آدرها: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه نغمه ای از یخ و آتش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{نقل قول|شیاطینی از برف و یخ و سرما ... دشمنی باستانی. تنها دشمنی که اهمیت داره.{{رف|یش|78}}|{{اسپویلر|[[استنیس براتیون]] (Stannis Baratheon) در توصیف آدرها.}}}}
[[پرونده:White walkers by reneaigner.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|آدر یا وایت واکر. اثر Rene Aigner]]
[[پرونده:White walkers by reneaigner.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|آدر یا وایت واکر. اثر Rene Aigner]]
{{نقل قول|شیاطینی از برف و یخ و سرما ... دشمنی باستانی. تنها دشمنی که اهمیت داره.{{رف|یش|78}}|[[استنیس براتیون]] (Stannis Baratheon) در توصیف آدرها.}}
آدرها که بین [[وحشی ها]] (Wildings) به «وایت واکر» شناخته می شوند، در شمال [[دیوار]] (Wall) وجود دارند. قبل از اتفاقات [[نغمه ای از آتش و یخ|داستان]] (Novel)، آدرها ظاهرا برای هزاران سال دیده نشده اند. تا به اینجا آدرها تنها دو بار در سراسر مجموعه از نزدیک حضور یافته اند و مقصودشان تا به حال نامعلوم مانده است.
آدرها که بین [[وحشی ها]] (Wildings) به «وایت واکر» شناخته می شوند، در شمال [[دیوار]] (Wall) وجود دارند. قبل از اتفاقات [[نغمه ای از آتش و یخ|داستان]] (Novel)، آدرها ظاهرا برای هزاران سال دیده نشده اند. تا به اینجا آدرها تنها دو بار در سراسر مجموعه از نزدیک حضور یافته اند و مقصودشان تا به حال نامعلوم مانده است.
== تاریخ ==
== تاریخ ==
خط ۲۷: خط ۲۷:
داستان های قدیمی به طور قطع نگفته اند که وقتی هوا سرد می شود آدرها می آیند یا وقتی طی کولاک های برف ظاهر می شوند هوا سرد می شود و وقتی آسمان صاف می شود  ذوب و تبدیل به غبار می شوند. آنها از نور خورشید پنهان می شوند و شب ها بیرون می آیند؛ اگرچه بار دیگر بعضی داستان ها ادعا کرده اند که آمدن آنها شب را می آورد.
داستان های قدیمی به طور قطع نگفته اند که وقتی هوا سرد می شود آدرها می آیند یا وقتی طی کولاک های برف ظاهر می شوند هوا سرد می شود و وقتی آسمان صاف می شود  ذوب و تبدیل به غبار می شوند. آنها از نور خورشید پنهان می شوند و شب ها بیرون می آیند؛ اگرچه بار دیگر بعضی داستان ها ادعا کرده اند که آمدن آنها شب را می آورد.


