ضیافتی برای کلاغ ها: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه نغمه ای از یخ و آتش
(صفحه‌ای جدید حاوی «{{در حال ترجمه|نگار}} en:A Feast for Crows» ایجاد کرد)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در حال ترجمه|نگار}}
{{در حال ترجمه|نگار}}
{{جعبه اطلاعات کتاب
| عنوان          = '''ضیافتی برای کلاغ‌ها'''
| عنوان_اصلی    = A Feast for Crows
| مترجم    = رویا خادم الرضا (نشر ویدا)
| تصویر        =  [[Image:AFeastForCrows.jpg|200px]]
| توضیح_تصویر = طرح روی جلد سخت ایالات متحده
| نویسنده        = [[جرج آر. آر. مارتین]]
| تصویرگر  =
| طراح_جلد  =
| کشور      = یالات متحده
| زبان      = انگلیسی
| مجموعه        = [[نغمه‌ای از یخ و آتش]]
| موضوع      =
| ژانر        = رمان فانتزی
| ناشر    = [[w:Bantam Books|بانتام بوکس]] (آمریکا)<br /> ویجر بوکس (انگلستان)<br />[http://www.vidabook.ir/Pages/index.aspx نشر ویدا] (ایران)
| تاریخ_نشر  =
| تاریخ_نشر_انگلیسی =۸ نوامبر ۲۰۰۵ (آمریکا)<br />۱۷ اکتبر ۲۰۰۵ (نگلستان)
| نوع    = چاپی ([[w:Hardcover|جلد سخت]] و [[w:Paperback|جلد کاغذی]])، [[و:کتاب گویا|کتاب صوتی]]، [[و:کتاب الکترونیک|کتاب الکترونیک]]
| تعداد_صفحات        = ۷۵۳ (جلد سخت آمریکا)<br /> ۷۰۴ (جلد سخت انگلستان)<br /> ۱۱۰۴ (جلد کاغذی آمریکا)
| شابک          = ISBN 0-553-80150-3 (جلد سخت آمریکا)<br /> ISBN 0-00-224743-7 (جلد سخت انگلستان)<br /> ISBN 0-553-58202-X (جلد کاغذی آمریکا)
| کتاب_قبلی  = [[یورش شمشیرها]]
| کتاب_بعدی  = [[رقصی با اژدهایان]]
}}
:'''توجه:''' ''این صفحه حوادث مربوط به کتاب چهارم را پوشش می‌دهد که ممکن است برای بسیاری از خوانندگان اسپویل محسوب شود.''
'''ضیافتی برای کلاغ‌ها''' چهارمین کتاب از هفت کتاب برنامه‌ریزی شده برای ''[[نغمه‌ای از یخ و آتش]]'' است؛ مجموعه ای فانتزی حماسی اثر نویسنده‌ی آمریکایی [[جرج آر. آر. مارتین]]. این کتاب نخستین بار در 17 اکتبر 2005 در انگلستان منتشر شد و نسخه‌ی آمریکایی آن که در 8 نوامبر همان سال وارد بازار شد. هر چند کتاب، قبل از زمان انتشار در چندین کتاب فروشی در انگلستان به نمایش درآمد. انتشار کتاب در پی رمان کوتاهی به نام ''بازوان کراکن'' صورت گرفته که شامل چهار فصل جزایر آهن با هم می‌باشد. ''بازوان کراکن'' در نسخه ماه آگوست 2002 مجله‌ی اژدها انتشار یافت. در کتاب کوتاه دیگری سه فصل [[دنریس]] در نمایشگاه تخصصی [[w:BookExpo America|بوک‌اکسپو]] سال 2005 منتشر شد. با این حال این فصل‌ها در نهایت به کتاب پنجم، ''[[رقصی با اژدهایان]]''، انتقال یافتند.
همانند کتاب قبلی ''[[یورش شمشیرها]]''، ''ضیافتی برای کلاغ‌ها'' نیز نامزد  دریافت جایزه‌ی هیوگو، یکی از دو جایزه معتبر در ژانرهای علمی تخیلی و فانتزی، برای بهترین رمان شد، اما در بالوت 2006 جایزه را به کتاب [[w:Spin (novel)|اسپینِ]] [[w:Robert Charles Wilson|رابرت چارلز ویلسون]] واگذار کرد. ''ضیافتی برای کلاغ‌ها'' اولین رمان در صدر لیست پرفروش‌ترین‌های ''نیویورک تایمز'' بود، عنوانی که پیش از این  تنها فانتزی‌نویسانی چون [[w:David Eddings|دیوید ادینگز]]، [[و:رابرت جوردن|رابرت جردن]]، و [[و:نیل گیمن|نیل گیمن]] به دست آورده بودند.
با توجه به پیچیدگی‌هایی که در پروسه‌ی نوشتن پیش آمد، ''ضیافتی برای کلاغ‌ها'' تنها شامل تعدادی از راویان شخصیت اصلی رمان‌های قبلی است،  به همراه شخصیت‌های جدیدی که مدت کوتاهی ظاهر شدند. باقی شخصیت‌ها در کتاب پنجم، ''[[رقصی با اژدهایان]]''، بازگشتند.
== خلاصه داستان ==
{{مقاله اصلی|فصل ها#ضیافتی برای کلاغ ها{{!}}خلاصه فصل‌ها}}
''ضیافتی برای کلاغ‌ها'' داستان را از جایی ادامه می‌دهد که در ''یورش شمشیرها'' به پایان رسیده بود و به طور همزمان با اتفاقات کتاب بعدی، ''رقصی با اژدهایان'' همراه می‌شود. به نظر می‌رسد [[جنگ پنج پادشاه]] به پایان رسیده است. [[راب استارک]]، [[جافری براتیون]]، [[رنلی براتیون]] و [[بالون گریجوی]] مرده‌اند. پادشاه [[استنیس براتیون]] به [[دیوار]] گریخته است، جایی که [[جان اسنو]] به مقام لرد فرماندهی رسیده است. شاه [[تامن براتیون]]، برادر هشت ساله جافری براتیون، تحت مراقبت شدید مادرش، ملکه نایب السلطنه [[سرسی لنیستر]]، در [[بارانداز پادشاه]] حکمرانی می‌کند. لرد [[تایوین لنیستر]] به دست پسرش، [[تیریون]] و در هنگام فرارش از شهر کشته شده است. [[سانسا استارک]] تحت حفاظت [[پتایر بیلیش]] در دره پنهان شده است، در حالی پتایر که همسرش [[لایسا ارن]] را به قتل رسانده و خودش را لرد محافظ دره و محافظ [[رابرت ارن]] هشت ساله نامیده است.
این حوادث چندین ماه از سال {{تاریخک|300}} را پوشش می‌دهد.
=== در هفت پادشاهی ===
در شهر [[اولد تاون]]، [[استاد|نوآموز]] جوانی از [[سیتادل]] به اسم [[پیت]] شاه کلیدی را از یکی از استادان می‌دزد و آن را به فرد مرموزی که خود را [[کیمیاگر]] می‌نامد، می‌فروشد. پیت مدت کوتاهی پس از دریافت پول، در خیابان سقوط می‌کند.
در [[بارانداز پادشاه]]، مراسم تدفین [[تایوین لنیستر]] برگزار می‌شود. برخلاف میل [[سرسی]]، لرد [[میس تایرل]] تلاش می‌کند از موقعیتش برای قرار دادن خود به عنوان [[دست پادشاه]] استفاده کند و یکی از افراد خودش را از [[های گاردن]] در [[شورای کوچک]] قرار دهد. سرسی او را رد می‌کند و از عمویش [[کوان لنیستر|کوان]] می‌خواد که به عنوان دست خدمت کند. کوان می‌گوید که در صورتی مقام را قبول می‌کند که سرسی از نایب السلطنه بودن کناره گیری کند و به عنوان وارث تایوین به [[کسترلی راک]] بازگردد. سرسی با عصبانیت درخواست او را رد می‌کند و کوان برای کمک به پسرش [[لنسل لنیستر|لنسل]] در حکمرانی به قلعه جدیدش از [[دری]] در [[سرزمین های رودخانه]] از شهر می‌رود. در نهایت، سرسی [[هریس سویفت]] مطیع را به عنوان دست انتخاب می‌کند و باقی شورای کوچک را با وابستگان و نزدیکان خودش پر می‌کند، از جمله [[گایلس راسبی]] به عنوان ارباب سکه، [[آئورانه واترز]] به عنوان فرمانده‌‌‌ی ناوگان سلطنتی، و استاد مخلوع پیشین [[کایبرن]] را به عنوان ارباب زمزمه گران معرفی می‌کند.
در [[دیوار]]، [[سمول تارلی]] ماموریت جدیدی از جان اسنو دریافت می‌کند.او باید استاد آمون را از راه دریا به [[سیتادل]] در [[اولد تاون]] بازگرداند و در آرشیوهای آنجا درباره‌ی آدرها تحقیق کند. این اطلاعات می‌تواند در جنگ احتمالی پیش رو بسیار حیاتی باشد. دختر وحشی [[گیلی]] و [[دیرون]] خواننده نیز آن‌ها را همراهی خواهند کرد. جان مشغول بازسازی [[نگهبانان شب]] در پی [[نبرد کسل بلک]] است، و درباره ی نقشه [[ملیساندر]] برای سوزاندن [[منس ریدر]] زندانی در تلاش برای احیای اژدهایان سنگی نگران است. سم، ایمون و گیلی برای رفتن به آنسوی دریای باریک، یک کشتی به مقصد [[شهرهای آزاد|شهر آزاد]] براوس می‌گیرند، اما حال ایمون رو به وخامت می‌رود. گیلی در طی سفر گریه می‌کند، و ایمون فاش می‌کند که او مجبور شده است (مجددا برای دوری از آتش ملیساندر) بچه خودش را با بچه‌ی منس در دیوار عوض کند. در براوس، وضعیت ایمون وخیم‌تر می‌شود و آنها کشتی را که قرار بود آنها را به جنوب ببرد از دست می‌دهند. دیرون با خوانندگی پول در می‌آورد، اما آن را مرتبا خرج شراب و زنان هرزه می‌کند، و درنهایت از گروه جدا می‌شود. دیرون همچنین شایعاتی در شهر درباره‌ی اژدهای سه سر در [[میرین]] می‌شنود. م پس از آنکه دیرون را وحشیانه تهدید می‌کند، با یک فرد از [[جزایر تابستان]] ملاقات می‌کند که اژدهاهای [[دنریس تارگرین]] را در [[کارث]] دیده است. ایمون با استناد به این که کلمات پیشگویی جنیست رهبر را مشخص نکرده‌اند، به این باور می‌رسد که دنریس تحقق پیشگویی [[شاهزاده‌ی وعده داده شده]] است. او تصمیم می‌گیرد که به میرین سفر کند، و فرد اهل جزیره تابستان موافقت می‌کند که در سفرش آنها را به جنوب و به اولدتاون ببرد. در دریا، ایمون به علت کهولت سن می‌میرد. او در آخرین دستوراتش به سم می‌گوید که به استادان سیتادل بگوید که چه اتفاقاتی افتاده است و آنها را توجیه کند که برای دنریس کمک بفرستند. گیلی و سم در راه به یکدیگر علاقه‌مند می‌شوند.
[[برین از تارث]] به جستجویش برای پیدا کردن سانسا ادامه می‌دهد. [[پادریک پین]]، ملازم سابق تیریون، او را تعقیب می‌کند و او نیز در نهایت با همراهی او موافقت می‌کند. آنها برای عبور از شمال از شهر [[داسکندیل]] عبور می‌کنند و در آنجا با ارتش تارلی تحت فرماندهی [[رندیل تارلی]] رو در رو می‌شوند و آشنای قدیمی برین، سر [[هایل هانت]] به آنها می‌پیوندد. جستجوهای برین آنها را به [[دماغه شکاف پنجه]] می‌کشاند، جایی که او چندین نفر از هنرپیشگان خونخوار را که اکنون که پراکنده شده‌اند، می‌کشد، و به سپتی در دهانه رود ترایدنت می‌رسد. برادر بزرگتر سپت به او می‌گوید که او [[سندور گلکان]] را در حال مرگ در زیر درختی پیدا کرده است ودر یافته که او همراه آریا استارک بوده که از ساحل فرار کرده است. یگیری‌های برین او را به [[میدن پول]] و [[سالت پنز]] می‌رساند، اما او نمی‌تواند نشانی از آریا بیابد. گروه او به بازماندگان [[انجمن برادری بدون پرچم]] برمی‌خوردند، که آنها را سیر می‌کنند. [[توروس از میر]] به او می‌گوید که [[بریک دانداریون]] مرده، و جان قرضی‌اش را برای نجات فرد دیگری از دست داده است. آن‌ها او را به نزد کتلین نامرده، که لقب «بانوی سنگدل» را به او داده‌اند، می‌برند. کتلین معتقد است که برین با آزاد کردن جیمی بدون اینکه دخترانش را برگرداند به او خیانت کرده است. او به برین شانس نجات جانش را با کشتن جیمی می‌دهد؛ اما وقتی برین سرباز می‌زند، بانوی سنگدل دستور اعدام او، پادریک و هانت را می‌دهد. در همان حال که آنها از طناب دار آویزانند، «برین کلمه‌ای را فریاد می‌زند».
ناوگان [[پکستر ردواین]] از [[آربر]] به [[دراگون استون]] می‌رسد و قلعه تحت محاصره قرار می‌گیرد. در همان حال میس تایرل ارتشش را به جنوب و به سوی [[استورمز اند]] هدایت می‌کند تا یک بار و برای همیشه به ادعای وفادارن استنیس در جنوب پایان دهد. سرسی [[سپتون اعظم]] را به قتل می‌رساند تا بتواند او را با فردی وفادار به خودش جایگزین کند، اما مشخص می‌شود که فرد تازه وارد فرد متعصب بسیار سختگیری است که از حمایت بازماندگان جنگ که اکنون در شهر ازدحام یافته اند، برخوردار است. او پیشنهاد می‌کند که تاج‌گذاری تامن را جلو بیاندازد و اگر سرسی [[محارب مذهب]] را مجددا بازسازی کند، بدهی‌های تاج و تخت به مذهب را فراموش کند. سرسی نیز می‌پذیرد.
