خاندان تارگرین
خاندان تارگرین | |
---|---|
نشان | یک اژدهای سه سر سرخ روی زمینه سیاه |
شعار | آتش و خون |
جایگاه | رد کیپ دراگون استون |
لرد فعلی | شهبانو دنریس تارگرین |
منطقه | بارانداز پادشاه والریا |
عنوان | شاه هفت پادشاهی فرمانروای اندال ها، روینارها و نخستین انسانها |
لرد بالا دست | ندارد |
شاخه ها | بلک فایر براتیون |
سلاح اجدادی | دارک سیستر |
بنیانگذار | اگان فاتح |
تاریخ شکل گیری | 0 (حدود 300 سال پیش) |
خاندان تارگرین (House Targaryen) یکی از خاندان های نجیب زاده از نژاد والریا (Valyrian descent) هستند که توانستند از نابودی والریا (Doom) نجات یابند. آنان سال ها در جزیره دراگون استون (Dragonstone) زندگی می کردند تا این که اگان تارگرین (Aegon Targaryen) و خواهرهایش سوار بر اژدهایانشان هفت پادشاهی را به زیر سلطه خود درآوردند. خاندان تارگرین به مدت سیصد سال به عنوان پادشاهان وستروس حکومت کردند تا این که در زمان شورش غاصب (War of the Usurper) سرنگون شدند. مقر آنان شهر مرکزی بارانداز پادشاه (King's Landing) و قلعهی جزیرهی دراگون استون بود.[۱]
فرهنگ
آداب و رسوم
نشان خاندان تارگرین یک اژدهای سه سر سرخ رنگ در حال دمیدن آتش روی زمینه سیاه است. اژدهای سه سر به اگان فاتح و دو خواهرش رینیس (Rhaenys) و ویسنیا (Visenya) اشاره میکند[۲][۳]، و شعار این خاندان «آتش و خون» است.[۴] شاهان تارگرین در شهر بارانداز پادشاه به تخت می نشستند، که مکانی بود که اگان و ارتشش نخستین بار پا به وستروس گذاشته و نخستین باروی خود را بنا کردند؛ اما با این وجود دراگون استون همچنان مقر سنتی وارث تاج و تخت باقی ماند.
خاندان تارگرین در طول تاریخ از خدایان والریا پیروی میکردند؛ اما اندک زمانی پیش از فتح هفت پادشاهی پرستش خدایان والریا را رها کرده و به آیین هفت (Faith of the Seven) که مذهب غالب در وستروس بود گرویدند. با این حال آنان همچنان به سنت والریایی ازدواج با محارم مبادرت می ورزیدند، و برادران با خواهران و یا با برادرزادگان و خواهرزادگان خود ازدواج می نمودند، و این گونه خود را از دیگر خاندان های اشراف زادهی وستروس جدا و برتر نگاه می داشتند.
جسد تارگرین ها پس از مرگ سوزانیده می شد.[۵]
ویژگی ها
عبارت «نژاد اژدها» (blood of the dragon) نشان دهنده آن چیزی است که به عنوان ویژگی ظاهری عمدهی تارگرین ها شناخته می شود: موهای طلایی-نقرهای و چشمان بنفش رنگ.
تارگرین ها از توانایی تحمل گرمای بیشتری نسبت به مردم معمولی برخوردار بودند، اما همه آنان به هیچ وجه نسبت به آتش کاملاً ایمن نبودند.[۶]
ویژگی مشخص دیگر تارگرین ها که به خاندان مشتق شده از آنان، خاندان بلک فایر (House Blackfyre) نیز به ارث رسیده بود، توانایی دیدن رویاهایی اخطار گونه بود.[۷] پیش از نابودی والریا، یکی از بزرگان والریا که اینار تارگرین (Aenar Targaryen) نام داشت، دختر دوشیزهای به نام دینیس (Daenys) داشت که رویاهایش موجب شد تا او دوازده سال پیش از نابودی والریا خانوادهاش را به دراگون استون نقل مکان کند. رویاهای او در کتابی به نام «نشانه ها و علامت ها» (Signs and Portents) که اکنون از دست رفته، گردآوری شده است.
احتمالاً به دلیل ازدواج با محارم، تارگرین ها مستعد دیوانگی بودند. از پادشاه جیهیریس دوم (Jaehaerys II) نقل شده است که هنگام تولد یک نوزاد تارگرین، خدایان سکه میاندازند تا تصمیم بگیرند که او بزرگ باشد یا دیوانه.[۸]
اژدهایان
مقاله اصلی: اژدها
تارگرین ها اربابان اژدها (Dragonlords) نامیده می شوند، و به نظر می رسد نسبت به هر انسان دیگری رابطهی نزدیک تری با اژدهایان دارند. اگان اول هنگام فتح وستروس اژدهایان را به مردم آن سرزمین شناساند، و تارگرین ها تا زمان مرگ آخرین اژدها در زمان پادشاهی اگان سوم «بلای جان اژدها» (Dragonbane) بر آنان سوار میشدند.