قصه هایی از مرکب هایشان وجود دارد که  اجساد حیوانات مرده مثل خرس ها، دایرولف ها، ماموت ها و اسب هاست. آدری که سمول تارلی کشت، بر اسب مرده ی [[مائونی]] (Mawney) سوار بود. برفک آن را مثل عرق یخ زده ی درخشان پوشانده بود و مقداری از احشای داخلی اش سیاه و سفت و در هم پیچیده از شکم بازش بیرون کشیده شده بود. بر پشتش سواری به رنگ پریدگی یخ بود. آدرها می توانند با ''[[عنکبوتهای غول پیکر یخی]]'' (giant ice spiders) به بزرگی تازی ها همراهی شوند.<ref>[[ضیافتی برای کلاغ ها]]، ص 80</ref>
قصه هایی از مرکب هایشان وجود دارد که  اجساد حیوانات مرده مثل خرس ها، دایرولف ها، ماموت ها و اسب هاست. آدری که سمول تارلی کشت، بر اسب مرده ی [[ماونی]] (Mawney) سوار بود. برفک آن را مثل عرق یخ زده ی درخشان پوشانده بود و مقداری از احشای داخلی اش سیاه و سفت و در هم پیچیده از شکم بازش بیرون کشیده شده بود. بر پشتش سواری به رنگ پریدگی یخ بود. آدرها می توانند با ''[[عنکبوتهای غول پیکر یخی]]'' (giant ice spiders) به بزرگی تازی ها همراهی شوند.<ref>[[ضیافتی برای کلاغ ها]]، ص 80</ref>
[[پرونده:Themico the Other.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|آدر اثر TheMico]]
[[پرونده:Themico the Other.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|آدر اثر TheMico]]
{{اسپویلر|[[ملیساندر]] (Melisandre) فکر می کند آدرها خدمت گذاران [[آدر کبیر]] (Great Other) هستند، که گفته شده خدای شرور تاریکی، سرما و مرگ است و در جنگی ابدی با [[رلور]] (R’hllor) می باشد.
{{اسپویلر|[[ملیساندر]] (Melisandre) فکر می کند آدرها خدمت گذاران [[آدر بزرگ]] (Great Other) هستند، که گفته شده خدای شرور تاریکی، سرما و مرگ است و در جنگی ابدی با [[رلور]] (R’hllor) می باشد.


زمانی که وحشی ها از میان دیوار عبور می کردند تا در [[گیفت]] (Gift) مستقر شوند، فرمانده کل نگهبانان شب [[جان اسنو]] (Jon Snow) از [[تورموند|تورموند غول افکن]] (Tormund Giantsbane) خواست تا از دشمن شان به او بگوید. جان به او گفت که می خواهد هر آنچه از آدرها می دانند، را بداند. تورموند مشخصا از اشاره به آدرها معذب بود؛ او به جان گفت که نمی خواهد راجع به آنها حرف بزند، نه آنجا، نه در سمت شمالی دیوار. سپس با بی قراری درختان پوشیده از برف نگاه کرد. او به جان گفت:
زمانی که وحشی ها از میان دیوار عبور می کردند تا در [[گیفت]] (Gift) مستقر شوند، فرمانده کل نگهبانان شب [[جان اسنو]] (Jon Snow) از [[تورموند|تورموند غول افکن]] (Tormund Giantsbane) خواست تا از دشمن شان به او بگوید. جان به او گفت که می خواهد هر آنچه از آدرها می دانند، را بداند. تورموند مشخصا از اشاره به آدرها معذب بود؛ او به جان گفت که نمی خواهد راجع به آنها حرف بزند، نه آنجا، نه در سمت شمالی دیوار. سپس با بی قراری درختان پوشیده از برف نگاه کرد. او به جان گفت:
خط ۴۳: خط ۴۳:


== وایت ها ==
== وایت ها ==
{{مقاله اصلی|وایت ها}}
[[وایت ها]] (Wights) انسان ها یا موجودات مرده ای هستند که توسط آدرها و ظاهرا وقتی که سرمایی که با آنهاست، لمسشان کند، برمی خیزند.{{رف|بتت|52}} آنها بنده ی آدرها هستند. کسانی که در نبرد با آدرها می میرند، باید سوزانده شوند، وگرنه مرده به شکل بنده ی آنها دوباره برمی خیزد.
[[وایت ها]] (Wights) انسان ها یا موجودات مرده ای هستند که توسط آدرها و ظاهرا وقتی که سرمایی که با آنهاست، لمسشان کند، برمی خیزند.{{رف|بتت|52}} آنها بنده ی آدرها هستند. کسانی که در نبرد با آدرها می میرند، باید سوزانده شوند، وگرنه مرده به شکل بنده ی آنها دوباره برمی خیزد.


