خاندان استارک: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه نغمه ای از یخ و آتش
خط ۹۰: خط ۹۰:
=== بازی تاج و تخت ===
=== بازی تاج و تخت ===


پادشاه رابرت براتیون از وینترفل دیدن می کند تا به لرد ادارد استارک مقام [[دست پادشاه]] (Hand of the King) را که به تازگی با مرگ پدر خوانده شان لرد جان ارن خالی شده است، پیشنهاد دهد. یک نامه از طرف [[لایسا تالی|لایسا ارن]] (Lysa Arryn)، بیوه ی جان و خواهر [[کتلین]] زن ادارد به آن ها می رسد که در آن ادعا شده [[خاندان لنیستر|لنیستر ها]] پشت مرگ ناگهانی جان ارن بوده اند. با اصرار کتلین، ند با اکراه مقام دست پادشاه و نامزدی دخترش [[سانسا استارک|سانسا]] (Sansa) و پرنس [[جافری براتیون|جافری]] (Joffrey) را می پذیرد. در طی اقامت سلطنتی در وینترفل پسر دوم ند، [[برن]] (Bran) ملکه سرسی لنیستر را در حین رابطه ی جنسی با برادرش سر [[جیمی]] (Jaime) می بیند. جیمی او را از برج می اندازد به امید آن که افتادنش باعث مرگش شود، اما او زنده می ماند هر چند به اغما می رود و فلج می شود. ند به همراه دخترانش سانسا و [[آریا]] (Arya) به بارانداز پادشاه می رود، و کتلین به همراه پسرانشان در وینترفل می ماند. در همین حال پسر حرام زاده ی ند، جان اسنو به همراه عمویش [[بنجن استارک|بنجن]] به نگهبانان شب می پیوندد. کتلین تسلی ناپذیر از غمش برای برن به وظایفش در مقام کارگزار وینترفل بی اعتنایی می کند. اقدامی برای قتل برن صورت می گیرد که [[سامر]] (Saummer) [[دایرولف]] (Direwolf) برن آن را خنثی می کند. این اتفاق کتلین را به واقعیت باز می گرداند. برن در اغما خواب هایی از [[کلاغ سه چشم]] (three-eyed crow) می بیند.
[[پرونده:Ned and Ice.jpg|بندانگشتی|چپ|200px|ادارد استارک در حال تمیز کردن شمشیر والریایی اش آیس در جنگل خدایان وینترفل]]


در [[جاده ی شاهی]] (Kingsroad)، آریا از دوستش [[مایکاه]] (Mycah) در برابر تهاجم پرنس جافری براتیون دفاع می کند. دایرولف او [[نایمریا (دایرولف)|نایمریا]] (Nymeria) جافریی را زمین زده و او را مختصرا زخمی می کند. آریا برای جلوگیری از کشته شدن، نایمریا را فراری می دهد. سانسا که شاهد نزاع آریا و جافری بوده در جلوی پادشاه به دروغ ادعا می کند که چیزی ندیده است. به درخواست ملکه پادشاه دستور می دهد که دایرولف سانسا [[لیدی (دایرولف)|لیدی]] (Lady) به جای نایمریای فرار کشته شود. در بازانداز پادشاه ادارد از این که در می یابد تخت سلطنتی به شدت مقروض است (عمدتا به [[تایوین لنیستر]]) و پادشاه قصد دارد [[تورنومنت دست پادشاه|تورنومنتی پر هزینه]] را به افتخار او برگزار کند خشمگین می شود.
پس از مرگ [[دست پادشاه]] لرد [[جان ارن]]، پادشاه [[رابرت براتیون]] به [[وینترفل]] سفر می کند تا مقام را به لرد [[ادارد استارک]] پیشنهاد دهد.{{رف|بتت|2}}{{رف|بتت|4}} نامه ای از [[لایسا ارن]] بیوه ی جان و خواهر [[کتلین تالی|کتلین]] همسر ادارد می رسد که ادعا می کند که [[خاندان لنیستر|لنیسترها]] در مرگ ناگهانی لرد ارن دست داشته اند. به اصرار کتلین، ند با اکراه مقام دست و هم چنین نامزدی دخترشان [[سانسا استارک|سانسا]] با شاهزاده [[جافری براتیون]] را می پذیرد.{{رف|بتت|6}} در طی اقامت مهمانان سلطنی، پسر دوم ادارد [[برن استارک|برن]] تصادفا ملکه [[سرسی لنیستر]] را در حال رابطه جنسی با برادرش سر [[جیمی لنیستر|جیمی]] می بیند.{{رف|بتت|8}} جیمی به امید اینکه رابطه شان را مخفی نگه دارد برن را به قصد کشتنش از پنجره برج به بیرون هل می دهد.{{رف|بتت|8}} برن از سقوط جان سالم به در می برد اما از هوش رفته و چلاق می شود.{{رف|بتت|9}}{{رف|بتت|10}} ادارد با دخترانش سانسا و [[آریا استارک|آریا]] به [[بارانداز پادشاه]] می رود، در حالی که کتلین در کنار پسرانش در وینترفل می ماند. در همین حال پسر حرامزاده ند، [[جان اسنو]] به همراه عمویش [[بنجن استارک|بنجن]] به شمال می رود تا به [[نگهبانان شب]] بپیوندد. کتلین از نگرانی اش برای برن تسلی ناپذیر بود و وظایفش به عنوان پیشکار را نادیده می گرفت، تا اینکه سوقصدی به جان برن، که توسط دایرولفش [[سامر]] بی نتیجه ماند، او را به خود آورد. همینطور که برن بیهوش است، شروع می کند به دیدن رویا هایی از یک [[کلاغ سه چشم]].


