عنکبوتهای غول پیکر یخی: تفاوت میان نسخهها
جز (تصحیح اندازه عکسها و حذف فاصله های اضافی) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:LastHero.jpeg|بندانگشتی|چپ|300px|آخرین قهرمان از عنکبوت های یخی می گریزد.<br /> | [[پرونده:LastHero.jpeg|بندانگشتی|چپ|300px|آخرین قهرمان از عنکبوت های یخی می گریزد.<br /> | ||
اثر Roman Papsuev ]] | اثر Roman Papsuev ]] | ||
از '''عنکبوت های غول پیکر''' یخی در بعضی حکایت های [[آدرها]] (Others) صحبت شده است. [[ | از '''عنکبوت های غول پیکر''' یخی در بعضی حکایت های [[آدرها]] (Others) صحبت شده است. [[سمول تارلی]] (Samwell Tarly) که داستان های نگه داری شده در [[کسل بلک]] (Castle Black) را خوانده بود، آنها را برای [[جان اسنو]] (Jon Snow) نقل کرده، اضافه می کند که نمی داند آنها چیستند.{{رف|ضبک|5}} (اگرچه پس از [[نبرد مشت نخستین انسان ها|نبرد]] (Battle) طی بازگشت به [[قلعه ی کرستر]] (Craster’s Keep)، سم به یاد آورد که وایت واکرهای جنگل سوار بر عنکبوت های یخی غول پیکر بودند.{{رف|یش|18}} ) | ||
طبق حکایت [[ننه ی پیر]] (Old Nan) از [[آخرین قهرمان]] (last hero)، بوی خون گرم او به مشام آدرها رسید و آنها بی صدا ردش را تعقیب کردند و با چند گله از عنکبوت های سفید رنگ پریده شان به بزرگی سگ شکاری، آهسته به آخرین قهرمان نزدیک شدند. احتمالا آنها همان عنکبوت های یخی غول پیکری هستند که سم اشاره کرد.{{رف|بتت|24}} | طبق حکایت [[ننه ی پیر]] (Old Nan) از [[آخرین قهرمان]] (last hero)، بوی خون گرم او به مشام آدرها رسید و آنها بی صدا ردش را تعقیب کردند و با چند گله از عنکبوت های سفید رنگ پریده شان به بزرگی سگ شکاری، آهسته به آخرین قهرمان نزدیک شدند. احتمالا آنها همان عنکبوت های یخی غول پیکری هستند که سم اشاره کرد.{{رف|بتت|24}} | ||
آدرها از عنکبوت های یخی برای شکار طعمه هایشان استفاده می کنند و بر آنها سوار می شوند. ممکن است که بومی [[سرزمین های همیشه زمستان]] (Lands of Always Winter) باشند یا توسط آدرها خلق شده باشند. دانستنی درباره ی عنکبوت های یخی بسیار کم است. | |||
== حوادث اخیر == | == حوادث اخیر == | ||
=== بازی تاج و تخت === | === بازی تاج و تخت === | ||
ننه ی پیر حکایتی در باره ی آخرین قهرمان برای برن تعریف کرد که به آدرهایی اشاره می کرد که با عنکبوت هایی به بزرگی تازی به شکار آخرین قهرمان رفتند.{{رف|بتت|24}} | ننه ی پیر حکایتی در باره ی آخرین قهرمان برای برن تعریف کرد که به آدرهایی اشاره می کرد که با عنکبوت هایی به بزرگی تازی به شکار آخرین قهرمان رفتند.{{رف|بتت|24}} | ||
=== یورش شمشیرها === | === یورش شمشیرها === | ||
پس از نبرد مشت نخستین انسان ها و طی بازگشتی سخت به قلعه ی کرستر، | پس از نبرد مشت نخستین انسان ها و طی بازگشتی سخت به قلعه ی کرستر، سمول تارلی به یاد هیولاهای قصه ها افتاد که باعث شد همچون پسر بچه ای جیغ بکشد و بلرزد، وایت واکرهای جنگل، سایه های سرد، سوار بر عنکبوت های یخی غول پیکرشان و تشنه ی خون ... .{{رف|یش|18}} | ||
=== | |||
=== ضیافتی برای کلاغ ها === | |||
== منابع == | سمول تارلی خوانده هایش درباره ی عنکبوت های غول پیکر یخی را به جان اسنو یادآوری کرد.{{رف|ضبک|5}} | ||
== منابع و یادداشت ها == | |||
{{منابع|2}} | {{منابع|2}} | ||
{{موجودات}} | {{موجودات}} | ||
[[رده:حیوانات]][[رده:وسایل نقلیه]] | [[رده:حیوانات]][[رده:وسایل نقلیه]] |
نسخهٔ ۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۳۳
از عنکبوت های غول پیکر یخی در بعضی حکایت های آدرها (Others) صحبت شده است. سمول تارلی (Samwell Tarly) که داستان های نگه داری شده در کسل بلک (Castle Black) را خوانده بود، آنها را برای جان اسنو (Jon Snow) نقل کرده، اضافه می کند که نمی داند آنها چیستند.[۱] (اگرچه پس از نبرد (Battle) طی بازگشت به قلعه ی کرستر (Craster’s Keep)، سم به یاد آورد که وایت واکرهای جنگل سوار بر عنکبوت های یخی غول پیکر بودند.[۲] )
طبق حکایت ننه ی پیر (Old Nan) از آخرین قهرمان (last hero)، بوی خون گرم او به مشام آدرها رسید و آنها بی صدا ردش را تعقیب کردند و با چند گله از عنکبوت های سفید رنگ پریده شان به بزرگی سگ شکاری، آهسته به آخرین قهرمان نزدیک شدند. احتمالا آنها همان عنکبوت های یخی غول پیکری هستند که سم اشاره کرد.[۳]
آدرها از عنکبوت های یخی برای شکار طعمه هایشان استفاده می کنند و بر آنها سوار می شوند. ممکن است که بومی سرزمین های همیشه زمستان (Lands of Always Winter) باشند یا توسط آدرها خلق شده باشند. دانستنی درباره ی عنکبوت های یخی بسیار کم است.
حوادث اخیر
بازی تاج و تخت
ننه ی پیر حکایتی در باره ی آخرین قهرمان برای برن تعریف کرد که به آدرهایی اشاره می کرد که با عنکبوت هایی به بزرگی تازی به شکار آخرین قهرمان رفتند.[۳]
یورش شمشیرها
پس از نبرد مشت نخستین انسان ها و طی بازگشتی سخت به قلعه ی کرستر، سمول تارلی به یاد هیولاهای قصه ها افتاد که باعث شد همچون پسر بچه ای جیغ بکشد و بلرزد، وایت واکرهای جنگل، سایه های سرد، سوار بر عنکبوت های یخی غول پیکرشان و تشنه ی خون ... .[۲]
ضیافتی برای کلاغ ها
سمول تارلی خوانده هایش درباره ی عنکبوت های غول پیکر یخی را به جان اسنو یادآوری کرد.[۱]
منابع و یادداشت ها
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 5، سمول.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ یورش شمشیرها، فصل 18، سمول.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 24، برن.
|