در [[ایری]]، لیتل فینگر با تهدید چند لرد ناراضی [[دره]] مواجه می‌شود که از حاکمیت بالفعل او پس از مرگ لیدی لایسا ارن نارحت هستند. یکی از لردها که لیتل فینگر از قبل به او رشوه داده است، با بیرون کشیدن شمشیرش در طی مذاکره سنت شکنی می کند. لیتل فینگر از این توهین علیه لردها استفاده کرده و آن‌ها نیز در نهایت اجازه می‌دهند که او تا  سال آینده در مقام لرد محافظ لرد رابرت ارن کوچک باقی بماند. سپس، لیتل فینگر جزئیات حیله‌اش را با سانسا (که به عنوان دختر نامشروع او،آلایانه استون، جا زده شده) در میان می‌گذارد و از سرعت درک او از ظرافت و پیچیدگی‌های نقشه‌ تحت تاثیر قرار می‌گیرد. او به سانسا می گوید که اگر اتفاقی برای رابرت ارن خردسال بیافتد، ایری و اسم ارن به [[هارولد هاردینگ]]، که از برادرزاده‌های دور خاندان است، خواهد رسید و اگر هری و سانسا با هم ازدواج کنند، او به ارتشی دست می‌یابد که با آن می‌تواند مدعی وینترفل شود. ر مدتی که سانسا روی این مسئله فکر می‌کند، هوا رو به وخامت می‌رود، نشانه‌ی قابل اطمینانی که زمستان تقریبا به هفت پادشاهی رسیده است. خدمه‌ی ایری به [[دروازه های ماه|دروازه‌های ماه]] که در دامنه کوهی که ایری در آن قرار دارد نقل مکان می‌کنند. در طی حرکت سانسا با [[مایا استون]]، یکی از اولین دختران نامشروع شاه رابرت براتیون، دوست می‌شود. سانسا همچنین تبدیل به مادری جدید برای رابرت ارن بیمار می‌شود.
جیمی بارانداز پادشاه را ترک می‌کند تا در پایان دادن به [[محاصره ریورران|محاصره‌ی ریورران]] کمک کند، جایی که محاصره کنندگان [[خاندان فری|فری]] و [[خاندان لنیستر|لنیستر]] همچنان با مقاومت  عموی لرد ادمور تالی و قلعه‌بان ریورران، [[بریندن تالی|بریندن]] «بلک فیش» مواجه هستند. جیمی ادمور اسیر را از [[دوقلوها]] می‌آورد و قول می‌دهد در صورتی که بریندن تسلیم شود به او و ساکنان قلعه آسیبی نرسد. پس از یک محاصره‌ی طولانی و تلاش ناموفق فری‌ها با تهدید به اعدام ادمور، بریندن شرایطتسلیم جیمی را نمی‌پذیرد. جیمی ادمور را پایین آورده و با او برای تسلیم مذاکره می‌کند، چرا که او لرد واقعی قلعه است. ادمور به ریورران بازگردانده می‌شود، اما تسلیم قلعه را به مدت نصف روز به تعویق می‌اندازد و عمویش را از طریق دروازه‌های آبی ریورران فراری می‌دهد. جیمی با عصبانیت ادمور را تحت حفاظت سنگین به کسترلی راک می‌فرستد. [[امون فری]] جایگاه به عنوان لرد ریورران را در اختیار می‌گیرد. مدت کوتاهی پس از پایان محاصره، برف در سرزمین های رودخانه شروع به باریدن می‌کند. زمستان آمده است. جیمی همانجا متوجه می‌شود که دیگر زمانی برای برداشت محصول باقی نمانده است. هفت پادشاهی با چیزی که در راه است با سختی زیادی رو به رو خواهد شد.
[[آهن زادگان]] با تمام قوا به امتداد ساحل ریچ حمله می‌کنند، جزایر سپر را فتح کرده و در نهایت دهانه [[هانی واین]] و راه ورودی به اولد تاون را می‌بندند. [[مارجری تایرل]] و برادرش [[لوراس تایرل|لوراس]] با عصبانیت از سرسی کمک می‌خواهند، اما سرسی تمایلی نشان نمی‌دهد. او تنها درصورتی که دراگون استون در اختیارش باشد به لرد ردواین اجازه می‌دهد که با ناوگانش به محل زندگی‌اش رفته و آهن‌زادگان را نابود کند. لوراس حمله‌ای را به قلعه رهبری کرده و آن را تصرف می‌کند، اما گزارش شده که در طی حمله به شدت زخمی شده است. اعتراضات مارجری سرسی را عصبانی می‌کند، و باعث می‌شود که سرسی به نقشآینده‌ی او به  عنوان همسر تامن شک کند. او نقشه‌ای طرح می‌کند تا نشان دهد مارجری با یکی ازنگهبانان او خوابیده و به این ترتیب وجهه‌ی مارجری را در دید [[مذهب هفت|مذهب]] تخریب کند. اما از بخت بد زمانی که سپتون اعظم جدید برای فهمیدن واقعیت مسئله، نگهبان را شلاق می‌زند نقشه نتیجه معکوس می‌دهد، و او درباره کارهای ناشایست بسیار سرسی نیز اعتراف می‌کند. مذهب هم مارجری و هم سرسی را دستگیر می‌کند. کوان لنیستر به عنوان نایب السلطنه و دست فراخوانده می‌شود. درخواست سرسی برای بازگشت جیمی و دفاع از او بی پاسخ می‌ماند. با وجود آنکه مدت زمان کوتاهی از آغاز محاصره‌ی استورمز اند نگذشته بود میس تایرل به آن پایان داده و به پایتخت بازمی‌گردد تا از سرنوشت دخترش مطلع شود و در همین زمان که رندیل تارلی از شمال به سمت شهر می‌آید. در عین حال آئورانه واترز با ناوگان سلطنتی تازه‌ساز می گریزد.
کشتی سم که به سختی از مهاجمان آهن‌زاده دوری کرده، به اولدتاون می‌رسد. آن‌ها متوجه می‌شوند که آهن زادگان به مناطقی در آربر حمله کرده و آن ها را تحت اختیار گرفته‌اند و در تلاشی ناموفق سعی در به آتش کشیدن لنگرگاه اولد تاون داشته‌اند. سم به سیتادل می‌رود اما استاد اعظم [[ماروین]] جلویش را می‌گیرد. ماروین به او می‌گوید که دیگر استادان اعظم با حرف‌های او راجع به دنریس تحت تاثیر قرار نمی‌گیرند. وقتی سم می‌پرسد که ماروین از کجا می‌دانسته که او می‌آید، ماروین می‌گوید که سیتادل چندین شمع آبسیدین باستانی والریایی در اختیار دارد، که از طریق آن می‌توانند چیزهایی از دوردست را ببینند. ماروین می‌گوید که نزدیک دو قرن پیش استادان در کشتن آخرین اژدهایان دست داشتند تا دنیا را برای همیشه از شر جادو رهایی دهند، اما جادو مجددا در حال بازگشت است. ماروین به سرعت آنجا را به مقصد [[خلیج برده داران]] ترک می‌کند و به سم می‌گوید که سخت و سریع درس بخواند چرا که دیوار به خدماتش نیاز خواهد داشت. سم با دو دانش آموز به نام [[آلراس]] ابوالهول و پیت همراه می‌شود.
=== در شهر آزاد براووس ===
[[آریا استارک]] [[خانه سیاه و سفید]]، معبد خدای بی‌نهایت چهره را پیدا می‌کند. در آنجا آریا به عنوان نوآموز وارد شکیلات [[مردان بی چهره|مردان بی‌چهره]] می‌شود. او درمی‌یابد که مردان بی چهره فقط یک گروه از قاتلان بامهارت نیستند، بلکه یک فرقه‌ی مذهبی هستند که قدمت آنها به پیش از [[سرنوشت شوم والریا]] می‌رسد. آنها قتل‌هایشان را یک آیین مذهبی مقدس برای خدایشان، خدای مرگ، می‌دانند. به دلیل اینکه مردان بی‌چهره هیچ هویت واقعی ندارند، آریا هویت [[گربه کانال ها|گربه‌ی کانال‌ها]] را اختیار کرده و به چهره‌ی آشنایی در شهر تبدیل می‌شود. هر چند که گاهی اوقات هویت واقعی‌اش خودنمایی می‌کند. او شمشیرش [[نیدل]] را به جای دور انداختن پنهان می‌کند و بعدا [[دیرون]] را برای شکستن سوگندش به [[نگهبانان شب]]  می‌کشد. راهب خانه سیاه و سفید او را به دلایلی نابینا می‌کند، اما مشخص نیست که این کار بخشی از آموزش‌های اوست یا تنبیهی است به دلیل سرپیچی‌هایش.
=== در جزایر آهن ===
در پی مرگ پادشاه [[بیلون گریجوی]]، [[ایرون گریجوی|ایرون دمپ اِر]]، کوچکترین برادر بیلون و مورد احترام‌ترین راهب [[خدای مغروق]]، [[شورای پادشاهی]] (Kingsmoot) تشکیل می‌دهد. به دلیل اسارت [[تیان گریجوی]] از سوی [[خاندان بولتون|بولتون‌ها]] در [[درد فورت]]، قوی‌ترین کاندیداها برادران بیلون [[ویکتاریون گریجوی|ویکتاریون]] و [[یورون گریجوی|یورون چشم زاغی]] هستند؛ که البته یورون به تازگی از غارت در شرق بازگشته است. [[آشا گریجوی]]، دختر بیلون، بر خلاف جنسیتش برای به دست آوردن [[تخت دریاسنگ]] تلاش می‌کند. شورا در بین سه نفر به بن بست می‌رسد تا اینکه یورون برنامه‌اش را برای به دست آوردن کنترل اژدهایان دنریس به وسیله جادو و حکمرانی بر وستروس را فاش می‌کند. شورا یورون را پادشاه اعلام می‌کند و آشا با کشتی‌اش به سمت شمال رفته و ناپدید می‌شود. ایرون، که یورون را خدانشناس می‌داند، از آنجا می‌رود تا حمایت بیشتری علیه او به دست آورد.
یورون لشکرکشی جاه طلبانه‌ای را علیه [[ریچ]] آغاز می‌کند؛ او کشتی‌هایی را تحت فرمان برادرش ویکتاریون روانه می‌کند تا [[جزایر سپر]] را فتح کرده و ساحل را غارت کنند. هرچند اشتهای اولیه برای غارت با حملات اولیه به وستروس ارضا می‌شوداما به تدریج پشتیبانی برای سفر یورون به [[آنسوی دریای باریک]] و تسلط او بر آهن زادگان تحلیل می‌رود. او درمی‌یابد که باید بماند و کنترلش را تحکیم بخشد. ویکتاریون می‌پذیرد که به [[خلیج برده دارن|خلیج برده‌داران]] برود و پیشنهاد ازدواج یورون را به دنریس برساند. هرچند، ویکتاریون از یورون به دلیل اینکه با همسرش رابطه داشته  متنفر است، اما تصمیم می‌گیرد که با به دست آوردن دنریس از او انتقام بگیرد.
=== در دورن ===
در [[سان اسپیر]]، پایتخت [[دورن]]،اخبار مبنی بر مرگ [[ابرین مارتل]] به دست [[گرگور کلگان]] به گوش می‌رسد، هرچند که گرگور در همان نبرد به شکل مرگباری زخمی شده است. دختران نامشروع ابرین، [[مارهای شنزار]]، برنامه های مختلفی برای انتقام پیشنهاد می‌دهند، از جمله حمله به اولد تاون و غارت ریچ. شاهزاده [[دوران مارتل]] همه‌ی آن‌ها را زندانی می‌کند تا از انجام اعمال شتاب زده از سوی آن‌ها جلوگیری کند و  وفاداری‌اش را به بارانداز پادشاه اعلام می‌کند. بزرگترین دختر و وارثش، [[آریانه مارتل|آریانه]] از ضعف پدرش  بیزار است و مشکوک به این است که پدرش ترجیح می‌دهد که جایگاه او را به عنوان وارث به برادرش [[کویینتین مارتل|کویینتین]]بدهد؛ برادری که خبر رسیدهدر پی ماموریتی نامعلوم به شرق رفته است. شاهزاده [[میرسلا براتیون]]، خواهر بزرگتر شاه تامن، در سان اسپیر است چرا که با [[تریستان مارتل]] نامزد شده است. آریانه برنامه دارد که میرسلا را با توجه به قانون دورن به عنوان ملکه هفت پادشاهی تاج‌گذاری کند و جنگ را مجددا شعله‌ور کند. سر [[اریس اوکهارت]]، [[گارد پادشاه]]ی که از میرسلا محافظت می‌کند، در نبرد تن به تن کشته و میرسلا زخمی می‌شود.آریانه نیز برای اعمالش زندانی می‌شود.
شاهزاده دوران در نهایت اجازه می‌دهد دخترش با او ملاقات کند و از شکایاتش مطلع شود. او توضیح می‌دهد زمانیکه از کوئینتین می‌خواسته که به عنوان شاهزاده‌ی دورن دنباله‌روی او باشد، نقشه بزرگتری برای آریانه در سر داشته است: او قرار بوده که ملکه‌ی تمام وستروس شود. آریانه گیج می‌شود، اما متوجه می‌شود که دوران قصد داشته او را به ازدواج [[ویسریس تارگرین]] دربیاورد، اما [[قرار مخفی ازدواج|آن نقشه]] وقتی [[دروگو]] ویسریس را می‌کشد منتفی می‌شود. اما حالا برنامه تغییر کرده است. کوئینتین در راه [[خلیج برده داران]] است تا علاقه قلبی خاندان مارتل را به چنگ آورد: «[[خاندان تارگرین|خون و آتش]]».
== شخصیت‌ها ==
قصه از دید ۱۲ [[شخصیت اصلی]] و همچون سایر جلدها، یک شخصیت راوی مقدمه، روایت می‌شود:
* مقدمه: پیت، نوآموزی در سیتادل.
* پیام‌آور، مرد مغروق: [[ایرون گریجوی|ایرون «دمپ اِر» گریجوی]]
* فرمانده نگهبانان: [[آریو هوتاه]]، فرمانده نگهبانان پرنس [[دوران مارتل]] در دورن.
* ملکه نایب‌السلطنه، [[سرسی لنیستر]].
* [[برین از تارث|لیدی برین، دوشیزه‌ی تارث]].
* [[سمول تارلی]]
* [[آریا استارک]]، بعدها با نام «گربه‌ی کانال‌ها» شناخته می‌شود.
* سر [[جیمی لنیستر]]، لرد فرمانده‌ی گارد پادشاه.
* [[سانسا استارک]]، ه تظاهر می‌کند دختر نامشروع لرد [[پتایر بیلیش]]، «آلایانه استون» است (نام بعضی از فصل‌های او نیز به همین نام است).
* دختر کراکن، [[آشا گریجوی]]، دختر پادشاه بیلون گریجوی.
* شوالیه‌ی لکه‌دار: سر [[اریس اوکهارت]] از گارد پادشاه.
* کاپیتان آهن، غارتگر: [[ویکتاریون گریجوی]]، برادر پادشاه بیلون.
* ملکه‌ساز، شاهزاده‌ی در برج: [[آریانه مارتل]]، پرنسس دورن.
== تاخیر در انتشار ==
== اشارات و ارجاعات به دیگر آثار ==
== جوایز و نامزدی‌ها ==
== دیگر نسخه‌ها ==
=== ترجمه‌ها ===
{{آثار مارتین}}
{{نایا}}
== منابع و یادداشت‌ها ==
{{منابع|2}}
[[رده:کتاب ها]]
[[en:A Feast for Crows]]
[[en:A Feast for Crows]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ آوریل ۲۰۱۵، ساعت ۱۱:۵۶