خط ۵۳: خط ۵۵:
== نقل قول ها ==
== نقل قول ها ==
{{نقل قول|آدرها به همون اندازه ی فرزندان جنگل مرده محسوب می شن. هشت هزار ساله اثری ازشون نیست. اگه از استاد [[لوین]] (Luwin) بپرسی می گه اصلا هیچ وقت وجود نداشتند. هیچ انسان زنده ای هرگز یکیشونو ندیده.{{رف|بتت|2}}|[[ادارد استارک]] به [[کتلین تالی]]}}
{{نقل قول|آدرها به همون اندازه ی فرزندان جنگل مرده محسوب می شن. هشت هزار ساله اثری ازشون نیست. اگه از استاد [[لوین]] (Luwin) بپرسی می گه اصلا هیچ وقت وجود نداشتند. هیچ انسان زنده ای هرگز یکیشونو ندیده.{{رف|بتت|2}}|[[ادارد استارک]] به [[کتلین تالی]]}}
{{نقل قول|آدرها تنها یک افسانه بودند، قصه ای برای ترساندن بچه ها. اگر هم زمانی وجود داشتند، هشت هزار سال بود که خبری ازشان نبود.{{رف|بتت|52}}|جان اسنو}}
{{نقل قول|آدرها تنها یک افسانه بودند، قصه ای برای ترساندن بچه ها. اگر هم زمانی وجود داشتند، هشت هزار سال بود که خبری ازشان نبود.{{رف|بتت|52}}|[[جان اسنو]]}}
==منابع==
==منابع==
{{منابع|2}}
{{منابع|2}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۲۱:۲۲

آدر یا وایت واکر. اثر Rene Aigner
شیاطینی از برف و یخ و سرما ... دشمنی باستانی. تنها دشمنی که اهمیت داره.[۱]

استنیس براتیون (Stannis Baratheon) در توصیف آدرها.

آدرها که بین وحشی ها (Wildings) به «وایت واکر» شناخته می شوند، در شمال دیوار (Wall) وجود دارند. قبل از اتفاقات داستان (Novel)، آدرها ظاهرا برای هزاران سال دیده نشده اند. تا به اینجا آدرها تنها دو بار در سراسر مجموعه از نزدیک حضور یافته اند و مقصودشان تا به حال نامعلوم مانده است.

تاریخ

بنا بر افسانه ها، آدرها اولین بار تقریبا 8000 سال پیش از جنگ فتح (War of Conquest)، ظاهر شدند؛ در طول زمستانی که یک نسل طول کشید و دوره ای از تاریکی که به شب طولانی (the Long Night) شناخته می شود. سرانجام آنها از نگهبانان شب (Night’s Watch) و دیوار (The Wall) که به عنوان دفاع در مقابل آنها ساخته شده بود، شکست خوردند.

در تضادی آشکار، به نظر می رسد پادشاه شب (the Night’s King) با یک وایت واکر ازدواج کرد، اما پس از آنکه از آدرها شکست خورد، هرگز دوباره چیزی از او شنیده نشد و در جنوب دیوار به آن بیشتر از قصه ای برای ترساندن بچه های کوچک توجه نشد.

با وجود آنکه عجیب بود، ولی فرمانده ی کل جور مورمونت (Jeor Mormont) در گفتگویی با تیریون لنیستر (Tyrion Lannister) با نگرانی یادآور شد که ماهی گیران در حوالی ساحل ایست واچ (Eastwatch) وایت واکرها را از دور دیده اند. او نگفت که آنها در ساحل شمال دیوار دیده شده اند یا در ساحل جنوب آن. تیریون با ذکر نام وایت واکرها نتوانست جلوی زبانش را بگیرد و پاسخ داد که ماهیگیران لنیسپورت (Lannisport) هم زیاد پری دریایی می بینند.[۲] آنگاه گفتگو به سمت تحرکات وحشی ها رفت که (در آن زمان) نگرانی عاجلتری بود.

نخستین حضور آدرها در مجموعه در مقدمه (Prologue) اولین کتاب با کشتن دوگشتی از نگهبان شب بود. کرستر (Craster) نوزادان پسرش را به آدرها تسلیم می کند و همسرانش می گویند که آنها خود نیز وایت واکر می شوند اگرچه این موضوع تا کنون تصدیق نشده است.