تارگرین ها برای مدت زمانی طولانی در دوران فرمانروایی شان بر هفت پادشاهی از اژدهایان نگهداری کردند. آنها برای سکونت اژدهایان سازهی گنبدی شکل عظیمی در بارانداز پادشاه ساختند که چالهی اژدها یا دراگون پیت (Dragonpit) نامیده می شود. اژدهایان جدید از تولید مثل سه اژدهای اصلی اگان یعنی وگار (Vhagar)، مراکسس (Meraxes) و بالریون (Balerion) رعبانگیز حاصل آمدند. کشته شدن اژدهایان در نبردها و ضعف پیشرونده آنان در نسل های بعدی موجب شد که جثهی این نژاد رفته رفته کوچکتر گردد. آخرین اژدها موجودی ناقص و نابارور بود که بسیار زود و در سن پایینی در گذشت. این که دقیقاً چه چیزی موجب شد تا واپسین اژدهایان این گونه منقرض شوند مشخص نیست. بر طبق یک افسانه این اگان سوم بود که آنان را مسموم کرد، اما استاد بزرگ ماروین (Archmaester Marwyn) اذعان کرده است که استادان به نحوی با این موضوع در ارتباط بودهاند. همچنین افراد دیگری ادعا دارند که نگهداری اژدهایان در مکان های بسته، حتی دراگون پیت، با طبیعت آنان ناسازگار بوده و موجب از رشد باز ماندن آنان شده است.
تاریخ
ریشه ها و فتوحات
خاندان تارگرین یکی از چهل خاندان نجیب زادهی والریا (Valyrian Freehold) بود، امپراتوری بزرگی که گسترهی آن بیشتر سرزمینهای قاره شرقی را در برمیگرفت و عملاً توسط این خاندان ها که اربابان اژدها نامیده میشدند فرمانروایی می شد. پس از این که به دختر اینار تارگرین سرکرده آنان، که دینیس رؤیابین (Daenys the Dreamer) نامیده میشد، رؤیاهایی مبنی بر نابودی قریب الوقوع والریا الهام شد، آنها به سوی غربیترین پایگاه مرزی تحت امر والریا، یعنی جزیرهی دراگون استون در نزدیکی سواحل شرقی وستروس راهی شدند و پنج اژدهای خود - من جمله بالریون - را نیز همراه خود بردند. دوازده سال پس از مستقر شدن اینار تارگرین در دراگون استون، رویدادهای ویرانگری بر والریا نازل گردید که منجر به سرنگونی این امپراتوری شد. تارگرین ها جزو مهم ترین خاندان های والریا محسوب نمی شدند، اما یکی از خاندان های انگشت شماری بودند که توانستند از نابودی والریا جان سالم به در ببرند، و نیز آنان تنها اژدهاسوارانی بودند که از این واقعه نجات یافتند. بعدها چهار تن از اژدهایان به دلایل نامعلومی، شاید درگیری درون خانوادگی درگذشتند؛ اما دوتای دیگر از تخمها متولد شدند: وگار و مراکسس.
پس از نابودی والریا، مردمان ولانتیس (Volantis) تارگرین ها را تحت فشار گذاشته بودند که به شرق رفته و با آنان متحد شوند، چرا که ولانتیسی ها قصد داشتند با غلبه بر دیگر جوامع باقی مانده از والریا (همان ها که امروزه شهرهای آزاد نامیده می شوند) حکومت والریا را دوباره احیا کنند. با این حال تارگرین ها به مدت یک قرن دیگر در دراگون استون باقی ماندند، تا این که اگان فاتح جوان جاه طلبی های خود را به سوی وستروس نشانه رفت. اما پیش از آن، او به سوی سرزمین های مورد مناقشه (Disputed Lands) پرواز کرد و در اتحادی علیه ولانتیسی ها شرکت نمود و بلند پروازیهای آنان را در هم کوبید.
اگان آرزو داشت هفت پادشاهی وستروس را تحت فرمانروایی یک نفر متحد کند، و آن یک نفر کسی نبود جز خودش. یکصد سال پس از نابودی والریا اگان همراه دو خواهر/همسرش رینیس و ویسنیا، اژدهایانشان و سپاهی کوچک، دراگون استون را ترک گفت، در دهانه رود بلک واتر (Blackwater Rush) به خشکی نشست و نبردهایش را برای تسخیر وستروس (Wars of Conquest) آغاز کرد. اگان در طی لشگرکشیهایش توسط سپتون اعظم (High Septon) در شهر اولد تاون (Oldtown) به عنوان پادشاه تقدیس شد، که این امر موجب یکی شدن هفت پادشاهی تحت فرمانروایی تارگرین ها بر تخت آهنین (Iron Throne) و آغاز سلسلهای شد که سیصد سال به طول انجامید. ناحیهای که تارگرین ها برای نخستین بار نبردشان را برای پیروزی آغاز کردند، مکان ساخت پایتخت جدیدشان، بارانداز پادشاه شد و دراگون استون به عنوان مقر وارث تاج و تخت برگزیده شد. ناحیهی اطراف این قلعه ها سرزمین پادشاهی (Crownlands) نامیده شد و خاندان های ساکن این نواحی مانند ولاریون ها (Velaryons)، دارکلین ها (Darklyns) و لردهای کرک کلاو پوینت (Crackclaw Point) از سرسخت ترین خاندان های وفادار به تارگرین ها شمرده می شدند. دیگر متحد نزدیک آنان خاندان براتیون (House Baratheon) بود، چرا که اگان برادر حرامزادهاش اوریس براتیون (Orys Baratheon) را به حکمرانی بر استورم لندز (Stormlands) گماشته بود.
