خاندان استارک: تفاوت میان نسخهها
جز (←صفات) |
|||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
=== صفات === | === صفات === | ||
استارک ها ظاهری با چهره ای کشیده، اندامی لاغر، موی قهوه ای تیره و چشمانی خاکستری دارند.{{رف|بتت|13}}{{رف|بتت|15}}{{رف|بتت|40}}{{رف|ربا|12}}{{رف|ربا|20}} | استارک ها ظاهری با چهره ای کشیده، اندامی لاغر، موی قهوه ای تیره و چشمانی خاکستری دارند.{{رف|بتت|13}}{{رف|بتت|15}}{{رف|بتت|40}}{{رف|ربا|12}}{{رف|ربا|20}} | ||
در نسل کنونی استارک ها، چند تن از اغصای خانواده (مثل [[آریا استارک|آریا]] و [[برن استارک]]، و [[جان اسنو]]) قابلیت [[وارگ]] کردن و وارد شدن به ذهن [[دایرولف]] هایشان را دارند، که به آنها ویژگی تجربه احساسات دایرولف هایشان{{رف|یش|79}} را می دهد. و دیدن از طریق چشمانشان که بیشتر در حین خوابشان رخ می دهد،{{رف|نش|53}}{{رف|ربا|45}} البته می توانند در بیداری و به اختیار نیز این کار را انجام دهند، وقتی که ازموده تر شده باشند.{{رف|یش|40}}{{رف|ربا|45}} | در نسل کنونی استارک ها، چند تن از اغصای خانواده (مثل [[آریا استارک|آریا]] و [[برن استارک]]، و [[جان اسنو]]) قابلیت [[وارگ]] کردن و وارد شدن به ذهن [[دایرولف]] هایشان را دارند، که به آنها ویژگی تجربه احساسات دایرولف هایشان{{رف|یش|79}} را می دهد. و دیدن از طریق چشمانشان که بیشتر در حین خوابشان رخ می دهد،{{رف|نش|53}}{{رف|ربا|45}} البته می توانند در بیداری و به اختیار نیز این کار را انجام دهند، وقتی که ازموده تر شده باشند.{{رف|یش|40}}{{رف|ربا|45}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۰۷
| در حال ترجمه این موضوع توسط [[کاربر:Ser Duncan The Tall (بحث)]] در حال ترجمه است. این الگو برای این قرار داده شده است که سایر اعضا به صورت موازی این مقاله را ترجمه نکنند. |
خاندان استارک House Stark | |
---|---|
نشان | دایرولف خاکستری بر روی زمینه سفید یخی |
شعار | Winter is coming زمستان در راه است |
جایگاه | وینترفل (سابقا) |
لرد فعلی | برن استارک (مفقود) |
منطقه | شمال |
عنوان | پادشاه شمال (سابقا) پادشاه ترایدنت(سابقا) |
وارث | ریکان استارک (مفقود) |
لرد بالا دست | خاندان براتیون از بارانداز پادشاه(بازی تاج و تخت) خاندان بولتون(رقصی با اژدهایان) |
شاخه ها | خاندان گری استارک خاندان کار استارک |
سلاح اجدادی | آیس (نابود شده) |
بنیانگذار | برندون معمار |
تاریخ شکل گیری | عصر قهرمانان |
خاندان استارک یکی از خاندان های بزرگ وستروس و مهمترین خاندان شمال است. در روزگار قدیم آنها به عنوان پادشاهان زمستان حکمرانی می کردند؛ اما از زمان فتوحات تارگرینها آنها به عنوان محافظین شمال و لرد وینترفل حکمرانی می کنند. جایگاه آنها، وینترفل ، دژی کهن است که به استحکامش مشهور است.
نشان خاندان دایرولفی خاکستری در زمینهی سفید است، و شعار خاندان "زمستان در راه است" از معدود شعارهایی است که هشدار اند و نه خودستایی.[۱]چندین تن از شخصیت های راوی نغمه ای از یخ و آتش از اعضای خاندان استارک هستند.
به جز کاراستارکهای کارهولد، استارکها اقوام دوری در نقاط مختلف شمال دارند. وایت هاربر و بارو تاون مکان های احتمالی این خویشاوندان هستند.[۲] بعضی از استارک های کوچک تر به عنوان دست نشانده در قلعه های کوچکی به لردهای وینترفل خدمت می کرده اند.[۳]
فرهنگ
صفات
استارک ها ظاهری با چهره ای کشیده، اندامی لاغر، موی قهوه ای تیره و چشمانی خاکستری دارند.[۴][۵][۶][۷][۸]
در نسل کنونی استارک ها، چند تن از اغصای خانواده (مثل آریا و برن استارک، و جان اسنو) قابلیت وارگ کردن و وارد شدن به ذهن دایرولف هایشان را دارند، که به آنها ویژگی تجربه احساسات دایرولف هایشان[۹] را می دهد. و دیدن از طریق چشمانشان که بیشتر در حین خوابشان رخ می دهد،[۱۰][۱۱] البته می توانند در بیداری و به اختیار نیز این کار را انجام دهند، وقتی که ازموده تر شده باشند.[۱۲][۱۱]
رسوم
خاندان استارک اعضای فوت شده خانواده را طبق سنتشان در سرداب زیر وینترفل دفن می کنند.[۱۳][۱۴] برای پادشاهان زمستان و لردهای وینترفل تندیس هایی مشابه ظاهرشان، به شکل نشسته در کنار مقبره شان تراشیده می شود، در حالی که برای اعضای معمولی چنین نیست.[۱۵] تنها استثنا ها برندون و لیانا استارک هستند که به دستور برادرشان، لرد ادارد استارک تندیس هایی دریافت کرده اند.[۱۵] تندیس های پادشاهان و لرد ها گرگ های سنگی ای پیش پاهایشان،[۱۶][۱۴] و شمشیرهایی بر روی ران هایشان دارند،[۱۴] که گفته می شود ارواح مردگان را محفوظ در مقبره شان در آرامش نگاه می دارند.[۱۷][۱۳]
خاندان استارک مرسوما از خدایان قدیم پیروی می کنند.[۱۸][۱۹][۲۰][۲۱] در پی ازدواج ادارد استارک با کتلین تالی که پیرو مذهب هفت بود، به افتخار مذهب هفت سپت کوچکی در وینترفل ساخته شد.[۲۲]
استارک ها همواره از دوستان نگهبانان شب بوده اند.[۱۵] چهار تن از جوان ترین مردانی که به عنوان فرمانده نگهبانان شب رسیده اند، از جمله اوسریک استارک، از برادران، پسران و یا حرامزاده های پادشاهان شمال بوده اند.[۲۳]
تاریخچه
پادشاهان شمال