UnderConstructionOrange.png
در حال ترجمه
این موضوع توسط کاربر:نگار در حال ترجمه است.
این الگو برای این قرار داده شده است که سایر اعضا به صورت موازی این مقاله را ترجمه نکنند.
ضیافتی برای کلاغ‌ها
AFeastForCrows.jpg
طرح روی جلد سخت ایالات متحده
نویسنده جرج آر. آر. مارتین
عنوان اصلی A Feast for Crows
مترجم رویا خادم الرضا (نشر ویدا)
کشور یالات متحده
زبان انگلیسی
ژانر رمان فانتزی
ناشر بانتام بوکس (آمریکا)
ویجر بوکس (انگلستان)
نشر ویدا (ایران)
تاریخ نشر کتاب اصلی ۸ نوامبر ۲۰۰۵ (آمریکا)
۱۷ اکتبر ۲۰۰۵ (نگلستان)
انواع در دسترس چاپی (جلد سخت و جلد کاغذیکتاب صوتی، کتاب الکترونیک
تعداد صفحات ۷۵۳ (جلد سخت آمریکا)
۷۰۴ (جلد سخت انگلستان)
۱۱۰۴ (جلد کاغذی آمریکا)
شابک ISBN 0-553-80150-3 (جلد سخت آمریکا)
ISBN 0-00-224743-7 (جلد سخت انگلستان)
ISBN 0-553-58202-X (جلد کاغذی آمریکا)
کتاب قبلی در مجموعه یورش شمشیرها
کتاب بعدی در مجموعه رقصی با اژدهایان
توجه: این صفحه حوادث مربوط به کتاب چهارم را پوشش می‌دهد که ممکن است برای بسیاری از خوانندگان اسپویل محسوب شود.