دودمان آغازین و قیام پیروان نظامی مذهب هفت
با وجود ایمان آوردن به مذهب هفت، تارگرین ها خود را برتر از قوانین خدایان و انسان ها میپنداشتند؛ و همچنان از سنت والریایی ازدواج با محارم که از دیدگاه مذهب هفت گناهی بزرگ بود، پیروی می کردند. در واقع اگان با هر دو خواهرش ازدواج کرد. هنگامی که اگان 37 سال پس از ورودش به وستروس درگذشت، پسر و وارثش اینیس اول (Aenys I) که حاصل ازدواج او با خواهرش بود، جانشین او گشت. در نتیجه جمعیت های محلی علیه او شوریدند، که این واقعه به قیام پیروان مذهب هفت (Faith Militant uprising) شهرت دارد. پادشاهان نخستینِ تارگرین، کسانی را که از نژاد پادشاهی بودند به عنوان دست خود (Hand of the King) انتخاب میکردند، از این رو اینیس برادر ناتنی و پسر خالهی بی رحمش، شاهزاده میگور (Maegor) را به عنوان دست خود برگزید. میگور شورشیان را سرکوب کرد و پس از مرگ برادرش اینیس، تخت پادشاهی را برای خود تصاحب نمود. به دلیل مبادرت میگور در سرکوب شدید شورشیان، به او لقب «بی رحم» (the Cruel) داده شده است. ساخت قلعهی سرخ (Red Keep) در زمان پادشاهی او به پایان رسید. پس از مرگ مرموز او در سال 48 پس از ورود اگان، پسر اینیس، جیهیریس اول (Jaehaerys I) به پادشاهی رسید. او با عفو عمومی شورشیان، به قیام پیروان هفت پایان بخشید و از این رو به جیهیریس «آشتی دهنده» (The Conciliator) شهرت یافت. فرمانروایی او خردمندانه بود و مدت زمان زیادی به طول انجامید.
مرگ اژدهایان
مقاله اصلی: رقص اژدهایان
پس از مرگ جیهیریس در سال 103 پس از ورود اگان، نوهی او ویسریس اول (Viserys I) به پادشاهی رسید. ویسریس پادشاه خوبی بود، و تنها اشتباه او ازدواج دومش بود، چرا که او دختر بزرگش شاهدخت رینیرا (Rhaenyra) را وارث خود ساخته بود، اما فرمانده گارد پادشاهی، سر کریستون کول (Ser Criston Cole) بر خلاف خواستهی او، پسرش اگان دوم (Aegon II) را که از همسر دومش بود به پادشاهی رساند، و از این رو او سر کریستون «شاه ساز» (the Kingmaker) لقب گرفت. در نتیجه، بین رینیرا و اگان دوم نبردی برای جانشینی روی داد که رقص اژدهایان (Dance of the Dragons) نام گرفت. این نبرد از سال 129 تا 131 به طول انجامید و طی آن هر دو مدعی پادشاهی، تعدادی از اعضای شاخههای کوچک تر خاندان تارگرین و همچنین بسیاری از اژدهایانشان کشته شدند. اگان سوم (Aegon III) پسر رینیرا، پس از پایان جنگ بر تخت آهنین نشست، و در زمان او آخرین اژدها جان باخت، و از این رو او «بلای جان اژدها» لقب گرفت. از دست رفتن مرکب های جنگی برجستهی آنان و همچنین مرگ بسیاری از اعضای این خانواده، سلطهی تارگرین ها بر هفت پادشاهی را به شدت تضعیف کرد.
پس از رقص اژدهایان، خاندان تارگرین شکل اصلاح شدهای از توارث ذکور را به اجرا گذاشت، که طبق آن مدعیان زن را در خط وراثت تاج و تخت پس از همهی مدعیان مرد قرار می داد، حتی آنان که در شاخه های جانبی خاندان قرار داشتند.
الحاق دورن
از زمان مقاومت دورن (Dorne) در برابر فتوحات اگان اول، شاهزادگان مارتل (Martell) سرزمین خود را به عنوان قلمرویی مستقل اداره می کردند. دیرون اول (Daeron I) پسر چهارده سالهی اگان سوم، پس از بر عهده گرفتن پادشاهی وستروس در سال 157، تصمیم گرفت که به این حکوت خودمختار پایان بخشد. وی با وجود سن کمش و نیز فقدان اژدهایان، توانست در یورشی موفق، مردمان دورن را شکست دهد؛ اما به هر حال حکومت او بر دورن دیری نپایید، چرا که او همراه چهل هزار تن از مردانش هنگام تلاش برای سرکوب قیام دورنی ها کشته شدند.