استارک ها خاندانی باستانی از راسته نخستین انسان ها هستند.[۱] خاندان استارک توسط برندون معمار تاسیس شد. شخصیتی افسانه ای که در عصر قهرمانان می زیست. گفته می شود برندون معمار جایگاه خاندان استارک، وینترفل را بنا نهاده است، همینطور دیوار را.[۲۴] استارک ها پس از عصر قهرمانان برای هشت هزار سال[۲۵] پادشاهان زمستان بوده اند، احتمالا برندون معمار اولین آنها بوده است. شاه شب ، سیزدهمین فرمانده کل منتخب نگهبانان شب یک استارک اظهار شده است.[۲۶]
استارک های قدیم رفته رفته شاهان رقیب را شکست دادند، مثل پادشاهان پشته در جنوبشان و پادشاهان سرخ در شرقشان.[۲۷] برای چندین هزاره، استارک ها پادشاهان بی رقیب شمال نبودند. هرچند رقیبان اصلی آنها، پادشاهان سرخ خاندان بولتون از درد فورت ، حدود هزار سال پیش سوگند وفاداری خوردند و و سنت پوست کندن شان را کنار گزاشتند. در همین حال، پادشاه جان استارک دزدان دریایی را از وایت نایف بیرون راند و در دهانه اش کنام گرگ را بنا نهاد. این قلعه اغلب به پسران و نوه های پادشاه شمال اعطا می شد؛ یکی از همین زیر شاخه ها، گری استارک ها پس از متحد شدن با بولتون ها بر علیه استارک ها منقرض شدند.[۲۸] پسر پادشاه جان، ریکارد ، پادشاه مرداب را شکست داد و با دخترش ازدواج کرد، بدین وسیله نک را با حاکمیت خاندان رید به قلمروی وینترفل افزود.[۱۵]
زمانی که اندال ها تلاش کردند شمال را فتح کنند، پادشاه تیان استارک با خاندان بولتون هم پیمان شد و آرگوس هفت ستاره را در نبرد ویپینگ واتر شکست داد، سپس ناوگانی تجهیز کرد و به اندالوس بادبان کشید و در آنجا با سوزاندن روستاها و کشتن صدها تن انتقام گرفت. وی بعدها سه خواهران را فتح کرد و به نبرد با آهن زاده ها پرداخت، آنها را از دماغه کراکن و جزیره خرس بیرون راند و راووس هوار را کشت. بعدها هردوی این ها مکان دوباره و این بار توسط لورون گریجوی اشغال شد، و پادشاه رودریک استارک پس از مرگ لورون جزیره خرس را بازپس گرفت. گفته می شود وی جزیره را در یک مسابقه کشتی پیروز شد، هرچند بعضی محققان به حقیقت این داستان مشکوک اند.[۲۹][۱۵] پسرها و نوه های رودریک نیز دماغه کراکن را پس گرفتند.[۲۷] پادشاه تیان شورشی در ریلز را نیز سرکوب کرد و در برابر وحشی ها به نگهبانان شب یاری رساند.[۲۷]
خاندان استارک قصد فتح سه خواهران را کردند، که باعث آغاز مناقشه ای بین استارک ها و ارن های دره شد، شروع این مناقشه از آنجا بود که مردان خواهر که در تجاوز به سه خواهران از استارک ها شکست خورده بودند، از ماتوس ارن دوم پادشاه کوهستان و دره درخواست کمک کردند. این مناقشه که به جنگ آنسوی آب معروف است هزار سال طول کشید، که در این زمان استارک ها سه بار به فینگرز قدم گزاشتند.[۳۰][۳۱] در طول حکومت صد ساله پادشاه ادریک استارک ، کنام گرگ که توسط خاندان ارن به اتش کشیده شده بود به دست دزدان دریایی استپ استونز اشغال شد. نتیجه ی ادریک، پادشاه برندون چشم یخی کنام گرگ را بازپس گرفت.[۲۸] پس از هزار سال جنگ، ارن ها پیروز شده و از آن پس بر سه خواهران حکومت می کنند.[۳۰]
چندین قرن پیش از فتح اگان و در دوران حکومت پرسیون گاردنر سوم پادشاه ریچ ، خاندان مندرلی توسط لرد لوریمار پیک از مندر تبعید شدند.[۳۲][۲۷] استارک ها ورود مندرلی ها به شمال را پذیرا شدند، سوگند وفاداری آنهارا پذیرفتند و کنام گرگ و زمین های اطرافش را به آنها بخشیدند که به بنا شدن وایت هاربر انجامید.[۲۷][۳۳][۳۴]
حدود سال 700 ق.ف، کارلون استارک ، یکی از پسران کوچک تر وینترفل در سرکوب لردی شورشی کمک کرد. به عنوان پاداش، زمین هایی دریافت کرد که در آن دژی بنا نهاد و نامش را کارلز هولد. با گزشت زمان، نام دژ به کارهولد تغییر کرد و نوادگان کارل به خاندان کار استارک مشهور شدند.[۳۵]
پادشاه برندون کشتی ساز قصد بادبان کشیدن به آنسوی دریای غروب کرد، اما هرگز باز نگشت. پسرش که همانند پدرش برندون نام داشت، در عذای پدرش ناوگان شمالی را به آتش کشید.[۳۶] شمال از آن پس ناوگانی نداشته است.[۳۷]
استارک ها هم چنین در دفع چندی از تهاجم های بزرگ وحشی ها نقش داشته اند، مانند زمانی در سه هزار سال پیش که به همراه پرچم دارشان آمبر ها، برادران، گندل و گورن که پادشاهان آنسوی دیوار بودند را شکست دادند.[۳۸] گفته می شود که بائل آوازخوان از دختر دوشیزه برندون بی دختر صاحب پسری شده است. بعدها بائل به دست پسر خودش کشته شد، ناآگاه از این حقیقت که بائل پدرش است.[۳۹]
سلسله تارگرین
آخرین پادشاه شمال تورهن استارک بود که در طی جنگ فتح تسلیم اگان تارگرین اولشد و به شاهی که زانو زد معروف شد. از آن زمان استارک ها به عنوان محافظان شمال به نیابت از اربابان هفت پادشاهی در شمال حکومت می کنند.[۴۰] ملکه رینیس تارگرین در عملی برای پیوند قلمرو تازه تشکیل شده ترتیب ازدواج دختر تورهن با لرد ایری ، رانل ارن را داد.[۴۱][۴۲] در سیتادل نامه هایی وجود دارد که اظهار می کنند تورهن پس از اعتراض فراوان این پیوند را پذیرفت، و اینکه پسرانش از شرکت در مراسم ازدواج سر باز زدند.[۴۱] پسران تورهن با حکومت خاندان تارگرین موافق نبودند. بعضی از شوریدن و برافراشتن پرچم استارک حرف می زدند،[۴۱] اما اینکه شورشی رخ داد یا نه نامعلوم است.