ضیافتی برای کلاغ‌ها چهارمین کتاب از هفت کتاب برنامه‌ریزی شده برای نغمه‌ای از یخ و آتش است؛ مجموعه ای فانتزی حماسی اثر نویسنده‌ی آمریکایی جرج آر. آر. مارتین. این کتاب نخستین بار در 17 اکتبر 2005 در انگلستان منتشر شد و نسخه‌ی آمریکایی آن که در 8 نوامبر همان سال وارد بازار شد. هر چند کتاب، قبل از زمان انتشار در چندین کتاب فروشی در انگلستان به نمایش درآمد. انتشار کتاب در پی رمان کوتاهی به نام بازوان کراکن صورت گرفته که شامل چهار فصل جزایر آهن با هم می‌باشد. بازوان کراکن در نسخه ماه آگوست 2002 مجله‌ی اژدها انتشار یافت. در کتاب کوتاه دیگری سه فصل دنریس در نمایشگاه تخصصی بوک‌اکسپو سال 2005 منتشر شد. با این حال این فصل‌ها در نهایت به کتاب پنجم، رقصی با اژدهایان، انتقال یافتند.

همانند کتاب قبلی یورش شمشیرها، ضیافتی برای کلاغ‌ها نیز نامزد دریافت جایزه‌ی هیوگو، یکی از دو جایزه معتبر در ژانرهای علمی تخیلی و فانتزی، برای بهترین رمان شد، اما در بالوت 2006 جایزه را به کتاب اسپینِ رابرت چارلز ویلسون واگذار کرد. ضیافتی برای کلاغ‌ها اولین رمان در صدر لیست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز بود، عنوانی که پیش از این تنها فانتزی‌نویسانی چون دیوید ادینگز، رابرت جردن، و نیل گیمن به دست آورده بودند.