کتلین به پایتخت می رود تا خبر اقدام به قتل برن را به ادارد برساند در آن جا [[پتایر بیلیش]] دوست کودکی و خواستگار کتلین ادعا می کند که خنجری را که با آن به جنب برن سو قصد شده، مدتی قبل به [[تیریون لنیستر]] (Tyrion Lannister) باخته است. در بازگشت از بارانداز پادشاه، کتلین تیریون را در مهمانخانه ای در [[سرزمین های رودخانه]] (Riverlands) می بیند و دستگیر می کند.
در نزدیکی [[گدار یاقوت]] در [[تقاطع ها]] ، آریا از دوستش [[مایکا]] در برابر رفتار خصمانه شاهزاده [[جافری براتیون|جافری]] دفاع می کند، که باعث ناراحتی سانسا می شود. پس از اینکه دایرولف سانسا، [[لیدی]] به جای دایرولف آریا، [[نایمریا (دایرولف)]] که گریخته بود کشته می شود، ناراحتی سانسا تشدید می شود. در بارانداز پادشاه، ادارد پس از اینکه مطلع می شود سلطنت بدهی های سنگینی(مقدار زیادی به [[تایوین لنیستر]]) دارد به شدت خشمگین می شود، بعلاوه اینکه رابرت قصد دارد [[تورنمت دست|تورنمت]] پرخرجی را به افتخار ند تدارک ببیند. پس از پذیرش وظایفش به عنوان دست، ادارد بیست تن از [[محافظان خاندان استارک|محافظان خانوادگی]] اش را مامور می کند که در حفظ نظم بارانداز پادشاه به [[ردا طلایی ها]] کمک کنند. ند در مورد مرگ جان ارن تحقیق می کند و در میابد که او به حرام زاده های پادشاه رسیدگی می کرده است. وقتی رابرت جلسه [[شورای کوچک]] را تشکیل می دهد تا ترتیب مرگ شاهدخت تبعیدی [[دنریس تارگرین]] که با یک [[کال دروگو|کال مقتدر]] دوتراکی ازدواج کرده بود را بدهد، ند از مشارکت در قتل امتناع می ورزد و از مقام دست استعفا می دهد. در تلافی ربوده شدن [[تیریون لنیستر]] توسط کتلین، که برادرخوانده اش [[پیتر بیلیش]] به او گفته بود مسئول اقدام به قتل پسرش برن بوده، مردان لنیستر در خیابان های شهر برای ند کمین می کنند. پای ند می شکند و بهترین مردانش کشته می شوند، اما نجات میاید و رابرت قبل از ترک شهر برای شکار مقام دست را به او باز می گرداند و او را مسئول نشستن بر [[تخت آهنین]] می کند. او در مقام دست مردانی، از جمله بیست تن از افراد خودش را برای بازخواست سر [[گرگور کلگان]] بابت غارت [[سرزمین های رودخانه]] راهی می کند. غارت های گرگور به دستور لرد تایوین لنیستر بوده است، به امید اینکه پس از راهی شدن ادارد برای اجرای عدالت، او را به تله انداخته، اسیر کند و با پسرش تیریون معاوضه کند، ولی از انجا که لرد ادارد مجروح بود نتوانست شخصا اقدام کند. افرادی که فرستاده شدند دچار [[نبرد گدار بازیگر|کمین]] شده و بسیاری کشته می شوند.  


ند در حین بررسی مرگ جان ارن پی می برد که او به دنبال فرزندان حرام زاده ی شاه بوده است. زمانی که رابرت [[شورای کوچک]] (Small Cunsil) را برای ترتیب دادن مرگ [[دنریس تارگرین]] (Daenerys Targaryen) که به همسری [[دروگو|یک کال دوتراکی قدرتمند]] در آمده است تشکیل می دهد، ند حاضر نمی شود از قتل چشم پوشی کند و استعفا می دهد. در خیابان های پایتخت مردان لنیستری به خاطر دستگیری تیریون به او حمله می کنند. پای ند می شکند و بهترین افرادش کشته می شوند، اما ند زنده می ماند و رابرت او را دوباره به مقام دست پادشاه بر می گرداند، سپس به شکار رفته و ند را بر روی تخت آهنین ترک می کند. ند مردانی را به سراغ [[گرگور کلگان]] (Gregor Clegane) می فرستد تا او را کشته و حملاتش را در سرزمین های رودخانه متوقف کنند. حملات گرگور به فرمان لرد تایوین انجام می گیرد، از آن جا که ادارد زخمی شده نمی تواند در میدان حاضر شود، پس آن ها نمی توانند او را دستگیر کرده و با [[تیریون]] مبادله کنند.
در [[دیوار]] ، جان اسنو در حالی که با تعلیمات خصمانه سر [[آلیسر تورن]] سر می کند، از بزرگان می آموزد و دوستانی مثل [[سمول تارلی]] پیدا می کند. همچنین پس از اینکه جسدهای دو تن از افراد عمویش [[وایت ها|زنده می شوند]] و در [[کسل بلک]] آشوب می کنند، که نشانه ای از وجود شرارتی در [[آنسوی دیوار]] است، جان فرمانده نگهبانان، [[جور مورمونت]] را از کشته شدن به دست [[اوتور|یکی از وایت ها]] نجات می دهد.
 
در نهایت ند به همان نتیجه ای رسید که جان ارن قبل از او رسیده بود: که فرزندان ملکه سرسی نه از نطفه رابرت، بلکه حرام زاده هایی هستند که از زنای با محارم دوقلو های لنیستر شکل گرفته اند، و متوجه می شود که این رازی بود که جان ارن به خاطرش به قتل رسید. ند با این حقیقت نزد سرسی می رود و به او هشدار می دهد که از شهر فرار کند، سپس لرد بیلیش را برای به خدمت گرفتن ردا طلایی ها مامور می کند. پس از مرگ رابرت در ثانحه ای در طی شکار، ند با سرسی روبرو می شود و پافشاری می کند که اکنون [[استنیس براتیون]] پادشاه برحق است. بیلیش به ند خیانت می کند، مردانش به دست ردا طلایی های [[جانوس اسلینت]] قتل عام می شوند و ند را درون یکی از [[سلول های سیاه]] می اندازند. سانسا در [[قله سرخ]] گروگان گرفته می شود، اما به لطف [[سیریو فورل]] شمشیرزنی که ند برای آموزش آریا استخدام کرده بود، آریا موفق به گریز می شود.
 
[[راب استارک]] پس از شنیدن این اخبار پرجمداران وینترفل را فرا می خواند و به جنوب لشکر می کشد. کتلین ازدواج هایی برای اتحاد با [[خاندان فری]] و کسب اجازه عبور از [[ترایدنت]] تدارک می بیند. راب نیروهای لنیستر مسلط بر [[سرزمین های رودخانه]] را [[جنگ پنج پادشاه|درهم شکسته]] و [[جیمی لنیستر|شاهکش]] را اسیر می کند. ند در ابتدا از نامیدن جافری به عنوان پادشاه حقیقی سر باز می زند اما در نهایت برای تضمین امنیت سانسا قبول می کند. هرچند وقتی که در مقابل مردم حمایتش را اعلام می کند، بچه پادشاه دمدمی مزاج به جای اینکه اجازه دهد ادارد به نگهبانان شب بپیوندد دستور اعدامش را می دهد. لردهای حاضر در شورای جنگ راب در [[ریورران]] او را [[پادشاه شمال]] و ترایدنت می نامند و از قلمروی [[تخت آهنین]] اعلام استقلال می کنند. در همین حال بنجن در [[آنسوی دیوار]] گم شده است، و جان پس از مدت کوتاهی که در اندیشه فرار از نگهبانی و ملحق شدن به برادر ناتنی اش بود، به عنوان بخشی از [[گشت بزرگ]] برای مشخص کردن تقدیرش و هم چنین تهدیدهای [[آدرها]] و [[وحشی ها]] به شمال دیوار می رود.