در زمان حکومت جیهریس تارگرین اول ، لرد استارک[۴۳] زمینی را به نگهبانان شب بخشید که به هدیه جدید مشهور شد. هرچند در دوران کنونی گفته می شود که لرد استارک با خوشحالی این کار را انجام داد، اما در حقیقت پادشاه جیهریس و ملکه آلیسان او را مجبور کرده بودند. برادر لرد استارک نامه هایی به سیتادل فرستاد و درخواست نمونه هایی مخالف بخشش اجباری ملک کرد. همچنین در آن زمان گفته می شد که استارک ها از جدایی اجباری زمین هایشان ناراحت بودند، و استاد یاندل بر این باور است که این اتفاق ممکن است دلیل حمایت لرد الارد استارک از ادعای لینور ولاریون در برابر ادعای شاهزاده ویسریس تارگرین در شورای بزرگ سال 101 پس از فتح باشد.[۴۱]
در سال 129 ب.ف و در شروع رقص اژدهایان شاهزاده جاکریس ولاریون حمایت لرد کرگان استارک را برای مادرش رینیرا تارگرین به دست اورد که به معاهده یخ و آتش مشهور شد.[۴۱] هرچند که شمال دورافتاده تر از آن بود که نفوذ چندانی در جنگ داشته باشد.[۴۴] کرگان در ارسال نیروهایش تعلل کرد، به این دلیل که میخواست قبل از شروع زمستان تمام مردان ممکن برای دروی محصول را در اختیار داشته باشد.[۴۵] پس از شروع زمستان کرگان ارتش بزرگی از مردان بی فرزند، بی خانمان، مجرد، پیر و پسران جوان تر را به بارانداز پادشاه هدایت کرد. هرچند او پس از مسموم شدن اگان تارگرین دوم به آنجا رسید، و با اینکه میخواست لردهایی که از اگان دوم پشتیبانی کرده بودند را تنبیه کند، لرد کورلیس ولاریون از پیش زاغ هایی با پیشنها صلح راهی کرده بود. در حین انتظار برای جواب ها، کرگان قدرت را در دربار به دست گرفت و تمام کسانی که در مرگ اگان دوم دخیل بودند را دستگیر کرد. پادشاه جوان، اگان تارگرین سوم ترغیب شده بود که کرگان را دست پادشاه بنامد، با اینکه کرگان تنها یک روز، که به ساعت گرگ مشهور شد، در آن مقام خدمت کرد بیست و یک تن از بیست و دو زندانی اش را محاکمه کرد. تنها کسی که از محاکمه عفو شد لرد کورلیس بود؛ پادشاه اگان سوم کورلیس را بخشید و عناوینش را به او باز گرداند، و وقتی که آلیسان بلک وود پیشنهاد کرد که با کرگان ازدواج کند با بخشش موافقت کرد. کرگان روز بعد به شمال بازگشت.[۴۶]
وارث کرگان، ریکان در طی حکومت دیرون تارگرین اول در فتح دورن جنگید. و در یکی از نبردهای پایانی در بیرون سان اسپیر مرد.[۴۱] پسر کوچک تر کرگان، لرد بارتوگان استارک در دوران حکومت پادشاه دیرون تارگرین دوم در شورش اسکاگوسی ها مرد.[۴۷] در ابتدای حکومت ایریس اول ، نوه ی کرگان، لرد برون استارک نیروهایی برای نبرد با لرد دیگون گریجوی جمع آوری کرد.[۴۸] وی در نبرد به شدت مرگباری زخمی شد، و در حالی که زخم هایش به آرامی او را از پا در می آوردند، همسرش و تعدادی از بیوه های استارک های دیگر بر سر وراثت در کشمکش بودند، زیرا که وارث های احتمالی زیادی وجود داشتند.[۴۹] [۵۰]
در سال 226 ب.ف پادشاه آنسوی دیوار ریمون ریش سرخ تهاجم وحشی ها را رهبری کرد. در سواحل لانگ لیک لرد ویلیام استارک از وینترفل و لرد هارموند آمبر از لست هارث با نیروی وحشی ها روبرو شدند. لرد ویلیام استارک به دست ریمون کشته شد. برادر کوچک ترش، آرتوس استارک با کشتن ریمون انتقامش را گرفت.[۵۱][۳۸]
شورش رابرت
لرد ریکارد استارک به اصرار استادش، والیس به منظور افزایش متحدان جنوب ورش برآمد.[۵۲] او پسر دومش ادارد را در هشت سالگی به ایری فرستاد تا نزد لرد جان ارن پرورش یابد. در آنجا ادارد با رابرت براتیون که تحت قیومیت لرد ارن بود دوست شد.[۲۲][۵۳] ریکارد وارثش برندون را با کتلین تالی دختر لرد هاستر تالی از ریورران و تنها دخترش لیانا را با لرد استورمز اند رابرت نامزد کرد.[۵۴][۵۵] چهار فرزند ریکارد در تورنمنت هارن هال در سال 281 ب.ف حضور داشتند، و در آنجا هاولند رید را ملاقات کردند. پس از پیروزی در رقابت سواری با نیزه، شاهزاده ریگار تارگرین از کنار همسرش، شاهدخت الیا مارتل گذشت و لیانا را به عنوان ملکه عشق و زیبایی اش تاج گزاری کرد.[۵۶]