با مرگ زودهنگام دیرون «اژدهای جوان» (the Young Dragon) در سن هجده سالگی و بدون این که فرزندی از خود بر جای بگذارد، برادر او بیلور قدیس (Baelor the Blessed) که در حال آموزش برای سپتون شدن بود، جانشین او شد. نخستین اقدام او پس از بر تخت نشستن، بستن پیمان صلح با دورن به وسیلهی ازدواج شاهزاده دیرون (Prince Daeron) نوهی عمویش، با میریا مارتل (Myriah Martell)، شاهدخت دورن بود. بیلور میان مردم عادی بسیار به نیکی یاد می شود، اما استادان و تاریخ دانان در کنار پارسایی ، بی توجهی او نسبت به مسائل پادشاهی را نیز به خاطر دارند. بیلور عمویش ویسریس را که در دوران دیرون اول مقام دست را بر عهده داشت، در جایگاه خود ابقا کرد. ویسریس زمانی که دیرون در حال جنگ بود و نیز هنگامی که بیلور مشغول دعا و ریاضت بود، کشور را اداره می کرد. بیلور در دوران سلطنتش سه خواهر خود را در مکانی به نام «طاق دوشیزه» (Maidenvault) در قلعهی سرخ زندانی کرده بود تا از اندیشه های شهوانی دوری کند. اما یکی از آن ها به نام دینای جسور (Daena the Defiant)، با پسرعمویشان اگان روابطی برقرار کرد. وقتی بیلور در سال 171 همچون دیرون بدون فرزند در گذشت، عموی او با نام ویسریس دوم (Viserys II) تاج گذاری کرد. پس از یک دوره فرمانروایی کوتاه مدت، پسر ویسریس، اگان چهارم (Aegon IV) که نالایق (the Unworthy) لقب گرفته است جانشین او شد. در زمان پادشاهی پسر او، دیرون دوم[۹] (Daeron II)، پس از ازدواج خواهر دیرون، دنریس (Daenerys) با شاهزاده مارون مارتل[۱۰] (Maron Martell)، سرانجام دورن رسماً به امپراتوری تارگرین پیوست.
شورش بلک فایر
مقاله اصلی: خاندان بلک فایر, مدعیان بلک فایر, شورش بلک فایر, دومین شورش بلک فایر و نبرد ناین پنی کینگز
اگان چهارم معشوقه های بسیاری داشت و از آنان صاحب فرزندان حرامزادهی بسیاری نیز شد. مسنترین آنان، فرزند شاهدخت دینا، ویژگی های برجستهی تارگرین ها را داشت، و وقتی رشد کرد شوالیهی جوان متعهدی شد. به او بلک فایر (Blackfyre)، شمشیری از جنس پولاد والریایی که متعلق به اگان فاتح بود هدیه شد، و از این رو او پس از آن با نام دیمون بلک فایر (Daemon Blackfyre) شناخته می شد. اگان چهارم پیش از مرگش در سال 184، همهی فرزندان حرامزادهاش را مشروع اعلام کرد، در نتیجه آنان همگی در خط وراثت جانشینی قرار گرفتند، البته پس از دیرون فرزند قانونی او. برای نجیب زادگانی چون ایگور ریورز (Aegor Rivers) ملقب به بیتراستیل (Bittersteel)، که یکی از حرامزادگان بزرگ اگان چهارم بود، شخصیت فرهنگی دیرون یا گرایش دربارش به مردمان دورن اهمیتی نداشت، و در خفا زمزمه می کردند که دیرون پسر اگان چهارم نیست، بلکه پدر او برادر اگان، شاهزاده ایمون شوالیه اژدها (Aemon the Dragonknight) است، و این گونه در حق او بر مسند پادشاهی تردید ایجاد می کردند. دیمون بلک فایر نیز به خاطر از دست دادن خواهرشان، شاهدخت دنریس که به شاهزاده دورن وعده داده شده بود، بسیار اندوهگین بود. سرانجام به این دلایل دیمون و حامیانش نخستین شورش بلک فایرها را علیه فرمانروایی دیرون به راه انداختند. پسران دیرون، بیلور بریک اسپیر (Baelor Breakspear) و میکار (Maekar) و نیز برادر ناتنی دیگر او، بریندن ریورز (Brynden Rivers) مشهور به بلاد ریون (Bloodraven)، که در عشق خواهر ناتنی شان، شیرا سی استار (Shiera Seastar) رقیب بیتر استیل بود، با شورش آنان مقابله کردند. در نبرد چمن زار سرخ (Battle of the Redgrass Field)، دیمون توسط بلاد ریون کشته شد، و بیتراستیل به آن سوی دریای باریک (the narrow sea) تبعید گشت. وی در آن جا گروه طلایی (Golden Company) را پایه گذاری نمود، که هدفش رساندن یکی از فرزندان بلک فایر به پادشاهی وستروس بود.
شاهزاده بیلور وارث شاه دیرون، به عنوان دست پدرش برگزیده شد، اما در سال 209 پس از رویدادهای مسابقات اشفورد (Ashford) در یک دادرسی هفت گانه[۱۱]، هنگام نبرد در برابر برادرش میکار برای دفاع از شرافت یک شوالیهی خانه به دوش به نام دانک (Dunk) کشته شد. پس از مبارزه، شاهزاده ایریون برایت فلیم (Aerion Brightflame) پسر میکار تبعید شد و میکار به پسر دیگرش، اِگ (Egg) اجازه داد تا ملازم دانک باقی بماند و از او فروتنی و شرافت بیاموزد.[۷] در دوران پادشاهی دیرون، سومین کاخ بزرگ تارگرین ها در سامرهال (Summerhall) واقع در سرحدهای دورن (Dornish Marches) ساخته شد.