=== نزاع شاهان ===
=== نزاع شاهان ===

نسخهٔ ‏۷ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۰۲

UnderConstructionOrange.png
در حال ترجمه
این موضوع توسط [[کاربر:Ser Duncan The Tall (بحث)]] در حال ترجمه است.
این الگو برای این قرار داده شده است که سایر اعضا به صورت موازی این مقاله را ترجمه نکنند.
House Stark.PNG
House Stark.PNG
خاندان استارک
House Stark
House Stark.PNG
نشان دایرولف خاکستری بر روی زمینه سفید یخی
شعار Winter is coming
زمستان در راه است
جایگاه وینترفل (سابقا)
لرد فعلی برن استارک (مفقود)
منطقه شمال
عنوان پادشاه شمال (سابقا)

پادشاه ترایدنت(سابقا)
لرد وینترفل (سابقا)

محافظ شمال(سابقا)
وارث ریکان استارک (مفقود)
لرد بالا دست خاندان براتیون از بارانداز پادشاه(بازی تاج و تخت)
شاخه ها خاندان گری استارک
خاندان کار استارک
سلاح اجدادی آیس (نابود شده)
بنیانگذار برندون معمار
تاریخ شکل گیری عصر قهرمانان

خاندان استارک یکی از خاندان های بزرگ وستروس و مهمترین خاندان شمال است. در روزگار قدیم آن‌ها به عنوان پادشاهان زمستان حکمرانی می کردند؛ اما از زمان فتوحات تارگرین‌ها آن‌ها به عنوان محافظین شمال و لرد وینترفل حکمرانی می کنند. جایگاه آن‌ها، وینترفل ، دژی کهن است که به استحکامش مشهور است.

نشان خاندان دایرولفی خاکستری در زمینه‌ی سفید است، و شعار خاندان "زمستان در راه است" از معدود شعارهایی است که هشدار اند و نه خودستایی.[۱]چندین تن از شخصیت های راوی نغمه ای از یخ و آتش از اعضای خاندان استارک هستند.

به جز کاراستارک‌های کارهولد، استارک‌ها اقوام دوری در نقاط مختلف شمال دارند. وایت هاربر و بارو تاون مکان های احتمالی این خویشاوندان هستند.[۲] بعضی از استارک های کوچک تر به عنوان دست نشانده در قلعه های کوچکی به لردهای وینترفل خدمت می کرده اند.[۳]

فرهنگ

صفات

استارک ظاهری با چهره ای کشیده، اندامی لاغر، موی قهوه ای تیره و چشمانی خاکستری دارند.[۴][۵][۶][۷][۸]

در نسل کنونی استارک ها، چند تن از اغصای خانواده (مثل آریا و برن استارک، و جان اسنو) قابلیت وارگ کردن و وارد شدن به ذهن دایرولف هایشان را دارند، که به آنها ویژگی تجربه احساسات دایرولف هایشان[۹] را می دهد. و دیدن از طریق چشمانشان که بیشتر در حین خوابشان رخ می دهد،[۱۰][۱۱] البته می توانند در بیداری و به اختیار نیز این کار را انجام دهند، وقتی که ازموده تر شده باشند.[۱۲][۱۱] تنها استثنا ها برندون استارک

رسوم

خاندان استارک اعضای فوت شده خانواده را طبق سنتشان در سرداب زیر وینترفل دفن می کنند.[۱۳][۱۴] برای پادشاهان زمستان و لردهای وینترفل تندیس هایی مشابه ظاهرشان، به شکل نشسته در کنار مقبره شان تراشیده می شود، در حالی که برای اعضای معمولی چنین نیست.[۱۵] تنها استثنا ها برندون و لیانا استارک هستند که به دستور برادرشان، لرد ادارد استارک تندیس هایی دریافت کرده اند.[۱۵] تندیس های پادشاهان و لرد ها گرگ های سنگی ای پی پاهایشان،[۱۶][۱۴] و شمشیرهایی بر روی ران هایشان دارند،[۱۴] که گفته می شود ارواح مردگان را محفوظ در مقبره شان در آرامش نگاه می دارند.[۱۷][۱۳]

خاندان استارک مرسوما از خدایان قدیم پیروی می کنند.[۱۸][۱۹][۲۰][۲۱] در پی ازدواج ادارد استارک با کتلین تالی که پیرو مذهب هفت بود، به افتخار مذهب هفت سپت کوچکی در وینترفل ساخته شد.[۲۲]

استارک ها همواره از دوستان نگهبانان شب بوده اند.[۱۵] چهار تن از جوان ترین مردانی که به عنوان فرمانده نگهبانان شب رسیده اند، از جمله اوسریک استارک، از برادران، پسران و یا حرامزاده های پادشاهان شمال بوده اند.[۲۳]

تاریخچه

پادشاهان شمال

استارک ها خاندانی باستانی از راسته نخستین انسان ها هستند.[۱] خاندان استارک توسط برندون معمار تاسیس شد. شخصیتی افسانه ای که در عصر قهرمانان می زیست. گفته می شود برندون معمار جایگاه خاندان استارک، وینترفل را بنا نهاده است، همینطور دیوار را.[۲۴] استارک ها پس از عصر قهرمانان برای هشت هزار سال[۲۵] پادشاهان زمستان بوده اند، احتمالا برندون معمار اولین آنها بوده است. شاه شب ، سیزدهمین فرمانده کل منتخب نگهبانان شب یک استارک اظهار شده است.[۲۶]

استارک های قدیم رفته رفته شاهان رقیبشان را شکست دادند، مثل پادشاهان پشته در جنوبشان و پادشاهان سرخ در شرقشان.[۲۷] برای چندین هزاره، استارک ها پادشاهان بی رقیب شما نبودند. هرچند رقیبان اصلی آنها، پادشاهان سرخ خاندان بولتون از درد فورت ، حدود هزار سال پیش سوگند وفاداری خوردند و و سنت پوست کندن شان را کنار گزاشتند. در همین حال، پادشاه جان استارک دزدان دریایی را از وایت نایف بیرون راند و در دهانه اش کنام گرگ را بنا نهاد. این قلعه اغلب به پسران و نوه های پادشاه شمال اعطا می شد؛ یکی از همین زیر شاخه ها، گری استارک ها پس از متحد شدن با بولتون ها بر علیه استارک ها منقرض شدند.[۲۸] پسر پادشاه جان، ریکارد ، پادشاه مرداب را شکست داد و با دخترش ازدواج کرد، بدین وسیله نک را با حاکمیت خاندان رید به قلمروی وینترفل افزود.[۱۵]