وایت واکر اثر Mathia Arkoniel

مشخصات

آدر- اثر John Picacio

آدرها در سرآغاز بازی تاج وتخت، بلند و لاغر با گوشتی به رنگ پریدگی شیر و چشمانی آبی، عمیق تر و آبی تر از چشمان انسان، سوزاننده مثل یخ و به درخشندگی و سردی ستارگان آبی ظاهر شدند.[۳] وایت واکری که با پادشاه شب ازدواج کرده بود، نیز به طور مشابه، با داشتن پوستی به سفیدی ماه و چشمانی چون ستارگان آبی توصیف شده بود. ننه ی پیر (Old Nan) آنها را چیزهای مرده ی سردی توصیف می کند که از هرگونه حیات متنفرند، اما جرج آر. آر. مارتین در ایمیلی به هنرمند کتاب های کمیک تامی پترسون نوشته:

آدرها مرده نیستن. اونا عجیب، زیبا ...فکر میکنم، آه ... جن هایی (Sidhe) از جنس یخ، یا چیزی شبیه به اون ...نوع متفاوتی از زندگی ... فرای انسان، موزون و خطرناکند.

آنها زرهی صیقلی می پوشند که با هر قدم رنگش عوض می شود؛ تقریبا شبیه زره پنهانی که یکبار گفته شد فرزندان جنگل (Children of the Forest) می پوشیده اند. بنا بر گفته های پترسون:

صحبت های زیادی با جرج داشته ام.او به من راجع به شمشیرهای یخی و زره های بازتابنده و استتارگری گفت که تصویر اجسام اطراف را درست مثل یک برکه ساکن و تمیز می گیرند. او زیاد درباره ی آنچه آنها نیستند صحبت کرد، اما آنچه آنها هستند سختتر از آن است که بتوان در غالب کلمات آورد.

آدرها شمشیرزنانی ممتازند و از شمشیرهای نازک کریستالی استفاده می کنند که گفته می شود آنقدر سردند که هر جسمی را که با آن ها در تماس باشد، خرد می کنند، از جمله تیغه های فولادی که نگهبانان شب در خدمت دارند.[۴] شمشیر آدری که سمول تارلی دید با نور ضعیف آبی سوسو می زد و تیغه ی یخی آبی آن شعله های مشعل گرن (Grenn) را با چنان جیغ مهیبی خاموش کرد که گویی در گوش سم سوزن فرو شد. وقتی از جرج آر. آر. مارتین سوال شد که آیا می داند شمشیر آدر از چه موادی ساخته می شود، پاسخ داد:

یخ.اما نه مثل یخ معمولی قدیمی. آدرها کارهایی می تونن با یخ انجام بدن و موادی می تونن از آن بسازن، که ما نمی توانیم تصور کنیم[۵].

آدرها به سبکی از روی برف می گذرند و هیچ ردی برای مشخص شدن محل عبورشان باقی نمی گذارند.حرکتشان به سرعت نور است. زبان شان (Language) ناشناخته است، گرچه خوانندگان حدس می زنند زبان کهن (Old Tongue) باشد. در سرآغاز کتاب، وقتی یکی از آنها حرف زد،گفته شد صدایش مثل شکستن یخ بود، اما این ممکن است شکلی از صحبت باشد. وحشی ها باور دارند آدرها و وایت هایشان می توانند حیات یا شاید گرمایش را بو بکشند. ننه ی پیر عادت داشت بگوید، وحشی هایی بودند که با آدرها می خوابیدند و بچه های نیمه انسان به دنیا می آوردند.[۶][۳]

داستان های قدیمی به طور قطع نگفته اند که وقتی هوا سرد می شود آدرها می آیند یا وقتی طی کولاک های برف ظاهر می شوند هوا سرد می شود و وقتی آسمان صاف می شود ذوب و تبدیل به غبار می شوند. آنها از نور خورشید پنهان می شوند و شب ها بیرون می آیند؛ اگرچه بار دیگر بعضی داستان ها ادعا کرده اند که آمدن آنها شب را می آورد.