در سال 282 ب.ف برندون در ریورران بود که تاریخ ازدواجش با کتلین تالی اعلام شد. پیتر بیلیش که تحت قیومیت لرد هاستر بوده و برای سالها عاشق کتلین بوده است، برای ازدواج با کتلین برندون را به مبارزه طلبید. برندون پیروز شد.[۶][۵۷][۵۸][۵۹] پس از مبارزه برندون ریورران را ترک کرد و به عروس آینده اش قول داد که به زودی باز می گردد.[۶] هرچند برندون در راه بازگشتش به ریورران، از ربوده شدن خواهرش به دست شاهزاده ریگار مطلع شد، و به سمت بارانداز پادشاه راند، که در آنجا به دستور ایریس دوم به جرم تهدید کردن شاهزاده سلطنتی دستگیر شد. ریکارد که به همراه مهمان های عروسی در راه ریورران بود، به پایتخت فراخوانده شد تا برای جرم برندون جوابگو باشد. برندون و ریکارد به دستور ایریس دوم اعدام شدند؛ ریکارد زنده سوزانده شد، در حالی که برندون در تلاش برای نجات پدرش خود را خفه کرد.[۱۸][۶۰][۶۱] پس از اعدام ها، ایریس سرهای ادارد استارک و رابرت براتیون را از قیم سابقشان جان ارن طلب کرد. هرچند لرد ایری آن را رد کرده و پرچم هایش را به نشانه شورش برافراشت.[۲۲][۶۲] این اقدام به عنوان آغاز شورش رابرت دیده می شود.[۶۲]
در طی جنگ، ادارد به شمال سفر کرد تا پرچمدارانش را فرا بخواند.[۳۱] او به جنوب لشکر کشید و پیروزی بزرگی در نبرد ناقوس ها به دست آورد و دوستش رابرت را نجات داد.[۶۳] سپس به ریورران رفته و در آنجا با ازدواج با کتلین تالی به عنوان بخشی از اتحاد با خاندان تالی برای اوردن آنها به زیر پرچم شورشی ها نامزدی برادرش را خود تکمیل کرد.[۵۳][۶۴] به عنوان یکی از فرماندهان اصلی جنگ، ند پس از نبرد ترایدنت فرماندهی ارتش شورشی را به عهده گرفت و باقی مانده ارتش ریگار را تا بارانداز پادشاه دنبال کرد.
ند پس از غارت بارانداز پادشاه به دست لرد تایوین لنیستر به شهر رسید و ایریس را مرده و جیمی لنیستر را نشسته بر تخت آهنین یافت.[۶۵] پس از اینکه رابرت حمایت خاندان لنیستر را پذیرفت و از قتل همسر ، دختر کوچکش و پسر نوزادش چشم پوشی کرد ند با او مشاجره ای داشت. روز بعد ادارد به جنوب تاخت تا محاصره استورمز اند را پایان دهد.[۶۵] پس از آن، ند و شش همراهش برای پس گرفتن لیانا به سمت قلعه ای که ریگار برج شادی نامیده بود رفتند.[۶۶] آنها با سه تن از اعضای گارد پادشاه مستقر شده درگیر شدند که همه به جز ند و هاولند رید کشته شدند.[۶۶] ادارد لیانا را در تختی در حال مرگ یافت، در حالی که به گلبرگ های رز پژمرده و سیاهی که در دستانش بود چنگ می زد.[۵۴] لیانا ادارد را مجبور کرد که به او قولی دهد، که محتویات آن نامعلوم است، ولی از آن پس ادارد را آزار می دهد.[۶۵]
ادارد به همراه پسر حرامزاده اش، جان اسنو، بازگشت.[۵۳] که گفته می شود مادرش وایلا نام دارد.[۶۵] در حالی که کتلین پس از رسیدن از ریورران پسر حلال زاده اش، راب را به او پیشکش کرد. ند جسد لیانا را در سرداب وینترفل و در کنار پدر و برادرش به خاک سپرد.[۵۴] برادر کوچک تر ادارد، بنجن چند ماه پس از بازگشت ند از جنگ به نگهبانان شب ملحق شد.[۶۷] او که گشتی ای قابل بود در نهایت به مقام گشتی ارشد رسید.[۶۸] ادارد در سال 289 ب.ف در شورش گریجوی جنگید و تیان ، پسر لرد بیلون گریجوی را با خود به وینترفل برد تا به عنوان گروگان وفاداری لرد جزایر آهن را تضمین کند.[۵۴] از آن پس ادارد به نام رابرت بر شمال حکومت کرده است و فاصله اش را از جماعت فتنه گر بارانداز پادشاه حفظ می کند.[۶۹]
حوادث اخیر
بازی تاج و تخت
پس از مرگ دست پادشاه لرد جان ارن، پادشاه رابرت براتیون به وینترفل سفر می کند تا مقام را به لرد ادارد استارک پیشنهاد دهد.[۲۲][۵۴] نامه ای از لایسا ارن بیوه ی جان و خواهر کتلین همسر ادارد می رسد که ادعا می کند که لنیسترها در مرگ ناگهانی لرد ارن دست داشته اند. به اصرار کتلین، ند با اکراه مقام دست و هم چنین نامزدی دخترشان سانسا با شاهزاده جافری براتیون را می پذیرد.[۵۳] در طی اقامت مهمانان سلطنتی، پسر دوم ادارد برن تصادفا ملکه سرسی لنیستر را در حال رابطه جنسی با برادرش سر جیمی می بیند.[۶۹] جیمی به امید اینکه رابطه شان را مخفی نگه دارد برن را به قصد کشتنش از پنجره برج به بیرون هل می دهد.[۶۹] برن از سقوط جان سالم به در می برد اما از هوش رفته و چلاق می شود.[۷۰][۷۱] ادارد با دخترانش سانسا و آریا به بارانداز پادشاه می رود، در حالی که کتلین در کنار پسرانش در وینترفل می ماند. در همین حال پسر حرامزاده ند، جان اسنو به همراه عمویش بنجن به شمال می رود تا به نگهبانان شب بپیوندد. کتلین نگرانی تسلی ناپذیری بابت برن داشت و وظایفش به عنوان پیشکار را نادیده می گرفت، تا اینکه سوقصدی به جان برن، که توسط دایرولفش سامر بی نتیجه ماند، او را به خود آورد. همینطور که برن بیهوش است، شروع می کند به دیدن رویا هایی از یک کلاغ سه چشم.