زمانی که اندال ها تلاش کردند شمال را فتح کنند، پادشاه تیان استارک با خاندان بولتون هم پیمان شد و آرگوس هفت ستاره را در نبرد ویپینگ واتر شکست داد، سپس ناوگانی تجهیز کرد و به اندالوس بادبان کشید و در آنجا با سوزاندن روستاها و کشتن صدها تن انتقام گرفت. وی بعدها سه خواهران را فتح کرد و به نبرد به آهن زاده ها پرداخت، آنها را از دماغه کراکن و جزیره خرس بیرون راند و راووس هوار را کشت. بعدها هردوی این ها مکان دوباره و این بار توسط لورون گریجوی اشغال شد، و پادشاه رودریک استارک پس از مرگ لورون جزیره خرس را بازپس گرفت. گفته می شود وی جزیره را در یک مسابقه کشتی پیروز شد، هرچند بعضی محققان به حقیقت این داستان مشکوک اند.[۲۹][۱۵] پسرها و نوه های رودریک نیز دماغه کراکن را پس گرفتند.[۲۷] پادشاها تیان شورشی در ریلز را نیز سرکوب کرد و در برابر وحشی ها به نگهبانان شب یاری رساند.[۲۷]

خاندان استارک قصد فتح سه خواهران را کردند، که باعث آغاز مناقشه ای بین استارک ها و ارن های دره شد، شروع این مناقشه از آنجا بود که مردان خواهر که در تجاوز به سه خواهران از استارک ها شکست خورده بودند، از ماتوس ارن دوم پادشاه کوهستان و دره درخواست کمک کردند. این مناقشه که به جنگ آنسوی آب معروف است هزار سال طول کشید، که در این زمان استارک ها سه بار در فینگرز قدم گزاشتند.[۳۰][۳۱] در طول حکومت صد ساله پادشاه ادریک استارک ، کنام گرگ که تو سط خاندان ارن به اتش کشیده شده بود به دست دزدان دریایی استپ استونز اشغال شد. نتیجه ی ادریک، پادشاه برندون چشم یخی کنام گرگ را بازپس گرفت.[۲۸] پس از هزار سال جنگ، ارن ها پیروز شده و از آن پس بر سه خواهران حکومت می کنند.[۳۰]

چندین قرن پیش از فتح اگان و در دوران حکومت پرسیون گاردنر سوم پادشاه ریچ ، خاندان مندرلی توسط لرد لوریمار پیک از مندر تبعید شدند.[۳۲][۲۷] استارک ها ورود مندرلی ها به شمال را پذیرا شدند، سوگند وفاداری آنهارا پذیرفتند و کنام گرگ و زمین های اطرافش را به آنها بخشیدند که به بنا شدن وایت هاربر انجامید.[۲۷][۳۳][۳۴]

حدود سال 700 ق.ف، کارلون استارک پ ، یکی تز پسران کوچک تر وینترفل در سرکوب لردی شورشی کمک کرد. به عنوان پاداش، زمین هایی دریافت کرد که در آن دژی بنا نهاد و نامش را کارلز هولد. با گزشت زمان، نام دژ به کارهولد تغییر کرد و نوادگان کارل به خاندان کار استارک مشهور شدند.[۳۵]

پادشاه برندون کشتی ساز قصد بادبان کشیدن به آنسوی دریای غروب کرد، اما هرگز باز نگشت. پسرش که همانند پدرش برندون نام داشت، در عذای پدرش ناوگان شمالی را به آتش کشید.[۳۶] شمال از آن پس ناوگانی نداشته است.[۳۷]

استارک ها چندین در دفع چندی از تهاجم های بزرگ وحشی ها نقش داشته اند، مانند زمانی در سه هزار سال پیش که به همراه پرچم دارشان آمبر ها، برادران، گندل و گورن که پادشاهان آنسوی دیوار بودند را شکست دادند.[۳۸] گفته می شود که بائل آوازخوان از دختر دوشیزه برندون بی دختر صاحب پسری شده است. بعدها بائل به دست پسر خودش کشته شد، ناآگاه از این حقیقت که بائل پدرش است.[۳۹]

سلسله تارگرین

آخرین پادشاه شمال تورهن استارک بود که در طی جنگ فتح تسلیم اگان تارگرین اولشد و به شاهی که زانو زد معروف شد. از آن زمان استارک ها به عنوان محافظان شمال به نیابت از اربابان هفت پادشاهی در شمال حکومت می کنند.[۴۰] ملکه رینیس تارگرین در عملی برای پیوند قلمرو تازه تشکیل شده ترتیب ازدواج دختر تورهن با لرد ایری ، رانل ارن را داد.[۴۱][۴۲] در سیتادل نامه هایی وجود دارد که اظهار می کنند تورهن پس از اعتراض فراوان این پیوند را پذیرفت، و اینکه پسرانش از شرکت در مراسم ازدواج سر باز زدند.[۴۱] پسران تورهن با حکومت خاندان تارگرین موافق نبودند. بعضی از شوریدن و برافراشتن پرچم استارک حرف می زدند،[۴۱] اما اینکه شورشی رخ داد یا نه نامعلوم است.