قصه هایی از مرکب هایشان وجود دارد که اجساد حیوانات مرده مثل خرس ها، دایرولف ها، ماموت ها و اسب هاست. آدری که سمول تارلی کشت، بر اسب مرده ی ماونی (Mawney) سوار بود. برفک آن را مثل عرق یخ زده ی درخشان پوشانده بود و مقداری از احشای داخلی اش سیاه و سفت و در هم پیچیده از شکم بازش بیرون کشیده شده بود. بر پشتش سواری به رنگ پریدگی یخ بود. آدرها می توانند با عنکبوتهای غول پیکر یخی (giant ice spiders) به بزرگی تازی ها همراهی شوند.[۷]

آدر اثر TheMico

نقطه ضعف

آدرها تعدادی نقطه ضعف شناخته شده دارند که در متون کهن ثبت شده است. نخست ابسیدین است که شیشه ی اژدها (dragonglass) یا «آتش منجمد» نیز گفته می شود. وقتی سمول تارلی تصادفا آدری را با خنجری از ابسیدین چاقو زد، گوشت و استخوانش ذوب شده و تنها گودالی از یخ به جا ماند. متون کهن نقطه ضعف به فولاد اژدها را نیز ثبت کرده اند، که بعضی ها آن را فولاد والریایی (Valyrian steel) برداشت کرده اند. منس ریدر (Mance Rayder) باور داشت که بخش های جادویی در دیوار آدرها را از عبور به سمت هفت پادشاهی باز می دارد.

جان اسنو پس از شنیدن حرف های تورموند، همه ی چیزهایی را که سم به او گفته بود به یاد آورد، چیزهایی که در کتاب های عجیبش یافته بود. او با خود فکر کرد که لانگ کلو (longclaw) در آتش والریای کهن و دم اژدها شکل داده شده است و بر آن طلسم هایی خوانده اند. سم به آن فولاد اژدها می گفت. قویتر، سبکتر، محکمتر و تیزتر از هر فولاد عادی ... اما او فکر می کند کلمت کتاب یک چیز بودند. او می داند آزمون واقعی در میدان نبرد است.

وایت ها

مقاله اصلی: وایت ها

وایت ها (Wights) انسان ها یا موجودات مرده ای هستند که توسط آدرها و ظاهرا وقتی که سرمایی که با آنهاست، لمسشان کند، برمی خیزند.[۹] آنها بنده ی آدرها هستند. کسانی که در نبرد با آدرها می میرند، باید سوزانده شوند، وگرنه مرده به شکل بنده ی آنها دوباره برمی خیزد.

سریال تلویزیونی

آدر به تصویر کشیده شده در سریال تلویزیونی

آدرها که در داستان عموما به این نام شناخته شدند و در اولین پیش نویس فیلنامه ی پایلوت سریال تلوزیونی نیز همچنان به همین نام صدا می شدند، ولی بعداها به «وایت واکر» تغییر نام دادند. اگر چه تهیه کنندگان مستقیما علت تغییر نام را نگفته اند، طرفداران حدس می زنند که این برای اجتناب از تشابه با انجمنی به نامی همسان در سریال تلوزیونی لاست باشد. [۱۰] علاوه بر این در سریال آدرها / وایت واکرها ظاهر بسیار متفاوتی با آنچه در کتاب توصیف شده، دارند و به شکل سایه ای انسانی با ویژگی های چهره ای بیرحمانه ظاهر شدند.

نقل قول ها

آدرها به همون اندازه ی فرزندان جنگل مرده محسوب می شن. هشت هزار ساله اثری ازشون نیست. اگه از استاد لوین (Luwin) بپرسی می گه اصلا هیچ وقت وجود نداشتند. هیچ انسان زنده ای هرگز یکیشونو ندیده.[۱۱]

ادارد استارک به کتلین تالی

آدرها تنها یک افسانه بودند، قصه ای برای ترساندن بچه ها. اگر هم زمانی وجود داشتند، هشت هزار سال بود که خبری ازشان نبود.[۹]

جان اسنو

منابع