در نزدیکی گدار یاقوت در تقاطع ها ، آریا از دوستش مایکا در برابر رفتار خصمانه شاهزاده جافری دفاع می کند، که باعث ناراحتی سانسا می شود. پس از اینکه دایرولف سانسا، لیدی به جای دایرولف آریا، نایمریا (دایرولف) که گریخته بود کشته می شود، ناراحتی سانسا تشدید می شود. در بارانداز پادشاه، ادارد پس از اینکه مطلع می شود سلطنت بدهی های سنگینی(مقدار زیادی به تایوین لنیستر) دارد به شدت خشمگین می شود، بعلاوه اینکه رابرت قصد دارد تورنمت پرخرجی را به افتخار ند تدارک ببیند. پس از پذیرش وظایفش به عنوان دست، ادارد بیست تن از محافظان خانوادگی اش را مامور می کند که در حفظ نظم بارانداز پادشاه به ردا طلایی ها کمک کنند. ند در مورد مرگ جان ارن تحقیق می کند و در میابد که او به حرام زاده های پادشاه رسیدگی می کرده است. وقتی رابرت جلسه شورای کوچک را تشکیل می دهد تا ترتیب مرگ شاهدخت تبعیدی دنریس تارگرین که با یک کال مقتدر دوتراکی ازدواج کرده بود را بدهد، ند از مشارکت در قتل امتناع می ورزد و از مقام دست استعفا می دهد. در تلافی ربوده شدن تیریون لنیستر توسط کتلین، که برادرخوانده اش پیتر بیلیش او را مسئول اقدام به قتل پسرش برن معرفی کرده بود، مردان لنیستر در خیابان های شهر برای ند کمین می کنند. پای ند می شکند و بهترین مردانش کشته می شوند، اما ند نجات میابد و رابرت قبل از ترک شهر برای شکار مقام دست را به او باز می گرداند و او را مسئول نشستن بر تخت آهنین می کند. او در مقام دست مردانی، از جمله بیست تن از افراد خودش را برای بازخواست سر گرگور کلگان بابت غارت سرزمین های رودخانه راهی می کند. غارت های گرگور به دستور لرد تایوین لنیستر بوده است، به امید اینکه پس از راهی شدن ادارد برای اجرای عدالت، او را به تله انداخته، اسیر کند و با پسرش تیریون معاوضه کند، ولی از انجا که لرد ادارد مجروح بود نتوانست شخصا اقدام کند. افرادی که فرستاده شدند دچار کمین شده و بسیاری کشته می شوند.
در دیوار ، جان اسنو در حالی که با تعلیمات خصمانه سر آلیسر تورن سر می کند، از بزرگان می آموزد و دوستانی مثل سمول تارلی پیدا می کند. همچنین پس از اینکه جسدهای دو تن از افراد عمویش زنده می شوند و در کسل بلک آشوب می کنند، که نشانه ای از وجود شرارتی در آنسوی دیوار است، جان فرمانده نگهبانان، جور مورمونت را از کشته شدن به دست یکی از وایت ها نجات می دهد.
در نهایت ند به همان نتیجه ای رسید که جان ارن قبل از او رسیده بود: فرزندان ملکه سرسی نه از نطفه رابرت، بلکه حرام زاده هایی هستند که از زنای محارم دوقلو های لنیستر شکل گرفته اند، و متوجه می شود که این رازی بود که جان ارن به خاطرش به قتل رسید. ند با این حقیقت نزد سرسی می رود و به او هشدار می دهد که از شهر فرار کند، سپس لرد بیلیش را برای به خدمت گرفتن ردا طلایی ها مامور می کند. پس از مرگ رابرت در ثانحه ای در طی شکار، ند با سرسی روبرو می شود و پافشاری می کند که اکنون استنیس براتیون پادشاه برحق است. بیلیش به ند خیانت می کند، مردانش به دست ردا طلایی های جانوس اسلینت قتل عام می شوند و ند را در یکی از سلول های سیاه می اندازند. سانسا در قلعه سرخ گروگان گرفته می شود، اما به لطف سیریو فورل شمشیرزنی که ند برای آموزش آریا استخدام کرده بود، آریا موفق به گریز می شود.
راب استارک پس از شنیدن این اخبار پرجمداران وینترفل را فرا می خواند و به جنوب لشکر می کشد. کتلین ازدواج هایی برای اتحاد با خاندان فری و کسب اجازه عبور از ترایدنت تدارک می بیند. راب نیروهای لنیستر مسلط بر سرزمین های رودخانه را درهم شکسته و شاهکش را اسیر می کند. ند در ابتدا از نامیدن جافری به عنوان پادشاه حقیقی سر باز می زند اما در نهایت برای تضمین امنیت سانسا قبول می کند. هرچند وقتی که در مقابل مردم حمایتش را اعلام می کند، بچه پادشاه دمدمی مزاج به جای اینکه اجازه دهد ادارد به نگهبانان شب بپیوندد دستور اعدامش را می دهد. لردهای حاضر در شورای جنگی راب در ریورران او را پادشاه شمال و ترایدنت می نامند و از قلمروی تخت آهنین اعلام استقلال می کنند. در همین حال بنجن در آنسوی دیوار گم شده است، و جان پس از مدت کوتاهی که در اندیشه فرار از نگهبانی و ملحق شدن به برادر ناتنی اش بود، به عنوان بخشی از گشت بزرگ برای مشخص کردن تقدیرش و هم چنین تهدیدهای آدرها و وحشی ها به شمال دیوار می رود.
نزاع شاهان
پس از باقی گذاشتن لرد روس بولتون در مقام فرماندهی نیروهای شمالی اطراف ترایدنت، پادشاه راب تهاجم موفقیت امیزی به سرزمین های غربی را فرماندهی میکند و در مقابل پرچم داران لنیستر ها پیروزی های پیوسته ای به دست می اورد. در اقدامی برای یافتن متحد، راب ملازم پدرش تیان گریجوی و مادرش کتلین را به عنوان نماینده هایش به ترتیب به ملاقات بیلون گریجوی و رنلی براتیون می فرستد. هرچند تیان به خانواده اش می پیوندد و در تهاجم به شمال شرکت می کند، در حالی که پیشرفت مذاکرات سیاسی کتلین پس از کشته شدن رنلی به دست سایه قاتل ملیساندر بی اثر می ماند. محافظ سوگند خورده ی رنلی، برین از تارث خدمت به کتلین را می پذیرد.
