تبدیل به جوان ترین شوالیه ای شد که تا به حال به این مقام رسیده است.{{رف|ضبک|16}} به هر حال، آن شب شاه [[ایریس دوم|ایریس]] با فرستادن او به [[بارانداز پادشاه]] برای محافظت از ملکه [[ریلا]] (Queen Rhaella) و [[ویسریس تارگرین|شاهزاده ویسریس]] (Prince Viserys)، این افتخار را به کامش تلخ کرد و نگذاشت او از فرصت شرکت در مسابقاتِ لرد [[خاندان ونت|ونت]] (Whent) استفاده کند. بعد ها جیمی فهمید که پادشاه او را تنها به عنوان سپری در برابر لرد [[تایوین]] (Tywin) برای [[گارد پادشاه]]ی انتخاب کرده است. [[ایریس دوم|ایریس]] به طرز دیوانه واری به [[تایوین]] حسادت می کرد، و می خواست تا وارثش را از او بدزدد.{{رف|نش|44}} کمی پس ز آن، نقشه نزدیک شدن جیمی به [[سرسی]] (Cersei) شکست خورد، و آن طور که آن ها قصد داشتند پیش نرفت. لرد [[تایوین]] که از این حوادث عصبانی شده بود، بهانه ای آورد و از مقام [[دست پادشاه|دست]] استعفا داد و با [[سرسی]] به [[کسترلی راک]] بازگشت. جیمی در دربار باقی ماند، و به محافظت از شاه مشغول شد.{{رف|یش|11}}


===گارد پادشاهی===
===گارد پادشاهی===


در مدت خدمت جیمی در [[گارد پادشاه]]ی (Kingsguard)، دیوانگی و ظلمِ [[ایریس دوم|ایریس]] (Aerys) روز به روز بیشتر می شد، و جیمی می دید که با خیلی از اعمال [[ایریس دوم|ایریس]] مخالف است و مشکل دارد. یک شب، او و [[جان دری]] (Jon Darry) بیرون خوابگاهِ [[رایلا تارگرین|ملکه رایلا]] (Queen Rhaella) به نگهبانی ایستاده بودند، در حالی که [[ایریس دوم|ایریس]] به او تجاوز می کرد. جیمی به [[جان دری|دری]] گفت که قسم آن ها شامل حفاظت از ملکه نیز می شود، [[جان دری|دری]] به او جواب داد:
در مدت خدمت جیمی در [[گارد پادشاه]]ی (Kingsguard)، دیوانگی و ظلمِ [[ایریس دوم|ایریس]] (Aerys) روز به روز بیشتر می شد، و جیمی می دید که با خیلی از اعمال [[ایریس دوم|ایریس]] مخالف است و مشکل دارد. یک شب، او و [[جان دری]] (Jon Darry) بیرون خوابگاهِ [[ریلا تارگرین|ملکه ریلا]] (Queen Rhaella) به نگهبانی ایستاده بودند، در حالی که [[ایریس دوم|ایریس]] به او تجاوز می کرد. جیمی به [[جان دری|دری]] گفت که قسم آن ها شامل حفاظت از ملکه نیز می شود، [[جان دری|دری]] به او جواب داد:


{{نقل قول|خورده ایم، ولی نه در برابر [[ایریس دوم|ایریس]]{{رف|ضبک|16}}}}
{{نقل قول|خورده ایم، ولی نه در برابر [[ایریس دوم|ایریس]]{{رف|ضبک|16}}}}
خط ۵۳: خط ۵۳:
همان طور که [[قیام رابرت]] (Robert's Rebellion) رشد میافت، [[ایریس دوم|ایریس]] (Aerys) نمی گذاشت تا جیمی به لشکرِ سلطنتی ملحق شود، به جایش او را در [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) نگه می داشت، تا از او به عنوان گروگان در برابر تهدید احتمالی لرد [[تایوین]] (Tywin) استفاده کند، زیرا که او هنوز به هیچ یک طرفین پاسخ مثبت نداده بود. [[ایریس دوم|ایریس]] در زمان جنگ چندین [[دست پادشاه|دست]] (Hand) را منصوب کرد، ولی هرگز از [[تایوین]] دعوت نکرد تا عنوان قدیمی اش را پس بگیرد. در آخر، جیمی تنها [[گارد پادشاه|رداسفیدی]] (White Cloak) بود که در پایتخت باقی ماند.
همان طور که [[قیام رابرت]] (Robert's Rebellion) رشد میافت، [[ایریس دوم|ایریس]] (Aerys) نمی گذاشت تا جیمی به لشکرِ سلطنتی ملحق شود، به جایش او را در [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) نگه می داشت، تا از او به عنوان گروگان در برابر تهدید احتمالی لرد [[تایوین]] (Tywin) استفاده کند، زیرا که او هنوز به هیچ یک طرفین پاسخ مثبت نداده بود. [[ایریس دوم|ایریس]] در زمان جنگ چندین [[دست پادشاه|دست]] (Hand) را منصوب کرد، ولی هرگز از [[تایوین]] دعوت نکرد تا عنوان قدیمی اش را پس بگیرد. در آخر، جیمی تنها [[گارد پادشاه|رداسفیدی]] (White Cloak) بود که در پایتخت باقی ماند.


پس از [[جنگ ناقوس ها]] (Battle of Bells)، برای [[ایریس دوم|ایریس]] (Aerys) مصلم شده بود که شورش ممکن است به موفقیت برسد و [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) از دست برود. [[ایریس دوم|ایریس]] به همراه رئیسِ آتش کارهایش (pyromancer) نقشه ای ریخت که شامل گذاشتن مخزن هایی از آتش وحشی در سرتاسر شهر بود. نقشه اش این بود که تمام شهر را با خاک یکسان کند، ولی آن را به [[رابرا براتیون|رابرت]] تحویل ندهد. [[دست پادشاه|دست]] جدیدش، لرد [[کارلتون چلستد]] (Qarlton Chelsted) که بعد از تبعید دو [[دست پادشاه|دست]] قبلی (لرد [[اوون مری ودر]] (Owen Merryweather) و [[جان کانینگتون]] (Jon Connington)) به این مقام رسیده بود در مورد این نقشه با [[ایریس دوم|ایریس]] مخالفت کرد، زنجیر عنوانش را در آورد و آن را روی زمین پرت کرد. [[ایریس دوم|ایریس]] به خاطر این کار او را زنده زنده سوراند و آتش کار مجبوبش، [[روزارت]] (Rossart) را به مقام [[دست پادشاه|دست]] ترفیع داد. تمام این مدت، جیمی از شاه محافظت می کرد، جزئیات نقشه اش را رعایت می کرد و رازهایش را نگه می داشت.{{رف|یش|37}}
پس از [[جنگ ناقوس ها]] (Battle of Bells)، برای [[ایریس دوم|ایریس]] (Aerys) مسلم شده بود که شورش ممکن است به موفقیت برسد و [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) از دست برود. [[ایریس دوم|ایریس]] به همراه رئیسِ آتش کارهایش (pyromancer) نقشه ای ریخت که شامل گذاشتن مخزن‌هایی از آتش وحشی در سرتاسر شهر بود. نقشه‌اش این بود که تمام شهر را با خاک یکسان کند، ولی آن را به [[رابرا براتیون|رابرت]] تحویل ندهد. [[دست پادشاه|دست]] جدیدش، لرد [[کارلتون چلستد]] (Qarlton Chelsted) که بعد از تبعید دو [[دست پادشاه|دست]] قبلی (لرد [[اوون مری ودر]] (Owen Merryweather) و [[جان کانینگتون]] (Jon Connington)) به این مقام رسیده بود در مورد این نقشه با [[ایریس دوم|ایریس]] مخالفت کرد، زنجیر عنوانش را درآورد و آن را روی زمین پرت کرد. [[ایریس دوم|ایریس]] به خاطر این کار او را زنده زنده سوراند و آتش کار مجبوبش، [[روزارت]] (Rossart) را به مقام [[دست پادشاه|دست]] ترفیع داد. تمام این مدت، جیمی از شاه محافظت می کرد، جزئیات نقشه‌اش را رعایت می کرد و رازهایش را نگه می‌داشت.{{رف|یش|37}}


وقتی [[ریگار|پرنس ریگار]] (Prince Rhaegar) [[قلعه سرخ]] (Red Keep) را ترک کرد تا در [[نبرد ترایدنت|ترایدنت]] (Trident) با شورشی ها رو به رو شود، جیمی به او التماس کرد تا او را هم با خود ببرد و سر [[باریستان سلمی]] (Barristan Selmy) یا [[جان دری]] را برای حفاظت از شاه در پایتخت بگذارد. [[ریگار]] این پیشنهاد را نپذیرفت، و تائید کرد که شاه [[ایریس دوم|ایریس]] قصد دارد جیمی را نزدیک خود نگه دارد، چون بیشتر از هر کسی از [[تایوین لنیستر]] (Tywin Lannister) می هراسد. به هر حال، [[ریگار]] به جیمیِ خشمگین و ناامید قول داد که بعد از بازگشتش از میدان جنگ، تغییراتی ایجاد خواهد شد.{{رف|یش|8}} ولی [[ریگار]] در [[نبرد ترایدنت]] (Battle of the Trident) کشته شد و نتیجه ی شکست لشکرش، پیروزیِ شورشیان بود. در نتیجه [[ایریس دوم|ایریس]] (Aerys) [[رایلا تارگرین|ملکه ی باردار]] و پسرش [[ویسریس تارگرین]] (Viserys Targaryen) را به [[دراگن استون]] (Dragonestone) فرستاد.
وقتی [[ریگار|پرنس ریگار]] (Prince Rhaegar) [[قلعه سرخ]] (Red Keep) را ترک کرد تا در [[نبرد ترایدنت|ترایدنت]] (Trident) با شورشی ها رو به رو شود، جیمی به او التماس کرد تا او را هم با خود ببرد و سر [[باریستان سلمی]] (Barristan Selmy) یا [[جان دری]] را برای حفاظت از شاه در پایتخت بگذارد. [[ریگار]] این پیشنهاد را نپذیرفت، و تائید کرد که شاه [[ایریس دوم|ایریس]] قصد دارد جیمی را نزدیک خود نگه دارد، چون بیشتر از هر کسی از [[تایوین لنیستر]] (Tywin Lannister) می هراسد. به هر حال، [[ریگار]] به جیمیِ خشمگین و ناامید قول داد که بعد از بازگشتش از میدان جنگ، تغییراتی ایجاد خواهد شد.{{رف|یش|8}} ولی [[ریگار]] در [[نبرد ترایدنت]] (Battle of the Trident) کشته شد و نتیجه ی شکست لشکرش، پیروزیِ شورشیان بود. در نتیجه [[ایریس دوم|ایریس]] (Aerys) [[ریلا تارگرین|ملکه ی باردار]] و پسرش [[ویسریس تارگرین]] (Viserys Targaryen) را به [[دراگون استون]] (Dragonestone) فرستاد.


===شاه کش ===
===شاه کش ===
[[پرونده:Maureval_Kingslayer.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|شاه کش اثر Maureval]]
 
[[پرونده:Maureval_Kingslayer.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|شاه کش اثر [[Maureval]]]]
پس از [[نبرد ترایدنت|ترایدنت]] (Trident)، سرانجام لرد [[تایوین]] (Tywin) در [[کسترلی راک]] (Casterly Rock) برانگیخت و پرچمدارانش را خبر کرد. نگرانی اصلی او این بود که پسرش در دست [[ایریس دوم|شاه ایریس]] (Aerys) بود و شاه که نزدیک به شکست بود، ممکن بود از سر لجبازی جیمی را بکشد، به علاوه این که جیمی ممکن بود کار عجولانه ای بکند. لشکریان لنیستر تا جلوی دروازه های [[بارانداز پادشاه]] آمدند و درخواستِ ورود کردند. با وجود اینکه [[واریس]] (Varys) لرد [[تایوین]] را خائن خطاب کرد، [[ایریس دوم|ایریس]] به حرف [[استاد بزرگ پایسل]] (Grand Maester Pycelle) گوش داد، کسی که به او گفت لرد [[تایوین]] برای دفاع از او آمده، و [[ایریس دوم|ایریس]] به نصیحت او گوش کرد و دروازه ها را به روی لرد [[تایوین]] و لشکریانش گشود. [[تایوین]] پس از ورودش، به [[ایریس دوم|ایریس]] خیانت کرد و شروع به [[غارت بارانداز پادشاه]] (Sack of King's Landing) کرد.{{رف|یش|37}}
پس از [[نبرد ترایدنت|ترایدنت]] (Trident)، سرانجام لرد [[تایوین]] (Tywin) در [[کسترلی راک]] (Casterly Rock) برانگیخت و پرچمدارانش را خبر کرد. نگرانی اصلی او این بود که پسرش در دست [[ایریس دوم|شاه ایریس]] (Aerys) بود و شاه که نزدیک به شکست بود، ممکن بود از سر لجبازی جیمی را بکشد، به علاوه این که جیمی ممکن بود کار عجولانه ای بکند. لشکریان لنیستر تا جلوی دروازه های [[بارانداز پادشاه]] آمدند و درخواستِ ورود کردند. با وجود اینکه [[واریس]] (Varys) لرد [[تایوین]] را خائن خطاب کرد، [[ایریس دوم|ایریس]] به حرف [[استاد بزرگ پایسل]] (Grand Maester Pycelle) گوش داد، کسی که به او گفت لرد [[تایوین]] برای دفاع از او آمده، و [[ایریس دوم|ایریس]] به نصیحت او گوش کرد و دروازه ها را به روی لرد [[تایوین]] و لشکریانش گشود. [[تایوین]] پس از ورودش، به [[ایریس دوم|ایریس]] خیانت کرد و شروع به [[غارت بارانداز پادشاه]] (Sack of King's Landing) کرد.{{رف|یش|37}}


خط ۷۰: خط ۷۱:


هر چند بیشترِ کشور برای خیانت جیمی به او ناسزا می گویند، خودش فکر می کند کشتنِ [[ایریس دوم|ایریس]] بهترین کارش بوده است. هر چند که انگیزه ی اصلی اش برای کشتنِ شاه [[ایریس دوم|ایریس]] برای عموم ناشناخته باقی مانده است.
هر چند بیشترِ کشور برای خیانت جیمی به او ناسزا می گویند، خودش فکر می کند کشتنِ [[ایریس دوم|ایریس]] بهترین کارش بوده است. هر چند که انگیزه ی اصلی اش برای کشتنِ شاه [[ایریس دوم|ایریس]] برای عموم ناشناخته باقی مانده است.