در زمان حکومت جیهریس تارگرین اول ، لرد استارک[۴۳] زمینی را به نگهبانان شب بخشید که به هدیه جدید مشهور شد. هرچند در دوران کنونی گفته می شود که لرد استارک با خوشحالی این کار را انجام داد، اما در حقیقت پادشاه جیهریس و ملکه آلیسان او را مجبور کرده بودند. برادر لرد استارک نامه هایی به سیتادل فرستاد و درخواست نمونه هایی مخالف بخشش اجباری ملک کرد. همچنین در آن زمان گفته می شد که استارک ها از جدایی اجباری زمین هایشان ناراحت بودند، و استاد یاندل بر این باور است که این اتفاق ممکن است دلیل حمایت لرد الارد استارک از ادعای لینور ولاریون در برابر ادعای شاهزاده ویسریس تارگرین در شورای بزرگ سال 101 پس از فتح باشد.[۴۱]

در سال 129 ب.ف و در شروع رقص اژدهایان شاهزاده جاکریس ولاریون حمایت لرد کرگان استارک را برای مادرش رینیرا تارگرین به دست اورد که به معاهده یخ و آتش مشهور شد.[۴۱] هرچند که شمال دورافتاده تر از آن بود که نفوذ چندانی در جنگ داشته باشد.[۴۴] کرگان در ارسال نیروهایش تعلل کرد، به این دلیل که میخواست قبل از شروع زمستان تمام مردان ممکن برای دروی محصول را در اختیار داشته باشد.[۴۵] پس از شروع زمستان کرگان ارتش بزرگی از مردان بی فرزند، بی خانمان، مجرد، پیر و پسران جوان تر را به بارانداز پادشاه هدایت کرد. هرچند او پس از مسموم شدن اگان تارگرین دوم به آنجا رسید، و با اینکه میخواست لردهایی که از اگان دوم پشتیبانی کرده بودند را تنبیه کند، لرد کورلیس ولاریون از پیش زاغ هایی با پیشنها صلح راهی کرده بود. در حین انتظار برای جواب ها، کرگان قدرت را در دربار به دست گرفت و تمام کسانی که در مرگ اگان دوم دخیل بودند را دستگیر کرد. پادشاه جوان، اگان تارگرین سوم ترغیب شده بود که کرگان را دست پادشاه بنامد، با اینکه کرگان تنها یک روز، که به ساعت گرگ مشهور شد، در آن مقام خدمت کرد بیست و یک تن از بیست و دو زندانی اش را محاکمه کرد. تنها کسی که از محاکمه عفو شد لرد کورلیس بود؛ پادشاه اگان سوم کورلیس را بخشید و عناوینش را به او باز گرداند، و وقتی که آلیسان بلک وود پیشنهاد کرد که با کرگان ازدواج کند با بخشش موافقت کرد. کرگان روز بعد به شمال بازگشت.[۴۶]

وارث کرگان، ریکان در طی حکومت دیرون تارگرین اول در فتح دورن جنگید. و در یکی از نبردهای پایانی در بیرون سان اسپیر مرد.[۴۱] پسر کوچک تر کرگان، لرد بارتوگان استارک در دوران حکومت پادشاه دیرون تارگرین دوم در شورش اسکاگوسی ها مرد.[۴۷] در ابتدای حکومت ایریس اول ، نوه ی کرگان، لرد برون استارک نیروهایی برای نبرد با لرد دیگون گریجوی جمع آوری کرد.[۴۸] وی در نبرد به شدت مرگباری زخمی شد، و در حالی که زخم هایش به آرامی او را از پا در می آوردند، همسرش و تعدادی از بیوه های استارک های دیگر بر سر وراثت در کشمکش بودند، زیرا که وارث های احتمالی زیادی وجود داشتند.[۴۹] [۵۰]

در سال 226 ب.ف پادشاه آنسوی دیوار ریمون ریش سرخ تهاجم وحشی ها را رهبری کرد. در سواحل لانگ لیک لرد ویلیام استارک از وینترفل و لرد هارموند آمبر از لست هارث با نیروی وحشی ها روبرو شدند. لرد ویلیام استارک به دست ریمون کشته شد. برادر کوچک ترش، آرتوس استارک با کشتن ریمون انتقامش را گرفت.[۵۱][۳۸]

شورش رابرت

لرد ریکارد استارک به اصرار استادش، والیس به منظور افزایش متحدان جنوب ورش برآمد.[۵۲] او پسر دومش ادارد را در هشت سالگی به ایری فرستاد تا نزد لرد جان ارن پرورش یابد. در آنجا ادارد با رابرت براتیون که تحت قیومیت لرد ارن بود دوست شد.[۲۲][۵۳] ریکارد وارثش برندون را با کتلین تالی دختر لرد هاستر تالی از ریورران و تنها دخترش لیانا را با لرد استورمز اند رابرت نامزد کرد.[۵۴][۵۵] چهار فرزند ریکارد در تورنمنت هارن هال در سال 281 ب.ف حضور داشتند، و در آنجا هاولند رید را ملاقات کردند. پس از پیروزی در رقابت سواری با نیزه، شاهزاده ریگار تارگرین از کنار کنار همسرش، شاهدخت الیا مارتل گذشت و لیانا را به عنوان ملکه عشق و زیبایی اش تاج گزاری کرد.[۵۶]

در سال 282 ب.ف برندون در ریورران بود که تاریخ ازدواجش با کتلین تالی اعلام شد. پیتر بیلیش که تحت قیومیت لرد هاستر بوده و برای سالها عاشق کتلین بوده است، برندون را به مبارزه برای ازدواج با کتلین طلبید. برندون پیروز شد.[۶][۵۷][۵۸][۵۹] پس از مبارزه برندون ریورران را ترک کرد و به عروس آینده اش قول داد که به زودی باز می گرد.[۶] هرچند برندون در راه بازگشتش به ریورران، راجب ربوده شدن خواهرش توسط شاهزاده ریگار مطلع شد، و به سمت بارانداز پادشاه راند، که در آنجا به دستور ایریس دوم به جرم تهدید کردن شاهزاده سلطنتی دستگیر شد. ریکارد که به همراه مهمان های عروسی در راه ریورران بود، به پایتخت فراخوانده شد تا برای جرم برندون جوابگو باشد. برندون و ریکارد به دستور ایریس دوم اعدام شدند؛ ریکارد زنده سوزانده شد، در حالی که برندون در تلاش برای نجات پدرش خود را خفه کرد.[۱۸][۶۰][۶۱] پس از اعدام ها، ایریس سرهای ادارد استارک و رابرت براتیون را از قیم سابقشان جان ارن طلب کرد. هرچند لرد ایری آن را رد کرده و پرچم هایش را به نشانه شوش برافراشت.[۲۲][۶۲] این اقدام به عنوان آغاز شورش رابرت دیده می شود.[۶۲]

در طی جنگ، ادارد به شمال سفر کرد تا پرچمدارانش را فرا بخواند.[۳۱] او به جنوب لشکر کشید و پیروزی بزرگی در نبرد ناقوس ها به دست آورد و دوستش رابرت را نجات داد.[۶۳] سپس به ریورران رفته و در آنجا با ازدواج با کتلین تالی به عنوان بخشی از اتحاد با خاندان تالی برای اوردن آنها به زیر پرچم شورشی ها نامزدی برادرش را خود تکمیل کرد.[۵۳][۶۴] به عنوان یکی از فرماندهان اصلی جنگ، ند پس از نبرد ترایدنت فرماندهی ارتش شورشی را به عهده گرفت و باقی مانده ارتش ریگار را تا بارانداز پادشاه دنبال کرد.