آریا به همراه یورن و نواموز های نگهبانان شب به شمال سفر می کند، از جمله حرامزاده ی پادشاه رابرت، گندری، اما گروهشان در روستایی در کنار چشم خدایان مورد تهاجم مردان غربی قرار می گیرد و آریا اسیر می شود. او در هرن هال جنایات بی شماری مشاهده می کند ولی قوی باقی می ماند، او به واسطه ی قاتلی به نام جیکن هگار ترتیب قتل تعدادی از افرادی که اورا رنجیده بودند را می دهد و گروهی از اسرای شمالی را ازاد می کند. وقتی قلعه توسط روس بولتون تسخیر می شود، اریا که هویت اش را مخفی کرده را به عنوان ساقی اش انتخاب می کند، اما اریا به پرچم دار پدرش اعتماد ندارد و وقتی که تصمیم می گیرد قلعه را به وارگو هوت بدهد از انجا می گریزد. در همین حال سانسا در قلعه سرخ حبس است، کماکان نامزد پادشاه جافری است و از بدرفتاری هایش رنج می برد، اما روابط ضعیفی با سندور کلگان و دانتوس هولارد برقرار می کند.
در وینترفل برن از حکومت افتخاری بهره می برد، در حالی که استاد لوین و سر رودریک کسل به موضوعاتی مانند جشن برداشت، وراثت خاندان هورن وود و جنایات حرامزاده ی بولتون، رمسی اسنو رسیدگی می کند. با راهنمایی فرزندان رید، جوجن و میرا، برن موهبت سبزبینی و اسکین چنجری اش را پرورش می دهد. وقتی که سر رودریک کسل شش صد مرد وینترفلی را به همراه نیروهای دیگر برای نبرد با اهن زاده های تحت فرمان دگمر کلفت جاو فرماندهی می کند، تیان گریجوی وینترفل را تصرف می کند. پس از برگشت به وینترفل، رودریک و مردانش قصد دارند قلعه را از چنگ تیان رها کنند، اما رمسی به انها خیانت کرده و تار و مارشان می کند. لوین و رودریک به دست نیروهای رمزی به طور مرگباری مجروح می شوند، و تیان در طی غارت وینترفل اسیر می شود.[۷۲] برن و ریکان که تصور می شود به دست تیان کشته شده اند، پس از رفتن بولتون ها از سرداب وینترفل خارج می شوند. انها از هم جدا شده و به پناهگاه هایی در شمال دوردست می گریزند.[۱۳]
بنجن کماکان در آنسوی دیوار مفقود است. جان اسنو در یک ماموریت پیش اهنگی در گذرگاه اسکرلینگ به کورین نصفه دست می پیوندد، در طی این ماموریت از دستور اعدام نیزه بانویی به نام ایگریت سرپیچی می کند. در راه بازگشت به نزد فرمانده کل جور مورمونت، ان دو به گروهی از وحشی ها به فرماناهی رتل شرت برخورد می کنند. جان به دستور کورین به عنوان عامل دوگامه به وحشی ها می پیوندد و برای تثبیت هدفش مجبور به کشتن نصفه دست می شود. ایگریت که حالا با رتل شرت است، برای جان ضمانت می دهد.
یورش شمشیرها
با درهم شکستن قوای استنیس براتیون در نبرد بلک واتر و متحد شدن تایرل ها و مارتل ها با لنیستر ها، قوای متحد استارک-تالی در برابر دشمنان شان در جنوب تنها شده اند، و گریجوی ها نیز شمال را تهدید می کنند.
رمسی تیان و آهن زاده هایش را مقصر کشتار در وینترفل جلوه می دهد.[۱۶] اخبار حاکی از مرگ برن و ریکان زمینه ساز دو تصمیم سرنوشت ساز می شوند. کتلین که در اقدامی بی ثمر از سر ناچاری برای تبادل جیمی لنیستر با دخترانش او را ازاد کرده و به همراهی برین راهی بارانداز پادشاه کرده در ریورران محبوس است. راب از لشکرکشی اش به سرزمین های غربی باز می گردد، در حالی که با جین وسترلینگ، دختر یکی از پرچم داران پایین رتبه لنیستر ها، که اندوهش را تسکین داده بود ازدواج کرده است. این اتفاق اتحاد خاندان استارک با فری ها را زیر سوال می برد.
در همین حال، لرد ریکارد کاراستارک دو تن از لنیستر های زندانی را به جای جیمی می کشد و در جواب به دست راب اعدام می شود، که باعث دلسردی یک خاندان پرچمدار وفادار می شود. لرد والدر فری پیشنهاد راب برای ازدواج یکی از دختران فری با دایی اش لرد ادمور تالی به جای خود و بخشش تخطی راب از قرار ازدواجش را می پذیرد. راب و کتلین با 3,500 کهنه سرباز شمالی راهی دوقلوها می شوند تا در مراسم ازدواج شرکت کنند.
برن به همراه هودور، جوجن و میرا رید و دایرولفش سامر به شمال سفر می کند. انها در نایت فورت با کمک سم تارلی و کلدهندز از دیوار عبور می کنند.
در شمال دوردست تر، جان اسنو خود را در دل مردم آزاد جای می دهد، با ایگریت وارد رابطه عاشقانه می شود و با پادشاه آنسوی دیوار منس ریدر و سایر رهبران وحشی ها دوست می شود. او با استایر مگنار تن از دیوار بالا می رود و به موقع برای اماده شدن برای تقابل با یورش به کسل بلک می گریزد. وقتی یورش صورت می گیرد، و پس از مرگ دونال نوی، فرماندهی به عهده جان قرار می گیرد. ایگریت در طی مبارزه کشته می شود. وضعیت جان خوب است، تا اینکه رقیب هایش جنوس اسلینت و آلیسر تورن سر می رسند و به اتهام شکستن سوگند هایش زندانی اش می کنند. انها جان را زیر پرچم صلح برای کشتن منس ریدر راهی می کنند، اما قبل از به وقوع پیوستن این اتفاق استنیس براتیون از راه می رسد و سپاه وحشی ها را در هم می شکند. پس از نبرد، جان به عنوان فرمانده کل نگهبانان شب انتخاب می شود، به کمک دخالت های دوستش سم تارلی.