===در خدمت شاه رابرت ===
===در خدمت شاه رابرت ===
[[پرونده:424px-Lannister_twins_by_arkoniel.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|دو قلو های لنیستر اثر Mathia Arkoniel]] اگر چه که [[سرسی]] (Cersei) خواهر جیمی با [[رابرت براتیون|رابرت]] (Robert) ازدواج کرده و ملکه شده بود، او و جیمی هنوز رابطه ی نامشروع شان را حفظ کرده بودند و در زمان سلطنت [[رابرت براتیون|رابرت]] هم آن را ادامه می دادند. در طی سال ها، [[سرسی]] سه کودک به دنیا آورد: [[جافری براتیون|جافری]]، [[میرسلا براتیون|میرسلا]] و [[تامن براتیون|تامن]] (Joffrey, Myrcella, and Tommen). هر چند مردم کشور باور دارند که آن ها فرزندان [[رابرت براتیون|رابرت]] هستند، جیمی پدرِ هر سه ی آن هاست و هر سه به والدینِ واقعی شان شباهت دارند.


اگر چه که [[سرسی]] (Cersei) خواهر جیمی با [[رابرت براتیون|رابرت]] (Robert) ازدواج کرده و ملکه شده بود، او و جیمی هنوز رابطه ی نامشروع شان را حفظ کرده بودند و در زمان سلطنت [[رابرت براتیون|رابرت]] هم آن را ادامه می دادند. در طی سال ها، [[سرسی]] سه کودک به دنیا آورد: [[جافری براتیون|جافری]]، [[میرسلا براتیون|میرسلا]] و [[تامن براتیون|تامن]] (Joffrey, Myrcella, and Tommen). هر چند مردم کشور باور دارند که آن ها فرزندان [[رابرت براتیون|رابرت]] هستند، جیمی پدرِ هر سه ی آن هاست و هر سه به والدینِ واقعی شان شباهت دارند.


یک روز که جیمی و برادرش [[تیریون]] (Tyrion)، که آن زمان سیزده سال داشت، شبانه در حال حرکت از [[لنیسپورت]] (Lannisport) به سمت [[کسترلی راک]] (Casterly Rock) بودند و در راه دختری چهارده ساله به نام [[تایشا]] (Tysha) را از دست یاغیان نجات دادند. در حالی که جیمی به دنبال آن مردان می رفت، [[تیریون]] دختر را به یک مهمان خانه می برد. سرانجام این اتفاق هم خوابه شدن آن دو می شود، که برای هر دو نفرشان اولین بار بود. [[تیریون]] که عاشق شده بود، پنهانی با او که دخترِ یتیمِ یک کشاورز بود ازدواج می کند. به هر حال، لرد [[تایوین]] (Tywin) از این اتفاق مطلع می شود و تصمیم می گیرد به ازدواجِ پسرش با دختری عامی را پایان دهد. او به جیمی دستور می دهد تا به دروغ به [[تیریون]] بگوید که او تمام این ماجرا را ساخته بوده، از جمله یاغی ها، چون فکر کرده بود که برادرش بالاخره به یک زن نیاز دارد. همچنین، به جیمی دستور می دهد تا به [[تیریون]] بگوید که [[تایشا]] در واقع یک فاحشه بوده، و جیمی برایش دو برابر پول پرداخته بود چون هنوز یک دوشیزه بوده. لرد [[تایوین]] به جیمی می گوید که تمام چیزی که [[تایشا]] می خواهد، طلای [[خاندان لنیستر|لنیسترهاست]]، که او را بهتر از یک فاحشه نمی کند و این طوری حرف او حتی دروغ هم محسوب نمی شود، و پیش بینی می کند که [[تیریون]] (Tyrion) در آینده از او تشکر خواهد کرد. جیمی همان کار را انجام می دهد. سپس، لرد [[تایوین]] برای این که درسی به پسرِ کوچک ترش بدهد، [[تایشا]] را می آورد و به اعضای گارد محافظینش اجازه می دهد تا در حضور [[تیریون]] از او استفاده کنند، و در ازای هر یک از آنان به [[تایشا]] یک سکه نقره می دهد، در آخر [[تیریون]] را نیز مجبور کرمی سازد نزد او برود و از او استفاده کند. این تجربه [[تیریون]] را دچار ناراحتی روحی می کند و بد گمانی نسبت به عشق در او به وجود می آید و همچنین او را با پدرش دشمن می کند.{{رف|بتت|42}}{{رف|یش|77}} جیمی هرگز حقیقت را به [[تیریون]] نمی گوید و بعد ها، نقشش را برای به هم زدنِ ازدواج برادرش، فقط به حساب لحظه ای از نامهربانی نسبت به [[تیریون]] می گذارد.{{رف|یش|62}}
یک روز که جیمی و برادرش [[تیریون]] (Tyrion)، که آن زمان سیزده سال داشت، شبانه در حال حرکت از [[لنیسپورت]] (Lannisport) به سمت [[کسترلی راک]] (Casterly Rock) بودند و در راه دختری چهارده ساله به نام [[تایشا]] (Tysha) را از دست یاغیان نجات دادند. در حالی که جیمی به دنبال آن مردان می رفت، [[تیریون]] دختر را به یک مهمان خانه می برد. سرانجام این اتفاق هم خوابه شدن آن دو می شود، که برای هر دو نفرشان اولین بار بود. [[تیریون]] که عاشق شده بود، پنهانی با او که دخترِ یتیمِ یک کشاورز بود ازدواج می کند. به هر حال، لرد [[تایوین]] (Tywin) از این اتفاق مطلع می شود و تصمیم می گیرد به ازدواجِ پسرش با دختری عامی را پایان دهد. او به جیمی دستور می دهد تا به دروغ به [[تیریون]] بگوید که او تمام این ماجرا را ساخته بوده، از جمله یاغی ها، چون فکر کرده بود که برادرش بالاخره به یک زن نیاز دارد. همچنین، به جیمی دستور می دهد تا به [[تیریون]] بگوید که [[تایشا]] در واقع یک فاحشه بوده، و جیمی برایش دو برابر پول پرداخته بود چون هنوز یک دوشیزه بوده. لرد [[تایوین]] به جیمی می گوید که تمام چیزی که [[تایشا]] می خواهد، طلای [[خاندان لنیستر|لنیسترهاست]]، که او را بهتر از یک فاحشه نمی کند و این طوری حرف او حتی دروغ هم محسوب نمی شود، و پیش بینی می کند که [[تیریون]] (Tyrion) در آینده از او تشکر خواهد کرد. جیمی همان کار را انجام می دهد. سپس، لرد [[تایوین]] برای این که درسی به پسرِ کوچک ترش بدهد، [[تایشا]] را می آورد و به اعضای گارد محافظینش اجازه می دهد تا در حضور [[تیریون]] از او استفاده کنند، و در ازای هر یک از آنان به [[تایشا]] یک سکه نقره می دهد، در آخر [[تیریون]] را نیز مجبور می سازد نزد او برود و از او استفاده کند. این تجربه [[تیریون]] را دچار ناراحتی روحی می کند و بد گمانی نسبت به عشق در او به وجود می آید و همچنین او را با پدرش دشمن می کند.{{رف|بتت|42}}{{رف|یش|77}} جیمی هرگز حقیقت را به [[تیریون]] نمی گوید و بعد ها، نقشش را برای به هم زدنِ ازدواج برادرش، فقط به حساب لحظه ای از نامهربانی نسبت به [[تیریون]] می گذارد.{{رف|یش|62}}


==وقایع اخیر==
==وقایع اخیر==


===بازی تاج و تخت===
===بازی تاج و تخت===
 
[[پرونده:Jaime_and_Bran_HBO.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|«کار هایی که برای عشق انجام می دهم» جیمی لنیستر، [[برن]] را از پنجره به بیرون پرت می کند. [[سریال بازی تاج و تخت|سریال تلویزیونی]]]]
پس از مرگ [[جان ارن]] (Jon Arryn)، شاه [[رابرت اول|رابرت]] (Robert) به [[شمال]] سفر می کند تا [[ند استارک]] (Ned Stark) را در [[وینترفل]] (Winterfell) ملاقات کند و متقاعدش کند تا جانشین لرد [[جان ارن|ارن]] به عنوان [[دست پادشاه]] (Hand of the King) شود. جیمی نیز جانشین [[جان ارن|جان]] به عنوان [[محافظ شرق]] (Warden of the East) شد، مقامی که به صورت سنتی میبایستی به [[رابرت ارن]] (Robert Arryn) اعطا میشد. افراد زیادی از دربار، شاه را همراهی می کردند، که شامل جیمی، [[سرسی]] (Cersei) و برادرشان [[تیریون]] (Tyrion) نیز می شود. {{رف|بتت|4}}
پس از مرگ [[جان ارن]] (Jon Arryn)، شاه [[رابرت اول|رابرت]] (Robert) به [[شمال]] سفر می کند تا [[ند استارک]] (Ned Stark) را در [[وینترفل]] (Winterfell) ملاقات کند و متقاعدش کند تا جانشین لرد [[جان ارن|ارن]] به عنوان [[دست پادشاه]] (Hand of the King) شود. جیمی نیز جانشین [[جان ارن|جان]] به عنوان [[محافظ شرق]] (Warden of the East) شد، مقامی که به صورت سنتی میبایستی به [[رابرت ارن]] (Robert Arryn) اعطا میشد. افراد زیادی از دربار، شاه را همراهی می کردند، که شامل جیمی، [[سرسی]] (Cersei) و برادرشان [[تیریون]] (Tyrion) نیز می شود. {{رف|بتت|4}}


خط ۸۹: خط ۸۹:


در همان زمان، [[کتلین استارک]] (Catelyn Stark) بانوی [[وینترفل]]، برادر جیمی، [[تیریون]] (Tyrion) را به خاطر ظنش برای شرکت داشتن در اقدام به قتلی نا موفق علیه [[برن استارک]] اسیر می کند.{{رف|بتت|28}} جیمی به تلافی اسارت برادرش، ولی ظاهرا برای شروع کردن یک شورش، بی طرفیِ [[گارد پادشاه]]ی را می شکند و به همراه مردان لنیستر، در خیابان های [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) به [[ند استارک|ند]] و مردان شمالی اش حمله می کرد، که نتیجه آن برای هر دو طرف کشته های زیاد و مجروح شدن لرد [[ادارد استارک|استارک]] بود.{{رف|بتت|35}} پس از آن جیمی از [[[بارانداز پادشاه]] فرار می کند و به پدرش ملحق می شود، به همراه سپاهیانش زادگاه بانو [[کتلین استارک|کتلین]]، [[سرزمین های رودخانه]] (Riverlands) را تهدید می کند.{{رف|بتت|39}} لرد [[تایوین|لنیستر]]، جیمی را به فرماندهی نیمی از نیرو های [[سرزمین های غربی]] (Westerlands) منصوب می کند.
در همان زمان، [[کتلین استارک]] (Catelyn Stark) بانوی [[وینترفل]]، برادر جیمی، [[تیریون]] (Tyrion) را به خاطر ظنش برای شرکت داشتن در اقدام به قتلی نا موفق علیه [[برن استارک]] اسیر می کند.{{رف|بتت|28}} جیمی به تلافی اسارت برادرش، ولی ظاهرا برای شروع کردن یک شورش، بی طرفیِ [[گارد پادشاه]]ی را می شکند و به همراه مردان لنیستر، در خیابان های [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) به [[ند استارک|ند]] و مردان شمالی اش حمله می کرد، که نتیجه آن برای هر دو طرف کشته های زیاد و مجروح شدن لرد [[ادارد استارک|استارک]] بود.{{رف|بتت|35}} پس از آن جیمی از [[[بارانداز پادشاه]] فرار می کند و به پدرش ملحق می شود، به همراه سپاهیانش زادگاه بانو [[کتلین استارک|کتلین]]، [[سرزمین های رودخانه]] (Riverlands) را تهدید می کند.{{رف|بتت|39}} لرد [[تایوین|لنیستر]]، جیمی را به فرماندهی نیمی از نیرو های [[سرزمین های غربی]] (Westerlands) منصوب می کند.


سپاهیان جیمی، لردهای رودخانه را مورد تهاجم قرار می دهند و نیرویی کوچک را پشت [[گولدن توث]] (Golden Tooth) نابود می کنند، و پس از آن [[نبرد ریورران|یک پیروزی]] دیگر در برابر سر [[ادمور تالی]] (Edmure Tully) بدست می آورد که نتیجه ی آن اسارت وارث [[خاندان تالی|تالی]] و محاصره ی [[ریورران]] (Riverrun) می شود.{{رف|بتت|55}} با این حال، لشکر شمالیِ [[راب استارک]] (Robb Stark) به قصد کمک به [[ریورران]]، جیمی را غافلگیر می کنند. افراد [[راب استارک|راب]] با نشان [[خاندان تالی|تالی]]، در اطراف اردوگاه جیمی تحرکاتی را انجام می دهند تا او را بیرون بکشند. [[راب استارک|راب]] در [[نبرد ویسپرینگ وود]] (Battle of the Whispering Wood) لشکر لنیستر را غافلگیر می کند. جیمی که می دید نبرد را باخته است، شجاعانه می جنگد و سعیش را می کند تا [[راب استارک|راب]] را بکشد، و قبل از اسیر شدنش، [[دارین هورن وود]] (Daryn Hornwood) و پسرانِ لرد [[ریکارد کاراستارک]] (Rickard Karstark) را می کشد.{{رف|بتت|63}} پس از آن، نیروهای استارک_تالی موفق می شوند در [[نبرد اردوگاه ها]] (Battle of the Camps) نیروهای بی رهبر لنیستر را نابود کنند، در نتیجه جیمی در [[ریورران]] زندانی می شود. در همان حین، پس از آن که خواهرش سر [[باریستان سلمی]] (Barristan Selmy) را از کار مرخص می کند، او را به عنوان [[لرد فرمانده گارد پادشاه]]ی (Lord Commander of the Kingsguard) منصوب می شود.{{رف|بتت|57}}
سپاهیان جیمی، لردهای رودخانه را مورد تهاجم قرار می دهند و نیرویی کوچک را پشت [[گولدن توث]] (Golden Tooth) نابود می کنند، و پس از آن [[نبرد ریورران|یک پیروزی]] دیگر در برابر سر [[ادمور تالی]] (Edmure Tully) بدست می آورد که نتیجه ی آن اسارت وارث [[خاندان تالی|تالی]] و محاصره ی [[ریورران]] (Riverrun) می شود.{{رف|بتت|55}} با این حال، لشکر شمالیِ [[راب استارک]] (Robb Stark) به قصد کمک به [[ریورران]]، جیمی را غافلگیر می کنند. افراد [[راب استارک|راب]] با نشان [[خاندان تالی|تالی]]، در اطراف اردوگاه جیمی تحرکاتی را انجام می دهند تا او را بیرون بکشند. [[راب استارک|راب]] در [[نبرد ویسپرینگ وود]] (Battle of the Whispering Wood) لشکر لنیستر را غافلگیر می کند. جیمی که می دید نبرد را باخته است، شجاعانه می جنگد و سعیش را می کند تا [[راب استارک|راب]] را بکشد، و قبل از اسیر شدنش، [[دارین هورن وود]] (Daryn Hornwood) و پسرانِ لرد [[ریکارد کاراستارک]] (Rickard Karstark) را می کشد.{{رف|بتت|63}} پس از آن، نیروهای استارک_تالی موفق می شوند در [[نبرد اردوگاه ها]] (Battle of the Camps) نیروهای بی رهبر لنیستر را نابود کنند، در نتیجه جیمی در [[ریورران]] زندانی می شود. در همان حین، پس از آن که خواهرش سر [[باریستان سلمی]] (Barristan Selmy) را از کار مرخص می کند، او را به عنوان [[لرد فرمانده گارد پادشاه]]ی (Lord Commander of the Kingsguard) منصوب می شود.{{رف|بتت|57}}
خط ۹۹: خط ۹۸:
جیمی در زندان های [[ریورران]] باقی می ماند، در حالی که، [[جنگ پنج پادشاه]] (War of the Five Kings) اطرافش در جریان است. مذاکره برای آزاد کردن او به نتیجه ای نمی رسد. [[تیریون]] در حضور عموم قسم می خورد تا [[آریا]] و [[سنسا استارک]] (Arya and Sansa Stark) را در عوض برادرش تحویل بدهد. با این حال، [[راب استارک]] (Robb Stark) این مبادله را نمی پذیرد. [[کتلین]] (Catelyn) که از خبر مرگ پسرانش [[برن]] (Bran) و [[ریکان]] (Rickon) ناراحت است، از جیمی بازجویی می کند.{{رف|نش|45}}
جیمی در زندان های [[ریورران]] باقی می ماند، در حالی که، [[جنگ پنج پادشاه]] (War of the Five Kings) اطرافش در جریان است. مذاکره برای آزاد کردن او به نتیجه ای نمی رسد. [[تیریون]] در حضور عموم قسم می خورد تا [[آریا]] و [[سنسا استارک]] (Arya and Sansa Stark) را در عوض برادرش تحویل بدهد. با این حال، [[راب استارک]] (Robb Stark) این مبادله را نمی پذیرد. [[کتلین]] (Catelyn) که از خبر مرگ پسرانش [[برن]] (Bran) و [[ریکان]] (Rickon) ناراحت است، از جیمی بازجویی می کند.{{رف|نش|45}}