با توجه به پیچیدگی‌هایی که در پروسه‌ی نوشتن پیش آمد، ضیافتی برای کلاغ‌ها تنها شامل تعدادی از راویان شخصیت اصلی رمان‌های قبلی است، به همراه شخصیت‌های جدیدی که مدت کوتاهی ظاهر شدند. باقی شخصیت‌ها در کتاب پنجم، رقصی با اژدهایان، بازگشتند.

خلاصه داستان

مقاله اصلی: خلاصه فصل‌ها

ضیافتی برای کلاغ‌ها داستان را از جایی ادامه می‌دهد که در یورش شمشیرها به پایان رسیده بود و به طور همزمان با اتفاقات کتاب بعدی، رقصی با اژدهایان همراه می‌شود. به نظر می‌رسد جنگ پنج پادشاه به پایان رسیده است. راب استارک، جافری براتیون، رنلی براتیون و بالون گریجوی مرده‌اند. پادشاه استنیس براتیون به دیوار گریخته است، جایی که جان اسنو به مقام لرد فرماندهی رسیده است. شاه تامن براتیون، برادر هشت ساله جافری براتیون، تحت مراقبت شدید مادرش، ملکه نایب السلطنه سرسی لنیستر، در بارانداز پادشاه حکمرانی می‌کند. لرد تایوین لنیستر به دست پسرش، تیریون و در هنگام فرارش از شهر کشته شده است. سانسا استارک تحت حفاظت پتایر بیلیش در دره پنهان شده است، در حالی پتایر که همسرش لایسا ارن را به قتل رسانده و خودش را لرد محافظ دره و محافظ رابرت ارن هشت ساله نامیده است.