نامزدی سانسا با پادشاه جافری پس از نامزدی جافری با مارجری تایرل بر هم می خورد. سانسا کم کم با زنان تایرل در بارانداز پادشاه نشست و برخاست می کند و تقریبا تا نامزدی با ویلاس تایرل پیش می رود، اما در عوض با تیریون لنیستر ازدواج می کند؛ هرچند انها هرگز ازدواجشان را با هم خوابگی تکمیل نمی کنند. این زوج بابت قتل جافری در مراسم ازدواجش ملامت می شوند؛ که در حقیقت توسط پیتر بیلیش و اولنا تایرل برنامه ریزی شده بود. بیلیش سانسا را به طور قاچاقی از پایتخت خارج می کند و دوستش دانتوس هولارد، که در اصل دست نشانده بیلیش است را می کشد. او سانسا را به ایری می برد، و در انجا با خاله اش لایسا تالی ازدواج می کند. لیتل فینگر با معرفی کردن سانسا به عنوان دختر تنی خودش به نام الین او را مخفی می کند. وقتی که لایسا در حالت مستی سانسا را به تلاش برای دزدین پیتر متهم می کند و افشا می کند که در حقیقت انها بودند که جان ارن را به قتل رساندند، پیتر او را از دروازه ماه به بیرون پرت می کند.[۷۳]
آریا سرزمین های رودخانه را می پیماید، ناخوداگاه وارد ذهن دایرولفش نایمریا می شود و چند تن از مزدوران عضو یاران شجاع که در تعقیبش هستند را می کشد. او به انجمن برادری بدون پرچم که نگهبان های وینترفل الین و هاروین از اعضای بنیانگذارش هستند می پیوندد. هرچند آریا به دست سندور کلگان معروف به تازی ربوده می شود، که امیدوار است در عروسی ادمور بابت تحویل اریا سربهایی دریافت کند. راب وارثش را تعیین می کند (گمان می رود جان اسنو، به رغم عهد های نگهبانان شب) و تصمیم می گیرد به شمال لشکرکشی کند تا سرزمین مادری اش را از گریجوی ها پس گرفته و در میان مسیر نیز در عروسی دایی اش در دوقلوها حضور یابد. هرچند، لرد فری با تایوین لنیستر و روس بولتون خیانت پیشه دسیسه چیده است. راب، کتلین و بسیاری از پرچمداران شان که تحت حق مهمان بودند در عروسی سرخ به قتل می رسند.[۷۴]
با گمان مرگ برن و ریکان، و مفقود بودن سانسا و اریا، خاندان استارک در دید جهانیان منقرض شده است. خاندان بولتون در مقام محافظ شمال جایگزین انها می شود. بیشتر مردان رودخانه به صلح پادشاه باز می گردند، و بیشتر لردهای شمالی با اکراه تسلط دردفورت را می پذیرند. تازی در اقدامی برای دریافت سربها از بانو لایسا، اریا را به سمت ایری می برد، اما مورد هجوم مردان کوه قرار می گیرند و سندور چاقو می خورد. اریا سندور را رها می کند تا بمیرد و با استفاده از سکه اهنی ای که از جیکن هگار گرفته بود برای عبور از دریای باریک کابینی در کشتی دختر تایتان اجاره می کند.[۷۵]
ضیافتی برای کلاغها
سانسا در دره باقی می ماند، و در انجا نقش مادرانه ای نسبت به پسرخاله اش لرد رابرت ارن ایفا می کند. لیتل فینگر نقشه دارد که هویت سانسا را افشا کرده و او را به ازدواج وارث رابرت، هارولد هاردینگ در اورد، و با استفاده از شوالیه های دره شمال را به نام سانسا بازپس گیرد.[۷۶][۷۷]
آریا به براووس می رسد، و در خانه سیاه و سفید تمریناتش برای تبدیل شدن به یک بی چهره را اغاز می گند. [۷۸]
جریان اب سربازهایی با پوشش رنگ های خاندان استارک را به سواحل جزیره ساکت می اورد. به گفته برادر بزرگتر، انها در کنار دشمن هایشان دفن شده اند.[۷۹]
رقصی با اژدهایان
خاندان استارک در انتهای سدهی سوم
اهالی خانه
اعضای تاریخی خاندان
خاندانهای سوگند خورده
- خاندان رید از گری واتر واچ. میرا و جوجن رید به همراه برن, سامر و هودور آنسوی دیوار هستند.
- خاندان گلاور از دیپ وود موت.
- خاندان آمبر از لست هارث.
- خاندان مندرلی از وایت هاربر. وایمن مندرلی داووس سی ورث را برای یافتن لرد بالادستش به اسکاگوس فرستاده است.
- خاندان فلینت از قبایل کوهنشین شمالی.
- خاندان وول از قبایل کوهنشین شمالی.
- خاندان نوری از قبایل کوهنشین شمالی.
- خاندان لیدل از قبایل کوهنشین شمالی.
- خاندان تالی از ریورران. هنگامی که راب خود را پادشاه شمال و ترایدنت نامید، سوگند وفاداری خوردند. هماکنون تخت آهنین آنها را از عناوین و زمینهایشان خلع کرده است.
- خاندان وسترلینگ از صخره. پس از ازدواج راب با جین وسترلینگ به او ملحق شدند. هماکنون به صلح پادشاه بازگشتهاند و مشمول بخشش سلطنتی شدهاند.
نقلقولها
” زمستونا سخته، ولی استارکا همیشه از پسش برمیآن.[۵۴] “
” تیریون: شما استارکا رو سخت میشه کشت.
راب: شما لنیسترا هم بهتره اینو یادتون بمونه.[۲۴]“ —راب استارک، به تیریون لنیستر
” استارکا برای انتخاب کسایی که بهشون خدمت میکنن به دنبال شجاعت و وفاداری و صداقتن.[۸۰] “ —تیریون لنیستر، به بران
” لیدل: وقتی که یه استارک تو وینترفل بود، یه دوشیزه میتونست با لباس روز نامگذاریش تو جاده شاهی راه بره و بهش تعرضی نشه، مسافرا میتونستن تو هر مسافرخونه و قلعهای آتیش و نون و نمک پیدا کنن. اما حالا شبا سردتره، و درها بستهان...وقتی یه استارک تو وینترفل بود اوضاع فرق میکرد. اما گرگ پیر مرده و گرگ جوانم به جنوب رفته بازی تاج و تخت رو بازی کنه، و همه اون چیزی که برای ما باقی مونده اشباحن.