===یورش شمشیرها===
[[کتلین]] به تنهایی عمل می کند، جیمی را آزاد می کند تا بتواند مبادله ای غیر رسمی برای دخترهایش انجام دهد. جیمی به همراه پسر عمه و اسیرِ همراهش، سر [[کلیوس فری]] (Cleos Frey) و سرباز قسم خورده ی لیدی [[کتلین]]، [[برین از تارت]] (Brienne of Tarth) به سمت [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) می روند. جیمی به خاطر یک سال زندانی بودن در [[ریورران]]، وزن زیادی از دست داده و با موهای صورتِ اصلاح نشده اش، شبیه به یک شیر شده است. در حین سفرشان به [[بارانداز پادشاه]] به همراه [[برین از تارت|برین]] و [[کلیوس فری|کلیوس]]، او تصمیم می گیرد موهایش را بزند تا با آن موهای طلایی شناخته نشود، هر چند که ریشش را نگه می دارد. با تاکتیک هوشمندانه ی [[برین از تارت|برین]]، انداختن تخته سنگ بر روی قایقی که آن ها را دنبال می کرد، آن سه توانستند از اسارت مجددشان به دست سر [[رابین رایجر]] (Ser Robin Ryger) بگریزند.{{رف|یش|1}} جیمی هم با تصمیمِ [[برین از تارت|برین]] برای بی اعتنایی به نصیحت های مهمانخانه دارِ، [[مهمان خانه مرد زانو زده]] (Inn of the Kneeling Man) در مورد سفر موافق است، چرا که به او مشکوک است که با راهزن ها متحد باشد.{{رف|یش|11}} سپس، در جاده ی میان [[میدن پول]] (Maidenpool) و [[داسکن دیل]] (Duskendale) [[کلیوس فری|کلیوس]] در کمینِ راهزن ها کشته می شود و هیچ کس برایش عزاداری نمی کند. پس از آن، جیمی شمشیر او را بر می دارد و مدت کوتاهی برای فرار با [[برین از تارت|برین]] (Brienne) مبارزه می کند، ولی هر دوی آن ها بی خبر از اطرافشان دستگیر می شوند و توسط گروه مزدور [[یاران دلیر]] (Brave Companions) به فرمانده ای [[وارگو هوت]] (Vargo Hoat) اسیر می شوند، کسی که به لرد [[تایوین]] (Tywin) خیانت کرده است و به شاه [[راب استارک|رابِ]] تازه تاج گذاری کرده پیوسته است.
[[پرونده:Jaime_Lannister.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|[[نیکولیج کوستر والدائو]] در نقش جیمی لنیستر-سریال شبکه HBO]]
[[وارگو هوت]] مشکوک است، که مافوقش، لرد [[روس بولتون]] (Roose Bolton)، پس از پیروزی [[لنیستر]]ها بر [[استنیس براتیون]] (Stannis Baratheon) در [[نبرد بلک واتر]] (Battle of the Blackwater)، و اتحادشان با [[خاندان تایرل]] (House Tyrell)، در فکر پیوستن به [[لنیستر|لنیسترهاست]]. او برای جلوگیری از این کار، به [[زولو|یکی از مردانش]] دستور می دهد تا دست شمشیرزنی جیمی را قطع کند، و تصور می کند که گناه آن به گردن [[روس بولتون|بولتون]] می افتد.{{رف|یش|21}}
برای جیمی، از دست دادن دستش و به همراه آن، توانایی جنگیدنش، به معنای نابودیش است. او عمیقاً افسرده می شود و تمایلش به زندگی را از دست می دهد. [[برین از تارت|برین]] به او یادآوری می کند که برای چه چیزی زندگی می کرده، برای خانواده اش و برای انتقام. در مدتی که آن ها در [[هارن هال]] (Harrenhal) هستند، آن دو در یک حمام، حمام می کنند. جیمی حقایق را در مورد [[غارت بارانداز پادشاه]] (Sack of King's Landing) برای [[برین از تارت|برین]] (Brienne) فاش می کند، از جمله کوزه های آتش وحشی [[ایریس دوم|ایریس]]. [[برین از تارت|برین]] بعد ها به یاد می آورد . . .
{{نقل قول|حمام مملو از بخار آب بود، و جیمی در میان بخار آب راه می رفت در حالی که مانند روز تولش برهنه بود، همانند نیمی جسد و نیمی خدا به نظر می آمد.{{رف|ضبک|9}}}}
پس از آن، در هنگام شام، لرد [[روس بولتون|بولتون]] می گوید که اگر جیمی گناه او را برای از دست دادنِ دستش را ببخشد، او جیمی را آزاد می کند. جیمی قبول می کند، و لرد [[روس بولتون|بولتون]] به [[والتون پا فولادی]] (Steelshanks Walton) دستور می دهد که جیمی را تا [[بارانداز پادشاه]] همراهی کند. [[برین از تارت|برین]] (Brienne) نیز به عنوان جایزه ای برای لرد [[وارگو هوت|وارگو]]، همان جا می ماند.{{رف|یش|37}}


===یورش شمشیرها===
[[روس بولتون|بولتون]] می رود تا به شاه [[راب استارک|راب]] ملحق شود و جیمی به همراه [[والتون پا فولادی|والتون]] و استاد رانده شده [[کیبورن]] (Qyburn)، سفرش را به [[بارانداز پادشاه]] آغاز می کند. وظیفه ی [[کیبرن]] این است که جیمی را سلامت نگه دارد. وقتی جیمی روی کنده ی یک [[درخت نیایش]] (weirwood stump) می خوابد، رویایی در مورد [[برین از تارت|برین]] می بیند. او که از این رویا شوکه شده است، به [[هارن هال]] باز می گردد و [[برین از تارت|برین]] (Brienne) را از دست [[وارگو هوت]] نجات می دهد.{{رف|یش|44}}
 
وقتی گروه آن ها به [[قلعه سرخ]] (Red Keep) در [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) می رسد، آن ها نزد سر [[لوراس تایرل]] (Loras Tyrell) می روند، که حالا عضوی از [[گارد پادشاه]]ی است. [[لوراس تایرل|لوراس]]، [[برین از تارت|برین]] را به خاطر قتلِ [[رنلی براتیون]] (Renly Baratheon) متهم می کند. دوباره جیمی او را نجات می دهد و [[برین از تارت|برین]] را دستگیر می کند، تا اجازه ندهد [[لوراس تایرل|لوراس]] او را بکشد. سپس او به سمت [[سپت اعظمِ بیلور]] (Great Sept of Baelor) می رود تا [[سرسی]] را ببیند. [[سرسی]] در حال عزاداری برای پسرشان [[جافری براتیون|جافری]] است که مُرده، و جنازه اش در حال آماده سازی برای مراسم ختم است. [[سرسی]] و جیمی که از این ماجرا ها درس نگرفته اند، جلوی جنازه ی جافری با یک دیگر معاشقه می کنند.{{رف|یش|62}}
 
این آخرین باری است که آن ها رابطه ای صمیمی دارند، چرا که رابطه شان شروع به سرد شدن می کند و جیمی نیز به خاطر تجربه هایی که بدست آورده تغییر کرده است. [[تایوین]] (Tywin) به او یک شمشیر از فولاد والریائی (Valaryian steel blade) هدیه می دهد، شمشیری که از شمشیر بزرگ [[ند استارک|ند]]، [[آیس]] (Ice) درست شده است، اما جیمی از هدیه ی پدرش که یک شمشیر است، در حالی که او می داند بدون دست شمشیرزنی این هدیه چه قدر غیر قابل استفاده است، حس حقارت می کند و تصور می کند که مورد توهین قرار گرفته است. به علاوه، عنوان [[محافظ شرق]] نیز از او گرفته می شود و به [[خاندان ارن]] (House arryn) باز می گردد، تا کارهای مهمِ [[لیتل فینگر]] (Littlefinger) در شرق برجسته تر نشان داده شود. جیمی با پدرش مشاجره می کند و نمی پذیرد که از [[گارد پادشاه]]ی استعفا دهد.{{رف|یش|62}} او ملاقاتی را برای اعضای [[گارد پادشاه|گارد]] در [[برج شمشیر سفید]] (White Sword Tower) ترتیب می دهد تا برادران قسم خورده اش را بسنجد و وظایف واقعی شان را به آن ها یادآوری کند.{{رف|یش|67}}
 
جیمی شمشیر والریایی، [[اوث کیپر]] (Oathkeeper) را به [[برین از تارت|برین]] می دهد و به او دستور می دهد تا [[سانسا استارک]] را از دست [[سرسی]] در امان نگه دارد، و می گوید که عادلانه تر است [[برین از تارت|برین]] با فولاد خودِ [[ند استارک]] مراقب [[سانسا]] باشد. جیمی که می داند کسانی هستند که در ازای جایزه ای که از طرف [[سرسی]] تعیین شده، او را لو می دهند. برای مواظب [[برین از تارت|برین]]، دو کیسه پر از سکه های اژدهای طلایی و گوزن نقره ای به او می دهد، به علاوه زره، یک اسب، یک زین و نامه ای مهر و موم و امضا شده از طرف [[تامن براتیون|تامن]]، که می گوید [[برین از تارت|برین]] در خدمت شاه است و نباید به جلوی او گرفته شود. بعدها مشخص می شود که سپری که او به [[برین از تارت|برین]] می دهد، همان سپری است که جیمی از [[هارن هال]] به همراه داشت.{{رف|یش|72}}
 
بعد از مرگ [[جافری براتیون|جافری]]، [[سرسی]] (Cersei)، [[تیریون]] (Tyrion) را به جرم قتل او متهم می کند. چرا که هنگام جنگ لفظی میان آن دو [[تیریون]] شکست می خورد و می خواسته انتقام بگیرد، جیمی باور نمی کند که [[تیریون]] قاتل باشد. او لرد [[واریس]] (Varys) را وادار می کند تا ترتیب فرار [[تیریون]] را بدهد. پیش از فرار، جیمی گناهی قدیمی را برای برادرش اعتراف می کند:
 
سال ها پیش، جیمی به او گفته بود که [[تایشا]]، زنی که [[تیریون]] در خفا با او ازدواج کرده بود، در واقع روسپی ای بوده که جیمی او را استخدام کرده بود و در نتیجه پدرشان کاری کرده بود که سربازانش از آن زن استفاده کنند و بعد هم خود [[تیریون]] را به آن کار وادار کرده بود، به این خاطر که به او درسی بیاموزد. ولی در واقع [[تایشا]] همان طور که ادعا کرده بود، دختر یک کشاورز و واقعاً عاشق [[تیریون]] بوده.
 
تیریون که از این افشاگری خشمگین می شود، جیمی را می زند، و با این که می داند [[جافری براتیون|جافری]] پسر حقیقی جیمی بوده و نه [[رابرت براتیون|رابرت]]، به دروغ مسئولیت قتل او را به گردن می گیرد. و به عنوان آخرین انتقام، او حقیقت را در مورد روابط [[سرسی]] با [[لنسل لنیستر|لنسل]] و [[اوسموند کتل بلک]] (Osmund Kettleblack) افشا می کند.{{رف|یش|77}} سپس [[تیریون]]، جیمی را ترک می کند و به دلایلی که جیمی نمی داند، به ملاقات [[تایوین]] رفته و او را می کشد.{{رف|یش|77}}
 
===ضیافتی برای کلاغ ها===
[[پرونده:Harrenhal_bath_by_cabepfir.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|[[برین از تارت]]: جیمی در حمام نیمی جسد نیمی خدا]]
پس از قتل پدرش به دست برادرش [[تیریون]] (Tyrion)، جیمی در [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) می ماند و برای [[تایوین]] (Tywin) شب زنده داری می کند. همان شب، [[سرسی]] (Cersei) نزد او می آید و از او می خواهد که [[دست پادشاه]] (Hand of The King) شود. اما او نمی پذیرد و [[سرسی]] خشمگین او را ترک می کند، و می گوید او یک احمق بوده که تا به حال جیمی را دوست می داشته.{{رف|ضبک|3}}
 
به پیشنهاد جیمی،{{رف|ضبک|8}} [[تامن براتیون|تامن]] و [[مارجری تایرل]] ( Margaery Tyrell) ازدواج می کنند، و [[میس تایرل]] (Mace Tyrell) را از قولش که تا زمان ازدواج [[مارجری تایرل|مارجری]]، [[بارانداز پادشاه]] را ترک نخواهد کرد، آزاد می کند.{{رف|ضبک|12}} در چند روز بعد در [[بارانداز پادشاه]]، جیمی به طور افزاینده ای خودش را در تضاد با عمویش [[کوان لنیستر|کوان]] (Kevan) و خواهرش [[سرسی]] می بیند. او سعی می کند تا به هر دو آن ها بهترین مشاوره را بدهد، همانطور که در مورد سر [[لوراس تایرل]] در [[گارد پادشاه]]ی، تلاش می کند.{{رف|ضبک|16}}
 
پس از مراسم ختم، [[سرسی]] به او دستور می دهد تا به قصد افزایش فشار محاصره ی [[ریورران]] (Riverraun)، [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) را ترک کند. جیمی به شرطی قبول می کند، که اجازه داشته باشد تا [[عدالت پادشاه]]، سر [[ایلن پین]] (Eer Ilyn Payne) را با خودش ببرد. [[ریورران]] را سر [[بریندن تالی|بریندن بلک فیش]] (Brynden the Blackfish) نگه می دارد، و یکی از آخرین قلعه هایی است که هنوز به شاه [[راب استارک|رابِ]] مقتول وفادار است. قبل از ترک شهر، جیمی به اسلحه ساز دستور می دهد تا برایش دستی بسازد که بتواند به دست قطع شده اش بچسباند. دست جدید از طلای جامد با ناخن های مرواریدی درست شده و محکم است و به جیمی اجازه می دهد سپری را (هرچند ناشیانه) به دست راستش ببندد.
 