ند پس از غارت بارانداز پادشاه به دست لرد تایوین لنیستر به شهر رسید و ایریس را مرده و جیمی لنیستر را نشسته بر تخت آهنین یافت.[۶۵] پس از اینکه رابرت حمایت خاندان لنیستر را پذیرفت و از قتل همسر ، دختر کوچکش و پسر نوزادش چشم پوشی کرد ند با او مشاجره ای داشت. روز بعد ادارد به جنوب تاخت تا محاصره استورمز اند را پایان بخشد.[۶۵] پس از آن، ند و شش همراهش برای پس گرفتن لیانا به سمت قلعه ای که ریگار برج شادی نامیده بود رفتند.[۶۶] آنها با سه تن از محافظان پادشاه مستقر شده درگیر شدند که همه به جز ند و هاولند رید کشته شدند.[۶۶] ادارد لیانا را در تختی در حال مرگ یافت، در حالی که به گلبرگ های رز پژمرده و سیاهی که در دستانش بود چنگ می زد.[۵۴] لیانا ادارد را مجبور کرد که به او قولی دهد، که محتویات آن نانعلوم است، ولی از آن پس ادارد را آزار می دهد.[۶۵]

ادارد به همراه پسر حرامزاده اش، جان اسنو، بازگشت.[۵۳] که گفته می شود مادرش وایلا نام دارد.[۶۵] در حالی که کتلین پس از رسیدن از ریورران پسر حلال زاده اش، راب را به او پیشکش کرد. ند جسد لیانا را در سرداب وینترفل و در کنار پدر و برادرش به خاک سپرد.[۵۴] برادر کوچک تر ادارد، بنجن چند ماه پس از بازگشت ند از جنگ به نگهبانان شب ملحق شد.[۶۷] او که گشتی ای قابل بود در نهایت به مقام گشتی ارشد رسید.[۶۸] ادارد در سال 289 ب.ف در شورش گریجوی جنگید و تیان ، پسر لرد بیلون گریجوی را با خود به وینترفل برد تا به عنوان گروگان وفاداری لرد جزایر آهن را تضمین کند.[۵۴] از آن پس ادارد به نام رابرت بر شمال حکومت کرده است و فاصله اش را از جماعت فتنه گر بارانداز پادشاه حفظ می کند.[۶۹]

حوادث اخیر

بازی تاج و تخت

ادارد استارک در حال تمیز کردن شمشیر والریایی اش آیس در جنگل خدایان وینترفل

پس از مرگ دست پادشاه لرد جان ارن، پادشاه رابرت براتیون به وینترفل سفر می کند تا مقام را به لرد ادارد استارک پیشنهاد دهد.[۲۲][۵۴] نامه ای از لایسا ارن بیوه ی جان و خواهر کتلین همسر ادارد می رسد که ادعا می کند که لنیسترها در مرگ ناگهانی لرد ارن دست داشته اند. به اصرار کتلین، ند با اکراه مقام دست و هم چنین نامزدی دخترشان سانسا با شاهزاده جافری براتیون را می پذیرد.[۵۳] در طی اقامت مهمانان سلطنی، پسر دوم ادارد برن تصادفا ملکه سرسی لنیستر را در حال رابطه جنسی با برادرش سر جیمی می بیند.[۶۹] جیمی به امید اینکه رابطه شان را مخفی نگه دارد برن را به قصد کشتنش از پنجره برج به بیرون هل می دهد.[۶۹] برن از سقوط جان سالم به در می برد اما از هوش رفته و چلاق می شود.[۷۰][۷۱] ادارد با دخترانش سانسا و آریا به بارانداز پادشاه می رود، در حالی که کتلین در کنار پسرانش در وینترفل می ماند. در همین حال پسر حرامزاده ند، جان اسنو به همراه عمویش بنجن به شمال می رود تا به نگهبانان شب بپیوندد. کتلین از نگرانی اش برای برن تسلی ناپذیر بود و وظایفش به عنوان پیشکار را نادیده می گرفت، تا اینکه سوقصدی به جان برن، که توسط دایرولفش سامر بی نتیجه ماند، او را به خود آورد. همینطور که برن بیهوش است، شروع می کند به دیدن رویا هایی از یک کلاغ سه چشم.

در نزدیکی گدار یاقوت در تقاطع ها ، آریا از دوستش مایکا در برابر رفتار خصمانه شاهزاده جافری دفاع می کند، که باعث ناراحتی سانسا می شود. پس از اینکه دایرولف سانسا، لیدی به جای دایرولف آریا، نایمریا (دایرولف) که گریخته بود کشته می شود، ناراحتی سانسا تشدید می شود. در بارانداز پادشاه، ادارد پس از اینکه مطلع می شود سلطنت بدهی های سنگینی(مقدار زیادی به تایوین لنیستر) دارد به شدت خشمگین می شود، بعلاوه اینکه رابرت قصد دارد تورنمت پرخرجی را به افتخار ند تدارک ببیند. پس از پذیرش وظایفش به عنوان دست، ادارد بیست تن از محافظان خانوادگی اش را مامور می کند که در حفظ نظم بارانداز پادشاه به ردا طلایی ها کمک کنند. ند در مورد مرگ جان ارن تحقیق می کند و در میابد که او به حرام زاده های پادشاه رسیدگی می کرده است. وقتی رابرت جلسه شورای کوچک را تشکیل می دهد تا ترتیب مرگ شاهدخت تبعیدی دنریس تارگرین که با یک کال مقتدر دوتراکی ازدواج کرده بود را بدهد، ند از مشارکت در قتل امتناع می ورزد و از مقام دست استعفا می دهد. در تلافی ربوده شدن تیریون لنیستر توسط کتلین، که برادرخوانده اش پیتر بیلیش به او گفته بود مسئول اقدام به قتل پسرش برن بوده، مردان لنیستر در خیابان های شهر برای ند کمین می کنند. پای ند می شکند و بهترین مردانش کشته می شوند، اما نجات میاید و رابرت قبل از ترک شهر برای شکار مقام دست را به او باز می گرداند و او را مسئول نشستن بر تخت آهنین می کند. او در مقام دست مردانی، از جمله بیست تن از افراد خودش را برای بازخواست سر گرگور کلگان بابت غارت سرزمین های رودخانه راهی می کند. غارت های گرگور به دستور لرد تایوین لنیستر بوده است، به امید اینکه پس از راهی شدن ادارد برای اجرای عدالت، او را به تله انداخته، اسیر کند و با پسرش تیریون معاوضه کند، ولی از انجا که لرد ادارد مجروح بود نتوانست شخصا اقدام کند. افرادی که فرستاده شدند دچار کمین شده و بسیاری کشته می شوند.