جوجن: گرگها دوباره برمیگردن.[۸۱]“
” جزیره خرس هیچ پادشاهی جز پادشاه شمال نمیشناسه و اونم اسمش استارکه.[۸۲] “
” استاد تئومور، بهشون بگو! هزار سال پیش از فتح، پیمانی بسته شد، سوگندی در ولفز دن در پیشگاه خدایان قدیم و جدید خورده شد. وقتی که ما از درد بستوه اومده بودیم و دوستی نداشتیم، از خونههامون تعقیب شدیم و از جونمون میترسیدیم، گرگها ما رو گرفتن و از ما در مقابل دشمنامون حفاظت کردن. این شهر روی زمینهایی که اونا به ما دادن ساخته شد. در عوض ما سوگند خوردیم همیشه مردان اونها باشیم. مردان استارک![۳۳] “
منابع و یادداشتها
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 1، برن.
- ↑ چنین گفت مارتین: خاندان استارک، 10 ژوئن 2003
- ↑ بنا بر گفته مارتین: مالکیت زمین و ازدواج در وستروس، 19 دسامبر 1999
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 13، تیریون.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 15، سانسا.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ بازی تاج و تخت، فصل 40، کتلین.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 12، ریک.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 20، ریک.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 79، جان.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 53، جان.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 45، دختر کور (آریا I).
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 40، برن.
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ نزاع شاهان، فصل 69، برن.
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ بازی تاج و تخت، فصل 50، آریا.
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ۱۵٫۲ ۱۵٫۳ ۱۵٫۴ بازی تاج و تخت، فصل 66، برن.
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ یورش شمشیرها، فصل 35، کتلین.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 41، خائن (ریک V).
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 53، برن.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 57، سانسا.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 70، جان.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 43، جان.
- ↑ ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ ۲۲٫۲ ۲۲٫۳ بازی تاج و تخت، فصل 2، کتلین.
- ↑ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 5، سمول.
- ↑ ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 24، برن.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 21، برن.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 56، برن.
- ↑ ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ ۲۷٫۲ ۲۷٫۳ ۲۷٫۴ دنیای یخ و آتش،شمال: پادشاهان زمستان.
- ↑ ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 29، داوس.
- ↑ دنیای یخ و آتش،شمال: قبایل کوهستانی.
- ↑ ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ دنیای یخ و آتش،دره.
- ↑ ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 9، داوس.
- ↑ برای اطلاعات بیشتر مقاله خاندان مندرلی را مطالعه کنید
- ↑ ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 19، داوس.
- ↑ دنیایی از یخ و آتش
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 20، کتلین.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 7، آریا.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 16، برن.
- ↑ ۳۸٫۰ ۳۸٫۱ دنیای یخ و آتش،دیوار و آنسویش: وحشی ها.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 51، جان.
- ↑ بازی تاج و تخت، ضمیمه.
- ↑ ۴۱٫۰ ۴۱٫۱ ۴۱٫۲ ۴۱٫۳ ۴۱٫۴ ۴۱٫۵ دنیای یخ و آتش،شمال: لردهای وینترفل.
- ↑ دنیای یخ و آتش،دره: خاندان ارن.
- ↑ در چاپ های اولیه دنیای یخ و آتشاظهار شده که لرد الارد استارک به اجبار هدیه جدید را بخشیده است، هرچند در چاپ های بعدی این عبارت با جمله استارک ها خوشحال بودند جایگزین شد، و مشخص نیست که منظور کدام یک از استارک هاست
- ↑ شاهدخت و ملکه
- ↑ دنیای یخ و آتش،پادشاهان تارگرین: اگان دوم.
- ↑ دنیای یخ و آتش،پادشاهان تارگرین: اگان سوم.
- ↑ دنیای یخ و آتش،شمال: سنگ زاده های اسکاگوس.
- ↑ شوالیه مرموز.
- ↑ بوسکون: قسمت یک:به گفته مارتین. 17 فبریه 2006
- ↑ بوسکون: قسمت دو:به گفته مارتین. 17 فبریه 2006
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 7، جان.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 37، شاهزاده وینترفل (ریک IV).
- ↑ ۵۳٫۰ ۵۳٫۱ ۵۳٫۲ ۵۳٫۳ بازی تاج و تخت، فصل 6، کتلین.
- ↑ ۵۴٫۰ ۵۴٫۱ ۵۴٫۲ ۵۴٫۳ ۵۴٫۴ ۵۴٫۵ بازی تاج و تخت، فصل 4، ادارد.
- ↑ دنیای یخ و آتش،سقوط اژدهایان: سال بهار دروغین.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 58، ادارد.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 18، کتلین.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 29، سانسا.
- ↑ دنیای از یخ و آتش
- ↑ نزاع شاهان، فصل 5، آریا.
- ↑ دنیایی از یخ و آتش
- ↑ ۶۲٫۰ ۶۲٫۱ دنیای یخ و آتش،سقوط اژدهایان: شورش رابرت.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 29، تیریون.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 2، کتلین.
- ↑ ۶۵٫۰ ۶۵٫۱ ۶۵٫۲ ۶۵٫۳ بازی تاج و تخت، فصل 12، ادارد.
- ↑ ۶۶٫۰ ۶۶٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 39، ادارد.
- ↑ به گفته مارتین
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 19، جان.
- ↑ ۶۹٫۰ ۶۹٫۱ ۶۹٫۲ بازی تاج و تخت، فصل 8، برن.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 9، تیریون.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 10، جان.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 66، تیان.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 80، سانسا.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 51، کتلین.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 74، آریا.
- ↑ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 23، آلاین.
- ↑ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 41، آلاین.
- ↑ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 6، آریا.
- ↑ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 31، برین.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 42، تیریون.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 24، برن.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 3، جان.
|
| در حال ترجمه این موضوع توسط [[کاربر:Lily Snow (بحث)]] در حال ترجمه است. این الگو برای این قرار داده شده است که سایر اعضا به صورت موازی این مقاله را ترجمه نکنند. |