جیمی، [[لویس پایپر]] (Lewys Piper) و [[گارت پیج]] (Garret Paege) را هم به عنوان ملازم/گروگان همراه خودش می برد.( خانواده ی هر دوی آن ها برای [[خاندان استارک]] (House Stark) می جنگیدند.) [[جاسمین پکلدون]] (Josmyn Peckledon) به عنوان جایزه ای برای شجاعتش در [[نبرد بلک واتر]] (Battle of Blackwater)، ملازم دیگر جیمی می شود، .
 
در طول سفر، جیمی شب ها با [[ایلن پین]] تمرین می کند، تا بتواند با دست چپ بجنگد. در بین راه، او در [[هارن هال]] (Harrenhal) توقف می کند، و در آن جا سر [[بانیفر هستی]] (Bonifer Hasty) را به عنوان قلعه بان منصوب می کند و برخی از کسانی که آن جا زندانی هستند را آزاد می کند، از جمله سر [[ویلیس مندرلی]] (Wylis Manderly). او همچنین وقتی [[رانت کانینگتون]] (Ronnet Connington) به [[برین از تارت]] (Brienne of Tarth) توهین می کند، با عصبانیت با او برخورد می کند.{{رف|ضبک|27}} و برای خلاص کردن خودش از شر سر [[رانت کانینگتون|رانت]] و سربازان [[گرگور کلگان]] (Gregor Clegane)، به آنها دستور می دهد تا، [[ویلیس مندرلی]] را به سلامت تا [[میدن پول]] همراهی کنند، در آن جا [[ویلیس مندرلی|ویلیس]] سوار کشتی می شود و به خانه اش در [[وایت هاربر]] (White Harbor) باز می گردد.
 
پس از ترک [[هارن هال]]، جیمی در، [[دری]] (Darry) توقف می کند، و در آن جا پسر عمویش [[لنسل لنیستر|لنسل]] (Lancel) برای او اعتراف می کند که با [[سرسی]] هم خوابه بوده است.{{رف|ضبک|30}}
 
خیلی زود پس از آن، جیمی به [[ریورران]] (Riverraun) می رسد. او با سر [[بریندن تالی]] (Brynden Tully) مذاکره می کند، ولی نمی تواند او را متقاعد کند که قلعه را تسلیم کند. سپس با پسر برادر بریندن، [[ادمور تالی]] (Edmure Tully)، لرد فعلی [[ریورران]]، صحبت می کند، کسی که زندانی نیروهای محاصره کننده است.( فرمانده ی آن ها شوهر عمه ی جیمی و پدرِ [[کلیوس فری|کلیوس]]، سر [[امون فری]] (Emmon Frey) است.) [[امون فری|امون]] هر روز با بی علاقگی تهدید می کند که لرد [[ادمور تالی|ادمور]] را اعدام می کند، ولی [[بریندن تالی|بلک فیش]] اهمیتی نمی دهد.
 
جیمی که درک می کند آن ها نیاز به تغییراتی در استراتژیشان دارند، به [[ادمور تالی|ادمور]] می گوید که اگر قلعه را تسلیم کند، او آزاد خواهد شد و به [[ریورران]] باز می گردد، از پادگان ها نیز چشم پوشی شده و هر کس بخواهد می تواند به [[نگهبانان شب]] (Night's Watch) ملحق شود. اما اگر تسلیم نکند، قلعه را غارت می کنند و می سوزانند، و کودک [[ادمور تالی|ادمور]] را بلافاصله پس از تولدش از [[روزالین فری|همسرِ فریِ او]] را با یک منجنیق تحویل او می دهد.{{رف|ضبک|38}} [[ادمور تالی|ادمور]] تصمیم می گیرد که قلعه را تسلیم کند و به عنوان زندانی به [[کسترلی راک]] (Casterly Rock) برده شود، ولی قبل از آن، به [[بریندن تالی|بریندن]] اجازه می دهد تا شبانه و از راه شنا، از زیر دروازه ی آب، فرار کند. جیمی به خاطر این کار خشمگین می شود و افرادش را می فرستد تا او را پیدا کنند، ولی آن ها موفق نمی شوند.{{رف|ضبک|43}}
 
 
مدتی پس از گرفتن قلعه، جیمی نامه ای از [[سرسی]] دریافت می کند که در آن از او تقاضای کمک کرده است. [[سرسی]] توسط [[های اسپارو|سپتون اعظم]] (High Septon) زندانی شده است و قرار است در محاکمه از طریق مبارزه شرکت کند. [[سرسی]] از جیمی می خواهد تا به عنوان جانشین او، در مبارزه ای که احتمالاً در می گیرد شرکت کند. جیمی به نامه پاسخی نمی دهد و دستور می دهد آن را بسوزانند.{{رف|ضبک|43}}
===رقصی با اژدهایان ===
 
{{اسپویلر|جیمی به [[ریون تری هال]] (Raventree Hall)، آخرین مقر باقی مانده‌ی حامیان [[راب استارک]] (Rob Stark)، وارد می شود. قلعه تحت محاصره‌ی لرد [[جونوس برکن]] (Jonos Bracken) می باشد. جیمی می بیند که وضعیت محاصره ملال‌آور است، و امیدوار است که بتواند به سرعت به آن خاتمه دهد. ورود او به طور غیر منتظره‌ای از راه می رسد، و در حالی که [[جونوس برکن|برکن]] با یک فاحشه است، وارد چادر او می شود. [[جونوس برکن|برکن]]، جیمی را در جریان وضعیت قرار می دهد، و جیمی در می‌یابد که این ماجرا ریشه در دشمنیِ قدیمی بین [[خاندان برکن|برکن ها]] و [[خاندان بلک وود|بلک وود ها]] (Blackwood) دارد.
 
سپس جیمی با [[تایتوس بلک وود]] (Tytos Blackwood) مذاکره می کند. لرد [[تایتوس|تایتوس]] قانع می شود که جلوی شاه [[تامن براتیون|تامن]] زانو زده و حمایتش از [[استارک]] (Stark) و [[تالی]] (Tully) را لغو کند و همچنین، مقداری از زمین هایش را به [[جونوس برکن]] بدهد و پسرش [[هاستر بلک وود|هاستر]] را نیز به عنوان گروگان به [[قلعه‌ی سرخ]] (Red Keep) بفرستد. به علاوه، به خاطر حمایت اولیه‌ی [[خاندان برکن|برکن ها]] از [[راب استارک]]، جیمی از [[جونوس برکن|جونوس]]  می خواهد که یکی از دخترانش را به عنوان گروگان به [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) بفرستد.
 
جیمی پس از درست کردن اوضاع در [[ریون تری هال|ریون تری]]، به همراه افرادش به [[ریورران]] (Riverraun) باز می گردد. در راه، آنان در [[پنی تری]] (Pennytree) اردو می زنند، جایی که هنوز بومی ها از مسافران و «افراد پادشاه» می ترسند و به افراد جیمی اجازه نمی دهند که وارد قلعه شوند. جیمی تصمیم می گیرد به نصیحت سر [[کنوس از کایس]] (Ser Kennos of Kayce)، که به او می گوید ناگهانی قلعه را بگیرد، گوش ندهد. در مدتی که جیمی در [[پنی تری]] است، [[برین از تارت]] (Brienne of Tarth)، به طور غیر منتظره‌ای به دیدنش می‌آید. او به جیمی می‌گوید که [[سانسا]] (Sansa) را پیدا کرده، و فاصله‌اش از آن ها به اندازه‌ی یک روز سواری است. با این حال، او ادعا می کند که جیمی باید تنها با او برود، و گرنه [[سندور کلگان|تازی]] (Hound)، [[سانسا]] را خواهد کشت.{{رف|ربا|48}}}}
 
== نقل قول های جیمی ==
 
{{نقل قول|ترس نداره، [[ادارد استارک|استارک]]. من اون رو فقط برای دوستمون [[رابرت اول|رابرت]] گرم نگه داشتم، متاسفانه [[تخت آهنین|صندلی]] راحتی نیست.{{رف|بتت|12}}|جیمی به [[ادارد استارک]]، هنگامی که ادارد برای مطالبه [[تخت آهنین]] می آمد}}
 
{{نقل قول|چه کارها که برای عشق نمی کنم.{{رف|بتت|8}}|جیمی، هنگام هل دادن [[برن]]}}
 
{{نقل قول|کسی مثل من نیست. فقط منم.{{رف|نش|55}}|جیمی به [[کتلین تالی]]}}
 
{{نقل قول|گاهی برام عجیبه که [[تیریون|یه نفر]] برای محبتی که هیچ وقت در حقش نداشتم، عاشقمه و این همه آدم، برای بهترین کارم همیشه بهم فحش می دن.{{رف|نش|55}}}}
 
{{نقل قول|[[ادارد استارک|گرگ]] به چه حقی در مورد شیر قضاوت می کنه؟ به چه حقی؟{{رف|یش|37}}|جیمی به [[برین]]}}
 
 
{{نقل قول|چرا سرسی باید به جنگجو نیاز داشته باشه؟ اون منو داره.{{رف|ضبک|16}}}}
 
{{نقل قول|اون پسر می خواست سر [[آرتور داین]] باشه، ولی یه جایی بین راهش، به جاش تبدیل به [[شوالیه خندان]] شد{{رف|یش|67}}|جیمی که در مورد خودش فکر می کند.}}
 
 
{{نقل قول|من از [[جرالد های تاور|بوفالو سفید]] (White Bull) و [[باریستان سلمی|باریستان بی باک]] (Barristan the Bold) یاد گرفتم، من از سر [[آرتور داین]] (Arthur Dayne)، شمشیر صبح، یاد گرفتم، کسی که می تونست با دست چپش همه ی پنج نفر شما رو بکشه. من از [[لوین مارتل|شاهزاده لوین از دورن]] (Prince Lewyn of Dorne)، سر [[اسول ونت]] (Ser Oswell Whent) و سر [[جونوتور دری]] (Jonothor Darry) یاد گرفتم. از اون مردان خوب.{{رف|یش|67}}|جیمی به [[لوراس تایرل]]، [[اوسمند کتل بلک]]، [[بیلون سوان]]، [[مرین ترنت]] و [[بروس برانت]].}}
 
{{نقل قول|'''جیمی''':سر، شما در آموزش دادن وظایف برادران جدیدمان بی دقتی کردی.{{سخ}}
'''مرین''':چه وظایفی؟{{سخ}}
'''جیمی''':زنده نگه داشتن پادشاه. از زمانی که من شهر رو ترک کردم چند پادشاه از دست دادید؟دوتا، درسته؟{{رف|یش|62}}|جیمی به [[مرین ترنت]]}}
 
{{نقل قول|حالا شما شمشیر خونینتون رو غلاف میکنید، وگرنه من می گیرمش و جایی فرو اش می کنم که حتی [[رنلی براتیون|رنلی]] هم هرگز پیداش نکرده بود.{{رف|یش|62}}|جیمی به سر [[لوراس تایرل]]}}


[[کتلین]] به تنهایی عمل می کند، جیمی را آزاد می کند تا بتواند مبادله ای غیر رسمی برای دخترهایش انجام دهد. جیمی به همراه پسر عمه و اسیرِ همراهش، سر [[کلیوس فری]] (Cleos Frey) و سرباز قسم خورده ی لیدی [[کتلین]]، [[برین از تارت]] (Brienne of Tarth) به سمت [[بارانداز پادشاه]] می روند. جیمی به خاطر یک سال زندانی بودن در [[ریورران]]، وزن زیادی از دست داده و با موهای صورتِ اصلاح نشده اش، شبیه به یک شیر شده است. در حین سفرشان به [[بارانداز پادشاه]] به همراه [[برین از تارت|برین]] و [[کلیوس فری|کلیوس]]، او تصمیم می گیرد موهایش را بزند تا با آن موهای طلایی شناخته نشود، هر چند که ریشش را نگه می دارد. با تاکتیک هوشمندانه ی [[برین از تارت|برین]]، انداختن تخته سنگ بر روی قایقی که آن ها را دنبال می کرد، آن سه توانستند از اسارت مجددشان به دست سر [[رابین رایجر]] (Ser Robin Ryger) بگریزند.{{رف|یش|1}} جیمی هم با تصمیمِ [[برین از تارت|برین]] برای بی اعتنایی به نصیحت های مهمانخانه دارِ، [[مهمان خانه مرد زانو زده]] (Inn of the Kneeling Man) در مورد سفر موافق است، چرا که به او مشکوک است که با راهزن ها متحد باشد.{{رف|یش|11}} سپس، در جاده ی میان [[میدن پول]] (Maidenpool) و [[داسکن دیل]] (Duskendale) [[کلیوس فری|کلیوس]] در کمینِ راهزن ها کشته می شود و هیچ کس برایش عزاداری نمی کند. پس از آن، جیمی شمشیر او را بر می دارد و مدت کوتاهی برای فرار با [[برین از تارت|برین]] مبارزه می کند، ولی هر دوی آن ها بی خبر از اطرافشان دستگیر می شوند و توسط گروه مزدور [[یاران دلیر]] (Brave Companions) به فرمانده ای [[وارگو هوت]] (Vargo Hoat) اسیر می شوند، کسی که به لرد [[تایوین]] خیانت کرده است و به شاه [[راب استارک|رابِ]] تازه تاج گذاری کرده پیوسته است.
==نقل قول های در مورد جیمی ==