این حوادث چندین ماه از سال 300 را پوشش می‌دهد.


در هفت پادشاهی

در شهر اولد تاون، نوآموز جوانی از سیتادل به اسم پیت شاه کلیدی را از یکی از استادان می‌دزد و آن را به فرد مرموزی که خود را کیمیاگر می‌نامد، می‌فروشد. پیت مدت کوتاهی پس از دریافت پول، در خیابان سقوط می‌کند.

در بارانداز پادشاه، مراسم تدفین تایوین لنیستر برگزار می‌شود. برخلاف میل سرسی، لرد میس تایرل تلاش می‌کند از موقعیتش برای قرار دادن خود به عنوان دست پادشاه استفاده کند و یکی از افراد خودش را از های گاردن در شورای کوچک قرار دهد. سرسی او را رد می‌کند و از عمویش کوان می‌خواد که به عنوان دست خدمت کند. کوان می‌گوید که در صورتی مقام را قبول می‌کند که سرسی از نایب السلطنه بودن کناره گیری کند و به عنوان وارث تایوین به کسترلی راک بازگردد. سرسی با عصبانیت درخواست او را رد می‌کند و کوان برای کمک به پسرش لنسل در حکمرانی به قلعه جدیدش از دری در سرزمین های رودخانه از شهر می‌رود. در نهایت، سرسی هریس سویفت مطیع را به عنوان دست انتخاب می‌کند و باقی شورای کوچک را با وابستگان و نزدیکان خودش پر می‌کند، از جمله گایلس راسبی به عنوان ارباب سکه، آئورانه واترز به عنوان فرمانده‌‌‌ی ناوگان سلطنتی، و استاد مخلوع پیشین کایبرن را به عنوان ارباب زمزمه گران معرفی می‌کند.

در دیوار، سمول تارلی ماموریت جدیدی از جان اسنو دریافت می‌کند.او باید استاد آمون را از راه دریا به سیتادل در اولد تاون بازگرداند و در آرشیوهای آنجا درباره‌ی آدرها تحقیق کند. این اطلاعات می‌تواند در جنگ احتمالی پیش رو بسیار حیاتی باشد. دختر وحشی گیلی و دیرون خواننده نیز آن‌ها را همراهی خواهند کرد. جان مشغول بازسازی نگهبانان شب در پی نبرد کسل بلک است، و درباره ی نقشه ملیساندر برای سوزاندن منس ریدر زندانی در تلاش برای احیای اژدهایان سنگی نگران است. سم، ایمون و گیلی برای رفتن به آنسوی دریای باریک، یک کشتی به مقصد شهر آزاد براوس می‌گیرند، اما حال ایمون رو به وخامت می‌رود. گیلی در طی سفر گریه می‌کند، و ایمون فاش می‌کند که او مجبور شده است (مجددا برای دوری از آتش ملیساندر) بچه خودش را با بچه‌ی منس در دیوار عوض کند. در براوس، وضعیت ایمون وخیم‌تر می‌شود و آنها کشتی را که قرار بود آنها را به جنوب ببرد از دست می‌دهند. دیرون با خوانندگی پول در می‌آورد، اما آن را مرتبا خرج شراب و زنان هرزه می‌کند، و درنهایت از گروه جدا می‌شود. دیرون همچنین شایعاتی در شهر درباره‌ی اژدهای سه سر در میرین می‌شنود. م پس از آنکه دیرون را وحشیانه تهدید می‌کند، با یک فرد از جزایر تابستان ملاقات می‌کند که اژدهاهای دنریس تارگرین را در کارث دیده است. ایمون با استناد به این که کلمات پیشگویی جنیست رهبر را مشخص نکرده‌اند، به این باور می‌رسد که دنریس تحقق پیشگویی شاهزاده‌ی وعده داده شده است. او تصمیم می‌گیرد که به میرین سفر کند، و فرد اهل جزیره تابستان موافقت می‌کند که در سفرش آنها را به جنوب و به اولدتاون ببرد. در دریا، ایمون به علت کهولت سن می‌میرد. او در آخرین دستوراتش به سم می‌گوید که به استادان سیتادل بگوید که چه اتفاقاتی افتاده است و آنها را توجیه کند که برای دنریس کمک بفرستند. گیلی و سم در راه به یکدیگر علاقه‌مند می‌شوند.

برین از تارث به جستجویش برای پیدا کردن سانسا ادامه می‌دهد. پادریک پین، ملازم سابق تیریون، او را تعقیب می‌کند و او نیز در نهایت با همراهی او موافقت می‌کند. آنها برای عبور از شمال از شهر داسکندیل عبور می‌کنند و در آنجا با ارتش تارلی تحت فرماندهی رندیل تارلی رو در رو می‌شوند و آشنای قدیمی برین، سر هایل هانت به آنها می‌پیوندد. جستجوهای برین آنها را به دماغه شکاف پنجه می‌کشاند، جایی که او چندین نفر از هنرپیشگان خونخوار را که اکنون که پراکنده شده‌اند، می‌کشد، و به سپتی در دهانه رود ترایدنت می‌رسد. برادر بزرگتر سپت به او می‌گوید که او سندور گلکان را در حال مرگ در زیر درختی پیدا کرده است ودر یافته که او همراه آریا استارک بوده که از ساحل فرار کرده است. یگیری‌های برین او را به میدن پول و سالت پنز می‌رساند، اما او نمی‌تواند نشانی از آریا بیابد. گروه او به بازماندگان انجمن برادری بدون پرچم برمی‌خوردند، که آنها را سیر می‌کنند. توروس از میر به او می‌گوید که بریک دانداریون مرده، و جان قرضی‌اش را برای نجات فرد دیگری از دست داده است. آن‌ها او را به نزد کتلین نامرده، که لقب «بانوی سنگدل» را به او داده‌اند، می‌برند. کتلین معتقد است که برین با آزاد کردن جیمی بدون اینکه دخترانش را برگرداند به او خیانت کرده است. او به برین شانس نجات جانش را با کشتن جیمی می‌دهد؛ اما وقتی برین سرباز می‌زند، بانوی سنگدل دستور اعدام او، پادریک و هانت را می‌دهد. در همان حال که آنها از طناب دار آویزانند، «برین کلمه‌ای را فریاد می‌زند».