مشکلات تعیین جانشین
بیماری بزرگ بهار (The Great Spring Sickness) سال 209، شاه دیرون و بسیاری از نوه های او (من جمله والار (Valarr) و ماتاریس (Matarys)، پسران بیلور بریک اسپیر) را از پا در آورد. پسر دوم او ایریس اول (Aerys I) که چون پدرش فردی کتاب خوان و فرهنگی بود، جانشین او گشت و عمویش بلاد ریون را به مقام دست خود برگزید. ایریس به مشکلات کشور (مانند طاعون، خشکسالی، رکود اقتصادی، افزایش راهزنی، و غارتگری های دیگان گریجوی (Dagon Greyjoy)) وقعی نمی نهاد و بلاد ریون نیز سرگرم مقابله با شورش های کوچک و بی اهمیت بلک فایرها بود که به تحریک بیتر استیل انجام میشدند. شاهزاده میکار، که توقع داشت برادرش او را به عنوان دست انتخاب کند، در سال 221 جانشین ایریس شد و بلاد ریون را در سیاه چال های قلعه سرخ زندانی کرد. در آن سوی دریای باریک، خاندان بلک فایر همچنان از دور به تهدید خاندان تارگرین ادامه می داد. در سال 233 پادشاه میکار در نبرد با یک لرد شورشی که احتمالاً از حامیان بلک فایرها بود، کشته شد.
دنبالهای از بدبیاریها و مرگها در طول چندین سال، منجر شد که شورای بزرگ (Great Council) در سال 233 پس از مرگ میکار برگزار شود. شاه میکار چهار پسر داشت: دیرون، ایریون، ایمون و اگان. دیرون و ایریون پیش از مرگ میکار درگذشته بودند. شورا دختر کند ذهن شاهزاده دیرون و پسر نوزاد، شاهزاده ایریون را کنار گذاشت، و سرانجام پادشاهی به اگ پسر دیگر میکار رسید که با نام اگان پنجم (Aegon V) تاج گذاری کرد. او به لقب «نامحتمل» (The Unlikely) شهرت یافته است، چرا که چهارمین پسر چهارمین پسر شاه دیرون دوم بود و به هیچ وجه گمان نمیرفت که روزی شاه شود. البته پیش از او تاج و تخت به برادر بزرگترش ایمون (Aemon) پیشنهاد شده بود، اما او نپدیرفت، چرا که سوگند استادی یاد کرده بود و با چشم پوشی از حقش بر پادشاهی، راهی شمال شد تا به نگهبانان شب (Night's Watch) بپیوندد، که مبادا از او برای توطئه علیه اگان سوءاستفاده شود. اگان سیاهچالها را خالی کرد تا زندانیان را همراه او به دیوار بفرستد، که بلاد ریون هم در میان آنان بود و پس از رفتن به دیوار لرد فرمانده نگهبانان شب (Lord Commander of the Night's Watch) شد.
اگان سر دانکن بلندقامت (Ser Duncan the Tall) را به عنوان لرد فرمانده گارد پادشاهی (Lord Commander of the Kingsguard) انتخاب نمود، همان شوالیهی خانه به دوشی که اگ در زمان جوانی ملازم او بود. مدتی بعد در زمان پادشاهی خود، اگان سپاهی را به استپ استونز (Stepstones) فرستاد تا با مایلیس هیولا (Maelys the Monstrous) واپسین مدعی بلک فایر مقابله کند، و در جنگی که به نبرد ناین پنی کینگز (War of the Ninepenny Kings) مشهور شد، بلک فایرها و حامیانشان شکست خوردند و مایلیس نیز کشته شد.
اگان پس از شنیدن یک پیشگویی از یک ساحرهی جنگلی مبنی بر این که شاهزاده وعده داده شده ای (Prince That Was Promised) که آدرها (Others) را شکست می دهد از نسل نوه هایش ایریس و ریلا (Rhaella) خواهد بود، ازدواج آن دو با یکدیگر را ترتیب داد. از آن جا که اگان خود از روی عشق ازدواج کرده بود، به فرزندانش نیز اجازه داد چنین کنند، اما این امر به جای آن که برای او دوستانی فراهم کند، دشمنانی سرسخت نصیب او کرد. دختر او ریلی (Rhaelle) با فردی از خاندان براتیون ازدواج کرد، و پسرش دانکن کوچک (Duncan the Small) شاهزادهی دراگون فلایز (Prince of Dragonflies)، به خاطر جنی اهل اولد استونز (Jenny of Oldstones) از حق خود بر پادشاهی چشم پوشی کرد. این رویدادها به نحوی در سال 259 به فاجعه سامرهال (Tragedy of Summerhall) منجر شد، که در آن شاه اگان پنجم و هر دو دانکن جان باختند. پسر بیمارگونهی اگان، جیهیریس دوم (Jaehaerys II)، برای مدت کوتاهی عهده دار پادشاهی شد تا این که در سال 262 درگذشت. او مهربان، خردمند و شایسته بود، اما با این وجود آن دسته از لردهای نظامی که نسبت به طبیعت شکنندهی او بدبین بودند، او را ضعیف می پنداشتند. بزرگ ترین پسر او ایریس دوم (Aerys II)، جانشین او گشت.
سرنگونی
ایریس حکومتش را با وعده صلح و آرامش و با یاری دست توانایش تایوین لنیستر (Tywin Lannister) آغاز کرد، اما پس از آن که در طی یک شورش ناموفق از سوی خاندان دراکلین که از متحدان دیرپای تارگرین ها بودند ربوده شد، او به طور فزایندهای پارانویید و دیوانه گشت. وارث او، شاهزاده ریگار (Prince Rhaegar)، مصمم بود که پادشاه بهتری باشد، و قصد داشت که خود را به همگان ثابت کند و نیز پیش گویی شاهزاده موعود را محقق سازد.