[[وارگو هوت]] مشکوک است، که مافوقش، لرد [[روس بولتون]] (Roose Bolton)، پس از پیروزی [[لنیستر]]ها بر [[استنیس براتیون]] (Stannis Baratheon) در [[نبرد بلک واتر]] (Battle of the Blackwater)، و اتحادشان با [[خاندان تایرل]، در فکر پیوستن به [[لنیستر|لنیسترهاست]]. او برای جلوگیری از این کار، به [[زولو|یکی از مردانش]] دستور می دهد تا دست شمشیرزنی جیمی را قطع کند، و تصور می کند که گناه آن به گردن [[روس بولتون|بولتون]] می افتد.{{رف|یش|21}}
{{نقل قول|برادر اشتباه ما.{{رف|بتت|39}}|سر [[اوسول ونت]]}}


برای جیمی، از دست دادن دستش و به همراه آن، توانایی جنگیدنش، به معنای نابودیش است. او عمیقاً افسرده می شود و تمایلش به زندگی را از دست می دهد. [[برین از تارت|برین]] به او یادآوری می کند که برای چه چیزی زندگی می کرده، برای خانواده اش و برای انتقام. در مدتی که آن ها در [[هارن هال]] هستند، آن دو در یک حمام، حمام می کنند. جیمی حقایق را در مورد [[غارت بارانداز پادشاه]] برای [[برین از تارت|برین]] فاش می کند، از جمله کوزه های آتش مهارنشدنیِ [[ایریس دوم|ایریس]]. [[برین از تارت|برین]] بعد ها به یاد می آورد . . .
{{نقل قول|شاه کش...اون شوالیه ی قلابی که شمشیرش رو بی حرمت کرد، با خون شاهی که قسم خورده بود ازش دفاع کنه.{{رف|بتت|57}}|[[باریستان سلمی]]}}


{{نقل قول|حمام مملو از بخار آب بود، و جیمی در میان بخار آب راه می رفت در حالی که مانند روز تولش برهنه بود، همانند نیمی جسد و نیمی خدا به نظر می آمد.{{رف|ضبک|9}}}}
{{نقل قول|[[واریس|خواجه]] هیچ وقت نباید بخشیده می شد. نه بیشتر از شاه کش. حداقلش [[رابرت اول|رابرت]] باید [[گارد پادشاه|ردای سفید]] رو از تنش در می آورد و همون جور که لرد [[ادارد استارک|استارک]] اصرار داشت، اونو به [[دیوار]] می فرستاد.{{رف|یش|36}}|[[استنیس براتیون]]}}


پس از آن، در هنگام شام، لرد [[روس بولتون|بولتون]] می گوید که اگر جیمی گناه او را برای از دست دادنِ دستش را ببخشد، او جیمی را آزاد می کند. جیمی قبول می کند، و لرد [[روس بولتون|بولتون]] به [[والتون پا فولادی]] (Steelshanks Walton) دستور می دهد که جیمی را تا [[بارانداز پادشاه]] همراهی کند. [[برین از تارت|برین]] نیز به عنوان جایزه ای برای لرد [[وارگو هوت|وارگو]]، همان جا می ماند.{{رف|یش|37}}
{{نقل قول|[[باریستان سلمی|سلمی]] هیچ وقت موافق حضور جیمی توی اون [[گارد پادشاه]]یِ باارزشش نبود. قبل از [[قیام رابرت|شورش]]، اون شوالیه ی پیر فکر می کرد که اون خیلی جوون و بی تجربه است؛ بعد از اون، مشهوره که می گفت شاه کش باید [[ردای سفید]] رو با یه سیاهش عوض کنه.{{رف|ربا|57}}|تیریون لنیستر، هنگامی که در مورد تحقیر برادرش توسط [[باریستان سلمی]] فکر می کند }}
{{نقل قول|'''جیمی''':تو منو ترسو صدا می کنی؟{{سخ}}
'''بلک فیش''':نه، من تو رو افلیج صدا می کنم.{{رف|ضبک|27}}|[[بریندن تالی|بلک فیش]]}}


[[روس بولتون|بولتون]] می رود تا به شاه [[راب استارک|راب]] ملحق شود و جیمی به همراه [[والتون پا فولادی|والتون]] و استاد رانده شده [[کیبورن]] (Qyburn)، سفرش را به [[بارانداز پادشاه]] آغاز می کند. وظیفه ی [[کیبرن]] این است که جیمی را سلامت نگه دارد. وقتی جیمی روی کنده ی یک [[درخت نیایش]] (weirwood stump) می خوابد، رویایی در مورد [[برین از تارت|برین]] می بیند. او که از این رویا شوکه شده است، به [[هارن هال]] باز می گردد و [[برین از تارت|برین]] را از دست [[وارگو هوت]] نجات می دهد.{{رف|یش|44}}
==خانواده==


{{اسپویلر|وقتی گروه آن ها به [[قلعه سرخ]] در [[بارانداز پادشاه]] می رسد، آن ها نزد سر [[لوراس تایرل]] (Loras Tyrell) می روند، که حالا عضوی از [[گارد پادشاه]]ی است. [[لوراس تایرل|لوراس]]، [[برین از تارت|برین]] را به خاطر قتلِ [[رنلی براتیون]] (Renly Baratheon) متهم می کند. دوباره جیمی او را نجات می دهد و [[برین از تارت|برین]] را دستگیر می کند، تا اجازه ندهد [[لوراس تایرل|لوراس]] او را بکشد. سپس او به سمت [[سپت اعظمِ بیلور]] (Great Sept of Baelor) می رود تا [[سرسی]] را ببیند. [[سرسی]] در حال عزاداری برای پسرشان [[جافری براتیون|جافری]] است که مُرده، و جنازه اش در حال آماده سازی برای مراسم ختم است. [[سرسی]] و جیمی که از این ماجرا ها درس نگرفته اند، جلوی جنازه ی جافری با یک دیگر معاشقه می کنند.{{رف|یش|62}}}}
{{شجره نامه لنیستر|state=hidden|title=شجره نامه خاندان لنیستر}}


==منابع==
==منابع==


{{منابع|2}}
{{منابع|3}}
{{الگو:شخصیت های اصلی}}
{{الگو:گارد پادشاه}}
[[en:Jaime Lannister]]
[[رده:نجیب زادگان]][[رده:شخصیت های سرزمین های غربی]][[رده:خاندان لنیستر]][[رده:اعضای گارد پادشاه]][[رده:اعضای شورای کوچک]][[رده:شخصیت های اصلی]][[رده:ملازمین]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۴۳

Kingsguard.PNG
جیمی لنیستر
House Lannister.png
Jaime Lannister The Kingslayer by Tasty Crayon.jpg
اثر Michael Komarck

القاب شاه کش

شیر لنیستر
شیر جوان

دست طلایی
عنوان سر

لرد فرمانده گارد پادشاه

محافظ شرق
خاندان خاندان لنیستر
گارد پادشاه
تولد در سال 266 پس از ورود اگان در کسترلی راک
کتاب(ها) بازی تاج و تخت(حضور دارد)

نزاع شاهان(حضور دارد)
یورش شمشیرها(شخصیت اصلی)
ضیافتی برای کلاغ ها(شخصیت اصلی)

رقصی با اژدهایان(شخصیت اصلی)

بازیگر نیکولای کاستر والدو
سریال فصل اول | فصل دوم | فصل سوم| فصل چهارم

جیمی لنیستر (Jaime Lannister) مشهور به شاه کش (kingslayer)، فرزند دوم و اولین پسرِ لرد تایوین لنیستر (Tywin Lannister) از کسترلی راک (Casterly Rock) و مادرش لیدی جوانا لنیستر (Joanna Lannister) است. جیمی در سن پانزده سالگی به عضویت گارد پادشاهی (kingsguard) ایریس تارگرین دوم (Aerys II Targaryen) در آمد، و تبدیل به جوان ترین عضو گارد در تاریخِ شکل گیری آن شد.[۱] وقتی که او به شکل خائنانه ای شاه ایریس را در پایانِ قیام رابرت (Robert's Rebellion) کُشت، لقب ننگ آورِ «شاه کش» را به او دادند.[۲][۳] جیمی بیشتر عمرش را زنای با محرم، با خواهر دوقلویش سرسی (Cersei) داشت و از او صاحب سه بچه است: جافری، میرسلا و تامن (Joffrey, Myrcella and Tommen). هر چند بیشترِ مردم فکر می کنند پدرِ آن ها، همسر سرسی است، شاه رابرت (King Robert). در طوفان شمشیرها (A Storm of Swords)، جیمی تبدیل به یکی از شخصیت هایی می شود که داستان از دید او بیان می شود (POV characters). در سریال تلویزیونی نقش او را نیکولیج کوستر والدائو (Nikolaj Coster Waldau) بازی می کند.[۴]

شخصیت و ظاهر

جیمی ذاتاً جنگجو است، و بیشترِ مهارت هایش در حوزه ی نظامی هستند. او علاقه ی زیادی به سیاست یا توطئه چینی های درباریان ندارد، به گفته ی خود او، جیمی تنها وقتی که واقعاً حس زنده بودن می کند زمانی است که در حال جنگ یا عشق بازی باشد. جیمی همان ظاهر اصلیِ لنیسترها را دارد، چشمان سبزِ روشن و موهای طلایی. می گویند که او بسیار خوش قیافه است، قدی بلند که با قیافه ای خوشایند تکمیل شده و «لبخندی که مثل خنجر می بُرَد».[۲] وقتی که در حال انجام وظیفه است، لباسی سفید می پوشد، مانند بقیه ی اعضای گارد پادشاهی (kingsguard)، اما همچنین لباس هایی مزین به رنگ های خاندانش و زره ی خاص خودش را هم می پوشد، زره ای با روکش طلا و کلاهخودی به شکل سرِ شیر.

در اوایل سریال، جیمی متکبر، بی اخلاق و پست به نظر می آید، که ویژگی های رفتاری اش به خواهر دوقلویش سرسی (Cersei) شباهت دارد. به هر حال، زندانی بودن و مشاهده پایبندی سرسختانه برین (Brienne) به شرافت و افتخار، او را تغییر می دهد. او درمانده گی اش را مانند صفحه ای سفید میبیند که برای نوشتن یک سرگذشته جدید آماده است، و به شوخی با خود فکر می کند که دست طلاییِ او خیر خواهد بود و می اندیشد که «عدالت همین حس رو داره» حتی زمانی که آن را با مردان لنیستری تقسیم می کند.

چون او کارهایی سزاوارِ سرزنش کرده و شهرتِ بدی دارد، هر چیز که می گوید، معمولاً به بدترین حالت ممکن در نظر گرفته می شود. دیگران شوخی های فی البداهه او را خطری بزرگ در نظر می گیرند، تنها چون شاه کش (kingslayer) آن را گفته است. جیمی برای شرافت بود که پیمانِ گارد پادشاهی اش را بست، ولی زمانی که او و پیمانش در تضاد باشند، او عمل را انتخاب می کند و آن را ادامه می دهد تا به پایان برسد و مهم نیست که چه نتیجه ای داشته باشد.

تاریخچه

گذشته

سر جیمی لنیستر اثر John Picacio

جیمی بزرگ ترین پسرِ لیدی جوانا (Joanna) و لرد تایوین لنیستر (Tywin Lannister)، حکمران خاندان لنیستر (House Lannister)، ثروتمندترین مرد هفت پادشاهی (Seven Kingdoms) و لردِ بالا دست سرزمین های غربی (Westerlands) است. جیمی و خواهر دوقلوی بزرگترش سرسی (Cersei) از همان ابتدای کودکیشان جدا نشدنی بودند، حتی تا آن جا پیش رفتند که در سنین جوانی، با هم رفتارهای جنسی را تجربه کردند. در یکی از همین دفعات، خدمتکاری مچ آن ها را گرفت و به مادرشان اطلاع داد. خوابگاه جیمی بلافاصله به سمت دیگرِ قلعه منتقل شد، و به هر دوی آن ها گفتند تا دیگر هیچ وقت چنین کاری نکنند.[۵][۶]

در سن نه سالگی، او مادرش را از دست داد. مادرش در حین زایمان برادر کوچک تر او، تیریون (Tyrion) در گذشت. حتی با این که تیریون یک کوتوله با نقص ظاهری است، به نظر میاید که جیمی بر خلاف سرسی و تایوین، با محبت و احترام با او رفتار می کرده است.[۷]

در سن یازده سالگی، جیمی به کریک هال (Crakehall) فرستاده شد تا در کنار مِرِت فری (Merrett Frey)، ملازم لرد سامنر کریک هال پیر (Sumner Crakehall) باشد. دو سال بعد، در حالی که هنوز یک ملازم بود، برای اولین بار در مسابقات برنده شد.[۸][۹]

شوالیه شدن

در سن پانزده سالگی، جیمی در نبرد در برابر انجمن برادری جنگل شاهی (Kingswood Brotherhood) شرکت کرد، و در ان لرد کریک هال را از دست بن شکم گنده (Big Belly Ben) نجات داد و با شوالیه ی خندان (Smiling Knight) دیوانه مبارزه کرد. او در میدان نبرد، به دست سر آرتور داین (Ser Arthur Dayne) شوالیه شد.[۸]

در بازگشت به کسترلی راک (Casterly Rock)، در بارانداز پادشاه (King's Landing) توقف کرد تا خواهرش را ملاقات کند، خواهری که سال ها از او جدا افتاده بود.[۸] آن جا بود که سرسی (Cersei) به او گفت لرد تایوین قصد دارد او را به ازدواجِ لایسا تالی (Lysa Tully)، دومین دخترِ لرد هاستر تالی (Lord Hoster Tully) از ریورران (Riverrun) در بیاورد. سرسی پیشنهاد کرد که جیمی به جای آن، به عضویت گارد پادشاهی (Kingsguard) در بیاید، و جای سر هارلان گرندیسون ( Ser Harlan Grandison) را که به تازگی مرده بود را بگیرد، تا به این وسیله به او نزدیک باشد و خودش را از ازدواج ناخواسته با لایسا رها کند. بعد از شبی پر حرارت که همراه با سرسی گذراند، او با نقشه ی خواهرش موافقت کرد، هر چند هر دو انتظار داشتند که پدرشان با آن مخالفت کند. سرسی قرارهای لازم را برای ماه بعد ترتیب داد و جیمی در کسترلی راک خبرهایی دریافت کرد مبتنی بر این که برای گارد پادشاهی انتخاب شده است.[۸]