ناوگان پکستر ردواین از آربر به دراگون استون می‌رسد و قلعه تحت محاصره قرار می‌گیرد. در همان حال میس تایرل ارتشش را به جنوب و به سوی استورمز اند هدایت می‌کند تا یک بار و برای همیشه به ادعای وفادارن استنیس در جنوب پایان دهد. سرسی سپتون اعظم را به قتل می‌رساند تا بتواند او را با فردی وفادار به خودش جایگزین کند، اما مشخص می‌شود که فرد تازه وارد فرد متعصب بسیار سختگیری است که از حمایت بازماندگان جنگ که اکنون در شهر ازدحام یافته اند، برخوردار است. او پیشنهاد می‌کند که تاج‌گذاری تامن را جلو بیاندازد و اگر سرسی محارب مذهب را مجددا بازسازی کند، بدهی‌های تاج و تخت به مذهب را فراموش کند. سرسی نیز می‌پذیرد.

در ایری، لیتل فینگر با تهدید چند لرد ناراضی دره مواجه می‌شود که از حاکمیت بالفعل او پس از مرگ لیدی لایسا ارن نارحت هستند. یکی از لردها که لیتل فینگر از قبل به او رشوه داده است، با بیرون کشیدن شمشیرش در طی مذاکره سنت شکنی می کند. لیتل فینگر از این توهین علیه لردها استفاده کرده و آن‌ها نیز در نهایت اجازه می‌دهند که او تا سال آینده در مقام لرد محافظ لرد رابرت ارن کوچک باقی بماند. سپس، لیتل فینگر جزئیات حیله‌اش را با سانسا (که به عنوان دختر نامشروع او،آلایانه استون، جا زده شده) در میان می‌گذارد و از سرعت درک او از ظرافت و پیچیدگی‌های نقشه‌ تحت تاثیر قرار می‌گیرد. او به سانسا می گوید که اگر اتفاقی برای رابرت ارن خردسال بیافتد، ایری و اسم ارن به هارولد هاردینگ، که از برادرزاده‌های دور خاندان است، خواهد رسید و اگر هری و سانسا با هم ازدواج کنند، او به ارتشی دست می‌یابد که با آن می‌تواند مدعی وینترفل شود. ر مدتی که سانسا روی این مسئله فکر می‌کند، هوا رو به وخامت می‌رود، نشانه‌ی قابل اطمینانی که زمستان تقریبا به هفت پادشاهی رسیده است. خدمه‌ی ایری به دروازه‌های ماه که در دامنه کوهی که ایری در آن قرار دارد نقل مکان می‌کنند. در طی حرکت سانسا با مایا استون، یکی از اولین دختران نامشروع شاه رابرت براتیون، دوست می‌شود. سانسا همچنین تبدیل به مادری جدید برای رابرت ارن بیمار می‌شود.

جیمی بارانداز پادشاه را ترک می‌کند تا در پایان دادن به محاصره‌ی ریورران کمک کند، جایی که محاصره کنندگان فری و لنیستر همچنان با مقاومت عموی لرد ادمور تالی و قلعه‌بان ریورران، بریندن «بلک فیش» مواجه هستند. جیمی ادمور اسیر را از دوقلوها می‌آورد و قول می‌دهد در صورتی که بریندن تسلیم شود به او و ساکنان قلعه آسیبی نرسد. پس از یک محاصره‌ی طولانی و تلاش ناموفق فری‌ها با تهدید به اعدام ادمور، بریندن شرایطتسلیم جیمی را نمی‌پذیرد. جیمی ادمور را پایین آورده و با او برای تسلیم مذاکره می‌کند، چرا که او لرد واقعی قلعه است. ادمور به ریورران بازگردانده می‌شود، اما تسلیم قلعه را به مدت نصف روز به تعویق می‌اندازد و عمویش را از طریق دروازه‌های آبی ریورران فراری می‌دهد. جیمی با عصبانیت ادمور را تحت حفاظت سنگین به کسترلی راک می‌فرستد. امون فری جایگاه به عنوان لرد ریورران را در اختیار می‌گیرد. مدت کوتاهی پس از پایان محاصره، برف در سرزمین های رودخانه شروع به باریدن می‌کند. زمستان آمده است. جیمی همانجا متوجه می‌شود که دیگر زمانی برای برداشت محصول باقی نمانده است. هفت پادشاهی با چیزی که در راه است با سختی زیادی رو به رو خواهد شد.

آهن زادگان با تمام قوا به امتداد ساحل ریچ حمله می‌کنند، جزایر سپر را فتح کرده و در نهایت دهانه هانی واین و راه ورودی به اولد تاون را می‌بندند. مارجری تایرل و برادرش لوراس با عصبانیت از سرسی کمک می‌خواهند، اما سرسی تمایلی نشان نمی‌دهد. او تنها درصورتی که دراگون استون در اختیارش باشد به لرد ردواین اجازه می‌دهد که با ناوگانش به محل زندگی‌اش رفته و آهن‌زادگان را نابود کند. لوراس حمله‌ای را به قلعه رهبری کرده و آن را تصرف می‌کند، اما گزارش شده که در طی حمله به شدت زخمی شده است. اعتراضات مارجری سرسی را عصبانی می‌کند، و باعث می‌شود که سرسی به نقشآینده‌ی او به عنوان همسر تامن شک کند. او نقشه‌ای طرح می‌کند تا نشان دهد مارجری با یکی ازنگهبانان او خوابیده و به این ترتیب وجهه‌ی مارجری را در دید مذهب تخریب کند. اما از بخت بد زمانی که سپتون اعظم جدید برای فهمیدن واقعیت مسئله، نگهبان را شلاق می‌زند نقشه نتیجه معکوس می‌دهد، و او درباره کارهای ناشایست بسیار سرسی نیز اعتراف می‌کند. مذهب هم مارجری و هم سرسی را دستگیر می‌کند. کوان لنیستر به عنوان نایب السلطنه و دست فراخوانده می‌شود. درخواست سرسی برای بازگشت جیمی و دفاع از او بی پاسخ می‌ماند. با وجود آنکه مدت زمان کوتاهی از آغاز محاصره‌ی استورمز اند نگذشته بود میس تایرل به آن پایان داده و به پایتخت بازمی‌گردد تا از سرنوشت دخترش مطلع شود و در همین زمان که رندیل تارلی از شمال به سمت شهر می‌آید. در عین حال آئورانه واترز با ناوگان سلطنتی تازه‌ساز می گریزد.