در دیوار ، جان اسنو در حالی که با تعلیمات خصمانه سر آلیسر تورن سر می کند، از بزرگان می آموزد و دوستانی مثل سمول تارلی پیدا می کند. همچنین پس از اینکه جسدهای دو تن از افراد عمویش زنده می شوند و در کسل بلک آشوب می کنند، که نشانه ای از وجود شرارتی در آنسوی دیوار است، جان فرمانده نگهبانان، جور مورمونت را از کشته شدن به دست یکی از وایت ها نجات می دهد.

در نهایت ند به همان نتیجه ای رسید که جان ارن قبل از او رسیده بود: که فرزندان ملکه سرسی نه از نطفه رابرت، بلکه حرام زاده هایی هستند که از زنای با محارم دوقلو های لنیستر شکل گرفته اند، و متوجه می شود که این رازی بود که جان ارن به خاطرش به قتل رسید. ند با این حقیقت نزد سرسی می رود و به او هشدار می دهد که از شهر فرار کند، سپس لرد بیلیش را برای به خدمت گرفتن ردا طلایی ها مامور می کند. پس از مرگ رابرت در ثانحه ای در طی شکار، ند با سرسی روبرو می شود و پافشاری می کند که اکنون استنیس براتیون پادشاه برحق است. بیلیش به ند خیانت می کند، مردانش به دست ردا طلایی های جانوس اسلینت قتل عام می شوند و ند را درون یکی از سلول های سیاه می اندازند. سانسا در قله سرخ گروگان گرفته می شود، اما به لطف سیریو فورل شمشیرزنی که ند برای آموزش آریا استخدام کرده بود، آریا موفق به گریز می شود.

راب استارک پس از شنیدن این اخبار پرجمداران وینترفل را فرا می خواند و به جنوب لشکر می کشد. کتلین ازدواج هایی برای اتحاد با خاندان فری و کسب اجازه عبور از ترایدنت تدارک می بیند. راب نیروهای لنیستر مسلط بر سرزمین های رودخانه را درهم شکسته و شاهکش را اسیر می کند. ند در ابتدا از نامیدن جافری به عنوان پادشاه حقیقی سر باز می زند اما در نهایت برای تضمین امنیت سانسا قبول می کند. هرچند وقتی که در مقابل مردم حمایتش را اعلام می کند، بچه پادشاه دمدمی مزاج به جای اینکه اجازه دهد ادارد به نگهبانان شب بپیوندد دستور اعدامش را می دهد. لردهای حاضر در شورای جنگ راب در ریورران او را پادشاه شمال و ترایدنت می نامند و از قلمروی تخت آهنین اعلام استقلال می کنند. در همین حال بنجن در آنسوی دیوار گم شده است، و جان پس از مدت کوتاهی که در اندیشه فرار از نگهبانی و ملحق شدن به برادر ناتنی اش بود، به عنوان بخشی از گشت بزرگ برای مشخص کردن تقدیرش و هم چنین تهدیدهای آدرها و وحشی ها به شمال دیوار می رود.

نزاع شاهان

یورش شمشیرها

ضیافتی برای کلاغ‌ها

رقصی با اژدهایان

خاندان استارک در انتهای سده‌ی سوم

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
برون
 
لورا رویس
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانر
 
لیان گلاور
 
ویلم
 
ملانتا بلک وود
 
آرتوس
 
لیسارا کاراستارک
 
بِرِنا
 
آلیسان
 
اِرولد
 
رودریک
 
آریا فلینت
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
برندون
 
 
ادویل
 
مارنا لاک
 
جاکلین
 
بندیکت رویس
 
برندون
 
بنجن
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
خاندان رویس
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
ریکارد
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
لیارا
 
براندا
 
هرولد راجرز
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
برندون
 
ناشناس
 
ادارد
«ند»
 
کتلین
تالی
 
لیانا
 
بنجن
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
جان اسنو
 
راب
 
جین
وسترلینگ
 
سانسا
 
تیریون
لنیستر
 
آریا
 
برندون
«برن»
 
ریکان
 
 
 
 


اهالی خانه

اعضای تاریخی خاندان

خاندان‌های سوگند خورده

  • altHouse Tullyخاندان تالی از ریورران. هنگامی که راب خود را پادشاه شمال و ترایدنت نامید، سوگند وفاداری خوردند. هم‌اکنون تخت آهنین آن‌ها را از عناوین و زمین‌هایشان خلع کرده است.
  • altHouse Westerlingخاندان وسترلینگ از صخره. پس از ازدواج راب با جین وسترلینگ به او ملحق شدند. هم‌اکنون به صلح پادشاه بازگشته‌اند و مشمول بخشش سلطنتی شده‌اند.

نقل‌قول‌ها

زمستونا سخته، ولی استارکا همیشه از پسش برمی‌آن.[۵۴]

ادارد استارک، به رابرت براتیون

تیریون: شما استارکا رو سخت می‌شه کشت.
راب: شما لنیسترا هم بهتره اینو یادتون بمونه.[۲۴]

راب استارک، به تیریون لنیستر

استارکا برای انتخاب کسایی که بهشون خدمت می‌کنن به دنبال شجاعت و وفاداری و صداقتن.[۷۲]

تیریون لنیستر، به بران

لیدل: وقتی که یه استارک تو وینترفل بود، یه دوشیزه می‌تونست با لباس روز نام‌گذاریش تو جاده شاهی راه بره و بهش تعرضی نشه، مسافرا می‌تونستن تو هر مسافرخونه و قلعه‌ای آتیش و نون و نمک پیدا کنن. اما حالا شبا سردتره، و درها بسته‌ان...وقتی یه استارک تو وینترفل بود اوضاع فرق می‌کرد. اما گرگ پیر مرده و گرگ جوانم به جنوب رفته بازی تاج و تخت رو بازی کنه، و همه اون چیزی که برای ما باقی مونده اشباحن.
جوجن: گرگ‌ها دوباره برمی‌گردن.[۷۳]

—یک لیدل به جوجن رید

جزیره خرس هیچ پادشاهی جز پادشاه شمال نمی‌شناسه و اونم اسمش استارکه.[۷۴]