یک ماه بعد، در مراسمِ تورنومنت هارن هال ( Tourney at Harrenhal) لرد فرمانده سر جرالد های تاور (Lord Commander Ser Gerold Hightower) او را به عضویت گارد پادشاهی (Kingsguard) در آورد. و به این صورت، او تبدیل به جوان ترین شوالیه ای شد که تا به حال به این مقام رسیده است.[۱] به هر حال، آن شب شاه ایریس با فرستادن او به بارانداز پادشاه برای محافظت از ملکه ریلا (Queen Rhaella) و شاهزاده ویسریس (Prince Viserys)، این افتخار را به کامش تلخ کرد و نگذاشت او از فرصت شرکت در مسابقاتِ لرد ونت (Whent) استفاده کند. بعد ها جیمی فهمید که پادشاه او را تنها به عنوان سپری در برابر لرد تایوین (Tywin) برای گارد پادشاهی انتخاب کرده است. ایریس به طرز دیوانه واری به تایوین حسادت می کرد، و می خواست تا وارثش را از او بدزدد.[۱۰] کمی پس ز آن، نقشه نزدیک شدن جیمی به سرسی (Cersei) شکست خورد، و آن طور که آن ها قصد داشتند پیش نرفت. لرد تایوین که از این حوادث عصبانی شده بود، بهانه ای آورد و از مقام دست استعفا داد و با سرسی به کسترلی راک بازگشت. جیمی در دربار باقی ماند، و به محافظت از شاه مشغول شد.[۸]

گارد پادشاهی

در مدت خدمت جیمی در گارد پادشاهی (Kingsguard)، دیوانگی و ظلمِ ایریس (Aerys) روز به روز بیشتر می شد، و جیمی می دید که با خیلی از اعمال ایریس مخالف است و مشکل دارد. یک شب، او و جان دری (Jon Darry) بیرون خوابگاهِ ملکه ریلا (Queen Rhaella) به نگهبانی ایستاده بودند، در حالی که ایریس به او تجاوز می کرد. جیمی به دری گفت که قسم آن ها شامل حفاظت از ملکه نیز می شود، دری به او جواب داد:

خورده ایم، ولی نه در برابر ایریس[۱]

واکنشی شبیه به این را در هنگام اعدامِ برندون (Brandon) و لرد ریکارد استارک (Rickard Stark) از سوی فرمانده اش دریافت کرد، سر جرالد های تاور (Gerold Hightower) به او یادآوری کرد که او قسم خورده از شاه محافظت کند، نه این که کارهایش را قضاوت کند.[۱۱] جیمی بیشتر کارهای ایریس را با «نادیده گرفتن» آن کنار می آمد، بعدها او به برین (Brienne) نیز این نصیحت را کرد، در زمانی که مردان وارگو هوت (Vargo Hoat) قصد داشتن به او تجاوز کنند،

او واقعاً به این کار به عنوان راهی برای کنار آمدن با واقعیت های سخت و راهی برای قابل تحمل کردن یک ماموریت ترسناک، اعتقاد دارد.[۱۲]

همان طور که قیام رابرت (Robert's Rebellion) رشد میافت، ایریس (Aerys) نمی گذاشت تا جیمی به لشکرِ سلطنتی ملحق شود، به جایش او را در بارانداز پادشاه (King's Landing) نگه می داشت، تا از او به عنوان گروگان در برابر تهدید احتمالی لرد تایوین (Tywin) استفاده کند، زیرا که او هنوز به هیچ یک طرفین پاسخ مثبت نداده بود. ایریس در زمان جنگ چندین دست (Hand) را منصوب کرد، ولی هرگز از تایوین دعوت نکرد تا عنوان قدیمی اش را پس بگیرد. در آخر، جیمی تنها رداسفیدی (White Cloak) بود که در پایتخت باقی ماند.

پس از جنگ ناقوس ها (Battle of Bells)، برای ایریس (Aerys) مسلم شده بود که شورش ممکن است به موفقیت برسد و بارانداز پادشاه (King's Landing) از دست برود. ایریس به همراه رئیسِ آتش کارهایش (pyromancer) نقشه ای ریخت که شامل گذاشتن مخزن‌هایی از آتش وحشی در سرتاسر شهر بود. نقشه‌اش این بود که تمام شهر را با خاک یکسان کند، ولی آن را به رابرت تحویل ندهد. دست جدیدش، لرد کارلتون چلستد (Qarlton Chelsted) که بعد از تبعید دو دست قبلی (لرد اوون مری ودر (Owen Merryweather) و جان کانینگتون (Jon Connington)) به این مقام رسیده بود در مورد این نقشه با ایریس مخالفت کرد، زنجیر عنوانش را درآورد و آن را روی زمین پرت کرد. ایریس به خاطر این کار او را زنده زنده سوراند و آتش کار مجبوبش، روزارت (Rossart) را به مقام دست ترفیع داد. تمام این مدت، جیمی از شاه محافظت می کرد، جزئیات نقشه‌اش را رعایت می کرد و رازهایش را نگه می‌داشت.[۳]

وقتی پرنس ریگار (Prince Rhaegar) قلعه سرخ (Red Keep) را ترک کرد تا در ترایدنت (Trident) با شورشی ها رو به رو شود، جیمی به او التماس کرد تا او را هم با خود ببرد و سر باریستان سلمی (Barristan Selmy) یا جان دری را برای حفاظت از شاه در پایتخت بگذارد. ریگار این پیشنهاد را نپذیرفت، و تائید کرد که شاه ایریس قصد دارد جیمی را نزدیک خود نگه دارد، چون بیشتر از هر کسی از تایوین لنیستر (Tywin Lannister) می هراسد. به هر حال، ریگار به جیمیِ خشمگین و ناامید قول داد که بعد از بازگشتش از میدان جنگ، تغییراتی ایجاد خواهد شد.[۱۳] ولی ریگار در نبرد ترایدنت (Battle of the Trident) کشته شد و نتیجه ی شکست لشکرش، پیروزیِ شورشیان بود. در نتیجه ایریس (Aerys) ملکه ی باردار و پسرش ویسریس تارگرین (Viserys Targaryen) را به دراگون استون (Dragonestone) فرستاد.

شاه کش

شاه کش اثر Maureval

پس از ترایدنت (Trident)، سرانجام لرد تایوین (Tywin) در کسترلی راک (Casterly Rock) برانگیخت و پرچمدارانش را خبر کرد. نگرانی اصلی او این بود که پسرش در دست شاه ایریس (Aerys) بود و شاه که نزدیک به شکست بود، ممکن بود از سر لجبازی جیمی را بکشد، به علاوه این که جیمی ممکن بود کار عجولانه ای بکند. لشکریان لنیستر تا جلوی دروازه های بارانداز پادشاه آمدند و درخواستِ ورود کردند. با وجود اینکه واریس (Varys) لرد تایوین را خائن خطاب کرد، ایریس به حرف استاد بزرگ پایسل (Grand Maester Pycelle) گوش داد، کسی که به او گفت لرد تایوین برای دفاع از او آمده، و ایریس به نصیحت او گوش کرد و دروازه ها را به روی لرد تایوین و لشکریانش گشود. تایوین پس از ورودش، به ایریس خیانت کرد و شروع به غارت بارانداز پادشاه (Sack of King's Landing) کرد.[۳]

به عنوان آخرین عضوی که از گارد پادشاهی (Kingsguard) در بارانداز پادشاه (King's Landing) باقی مانده بود، محافظت از قلعه سرخ (Red Keep) بر عهده جیمی بود. جیمی که می دانست شانسی برای محافظت از قلعه ندارد، پیغام رسانی را پیش پادشاه فرستاد و از او خواهش کرد که برود و با مهاجمان مذاکره کند. پیغام رسان با دستور شاه برگشت، دستوری مبنی بر اینکه جیمی برای او سر لرد تایوین (Tywin) را بیاورد تا ثابت کند که خائن نیست. به علاوه پیغام رسان اطلاع داد که روزارت (Rossart) نزد شاه بود، و جیمی را به سمتی هدایت کرد که باور کند ایریس (Aerys) در حال دادن دستورِ نابودی شهر بوده است.[۳]

جیمی به تالار تخت می رود و در راهش به روزارت (Rossart) برخورد می کند، و او را درحالی می بیند که مانند سربازی عادی لباس پوشیده بود و به عجله به سمت یکی از درهای عقبی می رفت. جیمی به او حمله می کند. روزارت سعی می کند از خودش حفاظت کند ولی در برابر شوالیه ی با تجربه، او شانسی نداشت. جیمی با شمشیرش آتش کار را می کشد. سپس او از طریق ورودی شاه وارد تالار تخت می شد و ایریس (Aerys) را می بیند که تنها در تالار قدم می زند. وقتی شاه خونِ روی شمشیر جیمی را می بینید، می پرسد که خون لرد تایوین (Tywin) است یا خیر، و دوباره به جیمی دستور می دهد که باید سرِ پدرش را برای او بیاورد، و گرنه او هم با خائنانِ دیگر می سوزد. او به جیمی می گوید که روزارت در راه است تا خوشامدگویی گرمی با دشمنان بکند، و دوباره می پرسید که خونِ چه کسی روی شمشیر جیمی است. جیمی پاسخ می دهد که این خون روزارت است. شاه وحشت می کند و از شدت شوک، فکش باز می ماند. ایریس کنترل خودش را از دست می دهد و خودش را کثیف می کند. او بر میگردد و به سمت تخت آهنین (Iron Throne) می دود. جیمی که از قصداو آگاه می شود، او را از پله ها دور می کند. در هنگامی که جیمی با شکافتن گلوی شاه دیوانه (Mad King) او را می کشد، او مانند خوکی جیغ می کشد. به این صورت جیمی مانع می شد تا او دستورِ سوزاندن شهر را به آتش کار دیگری بدهد.[۳][۸]

افراد لرد تایوین (Tywin)، به فرماندهی الیس وسترلینگ (Elys Westerling) و لرد رولند کریک هال (Roland Crakehall)، همان زمان وارد تالار تخت می شوند و جیمی را می بینند که شاه را می کشد، و هر فرصتی برای جیمی که فرار کند و بگذارد کسی دیگر این مسئولیت را به عهده بگیرد را از او می گیرند. جیمی به آن ها می گوید تا به تمام کسانی که هنوز در حال جنگ اند، اطلاع بدهند که شاه مُرده و هر کس که تسلیم شود بخشیده خواهد شد. سپس لرد کریک هال می پرسد که آیا باید شاه جدید هم اعلام بکنند؟ و اشاره می کند که شاه می تواند لرد تایوین یا رابرت برتیون (Robert Baratheon) یا حتی یک تارگرین جدید باشد. جیمی لحظه ای به این فکر می کند که می تواند ویسریس تارگرین (Viserys Targaryen) یا پسرِ ریگار، اگان (Aegon) را به عنوان شاه جدید انتخاب کند و پدرش لرد تایوین عنوان دست را داشته باشد، ولی وقتی به خودش یاد آوری می کند که هر دو پسر خون ایریس (Aerys) را به علاوه همان تمایل به دیوانگی دارند، به کریک هال می گوید که همه ی آن ها به ایریس شبیه اند. سپس خودش بر روی تخت آهنین می نشیند و منتظر می شود تا ببیند چه کسی ادعای آن را می کند. هنگامی که لرد ادارد استارک (Eddard Stark) همراه افرادش وارد تالار می شوند تا تخت را برای رابرت برتیون مدعی شوند، او را می بینند که بر روی آن نشسته بود.[۸][۱۴]

در روزهای بعد، جیمی در خفا دو آتش کار دیگری را که در نقشه ی ایریس (Aerys) درگیر بودند، بلیس (Belis) و گاریگوس (Garigus)، را نیز شکار می کند و می کشد. [۳] هر چند ادارد استارک به رابرت اصرار می کند که ردای سفید را از جیمی بگیرد و حداقل باید او را به نگهبانان شب (Night's Watch) بفرستد، رابرت به جای او، به حرف های جان ارن (Jon Arryn) گوش می کند و این طور، جیمی توسط شاه رابرت بخشیده می شود و به همراه سر باریستان سلمی (Barristan Selmy)، به خدمت در گارد پادشاهی ادامه می دهند.[۱۵] به علاوه این که رابرت به او نامِ « شاه کش» را می دهد.

هر چند بیشترِ کشور برای خیانت جیمی به او ناسزا می گویند، خودش فکر می کند کشتنِ ایریس بهترین کارش بوده است. هر چند که انگیزه ی اصلی اش برای کشتنِ شاه ایریس برای عموم ناشناخته باقی مانده است.

در خدمت شاه رابرت

اگر چه که سرسی (Cersei) خواهر جیمی با رابرت (Robert) ازدواج کرده و ملکه شده بود، او و جیمی هنوز رابطه ی نامشروع شان را حفظ کرده بودند و در زمان سلطنت رابرت هم آن را ادامه می دادند. در طی سال ها، سرسی سه کودک به دنیا آورد: جافری، میرسلا و تامن (Joffrey, Myrcella, and Tommen). هر چند مردم کشور باور دارند که آن ها فرزندان رابرت هستند، جیمی پدرِ هر سه ی آن هاست و هر سه به والدینِ واقعی شان شباهت دارند.