ایریس سر جیمی لنیستر (Ser Jaime Lannister) پسر تایوین را به عنوان عضوی از محافظان شخصی خود برگزید، و این گونه وارث تایوین را از او گرفت، و نیز او پیشنهاد تایوین برای ازدواج دخترش سرسی (Cersei) با ریگار را رد کرد، و این آزردگی ها موجب شد تا تایوین از مقام خود کناره گیری کند. همچنین در طول مسابقات هارن هال (Tourney at Harrenhal) ریگار رابرت براتیون (Robert Baratheon) را با انتخاب نامزدش لیانا استارک (Lyanna Stark) به عنوان ملکهی عشق و زیبایی به جای همسر خودش الیا مارتل (Elia Martell)، بسیار رنجاند.
مدت کوتاهی پس از پایان مسابقات، شاهزاده ریگار با لیانا فرار کرد. هنگامی که پدر و برادر لیانا به شاه اعتراض کردند، ایریس آن دو را کشت. این رویداد منجر به آغاز یک جنگ داخلی شد. شاهزاده ریگار فرماندهی نیروی سلطنتی را بر عهده گرفت، اما در نبرد ترایدنت (Battle of the Trident) شکست خورد و توسط رابرت براتیون کشته شد. شاهزاده ویسریس و شهبانو ریلا که در آن هنگام باردار بود، به دراگون استون گریختند. لنیسترهای پیمان شکن، شاه ایریس، الیا و فرزندان ریگار شاهدخت رینیس (Rhaenys) و شاهزاده اگان (که نوزادی بیش نبود) را در بارانداز پادشاه به قتل رساندند. در دراگون استون، شهبانو ریلا در هنگام زایمان درگذشت، و ویسریس همراه شاهدخت دنریس (Daenerys) تازه متولد شده به شهرهای آزاد گریخت. در پایان رابرت براتیون به عنوان پادشاه وستروس تاج گذاری کرد، که تا حدودی به خاطر این بود که مادربزرگ او یک تارگرین بود.
شاه ایریس دوم آخرین پادشاه سلسلهای بود که به مدت 300 سال بدون گسستگی فرمانروایی کرده بود. از آن زمان که تارگرین ها حکومتشان را چون نیمه خدایانی دست نایافتنی بر فراز اژدهایانی آتشین دَم آغاز کرده بودند، تا کنون قدرت آنان به دلیل جنگ های داخلی و نبردهایی سخت، بسیار کاهش پیدا کرده بود. دیوانگی ایریس، نجیب زادگان را به واکنش نشان دادن تحریک کرد، اما در واقع چنین مبارزه طلبی گستردهای علیه تارگرین ها هرگز اتفاق نمی افتاد اگر اعتبار خاندان آن ها در طول زمان تا این اندازه کاهش پیدا نکرده بود. کاهش نفوذ و برتری آنان بیشتر از همه آن جا آشکار می شود که اگان پنجم به وسیلهی یک شورا به پذیرفتن مقام پادشاهی دعوت می شود، نه این که خود آن را چون حقی الهی مطالبه کند. شورش داسکن دیل (The Defiance of Duskendale) که توسط خاندان دراکلین که یکی از سرسخت ترین متحدان دیرپای تارگرین ها محسوب می شد، به راه اندخته شد، نشانهی مهم دیگری بر کاهش اعتبار خاندان تارگرین است.
رویدادهای اخیر
بازی تاج و تخت
در آن سوی دریای باریک، پسر بازماندهی شاه دیوانه که خود را ویسریس سوم (Viserys III) می نامد، مدعی است که تاج و تخت وستروس حق قانونی اوست. او و خواهرش دنریس که در شهرهای آزاد سرگردانند، از شاهزادگان تاجر بسیاری برای احیای خاندان تارگرین تقاضای کمک می کنند، اما افراد کمی ادعای او را جدی می گیرند و سایرین او را شاه گدا (Beggar King) می نامند.
در سال 298، ویسریس خواهرش را به نامزدی دروگو (Drogo)، یک کال (khal) مقتدر دوتراکی (Dothraki) در می آورد، به این امید که بتواند با استفاده از سواران جنگاور او، هفت پادشاهی را پس بگیرد. ویسریس، فرمانروای سواران (the horselord) را با گستاخی خود خشمگین می سازد، و سرانجام کشته می شود. پس از مرگ کال دروگو، دنریس، رهبری بازماندگان کالاسار (khalasar) از هم پاشیدهی او را بر عهده می گیرد، و پس از یک و نیم قرن برای نخستین بار موفق می شود که اژدهایان را از تخم هایشان متولد کند.
در دیوار، استاد ایمون برادر اگان پنجم که نزدیک به یک قرن از عمرش می گذرد، می خواهد جان اسنو (Jon Snow)ی تازه سرباز را که میان وفاداری به خانواده و وظیفهی خود، سرگردان است، از خِرد خویش بهرهمند سازد.
نزاع شاهان
دنریس از اژدهایانش، دروگون (Drogon)، ویسریون (Viserion)، و ریگال (Rhaegal) و نیز مردمانش مراقبت می کند و آنان را از بیابان سرخ (Red Waste) می گذراند و به شهر بیگانهی کارث (Qarth) می رساند.