لیانا مورمونت به استنیس براتیون

استاد تئومور، بهشون بگو! هزار سال پیش از فتح، پیمانی بسته شد، سوگندی در ولفز دن در پیشگاه خدایان قدیم و جدید خورده شد. وقتی که ما از درد بستوه اومده بودیم و دوستی نداشتیم، از خونه‌هامون تعقیب شدیم و از جونمون می‌ترسیدیم، گرگ‌ها ما رو گرفتن و از ما در مقابل دشمنامون حفاظت کردن. این شهر روی زمین‌هایی که اونا به ما دادن ساخته شد. در عوض ما سوگند خوردیم همیشه مردان اون‌ها باشیم. مردان استارک![۳۳]

وایلا مندرلی، به شورای مردماهی

منابع و یادداشت‌ها

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 1، برن.
  2. چنین گفت مارتین: خاندان استارک، 10 ژوئن 2003
  3. بنا بر گفته مارتین: مالکیت زمین و ازدواج در وستروس، 19 دسامبر 1999
  4. بازی تاج و تخت، فصل 13، تیریون.
  5. بازی تاج و تخت، فصل 15، سانسا.
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ بازی تاج و تخت، فصل 40، کتلین.
  7. رقصی با اژدهایان، فصل 12، ریک.
  8. رقصی با اژدهایان، فصل 20، ریک.
  9. یورش شمشیرها، فصل 79، جان.
  10. نزاع شاهان، فصل 53، جان.
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 45، دختر کور (آریا I).
  12. یورش شمشیرها، فصل 40، برن.
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ نزاع شاهان، فصل 69، برن.
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ بازی تاج و تخت، فصل 50، آریا.
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ۱۵٫۲ ۱۵٫۳ ۱۵٫۴ بازی تاج و تخت، فصل 66، برن.
  16. یورش شمشیرها، فصل 35، کتلین.
  17. رقصی با اژدهایان، فصل 41، خائن (ریک V).
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 53، برن.
  19. بازی تاج و تخت، فصل 57، سانسا.
  20. بازی تاج و تخت، فصل 70، جان.
  21. نزاع شاهان، فصل 43، جان.
  22. ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ ۲۲٫۲ ۲۲٫۳ بازی تاج و تخت، فصل 2، کتلین.
  23. ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 5، سمول.
  24. ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 24، برن.
  25. نزاع شاهان، فصل 21، برن.
  26. یورش شمشیرها، فصل 56، برن.
  27. ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ ۲۷٫۲ ۲۷٫۳ ۲۷٫۴ دنیای یخ و آتش،شمال: پادشاهان زمستان.
  28. ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 29، داوس.
  29. دنیای یخ و آتش،شمال: قبایل کوهستانی.
  30. ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ دنیای یخ و آتش،دره.
  31. ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 9، داوس.
  32. برای اطلاعات بیشتر مقاله خاندان مندرلی را مطالعه کنید
  33. ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 19، داوس.
  34. دنیایی از یخ و آتش
  35. یورش شمشیرها، فصل 20، کتلین.
  36. بازی تاج و تخت، فصل 7، آریا.
  37. نزاع شاهان، فصل 16، برن.
  38. ۳۸٫۰ ۳۸٫۱ دنیای یخ و آتش،دیوار و آنسویش: وحشی ها.
  39. نزاع شاهان، فصل 51، جان.
  40. بازی تاج و تخت، ضمیمه.
  41. ۴۱٫۰ ۴۱٫۱ ۴۱٫۲ ۴۱٫۳ ۴۱٫۴ ۴۱٫۵ دنیای یخ و آتش،شمال: لردهای وینترفل.
  42. دنیای یخ و آتش،دره: خاندان ارن.
  43. در چاپ های اولیه دنیای یخ و آتشاظهار شده که لرد الارد استارک به اجبار هدیه جدید را بخشیده است، هرچند در چاپ های بعدی این عبارت با جمله استارک ها خوشحال بودند جایگزین شد، و مشخص نیست که منظور کدام یک از استارک هاست
  44. شاهدخت و ملکه
  45. دنیای یخ و آتش،پادشاهان تارگرین: اگان دوم.
  46. دنیای یخ و آتش،پادشاهان تارگرین: اگان سوم.
  47. دنیای یخ و آتش،شمال: سنگ زاده های اسکاگوس.
  48. شوالیه مرموز.
  49. بوسکون: قسمت یک:به گفته مارتین. 17 فبریه 2006
  50. بوسکون: قسمت دو:به گفته مارتین. 17 فبریه 2006
  51. رقصی با اژدهایان، فصل 7، جان.
  52. رقصی با اژدهایان، فصل 37، شاهزاده وینترفل (ریک IV).
  53. ۵۳٫۰ ۵۳٫۱ ۵۳٫۲ ۵۳٫۳ بازی تاج و تخت، فصل 6، کتلین.
  54. ۵۴٫۰ ۵۴٫۱ ۵۴٫۲ ۵۴٫۳ ۵۴٫۴ ۵۴٫۵ بازی تاج و تخت، فصل 4، ادارد.
  55. دنیای یخ و آتش،سقوط اژدهایان: سال بهار دروغین.
  56. بازی تاج و تخت، فصل 58، ادارد.
  57. بازی تاج و تخت، فصل 18، کتلین.
  58. بازی تاج و تخت، فصل 29، سانسا.
  59. دنیای از یخ و آتش
  60. نزاع شاهان، فصل 5، آریا.
  61. دنیایی از یخ و آتش
  62. ۶۲٫۰ ۶۲٫۱ دنیای یخ و آتش،سقوط اژدهایان: شورش رابرت.
  63. نزاع شاهان، فصل 29، تیریون.
  64. یورش شمشیرها، فصل 2، کتلین.
  65. ۶۵٫۰ ۶۵٫۱ ۶۵٫۲ ۶۵٫۳ بازی تاج و تخت، فصل 12، ادارد.
  66. ۶۶٫۰ ۶۶٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 39، ادارد.
  67. به گفته مارتین
  68. بازی تاج و تخت، فصل 19، جان.
  69. ۶۹٫۰ ۶۹٫۱ ۶۹٫۲ بازی تاج و تخت، فصل 8، برن.
  70. بازی تاج و تخت، فصل 9، تیریون.
  71. بازی تاج و تخت، فصل 10، جان.
  72. بازی تاج و تخت، فصل 42، تیریون.
  73. یورش شمشیرها، فصل 24، برن.
  74. رقصی با اژدهایان، فصل 3، جان.
UnderConstructionOrange.png
در حال ترجمه
این موضوع توسط [[کاربر:Lily Snow (بحث)]] در حال ترجمه است.
این الگو برای این قرار داده شده است که سایر اعضا به صورت موازی این مقاله را ترجمه نکنند.