یک روز که جیمی و برادرش تیریون (Tyrion)، که آن زمان سیزده سال داشت، شبانه در حال حرکت از لنیسپورت (Lannisport) به سمت کسترلی راک (Casterly Rock) بودند و در راه دختری چهارده ساله به نام تایشا (Tysha) را از دست یاغیان نجات دادند. در حالی که جیمی به دنبال آن مردان می رفت، تیریون دختر را به یک مهمان خانه می برد. سرانجام این اتفاق هم خوابه شدن آن دو می شود، که برای هر دو نفرشان اولین بار بود. تیریون که عاشق شده بود، پنهانی با او که دخترِ یتیمِ یک کشاورز بود ازدواج می کند. به هر حال، لرد تایوین (Tywin) از این اتفاق مطلع می شود و تصمیم می گیرد به ازدواجِ پسرش با دختری عامی را پایان دهد. او به جیمی دستور می دهد تا به دروغ به تیریون بگوید که او تمام این ماجرا را ساخته بوده، از جمله یاغی ها، چون فکر کرده بود که برادرش بالاخره به یک زن نیاز دارد. همچنین، به جیمی دستور می دهد تا به تیریون بگوید که تایشا در واقع یک فاحشه بوده، و جیمی برایش دو برابر پول پرداخته بود چون هنوز یک دوشیزه بوده. لرد تایوین به جیمی می گوید که تمام چیزی که تایشا می خواهد، طلای لنیسترهاست، که او را بهتر از یک فاحشه نمی کند و این طوری حرف او حتی دروغ هم محسوب نمی شود، و پیش بینی می کند که تیریون (Tyrion) در آینده از او تشکر خواهد کرد. جیمی همان کار را انجام می دهد. سپس، لرد تایوین برای این که درسی به پسرِ کوچک ترش بدهد، تایشا را می آورد و به اعضای گارد محافظینش اجازه می دهد تا در حضور تیریون از او استفاده کنند، و در ازای هر یک از آنان به تایشا یک سکه نقره می دهد، در آخر تیریون را نیز مجبور می سازد نزد او برود و از او استفاده کند. این تجربه تیریون را دچار ناراحتی روحی می کند و بد گمانی نسبت به عشق در او به وجود می آید و همچنین او را با پدرش دشمن می کند.[۱۶][۱۷] جیمی هرگز حقیقت را به تیریون نمی گوید و بعد ها، نقشش را برای به هم زدنِ ازدواج برادرش، فقط به حساب لحظه ای از نامهربانی نسبت به تیریون می گذارد.[۱۸]

وقایع اخیر

بازی تاج و تخت

«کار هایی که برای عشق انجام می دهم» جیمی لنیستر، برن را از پنجره به بیرون پرت می کند. سریال تلویزیونی

پس از مرگ جان ارن (Jon Arryn)، شاه رابرت (Robert) به شمال سفر می کند تا ند استارک (Ned Stark) را در وینترفل (Winterfell) ملاقات کند و متقاعدش کند تا جانشین لرد ارن به عنوان دست پادشاه (Hand of the King) شود. جیمی نیز جانشین جان به عنوان محافظ شرق (Warden of the East) شد، مقامی که به صورت سنتی میبایستی به رابرت ارن (Robert Arryn) اعطا میشد. افراد زیادی از دربار، شاه را همراهی می کردند، که شامل جیمی، سرسی (Cersei) و برادرشان تیریون (Tyrion) نیز می شود. [۱۹]

جیمی و سرسی در جشنی که به وسیله ی استارک ها در وینترفل برپا می شود شرکت می کنند. پس از آن، برن استارک (Bran Stark) آن ها را در حال معاشقه می بیند. برن شوکه می شود و نزدیک است که از برج بیافتد. جیمی او را بالا می کشد و سپس از پنجره به بیرون پرتش می کند، قصد جیمی این است که او را بکشد تا این ماجرا را همچون راز نگه دارد. با این حال برن زنده می ماند ولی به کما می رود.[۲۰]

ند استارک پیشنهاد شاه رابرت را برای انتصابش به عنوان دست قبول می کند، و شروع به جستجو در مورد علت مرگ جان ارن می کند.[۲۱][۲۲] در این جستجو ها، او پی به راز رابطه ی پنهانی جیمی و سرسی می برد، با در نظر گرفتن این حقیقت که در کل تاریخ، هر بار یک لنیستر با فردی از براتیون ازدواج کرده، بچه هایشان دارای موهای سیاه بوده اند. در عوض، بچه های سرسی، جافری، میرسلا و تامن (Joffrey, Myrcella, and Tommen) هر سه مو بور هستند.[۲۳]

در همان زمان، کتلین استارک (Catelyn Stark) بانوی وینترفل، برادر جیمی، تیریون (Tyrion) را به خاطر ظنش برای شرکت داشتن در اقدام به قتلی نا موفق علیه برن استارک اسیر می کند.[۲۴] جیمی به تلافی اسارت برادرش، ولی ظاهرا برای شروع کردن یک شورش، بی طرفیِ گارد پادشاهی را می شکند و به همراه مردان لنیستر، در خیابان های بارانداز پادشاه (King's Landing) به ند و مردان شمالی اش حمله می کرد، که نتیجه آن برای هر دو طرف کشته های زیاد و مجروح شدن لرد استارک بود.[۲۵] پس از آن جیمی از [[[بارانداز پادشاه]] فرار می کند و به پدرش ملحق می شود، به همراه سپاهیانش زادگاه بانو کتلین، سرزمین های رودخانه (Riverlands) را تهدید می کند.[۲۶] لرد لنیستر، جیمی را به فرماندهی نیمی از نیرو های سرزمین های غربی (Westerlands) منصوب می کند.

سپاهیان جیمی، لردهای رودخانه را مورد تهاجم قرار می دهند و نیرویی کوچک را پشت گولدن توث (Golden Tooth) نابود می کنند، و پس از آن یک پیروزی دیگر در برابر سر ادمور تالی (Edmure Tully) بدست می آورد که نتیجه ی آن اسارت وارث تالی و محاصره ی ریورران (Riverrun) می شود.[۲۷] با این حال، لشکر شمالیِ راب استارک (Robb Stark) به قصد کمک به ریورران، جیمی را غافلگیر می کنند. افراد راب با نشان تالی، در اطراف اردوگاه جیمی تحرکاتی را انجام می دهند تا او را بیرون بکشند. راب در نبرد ویسپرینگ وود (Battle of the Whispering Wood) لشکر لنیستر را غافلگیر می کند. جیمی که می دید نبرد را باخته است، شجاعانه می جنگد و سعیش را می کند تا راب را بکشد، و قبل از اسیر شدنش، دارین هورن وود (Daryn Hornwood) و پسرانِ لرد ریکارد کاراستارک (Rickard Karstark) را می کشد.[۲۸] پس از آن، نیروهای استارک_تالی موفق می شوند در نبرد اردوگاه ها (Battle of the Camps) نیروهای بی رهبر لنیستر را نابود کنند، در نتیجه جیمی در ریورران زندانی می شود. در همان حین، پس از آن که خواهرش سر باریستان سلمی (Barristan Selmy) را از کار مرخص می کند، او را به عنوان لرد فرمانده گارد پادشاهی (Lord Commander of the Kingsguard) منصوب می شود.[۲۹]

نزاع شاهان

وقتی لرد تایوین (Tywin)، تیریون (Tyrion) را به عنوان دست پادشاه (Hand of the King) منصوب می کند، تیریون برای جلب حمایت سرسی (Cersei)، قول می دهد تا در آزاد کردن جیمی کمک کند.[۳۰] نقشه ی تیریون برای آزاد کردن جیمی با سربازهای تغییر قیافه داده شده، ناموفق می ماند. از آنجایی که جیمی سوگندش مبنی بر اینکه سعی نمی کند فرار کند را می شکند، ادمور (Edmure) او را به سیاهچال منتقل می کند و او را در غل و زنجیر و بدون غذا در سیاهچال نگه می دارد.[۳۱] در این مدت، سرسی با پسر عمویش لنسل (Lancel) رابطه بر قرار می کند.

جیمی در زندان های ریورران باقی می ماند، در حالی که، جنگ پنج پادشاه (War of the Five Kings) اطرافش در جریان است. مذاکره برای آزاد کردن او به نتیجه ای نمی رسد. تیریون در حضور عموم قسم می خورد تا آریا و سنسا استارک (Arya and Sansa Stark) را در عوض برادرش تحویل بدهد. با این حال، راب استارک (Robb Stark) این مبادله را نمی پذیرد. کتلین (Catelyn) که از خبر مرگ پسرانش برن (Bran) و ریکان (Rickon) ناراحت است، از جیمی بازجویی می کند.[۳۲]

یورش شمشیرها

کتلین به تنهایی عمل می کند، جیمی را آزاد می کند تا بتواند مبادله ای غیر رسمی برای دخترهایش انجام دهد. جیمی به همراه پسر عمه و اسیرِ همراهش، سر کلیوس فری (Cleos Frey) و سرباز قسم خورده ی لیدی کتلین، برین از تارت (Brienne of Tarth) به سمت بارانداز پادشاه (King's Landing) می روند. جیمی به خاطر یک سال زندانی بودن در ریورران، وزن زیادی از دست داده و با موهای صورتِ اصلاح نشده اش، شبیه به یک شیر شده است. در حین سفرشان به بارانداز پادشاه به همراه برین و کلیوس، او تصمیم می گیرد موهایش را بزند تا با آن موهای طلایی شناخته نشود، هر چند که ریشش را نگه می دارد. با تاکتیک هوشمندانه ی برین، انداختن تخته سنگ بر روی قایقی که آن ها را دنبال می کرد، آن سه توانستند از اسارت مجددشان به دست سر رابین رایجر (Ser Robin Ryger) بگریزند.[۳۳] جیمی هم با تصمیمِ برین برای بی اعتنایی به نصیحت های مهمانخانه دارِ، مهمان خانه مرد زانو زده (Inn of the Kneeling Man) در مورد سفر موافق است، چرا که به او مشکوک است که با راهزن ها متحد باشد.[۸] سپس، در جاده ی میان میدن پول (Maidenpool) و داسکن دیل (Duskendale) کلیوس در کمینِ راهزن ها کشته می شود و هیچ کس برایش عزاداری نمی کند. پس از آن، جیمی شمشیر او را بر می دارد و مدت کوتاهی برای فرار با برین (Brienne) مبارزه می کند، ولی هر دوی آن ها بی خبر از اطرافشان دستگیر می شوند و توسط گروه مزدور یاران دلیر (Brave Companions) به فرمانده ای وارگو هوت (Vargo Hoat) اسیر می شوند، کسی که به لرد تایوین (Tywin) خیانت کرده است و به شاه رابِ تازه تاج گذاری کرده پیوسته است.

نیکولیج کوستر والدائو در نقش جیمی لنیستر-سریال شبکه HBO

وارگو هوت مشکوک است، که مافوقش، لرد روس بولتون (Roose Bolton)، پس از پیروزی لنیسترها بر استنیس براتیون (Stannis Baratheon) در نبرد بلک واتر (Battle of the Blackwater)، و اتحادشان با خاندان تایرل (House Tyrell)، در فکر پیوستن به لنیسترهاست. او برای جلوگیری از این کار، به یکی از مردانش دستور می دهد تا دست شمشیرزنی جیمی را قطع کند، و تصور می کند که گناه آن به گردن بولتون می افتد.[۵]

برای جیمی، از دست دادن دستش و به همراه آن، توانایی جنگیدنش، به معنای نابودیش است. او عمیقاً افسرده می شود و تمایلش به زندگی را از دست می دهد. برین به او یادآوری می کند که برای چه چیزی زندگی می کرده، برای خانواده اش و برای انتقام. در مدتی که آن ها در هارن هال (Harrenhal) هستند، آن دو در یک حمام، حمام می کنند. جیمی حقایق را در مورد غارت بارانداز پادشاه (Sack of King's Landing) برای برین (Brienne) فاش می کند، از جمله کوزه های آتش وحشی ایریس. برین بعد ها به یاد می آورد . . .

حمام مملو از بخار آب بود، و جیمی در میان بخار آب راه می رفت در حالی که مانند روز تولش برهنه بود، همانند نیمی جسد و نیمی خدا به نظر می آمد.[۳۴]

پس از آن، در هنگام شام، لرد بولتون می گوید که اگر جیمی گناه او را برای از دست دادنِ دستش را ببخشد، او جیمی را آزاد می کند. جیمی قبول می کند، و لرد بولتون به والتون پا فولادی (Steelshanks Walton) دستور می دهد که جیمی را تا بارانداز پادشاه همراهی کند. برین (Brienne) نیز به عنوان جایزه ای برای لرد وارگو، همان جا می ماند.[۳]

بولتون می رود تا به شاه راب ملحق شود و جیمی به همراه والتون و استاد رانده شده کیبورن (Qyburn)، سفرش را به بارانداز پادشاه آغاز می کند. وظیفه ی کیبرن این است که جیمی را سلامت نگه دارد. وقتی جیمی روی کنده ی یک درخت نیایش (weirwood stump) می خوابد، رویایی در مورد برین می بیند. او که از این رویا شوکه شده است، به هارن هال باز می گردد و برین (Brienne) را از دست وارگو هوت نجات می دهد.[۳۵]

وقتی گروه آن ها به قلعه سرخ (Red Keep) در بارانداز پادشاه (King's Landing) می رسد، آن ها نزد سر لوراس تایرل (Loras Tyrell) می روند، که حالا عضوی از گارد پادشاهی است. لوراس، برین را به خاطر قتلِ رنلی براتیون (Renly Baratheon) متهم می کند. دوباره جیمی او را نجات می دهد و برین را دستگیر می کند، تا اجازه ندهد لوراس او را بکشد. سپس او به سمت سپت اعظمِ بیلور (Great Sept of Baelor) می رود تا سرسی را ببیند. سرسی در حال عزاداری برای پسرشان جافری است که مُرده، و جنازه اش در حال آماده سازی برای مراسم ختم است. سرسی و جیمی که از این ماجرا ها درس نگرفته اند، جلوی جنازه ی جافری با یک دیگر معاشقه می کنند.[۱۸]

این آخرین باری است که آن ها رابطه ای صمیمی دارند، چرا که رابطه شان شروع به سرد شدن می کند و جیمی نیز به خاطر تجربه هایی که بدست آورده تغییر کرده است. تایوین (Tywin) به او یک شمشیر از فولاد والریائی (Valaryian steel blade) هدیه می دهد، شمشیری که از شمشیر بزرگ ند، آیس (Ice) درست شده است، اما جیمی از هدیه ی پدرش که یک شمشیر است، در حالی که او می داند بدون دست شمشیرزنی این هدیه چه قدر غیر قابل استفاده است، حس حقارت می کند و تصور می کند که مورد توهین قرار گرفته است. به علاوه، عنوان محافظ شرق نیز از او گرفته می شود و به خاندان ارن (House arryn) باز می گردد، تا کارهای مهمِ لیتل فینگر (Littlefinger) در شرق برجسته تر نشان داده شود. جیمی با پدرش مشاجره می کند و نمی پذیرد که از گارد پادشاهی استعفا دهد.[۱۸] او ملاقاتی را برای اعضای گارد در برج شمشیر سفید (White Sword Tower) ترتیب می دهد تا برادران قسم خورده اش را بسنجد و وظایف واقعی شان را به آن ها یادآوری کند.[۳۶]

جیمی شمشیر والریایی، اوث کیپر (Oathkeeper) را به برین می دهد و به او دستور می دهد تا سانسا استارک را از دست سرسی در امان نگه دارد، و می گوید که عادلانه تر است برین با فولاد خودِ ند استارک مراقب سانسا باشد. جیمی که می داند کسانی هستند که در ازای جایزه ای که از طرف سرسی تعیین شده، او را لو می دهند. برای مواظب برین، دو کیسه پر از سکه های اژدهای طلایی و گوزن نقره ای به او می دهد، به علاوه زره، یک اسب، یک زین و نامه ای مهر و موم و امضا شده از طرف تامن، که می گوید برین در خدمت شاه است و نباید به جلوی او گرفته شود. بعدها مشخص می شود که سپری که او به برین می دهد، همان سپری است که جیمی از هارن هال به همراه داشت.[۳۷]

بعد از مرگ جافری، سرسی (Cersei)، تیریون (Tyrion) را به جرم قتل او متهم می کند. چرا که هنگام جنگ لفظی میان آن دو تیریون شکست می خورد و می خواسته انتقام بگیرد، جیمی باور نمی کند که تیریون قاتل باشد. او لرد واریس (Varys) را وادار می کند تا ترتیب فرار تیریون را بدهد. پیش از فرار، جیمی گناهی قدیمی را برای برادرش اعتراف می کند:

سال ها پیش، جیمی به او گفته بود که تایشا، زنی که تیریون در خفا با او ازدواج کرده بود، در واقع روسپی ای بوده که جیمی او را استخدام کرده بود و در نتیجه پدرشان کاری کرده بود که سربازانش از آن زن استفاده کنند و بعد هم خود تیریون را به آن کار وادار کرده بود، به این خاطر که به او درسی بیاموزد. ولی در واقع تایشا همان طور که ادعا کرده بود، دختر یک کشاورز و واقعاً عاشق تیریون بوده.