یورش شمشیرها
دنریس در طول سفر در شهرهای خلیج برده داران (Slaver's Bay)، عملیاتی نظامی را برای رهایی بخشی به بردگان این شهرها آغاز می کند. او در این راستا سه شهر آستاپور (Astapor)، یونکای (Yunkai)، و میرین (Meereen) را فتح می کند. اما به نظر می رسد این جنبش آزادی او بیشتر منجر به کشمکش می شود تا این که مشکلی را حل کند، بنابراین او تصمیم می گیرد تا برای مدتی در شهر میرین بماند تا راه و رسم فرمانروایی را بیاموزد.
یکی از افسران او به نام بن پلام (Ben Plumm) ادعا دارد که از دودمان تارگرین هاست.
استاد ایمون جان اسنو را مجبور می کند که فرماندهی کسل بلک (Castle Black) را در هنگام محاصره دیوار توسط وحشی ها برعهده گیرد. متعاقباً جان به عنوان لرد فرمانده نگهبانان شب انتخاب می گردد.
ضیافتی برای کلاغ ها
پس از این که جان اسنو به عنوان لرد فرمانده انتخاب می شود، استاد ایمون را به اولد تاون (Oldtown) میفرستد تا جلوی جادوگر سرخ، ملیساندر (Melisandre) را که میخواهد او را به خاطر خون پادشاهیاش در محضر رلور (R'hllor) قربانی کند، بگیرد. متأسفانه استاد ایمون از این سفر جان سالم به در نمی برد، و مقام استادی نگهبانان شب را بر عهده سمول تارلی (Samwell Tarly) می گذارد.
رقصی با اژدهایان
در حالی که دنریس در تلاش است تا توانایی های رهبریاش را تقویت نماید، او می بایست بتواند رایزنی های خوب را از اشتباه تشخیص بدهد و در میان دوراهی های اخلاقی تصمیم بگیرد. اخیراً او یک پیشنهاد ازدواج را از سوی کوئنتین مارتل (Quentyn Martell) رد کرده است، کسی که پدرش در گذشته درصدد بوده است تا با ترتیب دادن ازدواج بین ویسریس و دخترش آریان مارتل (Arianne Martell) با او پیمانی پنهان ببندد. حکمرانی دنریس بر میرین توسط یک اتحاد به رهبری یونکای تهدید می شود. او سوار بر پشت دروگون از چاله دازناک (Daznak's Pit) می گریزد و در دریای دوتراکی (Dothraki Sea) فرود می آید، و در همین هنگام با کالاسار کال ژاگو (Khal Jhaqo) مواجه می شود. در همین حال، دو اژدهای دیگرش ریگال و ویسریون آزاد می شوند و در میرین خرابی هایی به بار می آورند.
ادعا شده است که اگان پسر ریگار، در غفلت لنیسترها و با کمک واریس (Varys) که نوزاد رعیتی را با او جا به جا کرده، از غارت بارانداز پادشاه (Sack of King's Landing) نجات یافته است. اگان ادعا شده، در آن سوی دریای باریک به وسیلهی دوست ریگار، جان کانینگتون (Jon Connington) پرورش یافته است، و اکنون با حمایت گروه طلایی وارد استورم لندز (Stormlands) شده و خود را اگان ششم (Aegon VI) می نامد.
در آن سوی دیوار، کلاغ سه چشم (three-eyed crow) که در خواب های برن استارک (Bran Stark) بر او ظاهر می شد، به نظر می رسد کسی جز بلاد ریون (Bloodraven) که با جادو زنده نگه داشته شده است، نباشد.
گاه شمار
مقاله اصلی: گاه شمار وقایع مهم
همهی تاریخ ها نسبت به ورود اگان به وستروس سنجیده شدهاند.
- نابودی والریا (100-)
خاندان تارگرین به جزیرهی دراگون استون در سواحل وستروس نقل مکان می کنند. ممالک والریا ویران می شود.
- جنگ فتح (1)
اگان با کمک دو خواهرش و اژدهایانشان وگار، مراکسس و بالریون به هفت پادشاهی وستروس یورش میآورند و جنگ فتح را رقم می زنند. در نبردی به نام دشت آتش، ارتش اگان ترکیب نیروهای ریچ (the Reach) و راک (the Rock) را شکست می دهد و سه اژدهای او نزدیک به چهل هزار نفر را می سوزانند. بیشتر پادشاهان دیگر، به اگان تسلیم می شوند و در پایان، تنها دورن، فتح نشده باقی می ماند.
- قیام پیروان مذهب هفت (48-37)
دو نیروی نظامی پیروی هفت، علیه اینیس پسر اگان از خواهرش قیام می کنند. برادر ناتنی و دست اینیس، میگور پس از مرگ او پادشاهی را برای خود تصاحب می کند و در مقابله با شورشیان موفق نمی شود. جیهیریس اول، پسر اینیس در این کار موفق می شود و دو نیروی نظامی هفت را منحل می کند.
- رقص اژدهایان (131-129)
ادعای اگان دوم بر پادشاهی از سوی خواهر بزرگترش رینیرا انکار می شود، و در جنگی که بینشان در می گیرد هر دو کشته می شوند. بسیاری از اژدهایان و اعضای خانواده در جنگ از بین می روند.