کشتی سم که به سختی از مهاجمان آهن‌زاده دوری کرده، به اولدتاون می‌رسد. آن‌ها متوجه می‌شوند که آهن زادگان به مناطقی در آربر حمله کرده و آن ها را تحت اختیار گرفته‌اند و در تلاشی ناموفق سعی در به آتش کشیدن لنگرگاه اولد تاون داشته‌اند. سم به سیتادل می‌رود اما استاد اعظم ماروین جلویش را می‌گیرد. ماروین به او می‌گوید که دیگر استادان اعظم با حرف‌های او راجع به دنریس تحت تاثیر قرار نمی‌گیرند. وقتی سم می‌پرسد که ماروین از کجا می‌دانسته که او می‌آید، ماروین می‌گوید که سیتادل چندین شمع آبسیدین باستانی والریایی در اختیار دارد، که از طریق آن می‌توانند چیزهایی از دوردست را ببینند. ماروین می‌گوید که نزدیک دو قرن پیش استادان در کشتن آخرین اژدهایان دست داشتند تا دنیا را برای همیشه از شر جادو رهایی دهند، اما جادو مجددا در حال بازگشت است. ماروین به سرعت آنجا را به مقصد خلیج برده داران ترک می‌کند و به سم می‌گوید که سخت و سریع درس بخواند چرا که دیوار به خدماتش نیاز خواهد داشت. سم با دو دانش آموز به نام آلراس ابوالهول و پیت همراه می‌شود.

در شهر آزاد براووس

آریا استارک خانه سیاه و سفید، معبد خدای بی‌نهایت چهره را پیدا می‌کند. در آنجا آریا به عنوان نوآموز وارد شکیلات مردان بی‌چهره می‌شود. او درمی‌یابد که مردان بی چهره فقط یک گروه از قاتلان بامهارت نیستند، بلکه یک فرقه‌ی مذهبی هستند که قدمت آنها به پیش از سرنوشت شوم والریا می‌رسد. آنها قتل‌هایشان را یک آیین مذهبی مقدس برای خدایشان، خدای مرگ، می‌دانند. به دلیل اینکه مردان بی‌چهره هیچ هویت واقعی ندارند، آریا هویت گربه‌ی کانال‌ها را اختیار کرده و به چهره‌ی آشنایی در شهر تبدیل می‌شود. هر چند که گاهی اوقات هویت واقعی‌اش خودنمایی می‌کند. او شمشیرش نیدل را به جای دور انداختن پنهان می‌کند و بعدا دیرون را برای شکستن سوگندش به نگهبانان شب می‌کشد. راهب خانه سیاه و سفید او را به دلایلی نابینا می‌کند، اما مشخص نیست که این کار بخشی از آموزش‌های اوست یا تنبیهی است به دلیل سرپیچی‌هایش.

در جزایر آهن

در پی مرگ پادشاه بیلون گریجوی، ایرون دمپ اِر، کوچکترین برادر بیلون و مورد احترام‌ترین راهب خدای مغروق، شورای پادشاهی (Kingsmoot) تشکیل می‌دهد. به دلیل اسارت تیان گریجوی از سوی بولتون‌ها در درد فورت، قوی‌ترین کاندیداها برادران بیلون ویکتاریون و یورون چشم زاغی هستند؛ که البته یورون به تازگی از غارت در شرق بازگشته است. آشا گریجوی، دختر بیلون، بر خلاف جنسیتش برای به دست آوردن تخت دریاسنگ تلاش می‌کند. شورا در بین سه نفر به بن بست می‌رسد تا اینکه یورون برنامه‌اش را برای به دست آوردن کنترل اژدهایان دنریس به وسیله جادو و حکمرانی بر وستروس را فاش می‌کند. شورا یورون را پادشاه اعلام می‌کند و آشا با کشتی‌اش به سمت شمال رفته و ناپدید می‌شود. ایرون، که یورون را خدانشناس می‌داند، از آنجا می‌رود تا حمایت بیشتری علیه او به دست آورد.

یورون لشکرکشی جاه طلبانه‌ای را علیه ریچ آغاز می‌کند؛ او کشتی‌هایی را تحت فرمان برادرش ویکتاریون روانه می‌کند تا جزایر سپر را فتح کرده و ساحل را غارت کنند. هرچند اشتهای اولیه برای غارت با حملات اولیه به وستروس ارضا می‌شوداما به تدریج پشتیبانی برای سفر یورون به آنسوی دریای باریک و تسلط او بر آهن زادگان تحلیل می‌رود. او درمی‌یابد که باید بماند و کنترلش را تحکیم بخشد. ویکتاریون می‌پذیرد که به خلیج برده‌داران برود و پیشنهاد ازدواج یورون را به دنریس برساند. هرچند، ویکتاریون از یورون به دلیل اینکه با همسرش رابطه داشته متنفر است، اما تصمیم می‌گیرد که با به دست آوردن دنریس از او انتقام بگیرد.

در دورن

در سان اسپیر، پایتخت دورن،اخبار مبنی بر مرگ ابرین مارتل به دست گرگور کلگان به گوش می‌رسد، هرچند که گرگور در همان نبرد به شکل مرگباری زخمی شده است. دختران نامشروع ابرین، مارهای شنزار، برنامه های مختلفی برای انتقام پیشنهاد می‌دهند، از جمله حمله به اولد تاون و غارت ریچ. شاهزاده دوران مارتل همه‌ی آن‌ها را زندانی می‌کند تا از انجام اعمال شتاب زده از سوی آن‌ها جلوگیری کند و وفاداری‌اش را به بارانداز پادشاه اعلام می‌کند. بزرگترین دختر و وارثش، آریانه از ضعف پدرش بیزار است و مشکوک به این است که پدرش ترجیح می‌دهد که جایگاه او را به عنوان وارث به برادرش کویینتینبدهد؛ برادری که خبر رسیدهدر پی ماموریتی نامعلوم به شرق رفته است. شاهزاده میرسلا براتیون، خواهر بزرگتر شاه تامن، در سان اسپیر است چرا که با تریستان مارتل نامزد شده است. آریانه برنامه دارد که میرسلا را با توجه به قانون دورن به عنوان ملکه هفت پادشاهی تاج‌گذاری کند و جنگ را مجددا شعله‌ور کند. سر اریس اوکهارت، گارد پادشاهی که از میرسلا محافظت می‌کند، در نبرد تن به تن کشته و میرسلا زخمی می‌شود.آریانه نیز برای اعمالش زندانی می‌شود.

شاهزاده دوران در نهایت اجازه می‌دهد دخترش با او ملاقات کند و از شکایاتش مطلع شود. او توضیح می‌دهد زمانیکه از کوئینتین می‌خواسته که به عنوان شاهزاده‌ی دورن دنباله‌روی او باشد، نقشه بزرگتری برای آریانه در سر داشته است: او قرار بوده که ملکه‌ی تمام وستروس شود. آریانه گیج می‌شود، اما متوجه می‌شود که دوران قصد داشته او را به ازدواج ویسریس تارگرین دربیاورد، اما آن نقشه وقتی دروگو ویسریس را می‌کشد منتفی می‌شود. اما حالا برنامه تغییر کرده است. کوئینتین در راه خلیج برده داران است تا علاقه قلبی خاندان مارتل را به چنگ آورد: «خون و آتش».

شخصیت‌ها

قصه از دید ۱۲ شخصیت اصلی و همچون سایر جلدها، یک شخصیت راوی مقدمه، روایت می‌شود:

تاخیر در انتشار

اشارات و ارجاعات به دیگر آثار

جوایز و نامزدی‌ها

دیگر نسخه‌ها

ترجمه‌ها

منابع و یادداشت‌ها