تیریون که از این افشاگری خشمگین می شود، جیمی را می زند، و با این که می داند جافری پسر حقیقی جیمی بوده و نه رابرت، به دروغ مسئولیت قتل او را به گردن می گیرد. و به عنوان آخرین انتقام، او حقیقت را در مورد روابط سرسی با لنسل و اوسموند کتل بلک (Osmund Kettleblack) افشا می کند.[۱۷] سپس تیریون، جیمی را ترک می کند و به دلایلی که جیمی نمی داند، به ملاقات تایوین رفته و او را می کشد.[۱۷]

ضیافتی برای کلاغ ها

برین از تارت: جیمی در حمام نیمی جسد نیمی خدا

پس از قتل پدرش به دست برادرش تیریون (Tyrion)، جیمی در بارانداز پادشاه (King's Landing) می ماند و برای تایوین (Tywin) شب زنده داری می کند. همان شب، سرسی (Cersei) نزد او می آید و از او می خواهد که دست پادشاه (Hand of The King) شود. اما او نمی پذیرد و سرسی خشمگین او را ترک می کند، و می گوید او یک احمق بوده که تا به حال جیمی را دوست می داشته.[۶]

به پیشنهاد جیمی،[۱۲] تامن و مارجری تایرل ( Margaery Tyrell) ازدواج می کنند، و میس تایرل (Mace Tyrell) را از قولش که تا زمان ازدواج مارجری، بارانداز پادشاه را ترک نخواهد کرد، آزاد می کند.[۳۸] در چند روز بعد در بارانداز پادشاه، جیمی به طور افزاینده ای خودش را در تضاد با عمویش کوان (Kevan) و خواهرش سرسی می بیند. او سعی می کند تا به هر دو آن ها بهترین مشاوره را بدهد، همانطور که در مورد سر لوراس تایرل در گارد پادشاهی، تلاش می کند.[۱]

پس از مراسم ختم، سرسی به او دستور می دهد تا به قصد افزایش فشار محاصره ی ریورران (Riverraun)، بارانداز پادشاه (King's Landing) را ترک کند. جیمی به شرطی قبول می کند، که اجازه داشته باشد تا عدالت پادشاه، سر ایلن پین (Eer Ilyn Payne) را با خودش ببرد. ریورران را سر بریندن بلک فیش (Brynden the Blackfish) نگه می دارد، و یکی از آخرین قلعه هایی است که هنوز به شاه رابِ مقتول وفادار است. قبل از ترک شهر، جیمی به اسلحه ساز دستور می دهد تا برایش دستی بسازد که بتواند به دست قطع شده اش بچسباند. دست جدید از طلای جامد با ناخن های مرواریدی درست شده و محکم است و به جیمی اجازه می دهد سپری را (هرچند ناشیانه) به دست راستش ببندد.

جیمی، لویس پایپر (Lewys Piper) و گارت پیج (Garret Paege) را هم به عنوان ملازم/گروگان همراه خودش می برد.( خانواده ی هر دوی آن ها برای خاندان استارک (House Stark) می جنگیدند.) جاسمین پکلدون (Josmyn Peckledon) به عنوان جایزه ای برای شجاعتش در نبرد بلک واتر (Battle of Blackwater)، ملازم دیگر جیمی می شود، .

در طول سفر، جیمی شب ها با ایلن پین تمرین می کند، تا بتواند با دست چپ بجنگد. در بین راه، او در هارن هال (Harrenhal) توقف می کند، و در آن جا سر بانیفر هستی (Bonifer Hasty) را به عنوان قلعه بان منصوب می کند و برخی از کسانی که آن جا زندانی هستند را آزاد می کند، از جمله سر ویلیس مندرلی (Wylis Manderly). او همچنین وقتی رانت کانینگتون (Ronnet Connington) به برین از تارت (Brienne of Tarth) توهین می کند، با عصبانیت با او برخورد می کند.[۳۹] و برای خلاص کردن خودش از شر سر رانت و سربازان گرگور کلگان (Gregor Clegane)، به آنها دستور می دهد تا، ویلیس مندرلی را به سلامت تا میدن پول همراهی کنند، در آن جا ویلیس سوار کشتی می شود و به خانه اش در وایت هاربر (White Harbor) باز می گردد.

پس از ترک هارن هال، جیمی در، دری (Darry) توقف می کند، و در آن جا پسر عمویش لنسل (Lancel) برای او اعتراف می کند که با سرسی هم خوابه بوده است.[۹]

خیلی زود پس از آن، جیمی به ریورران (Riverraun) می رسد. او با سر بریندن تالی (Brynden Tully) مذاکره می کند، ولی نمی تواند او را متقاعد کند که قلعه را تسلیم کند. سپس با پسر برادر بریندن، ادمور تالی (Edmure Tully)، لرد فعلی ریورران، صحبت می کند، کسی که زندانی نیروهای محاصره کننده است.( فرمانده ی آن ها شوهر عمه ی جیمی و پدرِ کلیوس، سر امون فری (Emmon Frey) است.) امون هر روز با بی علاقگی تهدید می کند که لرد ادمور را اعدام می کند، ولی بلک فیش اهمیتی نمی دهد.

جیمی که درک می کند آن ها نیاز به تغییراتی در استراتژیشان دارند، به ادمور می گوید که اگر قلعه را تسلیم کند، او آزاد خواهد شد و به ریورران باز می گردد، از پادگان ها نیز چشم پوشی شده و هر کس بخواهد می تواند به نگهبانان شب (Night's Watch) ملحق شود. اما اگر تسلیم نکند، قلعه را غارت می کنند و می سوزانند، و کودک ادمور را بلافاصله پس از تولدش از همسرِ فریِ او را با یک منجنیق تحویل او می دهد.[۴۰] ادمور تصمیم می گیرد که قلعه را تسلیم کند و به عنوان زندانی به کسترلی راک (Casterly Rock) برده شود، ولی قبل از آن، به بریندن اجازه می دهد تا شبانه و از راه شنا، از زیر دروازه ی آب، فرار کند. جیمی به خاطر این کار خشمگین می شود و افرادش را می فرستد تا او را پیدا کنند، ولی آن ها موفق نمی شوند.[۴۱]


مدتی پس از گرفتن قلعه، جیمی نامه ای از سرسی دریافت می کند که در آن از او تقاضای کمک کرده است. سرسی توسط سپتون اعظم (High Septon) زندانی شده است و قرار است در محاکمه از طریق مبارزه شرکت کند. سرسی از جیمی می خواهد تا به عنوان جانشین او، در مبارزه ای که احتمالاً در می گیرد شرکت کند. جیمی به نامه پاسخی نمی دهد و دستور می دهد آن را بسوزانند.[۴۱]

رقصی با اژدهایان

نقل قول های جیمی

ترس نداره، استارک. من اون رو فقط برای دوستمون رابرت گرم نگه داشتم، متاسفانه صندلی راحتی نیست.[۱۴]

—جیمی به ادارد استارک، هنگامی که ادارد برای مطالبه تخت آهنین می آمد

چه کارها که برای عشق نمی کنم.[۲۰]

—جیمی، هنگام هل دادن برن

کسی مثل من نیست. فقط منم.[۱۱]

—جیمی به کتلین تالی

گاهی برام عجیبه که یه نفر برای محبتی که هیچ وقت در حقش نداشتم، عاشقمه و این همه آدم، برای بهترین کارم همیشه بهم فحش می دن.[۱۱]
گرگ به چه حقی در مورد شیر قضاوت می کنه؟ به چه حقی؟[۳]

—جیمی به برین


چرا سرسی باید به جنگجو نیاز داشته باشه؟ اون منو داره.[۱]
اون پسر می خواست سر آرتور داین باشه، ولی یه جایی بین راهش، به جاش تبدیل به شوالیه خندان شد[۳۶]

—جیمی که در مورد خودش فکر می کند.


من از بوفالو سفید (White Bull) و باریستان بی باک (Barristan the Bold) یاد گرفتم، من از سر آرتور داین (Arthur Dayne)، شمشیر صبح، یاد گرفتم، کسی که می تونست با دست چپش همه ی پنج نفر شما رو بکشه. من از شاهزاده لوین از دورن (Prince Lewyn of Dorne)، سر اسول ونت (Ser Oswell Whent) و سر جونوتور دری (Jonothor Darry) یاد گرفتم. از اون مردان خوب.[۳۶]

—جیمی به لوراس تایرل، اوسمند کتل بلک، بیلون سوان، مرین ترنت و بروس برانت.

جیمی:سر، شما در آموزش دادن وظایف برادران جدیدمان بی دقتی کردی.

مرین:چه وظایفی؟

جیمی:زنده نگه داشتن پادشاه. از زمانی که من شهر رو ترک کردم چند پادشاه از دست دادید؟دوتا، درسته؟[۱۸]

—جیمی به مرین ترنت

حالا شما شمشیر خونینتون رو غلاف میکنید، وگرنه من می گیرمش و جایی فرو اش می کنم که حتی رنلی هم هرگز پیداش نکرده بود.[۱۸]

—جیمی به سر لوراس تایرل

نقل قول های در مورد جیمی

برادر اشتباه ما.[۲۶]

—سر اوسول ونت

شاه کش...اون شوالیه ی قلابی که شمشیرش رو بی حرمت کرد، با خون شاهی که قسم خورده بود ازش دفاع کنه.[۲۹]

باریستان سلمی

خواجه هیچ وقت نباید بخشیده می شد. نه بیشتر از شاه کش. حداقلش رابرت باید ردای سفید رو از تنش در می آورد و همون جور که لرد استارک اصرار داشت، اونو به دیوار می فرستاد.[۱۵]

استنیس براتیون

سلمی هیچ وقت موافق حضور جیمی توی اون گارد پادشاهیِ باارزشش نبود. قبل از شورش، اون شوالیه ی پیر فکر می کرد که اون خیلی جوون و بی تجربه است؛ بعد از اون، مشهوره که می گفت شاه کش باید ردای سفید رو با یه سیاهش عوض کنه.[۴۳]

—تیریون لنیستر، هنگامی که در مورد تحقیر برادرش توسط باریستان سلمی فکر می کند

جیمی:تو منو ترسو صدا می کنی؟

بلک فیش:نه، من تو رو افلیج صدا می کنم.[۳۹]

بلک فیش

خانواده

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دمون
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
تایبالت
 
 
 
 
 
 
 
 
 
جرالد
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
سارله
 
تایبالد
 
تیون
 
تایتوس
 
جین ماربند
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
جیسون
 
مارلا پرستر
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
تایوین
 
جوانا*
 
 
 
 
 
 
 
کوان
 
دورنا سویفت
 
جنا
 
امون فری
 
تایگت
 
دارلسا ماربند
 
گریون
 
استفورد
 
همسری ناشناس
 
جوانا*
 
دامیون
 
شیرا
کریک‌هال
 
مارگوت
 
تیتوس
پیک
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
رابرت
براتیون
 
سرسی
 
جیمی
 
تیریون
 
لنسل
 
ویلم
 
مارتین
 
جینی
 
تایرک
 
ارمسانده هی فورد
 
جوی
هیل
 
دون
 
سرنا
 
میریله
 
لوسیان
 
لانا
 
آنتاریو جاست
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
جافری
براتیون
 
میرسلا
براتیون
 
تامن
براتیون
 
مارجری
تایرل
 
 
 
 
 


منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 16، جیمی.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 5، جان.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ ۳٫۷ یورش شمشیرها، فصل 37، جیمی.
  4. لیست بازیگران در سایت imdb
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ یورش شمشیرها، فصل 21، جیمی.
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 3، سرسی.
  7. بازی تاج و تخت، فصل 9، تیریون.
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ ۸٫۴ ۸٫۵ ۸٫۶ ۸٫۷ یورش شمشیرها، فصل 11، جیمی.
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 30، جیمی.
  10. نزاع شاهان، فصل 44، تیریون.
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ نزاع شاهان، فصل 55، کتلین.
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 8، جیمی.
  13. یورش شمشیرها، فصل 8، دنریس.
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 12، ادارد.
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ یورش شمشیرها، فصل 36، داوس.
  16. بازی تاج و تخت، فصل 42، تیریون.
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ ۱۷٫۲ یورش شمشیرها، فصل 77، تیریون.
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ ۱۸٫۳ ۱۸٫۴ یورش شمشیرها، فصل 62، جیمی.
  19. بازی تاج و تخت، فصل 4، ادارد.
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 8، برن.
  21. بازی تاج و تخت، فصل 6، کتلین.
  22. بازی تاج و تخت، فصل 25، ادارد.
  23. بازی تاج و تخت، فصل 45، ادارد.
  24. بازی تاج و تخت، فصل 28، کتلین.
  25. بازی تاج و تخت، فصل 35، ادارد.
  26. ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 39، ادارد.
  27. بازی تاج و تخت، فصل 55، کتلین.
  28. بازی تاج و تخت، فصل 63، کتلین.
  29. ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 57، سانسا.
  30. نزاع شاهان، فصل 3، تیریون.
  31. نزاع شاهان، فصل 39، کتلین.
  32. نزاع شاهان، فصل 45، کتلین.
  33. یورش شمشیرها، فصل 1، جیمی.
  34. ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 9، برین.
  35. یورش شمشیرها، فصل 44، جیمی.
  36. ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ ۳۶٫۲ یورش شمشیرها، فصل 67، جیمی.
  37. یورش شمشیرها، فصل 72، جیمی.
  38. ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 12، سرسی.
  39. ۳۹٫۰ ۳۹٫۱ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 27، جیمی.
  40. ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 38، جیمی.
  41. ۴۱٫۰ ۴۱٫۱ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 43، سرسی.
  42. رقصی با اژدهایان، فصل 48، جیمی.
  43. رقصی با اژدهایان، فصل 57، تیریون.