- فتح دورن (157)
دیرون اول چهارده ساله، دورن را فتح می کند، اما در حفظ آن ناکام می ماند و به همراه ده ها هزار تن دیگر کشته می شود.
- نبرد چمنزار سرخ (196)
نخستین شورش بلک فایرها هنگامی پایان می یابد که نیروهای دیمون بلک فایر در نبرد چمنزار سرخ شکست می خورند. این وقایع در کتاب سرباز قسم خورده (The Sworn Sword) بازگو شدهاند.
- مسابقات اشفورد (208)
بیلور بریک اسپیر در نتیجهی زخم هایی که در دادرسی به وسیلهی مبارزه متحمل شده است، جان می بازد. این وقایع در کتاب شوالیهی خانه به دوش (The Hedge Knight) بازگو شدهاند.
- بیماری بزرگ بهار (209)
طاعونی قسمت های بزرگی از وستروس را فرا می گیرد، و شاه دیرون دوم و نوههایش والار (Valarr) و ماتاریس (Matarys) را می کشد.
- انجمن بزرگ (233)
شورای بزرگی برای تعیین جانشینی تشکیل می شود و نوزاد حرامزاده شاهزاده ایریون برایت فلیم و دختر کندذهن شاهزاده دیرون را کنار می گذارد و اگان پنجم نامحتمل را به پادشاهی منصوب می کند.
- شورش غاصب (283-282)
فرمانروایی دودمان تارگرین با تسخیر تخت آهنین توسط لرد رابرت براتیون و کشته شدن شاه ایریس دوم، توسط شوالیهی قسم خوردهاش، جیمی لنیستر به پایان می رسد.
خاندان تارگرین در پایان قرن سوم
اعضای خاندان تارگرین در محدوده زمانی وقایع نغمه ای از آتش و یخ:
- شاه ویسریس سوم (Viserys III)، مشهور به شاه گدا و کال راگات (Khal Raggat) شاه ارابه سوار، و طبق ادعای خودش شاه اندال ها، روینارها و مردمان نخستین، و فرمانروای هفت پادشاهی، در تبعید. در ویس دوتراک (Vaes Dothrak) کشته شد.
- شهبانو دنریس اول استورم بورن (Daenerys I Stormborn)، ملقب به مادر اژدهایان، خواهر ویسریس و آخرین وارث شناخته شدهی تارگرین ها، شهبانوی اندال ها، روینارها و مردمان نخستین، کالیسی دریای علفی بزرگ، در هم شکنندهی زنجیرها، شهبانوی میرین.
- استاد ایمون (Maester Aemon)، سوگند خورده به خدمت به نگهبانان شب، برادر پدربزرگ شاه دیوانه.
اطرافیان
محافظان شهبانو
- سر باریستان سلمی (Ser Barristan Selmy)، ملقب به باریستان بی باک (the Bold)، لرد فرمانده محافظان شهبانو
- دو شوالیه شناخته شده او:
- سر تامکو لو (Ser Tumco Lho)، اهل جزایر باسیلیسک (Basilisk Isles)، به تازگی شوالیه شده.
- بره سرخ (The Red Lamb)، یک برده آزاد شده لازارینی (Lhazarene)، به تازگی شوالیه شده.
- پادو های او، ملازمانی که در حال آموزش برای شوالیه شدن هستند:
- لاراک (Larraq)، ملقب به تازیانه (The Lash)، اهل میرین.
- سه برادر برده آزاد شده گیسکاری.
- دو شوالیه شناخته شده او:
- بلواس (Belwas)، ملقب به بلواس نیرومند، خواجه و گلادیاتور سابق
- سواران همخون (bloodriders) دوتراکی او:
- سر جورا مورمونت (Ser Jorah Mormont)، ملقب به جورای اندال (Jorah the Andal)، لرد فرمانده سابق، تبعید شده.
فرماندهان و ناخدایان شهبانو
دربار میرین
ندیمه ها و پیشخدمتان شهبانو
- ایری (Irri) و ژیکوی (Jhiqui)، دو زن جوان دوتراکی، پیشخدمتان.
- میساندی (Missandei)، منشی و مترجم اهل ناث (Naath).
- دوریا (Doreah)، یک پیش خدمت و همخوابهی سابق اهل لایس (Lys). بر اثر بیماری در بیابان سرخ در گذشت.
پیروان گریف جوان
نقل قول ها
” همچون اژدهایانشان، تارگرین ها نه در برابر خدایان پاسخ گو بودند و نه در برابر انسان ها.[۱۲] “
” هر بچه ای میدونه که تارگرین ها همیشه خیلی نزدیک به دیوانگی می رقصیدند.[۸] “ —سر باریستان سلمی
منابع و یادداشت ها
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 23، دنریس.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 3، دنریس.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 62، تیریون.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 23، دنریس.
- ↑ چنین گفت مارتین، 27 جولای 2008
- ↑ "مصاحبه با اژدها"، رابرت شاو، 2003
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ شوالیه آواره.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ یورش شمشیرها، فصل 71، دنریس.
- ↑ همان که در زمان بیلور قدیس با شاهدخت دورن ازدواج نمود.
- ↑ مارون مارتل و میریا مارتل (همسر دیرون دوم) برادر و خواهر بودند.
- ↑ اثبات بیگناهی یک نفر از طریق مبارزه بین دو گروه هفت نفره.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 33، کتلین.
|